eitaa logo
آموزشگاه رسمی مداحی انوارالثقلین
5.1هزار دنبال‌کننده
230 عکس
205 ویدیو
11 فایل
اولین مرکز رسمی آموزش تخصصی علوم و فنون مداحی استان خراسان رضوی 👉 @majma_ad 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست مثل جدش شده در کنیه «اباعبدالله» در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست من اگر مورم اگر هیچ ولی می‌‌دانم «او سلیمان زمان است که خاتم با اوست» زندگی‌نامهٔ او سطر به سطرش روضه‌ست که مصیبات همه عالم و آدم با اوست در غمش اشک، اگر ریخت اگر جاری شد بانی روضهٔ سقاست و زمزم با اوست لفظی از کوچه در این مرثیه محزون‌تر نیست وارث محنت زهراست اگر غم با اوست http://Eitaa.com/anvarosaghalain
✅اثر مشترك جمعی از شاعران جوان همدان: بار دیگر مدینه بی تاب است بی قرار امام خوبی ها پدر شهر از شراره ی زهر می رود سوی مادرش زهرا او که با منبر و قلم می رفت به مصاف ستمگران پلید از کلامش ابوبصیر شکفت از نگاهش زراره می بارید صادق اهل بيت پيغمبر در فضائل شبیه دریا بود در فقاهت مدرس جبریل در شجاعت شبيه مولا بود عجبا این چنین بزرگی را (او که با دشمنان نظر دارد) پای درسش نشست دشمن هم بسکه انفاس او اثر دارد ما از او کم نوشته ایم ولی هرچه داریم نور حکمت اوست شیعه زنده ست و خوب می داند هرچه دارد ز یمن نهضت اوست آن امامی که هرشب و هر روز نفسش وقف روضه خوانی بود زنده می کرد یاد زهرا را یاد آن قامت کمانی بود دست اورا چنان علي بستند و رساندند برلبش جان را به فدای سپیدی مویی که شکستند حرمت آن را خانه اش بين شعله ها مي سوخت در خزان ستم ، بهارش بود آه ، از بین آن همه شاگرد کاش آن شب يكي كنارش بود راوي روضه های عاشورا گریه را رمز عشق مي داند پشت مرکب که می خورد به زمین زیر لب یا رقیه میخواند.. سالخورده ست حرمتش واجب... ولي آن بي حياي پست و پليد تازيانه به دست با فرياد پيكرش را به روي خاك كشيد می کشد پابرهنه آقا را آن سواری که در برابر اوست بارها گرچه بر زمین افتاد این زمین خوردن ارث مادر اوست او پیاده، برهنه پا و سرش دشمن از روی اسب می خندید زیر لب تا که گفت مادرجان همه جا عطر فاطمه پیچید بال و پر می زند کبوتر وار یاد بال و پری که می سوزد روضه مادري تداعی شد در کنار دری که می سوزد بی خبر هستم و نمی دانم روضه اینجا چرا کشیده شده گریه می کرد و زیر لب می گفت مادر ما جوان شهیده شده ولی ای کاش مادری دیگر غرق غم بی امان زمین نخورد تازیانه ز بی حیا نخورد بین نامحرمان زمین نخورد http://Eitaa.com/anvarosaghalain
✅روایت حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي عُمَارَةَ الْمُنْشِدِ قَالَ مَا ذُكِرَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فِي يَوْمٍ قَطُّ فَرُئِيَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ مُتَبَسِّماً قَطُّ إِلَى اللَّيْلِ. محمّد بن جعفر قرشى از محمّد بن حسين بن ابى الخطّاب، از حسن بن على، از ابن ابى عمير، از على بن غيره، از ابى عماره منشد نقل كرده كه وى گفت: نزد ابى عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام در روزى یاد از حسین بن علی نشد مگر اینکه در آن روز دیگرآن حضرت تا شب متبسّم و خندان ديده نمیشدند. 📚 کامل الزیارات / باب ۳۲ http://Eitaa.com/anvarosaghalain
گوشه ای از حرای حجره ی خویش نیمه شب ها،خدا خدا می کرد طبق رسمی که ارث مادر بود مردم شهر را دعا می کرد هر ملک در دل آرزویش بود  بشنود سوز ربنایش را آرزو داشت لحظه ای بوسد مهر و تسبیح کربلایش را هر زمان دل شکسته تر می شد «فاطمه اشفِعی لَنا» می خواند زیر لب با صدای بغض آلود روضه ی تلخ کوچه را می خواند عاقبت در یکی از آن شب ها دل او را به درد آوردند بی نمازان شهر پیغمبر سرسجاده دوره اش کردند پیرمرد قبیله ی ما را در دل شب،کشان کشان بردند با طنابی که دور دستش بود پشت مرکب،کشان کشان بردند ناجوانمردهای بی انصاف سن و سالی گذشته از آقا !؟ می شود لااقل نگهدارید حرمت گیسوی سپیدش را پابرهنه،بدون عمامه روح اسلام را کجا بردید؟ سالخورده ترین امامم را بی عبا و عصا کجا بردید؟ نکشیدش،مگر نمی بینید!؟ زانویش ناتوان و خسته شده چقدر گریه کرده او نکند؟ حرمت مادرش شکسته شده ای سواره،نفس نفس زدنش علت روشن کهن سالی است بسکه آقای ما زمین خورده!؟ در نگاه تو برق خوشحالی است جگرم تیر می کشد آقا چه بلاهایی آمده به سرت! تو فقط خیزران نخورده ای و شمر و خُولی نبوده دور و برت به خدا خاک بر دهانم باد شعر آقا کجا و شمر کجا!؟ حرف خُولی چرا وسط آمد؟ سرتان را کسی نبرد آقا؟ به گمانم شما دلت می خواست شعر را سمت کربلا ببری دل آشفته ی محبان را با خودت پای نیزه ها ببری شک ندارم شما دلت می خواست بیت ها را پر از سپیده کنی گریه هایت اگر امان بدهد یادی از حنجر بریده کنی http://Eitaa.com/anvarosaghalain