eitaa logo
آنتی روباه
2.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1هزار ویدیو
18 فایل
👈محلی برای مبارزه با بدعت‌گذاران در مذهب ⚡️رهبر انقلاب: دشمن می‌خواهد از قم آنتی‌تز انقلاب را شروع کند 🦊و اما روبه صفتان همین افراد عوام فریبند که از رهگذر دین نان می‌خورند/ امام سجاد علیه السلام، الخصال تبادل و ارتباط با ادمین: @seyyedd_hassan
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️طایفه تحجر/1 ◀️امام در مواجهه با جریان 🔹«انجمن حجتیه» نامی معروف در میان جریانات مذهبی و سیاسی چند دهه اخیر است. این جریان با استفاده از ظرفیت و هم‌چنین تهییج جوانان و عموم مردم به مبارزه علیه توانست طرفدارانی را گرد خود جمع کند. این جریان پیش از پیروزی جنبه غیرسیاسی و به خود گرفت که البته در برخی مواقع حساس تاریخی به طرز عجیبی به موضع‌گیری سیاسی رسید و علیه خطاب به شخص نامه‌نگاری کردند: 🔸« جامعه روحانيت ايران از اعمال خائنانه گروه بي‌دين و ضد وطنی که بلوای را بر پا کردند، ابراز تنفر و انزجار می‌کند و ارادت خالصانه را به خاندان نبوت تصديق و تأييد دارد و آن اعلیحضرت را حامی دين اسلام و پيرو مذهب جعفری می‌شناسد و مورد تکريم و احترام جامعه روحانيت و خادمان مکتب اسلامي هستند و ـ ان شاء‌ الله ـ ساليان سال سلامتی وجود اقدس شهرياری باقی و برقرار باشد...»(نامه انجمن حجتيه خطاب به محمدرضا شاه، (آرشيو، سند 722/ 19ه‍، 31/ 4/ 1354) برگرفته از قصه هويدا،ص200، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی) 🔹این جریان با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری قدس سره الشریف ضعیف‌تر از قبل شد و پس از پاره‌ای تغییرات و به تدریج جلساتش رو به تعطیلی کشید و در پی سخنرانی امام خمینی(ره) در اول مرداد سال 1362 به طور رسمی اعلامیه تعطیلی داده است: « یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چه می‏آید؟ حضرت صاحب می‏آید معصیت را بردارد ما معصیت کنیم که او بیاید؟ این را بردارید. برای خدا اگر مسلمید و برای خاطر کشورتان اگر ملی هستید این دسته بندی‏ها را بردارید». (21 تیر 1362، صحیفه امام ، ج17، ص534) 🔸ذکر این نکته ضروری است که امام از سال‌ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نسبت به دید مثبتی نداشتند و این در پاسخ به نامه آقای مشهود است: «..نسبت به شخصی که سئوال شده بود(شیخ ) جلساتش ضررهایی دارد؛ از وقتی مطلع شدم تایید از او(شیخ محمود حلبی) نکرده ام و نخواهم کرد انشاءالله»(1350ه.ش.، همان، ج2،ص 357) 🔹این دیدگاه امام پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز وجود داشت و ایشان در آن برهه نیز نسبت به عملکرد انجمن حجتیه خوش‌بین نبودند. آقای محمدجواد صاحبی از مرحوم آیت‌الله خزعلی نقل می‌کند: « بعد از انقلاب روزی با مرحوم خدمت امام رسیدیم. آنجا این موضوع مطرح شد که انجمن یک جمع متشکلی است که در سراسر ایران نفوذ دارد و خدماتی داشته است و اینک می خواهد این نیرو را در اختیار انقلاب و نهادهای انقلابی قرار دهد. امام فرمودند: من خیلی به اینها خوش بین نیستم و اندیشه و افکارشان را برای انقلاب خطرناک می بینم و لذا همکاری و استفاده از این‌ها را در پست‌های کلیدی جایز نمی دانم و خوف این دارم که مسیر انقلاب را تغییر دهند و تاثیر سوئی داشته باشند. به امام عرض کردم: سعی می کنم با تماس با آقای حلبی ودیگران، آنها را در مسیر انقلاب قرار دهم. امام فرمودند: اگر شما چنین اعتمادی داری و می توانی، برو و انجام بده. من این سخن امام را به نمایندگی از سوی ایشان حمل کردم و رفتم و در جاهایی صحبت کردم و گفتم که امام به من نمایندگی داده است. بعدا امام فرموده بود که آقای هیچ‌گونه نمایندگی از جانب من ندارد و من روی آن مواضع خودم ایستاده‌ام.» بعد از آن آقای خزعلی رسما اعلام کرد که این حرف‌ها از خود من است و بنده هیچ‌گونه مسئولیت یا نمایندگی از جانب ایشان ندارم... 🔸در همان ایام روزی آقای به من گفت که : آقای خزعلی تعداد زیادی از اسناد و مدارک را خدمت امام آورده بود. او به امام توضیح داد که اینها اسناد و برکات و خدمات انجمن حجتیه است آورده ام تا شما ببینید اینها چه کار کرده اند و توصیه کنید که در انقلاب از اینها استفاده کنند. امام فرموده بودند: آقای خزعلی من اینها را می شناسم و نیازی به دیدن نیست، اینها را جمع کنید ببرید. من نظرم همان چیزی است که اعلام کرده ام.(در کشاکش سیاست و فرهنگ، خاطرات محمدجواد صاحبی،ص 159-158) 📝بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی. 🦊 @antirobah
♨️وقتی برای دستگیری گریه گرد! خاطراتی کمتر شنیده شده از دستگیری امام خمینی در خرداد ۴۲ 🔻اختصاصی 🔻مرحوم نقل می کند؛ حدود ساعت 10 صبح روز 17 محرم در کویت خوابیده بودم که تلفن زنگ زد. از خواب برخاستم و گوشی را برداشتم یکی از دوستان کویتی از آن طرف گفت: آقا!از ایران خبر دارید؟ گفتم: نه. گفت: رادیو را باز کنید، علم نخست وزیر دارد صحبت می کند. آیت الله خمینی را بازداشت کرده اند، آقای فلسفی و تمام وعاظ را زندانی نموده اند، گوش دهید ببینید چه می گوید. فورا وحشت زده رادیو ترانزیستوری را از زیر تخت خواب برداشته و موج ایران را گرفتم، علم می گفت:....اینها مانند موش در دست ما گرفتارند،دادگاه صحرائی تشکیل می دهیم و آنها را محاکمه می کنیم.... تا آخر لاطائلاتی که گفت. فورا تلفن کردم به رفقا. چند سال بود که من و دیگر رفقای اهل فضل هر کدام به حسینیه ای در کویت برای وعظ و تبلیغ دعوت بودیم، و ایام محرم و صفر و ماه مبارک رمضان را در آنجا برای انجام وظیفه دینی اشتغال داشتیم. آیت الله آقای حاج که امروز از مدرسین بزرگ درس خارج قم هستند، و از گویندگان طراز اول ایران به شمار می رفتند، و از اوائل نهضت به نجف اشرف رفته و سکونت اختیار کرده بودند، از نجف آمده بودند. آقای حاج شیخ ابوالقاسم ، و مرحوم سید محمد رضا و نویسنده از قم و آقای شیخ محمد نصراللهی از مشهد به کویت رفته بودیم، و آقای سید مرتضی قزوینی که از کربلا آمده بودند، و هر کدام در حسینیه خود به سر می بردیم. به همه آقایان تلفن زدم، معلوم شد هیچ کدام اطلاع ندارند. پس از نقل اجمالی ماجرا گفتم چون حسینیه ما در وسط شهر (محله شرق) واقع است، بهتر است آقایان تشریف بیاورند حسینیه ما تا درباره روی داد ایران مذاکره کنیم ببینیم تکلیف ما در اینجا چیست؟ طولی نکشید آقایان نامبرده که حسینیه شان در نقاط دور و نزدیک کویت واقع بود، وارد شدند. نخست از این پیشامد غیر قابل پیش بینی و شده بود، ، به خصوص که گذشته از شخصیت بزرگ علمی و معنوی معظم له، غیر از آقای وحیدی و قزوینی، هر چهار نفر افتخار شاگردی ایشان را داشتیم. به خصوص آقای خزعلی و مرحوم سعیدی که از شاگردان مخصوص معظم له بودند و رابطه بیشتری داشتند. پس از مذاکرات مفصل به این نتیجه رسیدیم که برای جلوگیری از اعدام آیت الله خمینی، از وکلای شیعه کویت بخواهیم که آنها به نمایندگی شیعیان کویت و به تقاضای ما اهل منبر که مهمان ملت کویت بودیم، از شیخ عبدالله السالم الصباح که در دنیای عرب از اعتبار خاصی برخوردار بود، و شاه هم روی او حساب می کرد، که از شاه بخواهد از محاکمه صحرائی و اعدام احتمالی مرجع عالیقدر شیعه صرفنظر شود. نمایندگان شیعه کویت گفتند: چون موضوع یک مسئله داخلی است، و مربوط به یک مرجع شیعه است، شیخ کویت دخالت نخواهد کرد و باید فکر دیگری نمود. پس از یأس از این اقدام بنا شد هر کدام ما جداگانه نامه ای به آقایان مراجع نجف اشرف بنویسیم تا هر چه زودتر پیش از آن که کار به جای باریکی بکشد و خطری متوجه امام شود دست به کار شوند و هر کاری از دستشان بر می آید انجام دهند. چون می گفتند شاید پستخانه را به دست مراجع نرساند، ناچار نامه ای نوشتم و به وسیله آقای سید مرتضی قزوینی از وعاظ معروف کربلا که او هم در کویت بود، برای مرحوم آیت الله خوئی فرستادم. روز بعد نیز طاقت نیاورده چون مسافر دیگری به نجف می رفت، دومین نامه را هم نوشتم و برای آن مرحوم فرستادم. افسوس که آن موقع زیاد معمول نبود فتوکپی نامه ها را بگیرند و نگاه دارند، و امروز با این که حافظه ام بحمدالله قوی است، درست نمی دانم چه مطالبی را در آن دو نامه نوشته بودم. همچنین از آنجا که سخت پریشان بودیم تاریخ نامه را هم فراموشم کردم. آنچه به یاد دارم این است که نوشته بودم، از موقع قیام آقایان مراجع قم و بیش از همه آیت الله خمینی بر ضد دستگاه جبار، آقایان مراجع نجف آن طور که انتظار می رفت اقدامی نکردند، و به مخابره چند تلگراف و نامه به تهران برای شاه و دولت اکتفا نمودند. کار به اینجا رسیده که باید آیت الله خمینی را دستگیر کنند و در تهران زندانی نمایند، حتی بیم اعدام ایشان هم است. شما آقایان نجف هم دست روی هم گذاشته اید تا بعد از این که خدای نکرده ایشان را اعدام کردند، بگوئید: انالله و انا الیه راجعون! سپس کارهایی را که به نظرم می رسید خوب باشد آقایان مراجع نجف انجام دهند طی چند مطلب با شماره بعنوان پیشنهاد بر آن افزودم، و معذرت خواستم که اگر جسارت رفته است پدرانه مرا ببخشند که فکر مشوش و دل نگران است. (منبع؛ امام خمینی در آینه خاطره ها، ص ۵۲و۵۳) ▫️دعوت به روزنه👇 @rozaneebefarda 🦊 @antirobah | آنتی روباه 🦊 @antirobah | آنتی روباه