انصار الشهدا
#مناجات با #امام_زمان (عج) بیان خاطره 👇👇و توسل به امام زمان از زبان شهید #تورجی_زاده @ansarshohadaa
#خاطره📚
#شهید #محمدرضا_تورجی_زاده
🔮 یا صاحب الزمان( عج )
(این خاطره را در مناجاتی از زبان شهید بشنوید👆👆)
ساعت چهار صبح روز سه شنبه بود. دو افسر عراقی بالای تپه ایستاده بودند. متوجه ما نشده بودند. هوا هنوز روشن نشده بود.یک ارتفاع بلند درمنطقه وجود داشت. ما کار را از آنجا شروع کرده بودیم. من برای اینکه مسیر را گم نکنیم آنجا را نشان گذاشته بودم.در مسیر آب و از کنار رودخانه یک ساعت راه رفتیم. نماز صبح را همانجا خواندیم.بسیجی نابینا همراهمان بود. او بعد از نماز به کنار آب رفت. پوتینهایش را در آورد. بعد پاهایش را داخل آب گذاشت.از شدت گرسنگی میلرزید.بعد هم همانجا خوابش برد.بچه ها پرسیدند: حالا چه کار کنیم. به کدام سمت برویم؟!نگاهی به اطراف انداختم. هیچ اثری از آن ارتفاع بلند نبود! بچه ها باتعجب به من نگاه میکردند. کمی مکث کردم و گفتم: راه را گم کردیم!
با یکی از بچه ها رفتيم بالای تپه. هیچ اثری از آن ارتفاع نبود.دوباره خوب به اطراف نگاه کردم. شاید نشانه ای پیدا کنم. اما چیز دیگری نبود. آمدیم پایین. راه را گم کرده بودیم. همه ابزارهای مادی از کار افتاده بود! دیگر هیچ امیدی نداشتیم. بچه ها مضطرب به سمت من آمدند. پرسیدند: #تورجی راه رو پیدا کردی!؟
کمی نگاهشان کردم. چیزی نگفتم. اما گویی کسی در درونم حرف میزد. کسی که راه درست را نشان میداد. گفتم: بچه ها فقط یک راه وجود دارد! همه نگاهها به من بود. بعد ادامه دادم: ما یک امام غایب داریم. ایشان فرموده اند: در سختترین شرایط به داد شما میرسم. فقط باید از همه جا قطع امید کنیم. با #خلوص کامل حضرت رو صدا بزنیم. مطمئن باشید یا خود آقا تشریف میآورند یا یکی از یارانشان را میفرستند. شک نکنید.بعد مکثی کردم و گفتم: الان هر کسی به سمتی حرکت کند. همه فریاد بزنیم:
#یاصاحب_الزمان(عج) #ادرکنی.
بیشتر بچه ها حرکت کردند. همه اشک میریختند.از عمق جان مولایشان را صدا میزدند.رفتم به سراغ بسیجی نابینا. آماده حرکت شدیم. دیدم بنده خدا پوتینهایش را ُدر آورده. و داخل آب گذاشته. آب هم آنها را برده.زمین سنگلاخ بود. با سختی به همراه مجروح نابینا حرکت کردیم. مسیر آب را ادامه دادیم.ما هم از عمق جان آقا را صدا میزدیم. ساعتی گذشت. دوباره به هم رسیدیم.
کنار آب نشستیم.بچه ها با حالت خاصی به من نگاه میکردند. نمیدانستم چه بگویم. یکدفعه دیدم از دور چند نفر با لباس پلنگی به سمت ما میآیند! آنها از لابه لای درختان به ما نزدیک میشدند!
ما سریع در پشت درختان و صخره ها مخفی شدیم. دیگر نه راه پس داشتیم نه راه پیش!
دقایقی بعد سرم را کمی بالا آوردم. خوب به چهره آنها خیره شدم. اخمهایم باز شد. خوشحال شدم. آنها را میشناختم.
برادر #نوروزی از فرماندهان #گردان_یازهرا به همراه چند نفر از نیروهایش بود. با خوشحالی از جا بلند شدم. فریاد زدم و صدایشان کردم.
همه از جا بلند شدیم. آنها هم با خوشحالی به سمت ما آمدند.
گفتم: بچه ها دیدید! دیدید #امام_زمان(عج)ما رو تنها نگذاشت. لحظاتی بعد با چشمانی اشکبار در آغوش هم بودیم.
آنها به طور اتفاقی پوتینهای روی آب را میبینند. از مدل پوتین و خون تازه روی آن میفهمند که هنوز نیروهای ما در اینجا هستند.
بعد به دنبال ما میآیند. اما ناامید میشوند و برمیگردند. لحظاتی بعد فریادهای یاصاحب الزمان(عج) را میشنوند. بعد به دنبال صدا میآیند و ما را پیدا میکنند.
اما بنده این را فقط عنایت آقا امام زمان(عج) میدانم.
عملیات والفجر۲ برای ما به پایان رسید.ّ در محور ما سرداری نظیر #حجت_الاسلام #مصطفی_ردانی_پور فرمانده آسمانی واسطوره بچه های اصفهان و فرمانده سپاه #صاحب_الزمان(عج) به خدا رسید.
ايشان در مرحله بعدي عمليات بچه ها را به عقب فرستاد. بعد هم تنهای تنها با خدا همراه شد. ماند تا بچه ها به عقب بروند. اومیخواست گمنام بماند و اینگونه شد.
@ansarshohadaa
سلامتی و فرج امام زمان (عج)
سلامتی #امام_خامنه_ای
شادی روح پاک شهید تورجی زاده سه صلوات
#یا_زهرا_(س)
انصار الشهدا
#شهید #محمدرضا_تورجی_زاده فرمانده #گردان_یازهرا (س) sapp.ir/ansarshohadaa Eitaa.com/ansarshohadaa
#شهید #محمدرضا_تورجی_زاده در سال چهل و سه در شهر شهیدان اصفهان به دنیا آمد .در همان دوران کودکی عشق و ارادت به خاندان نبوت و امامت داشته و با شور وصف ناپذیر در مجالس عزا داری شرکت می نمود . در کودکی بسیار با وقار نظیف و تمیز بوده به گونه ای که در میان همگنان ممتاز بود.
ایشان دوران تحصیل را همراه با کار و همیاری در مغازه پدر آغاز نمود . پدرش به دلیل علایق مذهبی برای دوره ی راهنمایی به مدرسه ی مذهبی احمدیه ثبت نام نمود .
کلاس سوم راهنمایی شهید مقارن با قیام مردم قم شده بود که شهید با جمعی از دوستان هم کلاسی ،چند نوبت تظاهراتی در مدرسه تدارک دیده و از رفتن به کلاس خودداری کرده بودند . با اوج گرفتن انقلاب ، شهید با چند تن از دوستان فعالیت های سیاسی خود را در مسجد ذکر الله آغاز نمود و در تظاهرات ضد حکومت شرکت می نمود که چند بار مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفت . شب ها را شعار نویسی و چاپ عکس حضرت امام روی دیوار ها اقدام می نمود . با پیروزی انقلاب فعالیت های خود را در مسجد ذکر الله و حزب جمهوری اسلامی و دیگر پایگاه های انقلابی پیگیری نمود . وی که از فعالان مبارزه با گروهک های ضد انقلاب و بنی صدر بود بار ها مورد ضرب و شتم طرفداران بنی صدر و اعضای این گروهک ها قرار گرفت .
ایشان به شهید مظلوم #بهشتی و #آیت_الله_خامنه_ای علاقه ی فراوانی داشتند .
شهید تورجی زاده مداحی و روضه خوانی را در دبیرستان هاتف با دعای کمیل آغاز کرد
شبهای جمعه در جمع دانش آموزان زیبا ترین مناجات را با خدای خویش داشت .
در سال شصت و یک به جبهه عزیمت نمود و در تیپ نجف اشرف به خدمت مشغول شد . و در عملیات های محرم والفجر ها و کربلا ها شرکت نمودند .پس از عزیمت به جبهه در جمع رزمندگان به مداحی و نوحه سرایی پرداخت و بسیاری از رزمندگان جذب نوای گرم و دلنشین او می شدند و در وصیت نامه های خود تقاضا داشتند در مراسم هفته ی آن ها ایشان دعای کمیل را بخوانند . این علاقه و تقاضا های رزمندگان بود که باعث شد ایشان هیئت گردان یازهرا را تاسیس کنند که هر دوشنبه در جبهه در محل گردان و در هنگام مرخصی در اصفهان برگذار می شد . که این هیئت بعد ها به هیئت محبان حضرت زهرا و هیئت رزمندگان اسلام شهر اصفهان تغییر نام داد.
شهید به حضرت زهرا سلام الله علیه علاقه ی وافری داشتند و در غالب مداحی هایشان از مصائب ایشان می خواندند . همچنین ایشان وصیت نمودند که بروی سنگ قبر ایشان بنویسند : #یازهرا
ایشان به نماز اول وقت اهمیت فراوانی می دادند . و قران کریم را بسیار تلاوت می نمودند . همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز می پرداختند . صدای گریه های ایشان بعضا موجب بیدار شدن دیگران می شد . این عبادت و راز و نیاز با معبود تا طلوع آفتاب ادامه داشت .
ایشان در جبهه بار ها مجروح شدند به گونه ای که در میان دوستان به شهید زنده معروف شدند . و هر بار پیش از بهبودی کامل باز به جبهه عزیمت کردند .
سر انجام این مجاهد خستگی ناپذیر در پنجم اردیبهشت سال شصت و شش در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان در ساعت هفت و سی دقیقه صبح حین فرماندهی گردان یا زهرا در سنگر فرماندهی به شهادت رسیدند . جراحتی که موجب شهادت ایشان شد همچون حضرت #زهرا بود : جراحاتی بر پهلو و بازو و ترکش هایی مانند تازیانه بر کمر ایشان .
sapp.ir/ansarshohadaa
Eitaa.com/ansarshohadaa
✳️«همین تربت پاك شهیدان است كه تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود».
#امامخمینی «رضواناللهتعالیعلیه»
عمرم گذشت و یک نفسم بیشتر نماند،
خوش باش ، کز جفای تو ، این نیز بگذرد...🍁
#شهید #محمدرضا_تورجی_زاده
#شهید #سیدرحمان_هاشمی
گلزار شهدای اصفهان
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#خاطره 📚
سالهای جنگ دهه ۶۰ از جبهه دارخوین ۹۰۰ کیلومتر را طی می کرد، تا هر سه شنبه #جمکران باشد. #نماز #امام_زمان (عج) می خواند. عاشقانه ها داشت با امام زمانش.
بعد از #شهادت به خواب یکی از دوستانش آمده بود. دوستش پرسیده بود: محمد این همه این دنیا از امام زمان خواندی، تونستی او را ببینی؟
محمدرضا در حالیکه می خندید، گفت : من حتی آقا امام زمان را در آغوش گرفتم.
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
#شهید #محمدرضا_تورجی_زاده
سلام بر #مهدی_فاطمه (عج)
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
توی خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند.
#حاج_حسین_خرازی بی قرار بود ، اما به رو نمی آورد ، خیلی ها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه ، یه وضعی شده بود عجیب،
توی این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد…
حاجی گفت : هر جور شده با بی سیم #محمدرضا_تورجی_زاده را پیدا کن.
خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند ، حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت : تورجی زاده چند خط روضه #حضرت_زهرا برامون بخون…
تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی بیتاب شد…
خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگویند..
الله اکبر الله اکبر ،
خط را گرفته بودند ، عراقی ها را تارو مار کرده بودند ، با توسل به حضرت زهرا(س) گره کار باز شده بود.
شهید محمدرضا تورجی زاده دوخط روضه حضرت مادر (س) از عمق جان و با تمام اخلاص خواند و بر جان و دل شهید خرازی نشست.
شهید تورجی زاده سوخته در عشق خدا بود ، فرمانده گردان #یا_زهرا شد و شهادتش هم مثل حضرت زهرا رقم خورد. وصیت کرد روی قبرش بنویسند: «یا زهرا (س)».
در بین آن دیوار و در زهرا صدا می زد پدر
دنبال حیدر می دوید از پهلویش خون میچکید
زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من
💠امشب که قلم بر کاغذ میرانم، ان شاء الله هدفی جز رضای دوست و انجام وظیفه ندارم؛ در راه وظایفی که بر عهده ام گذاشته شده از ایثار جان هیچ دریغی ندارم. زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم به نیت لقای خدا و شهادت بود، امروز بعد از گذشت این مدت راغبتر شده ام که این دنیا محلی نیست که دلی هوای ماندن در آن را بنماید.
💠خدایا شاهدی که لباس مقدس سپاه را به این عشق و نیت به تن کردم که برای من کفنی باشد آغشته به خون. خدایا معیار سنجش اعمال خلوص است. من می دانم اخلاصم کم است، اما اگر مخلص نیستم امیدوارم. اگر گناه و معصیت کورم کرده، بینای رحمتم. با لطف و کرم خود مرا دریاب که با لیاقت فرسنگها راه است.
🌹شهید #محمدرضا_تورجی_زاده 🌷
۵ اردیبهشت ١٣۶۶ سالروز شهادت ❤️
بانه، منطقه عملیاتی کربلای ۱۰
مزار شهید: گلستان شهدای اصفهان
هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت
گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی
حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
3.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی از حضرت زهرا (سلام الله علیها) و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می خوند انگار این بزرگواران رو می دید و از سوز دل مداحی می کرد. سوخته در عشق خدا بود.
تولدت مبارک مرد 🌹🌷
٢٣ تیرماه ١٣۴٣
شهید #محمدرضا_تورجی_زاده
#با_شهدا_گم_نمی_شویم