💠 #به_رسم_آیه_ها |،2
برای عبور از این امتحان صبر لازم است
🔆وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ (بقره آیه ۱۵۵)
🔅 و بی تردید شما را به چیزی اندک از ترس و گرسنگی و کاهش بخشی از اموال و کسان و محصولات [نباتی یا ثمرات باغ زندگی از زن و فرزند] آزمایش می کنیم، و صبر کنندگان را بشارت ده.
🔰 امام خامنهای:
🔸 این [بیماری #کرونا] هم با خودش خوف میآورد و یک عدّهای واقعاً میترسند، هم مسئلهی مشکل اقتصادی را به وجود میآورد، هم نقص اموال و انفس و ثمرات را همراه دارد؛ لکن بعدش خداوند میفرماید: وَ بَشِّرِ الصّٰبِرین؛ اینجا هم #صبر لازم است. صبر در اینجا یعنی کار درست انجام دادن، کار عاقلانه انجام دادن.👌
۱۳۹۹/۱/۳
#تفسیر موضوعی براساس #سخنان_رهبر
⛈☁️🌦ابرهای پاییزی . . . .
🌺 حضرت علی(علیه السلام) فرمودند:
یاران امام مهدی (علیه السلام)، مانند ابرهای پاییزی جمع می شوند.
📚منبع #حدیث : بحارالانوار، ج۵۱، ص۶۶۳
🔰 آیا میدانید علت این تمثیل چیست⁉️
این تمثیل، حداقل نشانگر ۳چیز است:
[۱]-سرعت گردهمایی و آثار سازنده آن [چنان که ابرهای پاییزی از سرعت قابل توجهی برخوردارند]
[۲]-مغز و محتوا داشتنِ یاران و به اصطلاح طبل تو خالی نبودن! [از باران زا بودن ابرهای پاییزی میتوان این نکته را دریافت نمود]
[۳]-عدم دلبستگی به ماده و زمین [گرچه ابرها از زمین برمی خیزند اما زمین گیر نیستند!]
🤔 تامل:
آیا تا حالا در ترجمه آیه ۳۸ سوره توبه تأمل نموده اید⁉️
💠ﺍﻯ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ! ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻋﺬﺭ ﻭ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺑﺮﺍﻯ ﻧﺒﺮﺩ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺷﺘﺎﺏ [ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﻭ ﺩﻳﺎﺭﺗﺎﻥ] ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻭﻳﺪ؛ ﺑﻪ ﺳﺴﺘﻰ ﻭ ﻛﺎﻫﻠﻰ ﻣﻰﮔﺮﺍﻳﻴﺪ [ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺷﻬﻮﺍﺗﺶ ﻣﻴﻞ میﻛﻨﻴﺪ؟!]...
💠 یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَالَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْض...
〰〰〰〰〰〰〰〰
🌧🌌🌧🌌🌧🌌🌧🌌
💢 #خانم_ها_بخوانند #حجاب
● حتما میدونی که مردا ذاتا به جنس مخالف گرایش دارن ...
🔺برای این که این گرایش تشدید نشه و شخصیت انسانی زن حفظ بشه، زن و مرد نامحرم باید تا حد امکان و مواقعی که ضرورت نداره از ارتباط با هم خودداری کنن👌
👈و چون این زن هست که مرد رو به خودش جذب میکنه... ؛ خانمها باید موقع صحبت با نامحرم نحوهی صحبت کردن و تن صداشون رو کنترل کنن و جدی و معمولی صحبت کنن...
📌چون اگه رفتار زنی عفیفانه نباشه و مرد نتونه خودش رو در برابر اون کنترل کنه روابط ناسالمی شکل میگیره...⚡️ و ضرر چنین روابطی زن رو بیش از مرد گرفتار میکنه ... 💥
📖 برگرفته از : «دختران و مزاحمتها»، ص۷۷ ، مؤلف: محمود اکبری
هدایت شده از آرامش زندگــی مـن
فرض کنید🤔
الآن شما رفتید خارج از کشور، مثلاً به شما ارزی دادن، که این پول پیش شما باشه.💵💵
♦️قصد داشتی دو سه تا چیز بخری، یه کامپیوتر بخری، مثلاً یدونه لباس بخری، یه چیزهای دیگه بخری برداری بیاری.
🔹یه دفعه بهت زنگ میزنن میگن فلانی این ارزی که دست شما هست، این پول خارجی که دست شما هست قیمتش شده 10 برابر.
میگی راست میگی؟ آره.😳😮
ببین چی میخری. میگی خب دیگه لباس نمیخرم، لباس توی ایران هم گیر میاد.
شروع میکنی به دقت کردن. 🔬
قیمت اون ارز وقتی رفت بالا دیگه برای هر چیزی مصرف نمیکنی.
میگی خب یدونه گوشی موبایل بخرم. 📱
خب موبایل ایرانی هم هست حالا، ارزونتره. بذار ببینم چی توی ایران گیر نمیاد.
🍀مراقبتت افزایش پیدا میکنه.
یقیناً دیگه صرفِ هر چیزی نمیکنی.
شما قیمت برای زمان قائل بشو، یقیناً یه جور دیگه وقت برای نمازت میگذاری.
🗯میگی قیمت زمان بالاست هر جایی نباید صرف کرد.🎛⏱
میبَری سرِ نماز هزینه میکنی.
دیگه نمیشینی پای هر فیلمی.📺
ادامه دارد...
#مدیریت_زمان 33
آرامش زندگی من👇
🆔 @Calmness
هدایت شده از آرامش زندگــی مـن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔉قابل توجه آقایون محترم
✍ آموزش محبت کردن به همسر عزیزتون❤️😉
آرامش زندگی من👇
🆔 @Calmness
❣🖇❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣
❣
🎗#بدون_تو_هرگز ۱۷
📢‼️ این داستان واقعی است !!
🎬 این قسمت | چادر الکی
مثل #ماست کنار اتاق وا رفته بودم ... نمیتونستم با چیزهایی که شنیده بودم کنار بیام ... نمیدونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت ... تنها حسم شرمندگی بود ... از شدت وحشت و اضطراب، خیس عرق شده بودم ...
چند لحظه بعد ... علی اومد توی اتاق ... با دیدن من توی اون حالت حسابی جا خورد ... سریع نشست رو به روم و دستش رو گذاشت روی پیشونیم ...
- تب که نداری ... #ترسیدی این همه عرق کردی ... یا حالت بد شده؟!!
#بغضم ترکید ... نمیتونستم حرف بزنم ... خیلی نگران شده بود ...
- #هانیه جان ... میخوای برات آب قند بیارم؟ ...
در حالی که اشک مثل سیل از چشمم پایین میاومد ... سرم رو به علامت نه، تکان دادم ...
- علی ...
- جان علی؟ ...
- میدونستی چادر روز خواستگاری #الکی بود؟!
لبخند ملیحی زد ... چرخید کنارم و تکیه داد به دیوار ...
- پس چرا باهام ازدواج کردی و این همه سال به روم نیاوردی؟ ...
+ یه استادی داشتیم ... میگفت زن و شوهر باید جفت هم و کُف هم باشن تا خوشبخت بشن ...
+ من، چهل شب توی نماز شب از خدا خواستم ... خدا کُفّ من و جفت من رو نصیبم کنه و چشم و دلم رو به روی بقیه ببنده ...
سکوت عمیقی کرد ...
- همون جلسه اول فهمیدم، به خاطر عناد و بیقیدی نیست ... تو دل پاکی داشتی و داری ... مهم الانه ... کی هستی ... چی هستی ... و روی این انتخاب چقدر محکمی ... و الا فردای هیچ آدمی مشخص نیست ... خیلی حزب بادن ... با هر بادی به هر جهت ... مهم برای من، تویی که چنین آدمی نبودی ...
راست میگفت ... من حزب باد و بادی به هر جهت نبودم ... اکثر دخترها بیحجاب بودن ... منم یکی عین اونها... اما یه چیزی رو میدونستم ... از اون روز ... علی بود و چادر و شاهرگم ....
...
من برگشتم دبیرستان ... زمانی که من نبودم ... علی از زینب نگهداری می کرد ... حتی بارها بچه رو با خودش برده بود حوزه ... هم درس می خوند، هم مراقب زینب بود ...
سر درست کردن غذا، از هم سبقت می گرفتیم ... من سعی می کردم خودم رو زود برسونم ... ولی عموم مواقع که می رسیدم، غذا حاضر بود ... دست پختش عالی بود ... حتی وقتی سیب زمینی پخته با نعناع خشک درست می کرد ...
واقعا سخت می گذشت علی الخصوص به علی ... اما به روم نمی آورد ... طوری شده بود که زینب فقط بغل علی می خوابید ... سر سفره روی پای اون می نشست و علی دهنش غذا می گذاشت ... صد در صد بابایی شده بود ... گاهی حتی باهام غریبی هم می کرد ...
زندگی عادی و طلبگی ما ادامه داشت ... تا اینکه من کم کم بهش مشکوک شدم ... حس می کردم یه چیزی رو ازم مخفی می کنه ... هر چی زمان می گذشت، شکم بیشتر به واقعیت نزدیک می شد ... مرموز و یواشکی کار شده بود... منم زیر نظر گرفتمش ...
یه روز که نبود، رفتم سر وسایلش ... همه رو زیر و رو کردم... حق با من بود ... داشت یه چیز خیلی مهم رو ازم مخفی می کرد ...
شب که برگشت ... عین همیشه رفتم دم در استقبالش ... اما با اخم ... یه کم با تعجب بهم نگاه کرد ...
زینب دوید سمتش و پرید بغلش ... همون طور که با زینب خوش و بش می کرد و می خندید ... زیر چشمی بهم نگاه کرد ...
- خانم گل ما ... چرا اخم هاش تو همه؟ ...
چشم هام رو ریز کردم و زل زدم توی چشم هاش ...
- نکنه انتظار داری از خوشحالی بالا و پایین بپرم؟ ...
حسابی جا خورد و زینب رو گذاشت زمین ..
خنده اش کور شد ... زینب رو گذاشت زمین ...
- اتفاقی افتاده؟ ...
رفتم تو اتاق، سر کمد و علی دنبالم ... از لای ساک لباس گرم ها، برگه ها رو کشیدم بیرون ...
- اینها چیه علی؟ ...
رنگش پرید ...
- تو اونها رو چطوری پیدا کردی؟ ...
- من میگم اینها چیه؟ ... تو می پرسی چطور پیداشون کردم؟ ...
با ناراحتی اومد سمتم و برگه ها رو از دستم گرفت ...
- هانیه جان ... شما خودت رو قاطی این کارها نکن ...
با عصبانیت گفتم ... یعنی چی خودم رو قاطی نکنم؟ ... می فهمی اگر ساواک شک کنه و بریزه توی خونه مثل آب خوردن اینها رو پیدا می کنه ... بعد هم می برنت داغت می مونه روی دلم ...
نازدونه علی به شدت ترسیده بود ... اصلا حواسم بهش نبود... اومد جلو و عبای علی رو گرفت ... بغض کرده و با چشم های پر اشک خودش رو چسبوند به علی ... با دیدن این حالتش بدجور دلم سوخت ... بغض گلوی خودم رو هم گرفت...
خم شد و زینب رو بغل کرد و بوسیدش ... چرخید سمتم و دوباره با محبت بهم نگاه کرد ... اشکم منتظر یه پخ بود که از چشمم بریزه پایین ...
- عمر دست خداست هانیه جان ... اینها رو همین امشب می برم ... شرمنده نگرانت کردم .
#ادامه_دارد......✨
@anvar_elahi
❣
❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣🖇❣
هدایت شده از آرامش زندگــی مـن
CQACAgQAAx0CVBp6RAACEstgfNg-pTG9zSwRsQGkWZqk2-rVfAACBgsAAsI76VM2HoAdtG6CkB8E.mp3
11.04M
⏯زمزمه بسیار دلنشین👌😊
🎤حاج سید مهدی میر داماد
🍃گرد حرم دویده ام
🍃صفا و مروه دیده ام
#ماه_رمضان
آرامش زندگی من👇
🆔 @Calmness
خدای من
همان خداییست که
بدون هیچ انتظاری
همه را
دوست دارد
و وفادارترین معشوق هم
اوست که
انسان را
پس از همه خطاها
و دل دادن به دنیا
و اهل دنیا
در آغوش عشق میپذیرد . . .
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝#دعایسحر 🏝
اکنون 👈 سحرگاه پنجشنبه،
نهم رمضان المبارک ۱۴۴۲ هجری قمری
دوم اردیبهشت ۱۴۰۰ هجری خورشیدی
22 آوریل 2021 میلادی👉
🏝#سحرنهم🏝
⚘السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَهُ الْوَاسِعَهُ وَعْداً غَیْرَ مَکْذُوبٍ
سلام بر تو، ای پرچمِ برافراشته و ای دانشِ ریزان، و ای فریادرسِ (درماندگان) و ای رحمتِ گسترده، (که) وعدهای دروغ ناشدنی (است).⚘
📚مفاتیح الجنان، زیارت آل یس
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
💚💚💚
#رضوان_باقری یه جا میگه:
سحرها یک به یک رفتند و ما را غفلت دنیا...
کما فی السابق از ماه خدا بی رزق گردانده...
واسه الانه
الان که وقت هست
الانی که هنوز چند هفته فرصت داریم
نه آخر ماه رمضون
کاش قدر بدونیم...
┅─✵🍃✨﷽✨🍃✵─┅
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد...
@anvar_elahi
AUD-20201017-WA0004.mp3
8.71M
❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧
✨ دعای عهد✨
👌چه خوبه که هر روز صبح دعای عهد بخونیم
🎤باصدای میثم مطیعی
@anvar_elahi
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
روز پنجشنبه به نام امام حسن عسکری(علیهالسلام) است.
در زیارت آن حضرت بگو:
🌹السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِىَّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَخَالِصَتَهُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ، وَوَارِثَ الْمُرْسَلِينَ، وَحُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِينَ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَنَا مَوْلىً لَكَ وَلِآلِ بَيْتِكَ، وَهٰذَا يَوْمُكَ وَهُوَ يَوْمُ الْخَمِيسِ، وَأَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَمُسْتَجِيرٌ بِكَ فِيهِ، فَأَحْسِنْ ضِيافَتِى وَإِجارَتِى بِحَقِّ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَاهِرِينَ.سلام بر تو ای ولی خدا، سلام بر تو ای حجّت حق و بندهی پاک خدا، سلام بر تو ای پیشوای مؤمنان و وارث پیامبران و برهان محکم پروردگار جهانیان، درود خدا بر تو و اهلبیت پاکیزه و پاکت باد، ای سرور من، ای ابا محمّد حسن بن علی، من دلبسته تو و اهلبیت توأم، این روز، روز پنجشنبه و روز توست و من در آن میهمان و پناهنده به توأم، پس به نیکی پذیرایم باش و پناهم ده، به حق خاندان پاکیزه و پاکت.
🌹💖✨🌹💖✨
@anvar_elahi
💠 عِشـْقِ حُسِیْـنْ(ع)💠
❣علمدار حرم...
⚡️سحر روز نهم شدولی یار نیامد
⚡️از غصہ دلم خوڹ شد و دلدار نیامد
⚡️یادِنهمِ ماهِ محرم بنویسید
⚡️(اے اهڸ حرم میر و علمدار نیامد)
🌴💎🌹💎🌴
@anvar_elahi
#سلام_مولا_جانم ✋
عطر تو🌸
برای زنده شدن همه شهر،
کافی است
و نسیم هر روز،
تو را در لا به لای رگهای ما،
جاری میکند
کاش هرگز عطر تو را،
در لا به لای شلوغی های
دنیا گم نکنیم...
#اللهم_عجل_لولیک_الفـرج 🌹
@anvar_elahi
┄━═✿♡﷽♡✿═━┄
#حدیث_روز
🔅فاطمة الزهرا عليها السلام:
🔹فَرَضَ اللّه ُ الصِّيامَ تَثبِيتا لِلإخلاصِ .
🔸خداوند روزه را براى استوارى اخلاص ، واجب فرمود.
📚بحار الأنوار/ج۴۷ ص۳۶۸
@anvar_elahi