eitaa logo
آموزشگاه مداحی انوارالثقلین
5.2هزار دنبال‌کننده
267 عکس
249 ویدیو
15 فایل
🎙️اولین مرکز رسمی آموزش تخصصی علوم و فنون مداحی استان خراسان رضوی 🔻پشتیبانی: @majma_ad 05191010257 ☎️ ساعت پاسخگویی:16تا20
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹توبه‌ی نَصوح🔹 باز گویا هوای دل ابری‌ست باز درهای آسمان باز است من ولی تَحبِسُ الدُّعا شده‌ام دل من باز فکر پرواز است دیرگاهی‌ست با خودم قهرم بسته بر وصله‌های ناجورم سرِ من گرم زندگی شده است از امام زمان خود دورم غیبت و تهمت و ریا و حسد جزوِ اعمال واجبم شده است از دهانم دروغ می‌بارد معصیَت قُوتِ غالبم شده است به فساد و حرام زُل زده‌اند چشم‌هایی که بی‌حیا شده‌اند جایگاه خدا و خلق خدا در دلم وای جابه‌جا شده‌اند آمدم سمت خانه‌ی معبود دل‌خوش از این که صاحبی دارم پشت در ضَجّه می‌زنم: یارب! باز کن، کار واجبی دارم گریه کردم، صدا زدی من را آمدم یا مُسَبِّبَ الاَسْباب روسیاهم نظر نما یا نور یا سَریع الرِّضا مرا دریاب لکه‌های سیاه زندگی‌ام یا کریم از شما چه پنهان است درد دارم، دوا نمی‌خواهم یار، درد من است و درمان است ساتِرُ العَیْب اگر نبودی تو خلق با من چه‌کار می‌کردند؟ پرده‌پوشی اگر نمی‌کردی همه از من فرار می‌کردند زشت و آلوده و خطاکارم دارم اقرار می‌کنم یارب گرچه بی‌آبرو شدم اما باز اصرار می‌کنم یارب جُرم و کم‌کاری‌ام قبول؛ اما تو که از حال من خبر داری «دوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمنان نظر داری» کمکم کن هر آن‌چه را دارم خرج تطهیر جان و روح کنم دور ظلم و گناه خط بکشم بروم توبه‌ی نَصوح کنم ✒:عباس احمدی http://Eitaa.com/anvarosaghalain
✅اثر مشترك جمعی از شاعران جوان همدان: بار دیگر مدینه بی تاب است بی قرار امام خوبی ها پدر شهر از شراره ی زهر می رود سوی مادرش زهرا او که با منبر و قلم می رفت به مصاف ستمگران پلید از کلامش ابوبصیر شکفت از نگاهش زراره می بارید صادق اهل بيت پيغمبر در فضائل شبیه دریا بود در فقاهت مدرس جبریل در شجاعت شبيه مولا بود عجبا این چنین بزرگی را (او که با دشمنان نظر دارد) پای درسش نشست دشمن هم بسکه انفاس او اثر دارد ما از او کم نوشته ایم ولی هرچه داریم نور حکمت اوست شیعه زنده ست و خوب می داند هرچه دارد ز یمن نهضت اوست آن امامی که هرشب و هر روز نفسش وقف روضه خوانی بود زنده می کرد یاد زهرا را یاد آن قامت کمانی بود دست اورا چنان علي بستند و رساندند برلبش جان را به فدای سپیدی مویی که شکستند حرمت آن را خانه اش بين شعله ها مي سوخت در خزان ستم ، بهارش بود آه ، از بین آن همه شاگرد کاش آن شب يكي كنارش بود راوي روضه های عاشورا گریه را رمز عشق مي داند پشت مرکب که می خورد به زمین زیر لب یا رقیه میخواند.. سالخورده ست حرمتش واجب... ولي آن بي حياي پست و پليد تازيانه به دست با فرياد پيكرش را به روي خاك كشيد می کشد پابرهنه آقا را آن سواری که در برابر اوست بارها گرچه بر زمین افتاد این زمین خوردن ارث مادر اوست او پیاده، برهنه پا و سرش دشمن از روی اسب می خندید زیر لب تا که گفت مادرجان همه جا عطر فاطمه پیچید بال و پر می زند کبوتر وار یاد بال و پری که می سوزد روضه مادري تداعی شد در کنار دری که می سوزد بی خبر هستم و نمی دانم روضه اینجا چرا کشیده شده گریه می کرد و زیر لب می گفت مادر ما جوان شهیده شده ولی ای کاش مادری دیگر غرق غم بی امان زمین نخورد تازیانه ز بی حیا نخورد بین نامحرمان زمین نخورد http://Eitaa.com/anvarosaghalain