eitaa logo
آموزشگاه رسمی مداحی انوارالثقلین
5.1هزار دنبال‌کننده
230 عکس
205 ویدیو
11 فایل
اولین مرکز رسمی آموزش تخصصی علوم و فنون مداحی استان خراسان رضوی 👉 @majma_ad 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
اعطای گواهینامه پایان دوره آموزش مداحی انوارالثقلین به آقای مهدی وجدانی💐 ٩٧/٣/٣٠ @anvarosaghalain
«اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى» خدايا خود را به من بشناسان؛ زيرا اگر خود را به من نشناسانى، فرستاده‌ات را نشناخته‌ام. خدايا فرستاده‌ات را به من بشناسان؛ زيرا اگر فرستاده‌ات را به من نشناسانى، حجّتت را نشناخته‌ام. خدايا حجّتت را به من بشناسان؛ زيرا اگر حجّتت را به من نشناسانى، از دين خود گمراه مى‌شوم. دعای معرفت از زیباترین زنجیرهای معرفت است که در آن، شناخت از بالا شروع می‌شود. نخست، معرفة الله است؛ آنگاه به معرفة النبی می‌رسد و در انتها به معرفة الحجة منجر می‌شود. اگر این سه مرحله متصل به هم نباشند،انسان راه را گم کرده و از صراط مستقیم منحرف خواهد شد. 📚 منبع؛ کتاب عرفان خورشید، گفتارهایی دربارۀ امام رضا علیه‌السلام، ص۶۴ Eitaa.com/anvarosaghalain
بسم الله الرحمن الرحیم ان شا الله در مطالب آینده پیرامون سرفصل های زیر به تفصیل توضیح ارائه خواهد شد: 1- آشنایی باعلم تاریخ و انواع تاریخ نگاری 2- آشنایی با تعاریف و انواع تقسیم بندی مقتل و روش صحیح مقتل نگاری و منابع مورد استفاده مقتل نگاران. 3- آشنایی با ترجمه های فارسی مقاتل و مقاتل فارسی و عربی. 4- آشنایی با نگرش های صحیح و غیر صحیح به مقاتل. 5- آشنایی با مختصات جغرافیایی زمانی فرهنگی سیاسی اجتماعی حوادث به ویژه عاشورا. 6 -دشمن شناسی و اهمیت تبری از دشمنان ولایت . 7- آشنایی با نهفتگی های مقتل. 8- آشنایی با حماسه، عرفان و بصیرت در مقتل . 9 - آشنایی با زیبایی های اخلاقی و ارزشهای انسانی در مقتل . 10- روان شناسی در مقتل . 11- آشنایی با تحریفات، تحریفگران و تحریف ستیزان در مقتل . 12- آشنایی با آسیب ها و شبهات در مقتل . 13- آشنایی با زبان حال گویی و شرایط و قواعد آن . 14- آشنایی با قواعد سند شناسی. 15- آشنایی با رجال و روایت اخبار در برخی از مقاتل معروفه . 16- آشنایی با درایه الحدیث. ادامه دارد... Eitaa.com/anvarosaghalain
فرازی از یک 🔹یار محمّد🔹 ای شیرخدا و اسد احمد مختار در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار هم پیش‌تر از حزب خدا یار محمّد هم بهر نبی بعد علی، حیدر کرار از خشم تو بر جان عدو آتش دوزخ وز تیغ تو در سینه، نفس‌ها شرر نار در بدر مه روی تو چون بدر درخشید در جنگ اُحُد جان به کف و عاشق ایثار رویید ز لب‌های محمّد گل لبخند در رزم چو کردی به عدو حمله علی‌وار با دست غضب فرق ابوجهل شکستی تا کس نرساند به محمّد دگر آزار هرجا که تو شمشیر گرفتی به کف دست دشمن به هراس آمد در عرصۀ پیکار در خطبۀ شام از تو و نام تو سخن گفت چارم وصی ختم رسل، حجّت دادار هم شیرخدا خوانْدَت و هم شیر پیمبر هم خواند تو را هم‌قدم جعفر طیّار ای کاش که در عرصۀ صفّین تو بودی تا یار علی بودی چون مالک و عمار ای کاش پس از ختم رسل بودی و بودی یار علی و فاطمه بین در و دیوار... ✍غلامرضا سازگار ✅ @anvarosaghalain
✅سیره امام جعفر صادق (ع) گاهی مجلس حدیث ودرس به مجلس روضه بدل میشد. گاهی روضه خوان به منزل می آمد وپرده ای نصب میشد ومخدرات منزل همراه امام صادق علیه السلام می گریستند. سه تن ازافرادی که توفیق مرثیه سرایی درخدمت امام راداشتند. ۱-بوعماره ی منشد ۲-بوهارون مکفوف ۳-جعفربن عفان طایی نقل است جعفربن عفان، مقتلی در دویست صفحه داشته که ازبین رفته است واثری ازآن نیست. شيخ کشي فرموده: او همان است که وارد شد بر حضرت صادق (ع) هنگامي که زيد شحام و جمعي از شيعيان کوفه حاضر بودند، حضرت او را نزديک طلبيد و به او فرمود: شنيده ام در مرثيه حضرت امام حسين (ع) شعر ميگويي، و نيکو ميگويي. عرض کرد: آري، فدايت شوم. فرمود: بخوان. او خواند، امام صادق (ع) و حاضرين گريستند، و اشک چشم امام به صورتش جاري شد، سپس فرمود: اي جعفر! به خدا سوگند، ملائکه مقربين در اينجا حاضر بودند و اشعار تو را، براي امام حسين (ع)، شنيدند و گريستند، چنان که ما گريستيم، بلکه بيشتر؛ و خداوند واجب گردانيد براي تو بهشت را در اين ساعت به تمامه، و تو را آمرزيد، ميخواهي زيادتر بگويم؟ گفت: آري، اي آقاي من. فرمود: هر کس براي امام حسين (ع) شعري بگويد: و بگريد، و بگرياند، خداوند بهشت را بر او واجب ميگرداند. و او را ميآمرزد. [1] . [1] رجال کشي، ص 246. Eitaa.com/anvarosaghalain
گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست مثل جدش شده در کنیه «اباعبدالله» در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست من اگر مورم اگر هیچ ولی می‌‌دانم «او سلیمان زمان است که خاتم با اوست» زندگی‌نامهٔ او سطر به سطرش روضه‌ست که مصیبات همه عالم و آدم با اوست در غمش اشک، اگر ریخت اگر جاری شد بانی روضهٔ سقاست و زمزم با اوست لفظی از کوچه در این مرثیه محزون‌تر نیست وارث محنت زهراست اگر غم با اوست http://Eitaa.com/anvarosaghalain
🔹در پی خورشید🔹 به کودکان و زنان احترام می‌فرمود به احترام فقیران قیام می‌فرمود سلام نام همه انبیاست؛ او می‌گفت سپس اشاره به دارالسلام می‌فرمود کسی که در پی خورشید نیست از ما نیست سحر می آمد و این را مدام می‌فرمود کجا حرام خدا را حلال می‌دانست کجا حلال خدا را حرام می‌فرمود اگر که دست به پهلو گرفته‌ای می‌دید به اشک و آه و دعا التیام می‌فرمود «خوشا به حال کسانی که راستگویانند» امام صادق علیه‌السلام می‌فرمود ✍مهدی جهاندار ✅@anvarosaghalain
✅سیره امام جعفر صادق (ع) (۲) در منابع روایی در زمینه ویژگی‌های اخلاقی امام صادق(ع) گزارش‌هایی از زهد، انفاق، علم فراوان، عبادت بسیار و تلاوت قرآن آمده است. محمد بن طلحه امام صادق(ع) را از بزرگترین افراد اهل بیت، دارای علم فراوان، بسیار اهل عبادت و زهد و تلاوت قرآن توصیف کرده است(۱) مالک بن انس از ائمه فقهی اهل سنت گفته است: در مدتی که پیش امام صادق(ع) می‌رفته، همیشه او را در یکی از سه حالت نمازخواندن، روزه‌داری و ذکرگفتن دیده است(۲) به گزارش بحار الانوار امام در پاسخ به درخواست فقیری، چهارصد درهم به او داد و چون سپاس‌گزاری او را دید، انگشترش را هم که ده هزار درهم می‌ارزید، به وی بخشید(۳) روایت‌هایی نیز از انفاق‌های پنهانی امام صادق(ع) در دست است. به نوشته کتاب کافی، او شب‌ها مقداری نان و گوشت و پول در کیسه می‌ریخت و به صورت ناشناس به در خانه تهیدستان شهر می‌برد و میان آنها تقسیم می‌کرد(۴) ابوجعفر خثعمی نقل کرده است که امام صادق(ع) کیسه پولی را به او داد و از او خواست آن را به فردی از بنی‌هاشم بدهد و نگوید که چه کسی آن را فرستاده است. به گفته خثعمی هنگامی که آن فرد پول را گرفت، برای فرستنده آن دعا کرد و گفت: او همیشه برایش پول می‌فرستد؛ اما امام صادق(ع) با وجود ثروتش چیزی به او نمی‌دهد(۵) منابع: (۱): اربلی، کشف الغمه، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص ۶۹۱ (۲): مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۷، ص۱۶ (۳): مجلسی، بحار الانوار، ج۴۷، ص۶۱ (۴): کلینی، کافی، ج۴، ص۸ (۵): ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۲۷۳.
آموزش فنون مداحی (کانون و بسیج مداحان شهرستان درگز) ٩٧/۴/١٣ #سوابق #فعالیتها #یاسر_رحمانی Eitaa.com/anvarosaghalain
علما آیت‌الله میرباقری: «انسان با ورق‌زدنِ کتاب توحيد صدوق(ره) و مرور سؤال‌هايی که به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) ارجاع داده می‌شد، می‌تواند متوجه شود که کار مسلمان‌ها به جايی رسيده بود که درباره توحيد و معرفت خداوند متعال، حرف‌هايی بدتر از يهود می‌زدند! اين انحطاط، تصادفي نيست! فرقه‌سازی، ايجاد بدعت، راه‌اندازی نهضت ترجمه و پديدآوردن جريان‌هاي انحرافی، همه و همه، کارهای مديريت‌شده و توام با برنامه‌ريزی‌اي بوده است که دستگاه نفاق، با دورانديشي و نگاه تاريخي، آن را راه انداخت؛ تا اسلام و معنويت حاصل از آن را سرنگون کند. ... در چنين شرايطي بود که امام باقر(ع) و امام صادق(ع) با ايجاد پايگاه مرجعيت علمي در جهان اسلام، نه تنها شيعيان [را ارتقا فکری دادند] که حتي اهل سنت را از افتادن در ورطه انحطاط فکری نجات دادند و چارچوب‌هاي مقننی را بنا گذاشتند. ايشان ضمن اتخاذ تدابير بلند، با تربيت شاگردان فقهي در بدنه اهل سنت، در برابر پديد آمدن انحراف‌های خطرناک‌تر که مي توانست به فروپاشي جامعه اسلامي منتهی شود و نام اسلام و مسلماني را يک سره در تاريخ به فراموشی بسپارد، ايستادند.» (ماه صفر ۹۰) http://Eitaa.com/anvarosaghalain
✅اثر مشترك جمعی از شاعران جوان همدان: بار دیگر مدینه بی تاب است بی قرار امام خوبی ها پدر شهر از شراره ی زهر می رود سوی مادرش زهرا او که با منبر و قلم می رفت به مصاف ستمگران پلید از کلامش ابوبصیر شکفت از نگاهش زراره می بارید صادق اهل بيت پيغمبر در فضائل شبیه دریا بود در فقاهت مدرس جبریل در شجاعت شبيه مولا بود عجبا این چنین بزرگی را (او که با دشمنان نظر دارد) پای درسش نشست دشمن هم بسکه انفاس او اثر دارد ما از او کم نوشته ایم ولی هرچه داریم نور حکمت اوست شیعه زنده ست و خوب می داند هرچه دارد ز یمن نهضت اوست آن امامی که هرشب و هر روز نفسش وقف روضه خوانی بود زنده می کرد یاد زهرا را یاد آن قامت کمانی بود دست اورا چنان علي بستند و رساندند برلبش جان را به فدای سپیدی مویی که شکستند حرمت آن را خانه اش بين شعله ها مي سوخت در خزان ستم ، بهارش بود آه ، از بین آن همه شاگرد کاش آن شب يكي كنارش بود راوي روضه های عاشورا گریه را رمز عشق مي داند پشت مرکب که می خورد به زمین زیر لب یا رقیه میخواند.. سالخورده ست حرمتش واجب... ولي آن بي حياي پست و پليد تازيانه به دست با فرياد پيكرش را به روي خاك كشيد می کشد پابرهنه آقا را آن سواری که در برابر اوست بارها گرچه بر زمین افتاد این زمین خوردن ارث مادر اوست او پیاده، برهنه پا و سرش دشمن از روی اسب می خندید زیر لب تا که گفت مادرجان همه جا عطر فاطمه پیچید بال و پر می زند کبوتر وار یاد بال و پری که می سوزد روضه مادري تداعی شد در کنار دری که می سوزد بی خبر هستم و نمی دانم روضه اینجا چرا کشیده شده گریه می کرد و زیر لب می گفت مادر ما جوان شهیده شده ولی ای کاش مادری دیگر غرق غم بی امان زمین نخورد تازیانه ز بی حیا نخورد بین نامحرمان زمین نخورد http://Eitaa.com/anvarosaghalain
✅روایت حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي عُمَارَةَ الْمُنْشِدِ قَالَ مَا ذُكِرَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فِي يَوْمٍ قَطُّ فَرُئِيَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ مُتَبَسِّماً قَطُّ إِلَى اللَّيْلِ. محمّد بن جعفر قرشى از محمّد بن حسين بن ابى الخطّاب، از حسن بن على، از ابن ابى عمير، از على بن غيره، از ابى عماره منشد نقل كرده كه وى گفت: نزد ابى عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام در روزى یاد از حسین بن علی نشد مگر اینکه در آن روز دیگرآن حضرت تا شب متبسّم و خندان ديده نمیشدند. 📚 کامل الزیارات / باب ۳۲ http://Eitaa.com/anvarosaghalain
گوشه ای از حرای حجره ی خویش نیمه شب ها،خدا خدا می کرد طبق رسمی که ارث مادر بود مردم شهر را دعا می کرد هر ملک در دل آرزویش بود  بشنود سوز ربنایش را آرزو داشت لحظه ای بوسد مهر و تسبیح کربلایش را هر زمان دل شکسته تر می شد «فاطمه اشفِعی لَنا» می خواند زیر لب با صدای بغض آلود روضه ی تلخ کوچه را می خواند عاقبت در یکی از آن شب ها دل او را به درد آوردند بی نمازان شهر پیغمبر سرسجاده دوره اش کردند پیرمرد قبیله ی ما را در دل شب،کشان کشان بردند با طنابی که دور دستش بود پشت مرکب،کشان کشان بردند ناجوانمردهای بی انصاف سن و سالی گذشته از آقا !؟ می شود لااقل نگهدارید حرمت گیسوی سپیدش را پابرهنه،بدون عمامه روح اسلام را کجا بردید؟ سالخورده ترین امامم را بی عبا و عصا کجا بردید؟ نکشیدش،مگر نمی بینید!؟ زانویش ناتوان و خسته شده چقدر گریه کرده او نکند؟ حرمت مادرش شکسته شده ای سواره،نفس نفس زدنش علت روشن کهن سالی است بسکه آقای ما زمین خورده!؟ در نگاه تو برق خوشحالی است جگرم تیر می کشد آقا چه بلاهایی آمده به سرت! تو فقط خیزران نخورده ای و شمر و خُولی نبوده دور و برت به خدا خاک بر دهانم باد شعر آقا کجا و شمر کجا!؟ حرف خُولی چرا وسط آمد؟ سرتان را کسی نبرد آقا؟ به گمانم شما دلت می خواست شعر را سمت کربلا ببری دل آشفته ی محبان را با خودت پای نیزه ها ببری شک ندارم شما دلت می خواست بیت ها را پر از سپیده کنی گریه هایت اگر امان بدهد یادی از حنجر بریده کنی http://Eitaa.com/anvarosaghalain
✅ ثواب زيارت حضرت سلام الله عليها امام صادق عليه السلام: إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَكَّةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِينَةُ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَرَماً وَ هُوَ الْكُوفَةُ وَ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِيهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِي تُسَمَّى فَاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ؛ خدا را حرمي است و آن مكه است، پيامبر را حرمي است و آن مدينه است، اميرالمومنين را حرمي است و آن كوفه است و براي ما حرمي است و آن قم است و در آن خانمي از فرزندان من به نام فاطمه دفن خواهد شد، هركس وي را زيارت كند پاداشش بهشت خواهد بود. بحارالأنوار ج : ۹۹ ص : ۲۶۶ http://Eitaa.com/anvarosaghalain
بده مژده بر دشت خشک گلوها پر از باده ی کوثری شد سبوها بدون توسل، رسیدن محال است مُصَلِّی که شد از دل بی وضوها؟ چه گوییم از وجه ی این کریمه مخواهید مدحش ز بی آبروها که در شأن او گفته باب الحوائج: "فداها ابوها... فداها ابوها..." ¹ اگر بر دل خسته ام وعده دادم فقط وعده ی ماه ذی القعده دادم قدم بر زمین مدینه نهاده شده زینب دوم خانواده شده مثل زهرای اطهر مرامش همیشه به پای ولی ایستاده چه گویم من از هیبت او که باشد شبیه سکینه زنی پر اراده چه دنیا... چه عقبی... ندارد هراسی کسی که دلش را به معصومه داده به قلبش خدا نور عصمت دمیده چه کرده... چه معصومه ای آفریده بیا با تبسم گره می گشاید بیا بانوی قم گره می گشاید اگر با دل صاف و ساده بریزی دوتا مشتِ گندم گره می گشاید نگو حاجتت را، دلت پر که باشد بدون تکلم گره می گشاید بگو زیر لب یا رضا در طوافش سرِ دور هشتم گره می گشاید چه معصومه ای، زینب شاه طوس است عزیز دل و عشق شمس الشموس است به لب نام زیبای معصومه دارم به دل مُهر و امضای معصومه دارم همین که کنار ضریحش می آیم توسل به زهرای معصومه دارم منم عبد اولاد موسی بن جعفر ضمانت ز بابای معصومه دارم منِ قطره گرچه حقیرم، امیدِ... ...رسیدن به دریای معصومه دارم حلیمه، فهیمه، علیمه، حکیمه برای من بی نوا شد کریمه ۱. آیت‌الله سیّد نصرالله مستنبط از کتـاب «کشف اللـئالـى» نقل فرمـوده که روزى عده‌اى از شیعیان وارد مدینه شـدند و پرسش‌هایـى داشتند که مى‌خـواستند از محضر امام کاظم علیه السلام بپرسند. امام علیه السلام در سفر بـودنـد. آن‌ها پـرسش‌هاى خـود را نـوشته به دودمان امامت تقـدیـم نمـودند. چـون عزم سفر کردنـد، بـراى پاسخ پرسش‌هاى خـود به منزل امام کاظم علیه السلام شرفیاب شدند. امام علیه السلام مراجعت نفرموده بـود و آن‌ها امکان توقف نداشتند. از ایـن رو حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ آن پرسش‌ها را نـوشتند و به آن‌ها تسلیـم نمودنـد. آن‌ها با مسرت فراوان از مدینه منـوره خارج شدند و در بیرون مدینه، با امام کاظم علیه السلام مصادف شـدنـد و داستـان خـود را بـراى آن حضـرت شـرح دادند. هنگامـى که امام کاظم علیه السلام پرسش‌هاى آنان و پاسخ‌هاى حضرت معصـومه سلام الله علیها را ملاحظه کردند، سه بار فرمودند: «فداها ابـوها...» (پدرش به قربانـش باد...) http://Eitaa.com/anvarosaghalain
✅کریمه اهل بیت(ع) یکی از القاب حضرت معصومه(س) "كريمه اهل بيت" است. اين لقب نيز بر اساس رؤياى صادقانه يكى از بزرگان، از سوى اهل بيت به اين بانوى گرانقدر داده شده است. ماجراى اين رؤياى صادقانه بدين شرح است: مرحوم آيت الله سيّد محمود مرعشى نجفى، پدر بزرگوار آيت اللّه سيد شهاب الدين مرعشى (ره) بسيار علاقه مند بود كه محل قبر شريف حضرت صدیقه طاهره (س) را به دست آورد. ختم مجربى انتخاب كرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پايان رساندن ختم و توسل بسيار، استراحت كرد. در عالم رؤيا به محضر مقدس حضرت باقر(ع) و يا امام صادق (ع) مشرّف شد. امام به ايشان فرمودند: «عَلَيْكَ بِكَرِيمَةِ اَهْل ِ الْبَيت ِ» يعنى به دامان كريمه اهل بيت چنگ بزن . ايشان به گمان اينكه منظور امام (ع) حضرت زهرا(س) است، عرض كرد: "قربانت گردم، من اين ختم قرآن را براى دانستن محل دقيق قبر شريف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زيارتش مشرّف شوم" امام فرمودند: "منظور من، قبر شريف حضرت معصومه در قم است" سپس افزودند: به دليل مصالحى خداوند مى خواهد محل قبر شريف حضرت زهرا(س) پنهان بماند؛ از اين رو قبر حضرت معصومه(س) را تجلّى گاه قبر شريف حضرت زهرا(س) قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه(س) داده است. مرحوم مرعشى نجفى هنگامى كه از خواب برخاست، تصميم گرفت رخت سفر بر بندد و به قصد زيارت حضرت معصومه (س) رهسپار ايران شود. وى بى درنگ آماده سفر شد و همراه خانواده اش نجف اشرف را به قصد زيارت كريمه اهل بيت ترك كرد. منبع: زبدة التصانيف، ج ٦، ص ١٥٩، به نقل از كريمه اهل بيت، ص ٣ http://Eitaa.com/anvarosaghalain
"بسم الله الرحمان الرحیم" گوهرشاد . یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه غم دین بود در اندیشه مردم ، غم نان نه شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران به لطف حضرت خورشید اما در خراسان نه کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر پریشان کرد جمع یکدل ما را ، پشیمان نه سراسر صحن از فوج کبوترها چنان پر شد که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه یکی فریاد میزد شرمتان باد ای دژخیمان به سمت ما بیاندازید تیر اما به ایوان نه یکی فریاد سر میداد بر پیکر:سری دارم که آن را می سپارم دست تیغ و بر گریبان نه برای او که کشتن را صلاح خویش میبیند تفاوت می کند آیا جوان یا پیر؟چندان نه دیانت بر سیاست چیره شد آری جهان فهمید رضا جان است شاه مردم ایران رضا خان نه کلاه_پهلوی هم کم کم افتاد از سر مردم نرفت اما سر آنها کلاه زورگویان نه به جمهوری_اسلامی_ایران گفته ایم آری به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران نه گذشت آن روزها امروز اما بر همان عهدیم نخواهد شد ولی این بار جمع ما پریشان نه کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد؟ اگر چه قدرت ما می شود تحریم ، کتمان نه دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد زمین کارزار ما تل_آویو است ، تهران نه... . . تکمله:به مناسبت ۲۱تیر ماه سالگرد واقعه و شهدای مظلوم ... http://Eitaa.com/anvarosaghalain
ای روزهای تار! ای شب‌های دور از ماه ای بیقراری‌های دائم با دلم همراه ای بغض‌هایی که میایید از سفر ناگاه باری اگر شوق سفر دارید بسم الله ای بغض‌های بیقرار روز و شب‌هایم من نیز مانند شما دلتنگ زهرایم هرچند گریانم تبسم می‌کنم امشب بی‌تاب، رو بر جانب قم می‌کنم امشب در کوچه‌هایش خویش را گم می‌کنم امشب انگار با زهرا تکلم می‌کنم امشب در قاب عکسی خالی از قبری که ناپیداست با قم نمایی دیگر از آن آشنا پیداست ای آشنای بیقراری‌های این مردم با تو رسیده تا مدینه پای این مردم رنگ حقیقت یافته رویای این مردم یا فاطمه! یا حضرت زهرای این مردم ای حامی امروز من فردا مرا دریاب یا فاطمه! در حشر، چون دنیا مرا دریاب اما جدا کن شاعر از غم حال دفتر را بشنو صدای خنده ی موسی بن جعفر را دریاب شور اشک‌های شوق مادر را حالا بیا و ثبت کن ذوق برادر را معصومه خانم چشم تا وا می‌کند امشب دیده به رخسار رضا وا می‌کند امشب آن شب مدینه شاهد زهرای دیگر شد از عطر یاس فاطمه دنیا معطر شد شأن نزولش آیه‌های سبز کوثر شد آنروز در تقویم شیعه روز دختر شد بانوی عالم حفظ کن دنیا و دینم را دریاب خانم! دختران سرزمینم را در خاک مرده بذرهای علم می‌کاری فیض حضورت در تمام حوزه ها جاری در سایه ات دفنند عالم های بسیاری گلپایگانی، حائری، علامه، خوانساری شاگردهای مکتبت استاد افلاکند صدها چو بهجت در جوار تربتت خاکند آه ای کریمه ای ملیکه عمه سادات با کوله باری آمدم لبریز از حاجات برگشتن از پیش تو با دست تهی هیهات پس باز قسمت کن که مثل اغلب اوقات تا که به زودی زائر صحن رضا باشم آقا بخواهد اربعین را کربلا باشم http://Eitaa.com/anvarosaghalain
خـــستہ از روزهــای تــڪـراری درد هــای هــمــیشہ بـــے پـایان دست بر سینہ رو بہ سمت حـرم الـســلام عـلــــــــیــڪ آقا جـان هے بـدڪ نیـستم خدا را شڪر بـا غــــم روزگــار مـيـــجــنـگم تــو ڪہ از حال مـن خـبر داری من هــمانم همان ڪہ دلـتــنگـم من هــمانــم همان گــدایے ڪـہ بہ تـو از ڪودکے ارادت داشـت هــر ڪجا حرف مشهدت میشد لال میشد بہ بغض عادت داشت تو هـــمانے هـــمان عـزیزی ڪہ ذڪــر زیــــر لـــب پـــدر بـودی ڪار چشمش بہ غیر اشڪ نبود بــــر لــب مــــادرم اگـــر بــودی راســـتش دلخـــورم ڪمے مـولا مـــــدتـــے از تــو دور افـــتـادم تو معـــین ضـــعیف ها هـــستے پـــس بــیا و برس بــہ فــریادم چـــند سالـــیــست آرزوی حـرم در مـــــیـــان دل گــــدا مــانـده تـــو ڪہ حــــج فقیر ها بــودی ظاهـرا این فقـــــــیر جـا مانـده چہ شـــده ساڪــتے امام غـریب تو هــم از نوڪرت گـــلہ داری؟ گـــلـہ داری ولـــے نــمــیــگـویے چــقدر صـــبر و حــوصلہ داری... http://Eitaa.com/anvarosaghalain
وآز مُویُم در مِزِنُم صابخانه مهمون نِمِخِی؟ یَک گدای خِستِه ی بی سر و سامون نِمِخِی؟ شنیدُم خوب مِخِری مُویَم دِرُم قصد فروش تا دلت بِخِه دِرُم دَردِ بی درمون، نِمِخی؟ تو که ایهمِه شولوغه از خوبا دور وٓرِت معلومه که مثل مُو آدم داغون نِمِخِی؟ عاشقا خیلی دَرِ خانَت برو بیا دِرَن یَک غلام سیا بِرِی خدمت مهمون نِمِخِی؟ رسمه هر کی مِرِه مهمونی یَک چیزی میِرِه مُو که چیزی نِدِرُم…وَلی چرا…جون نِمِخی؟ جُلوی باب الجوادت دِرِه چشمام مُبارِه مهمونی که پشت در مُندِه تو بارون نِمِخِی؟ مُویَم از دست تِموم آدما فِراریُم با شُمایُم آقاجان آهوی حیرون نِمِخِی؟ مُو هَمو پارسالیُم فقط یَک خورده پیر شُدُم آقا یَک کِلام بوگو عبد پِشیمون نِمِخی؟ http://Eitaa.com/anvarosaghalain
باید غبار صحن تو را توتیا کنند «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق خیل ملائکند رضا یا رضا کنند بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد ما شاعرت شدیم که مارا سوا کنند «هر گز نمیرد آنکه دلش» جَلد مشهد است حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت او را به درد کرب و بلا مبتلا کنند دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط با یک نگاهِ گوشه چشمت دوا کنند از آن حریم قدسی‌ات آقای مهربان! «آیا شود که گوشهٔ چشمی به ما کنند» http://Eitaa.com/anvarosaghalain
✅ پاسخ امام هشتم عليه السلام به نامه‌ يكي از زائران آقا ميرزا حسن لسان الأطباء از اهالي اشرف مازندران نقل كرد در زماني كه حاجي ملا محمد اشرفي از مشاهير علما در زادگاه خود اشرف (بهشهر) زندگي مي‌كرد، من يك بار عازم زيارت حضرت رضا عليه السلام شدم. براي خداحافظي و امر وصيت نامه‌ي خود خدمت ايشان رفتم و چون دانست كه به زيارت ثامن الائمه عليه السلام مي روم، پاكتي به من داد و فرمود: « در اولين روزي كه به حرم مشرف شدي، اين نامه را تقديم امام رضا عليه السلام كن و در مراجعت جوابش را گرفته، برايم بياور» با خود گفتم: يعني چه؟ مگر امام رضا عليه السلام زنده است كه نامه را به او بدهم؟! چگونه جوابش را بگيرم؟! اما عظمت مقام آن دانشمند مانع شد كه اين مطلب را به ايشان بگويم و اعتراض نمايم. هنگامي كه به مشهد مقدس رسيدم، در اولين روز زيارت، براي اداي تكليف نامه را به داخل ضريح انداختم . بعد از چند ماه موقع مراجعت براي زيارت وداع به حرم مشرف شدم و اصلاً سخن حاجي را كه گفته بود جواب نامه‌ام را بگير و بياور، فراموش كرده بودم . بعد از نماز مغرب و عشا درحال زيارت بودم كه ناگاه صداي مأموري بلند شد كه زائران از حرم بيرون روند تا خدام به تنظيف حرم بپردازند . وقتي نماز زيارت را تمام كردم، متحير شدم كه اول شب چه وقت در بستن است؟ ولي ديدم كسي جز من در حرم نيست! برخاستم كه بيرون روم، ناگاه ديدم سيد بزرگواري در نهايت شكوه و جلال از طرف بالا سر با كمال وقار به سوي من مي آيد . همين كه به من رسيد فرمود : حاجي ميرزا حسن! وقتي به اشرف رسيدي پيغام مرا به حاجي اشرفي برسان و بگو: آيينه شو جمال پري طلعتان طلب جاروب زن به خانه و پس ميهمان طلب در اين فكر بودم كه اين بزرگوار كه بود كه مرا به اسم خواند و پيغام داد يك مرتبه متوجه شدم اوضاع حرم به حالت اول برگشته، برخي نشسته و بعضي ايستاده به زيارت و عبادت مشغول هستند فهميدم كه اين حالت مكاشفه بوده است . وقتي به وطن مراجعت كردم، يكسره به خانه مرحوم حاجي اشرفي رفتم تا پيغام امام عليه السلام را به وي برسانم همين كه در را كوبيدم، صداي حاجي از پشت در بلند شد كه: « حاجي ميرزا حسن! آمدي؟ قبول باشد . آري: آيينه شو جمال پري طلعتان طلب جاروب بزن به خانه و پس ميهمان طلب سپس افزود: « افسوس! كه عمري گذرانديم و چنان كه بايد و شايد صفاي باطن پيدا نكرده‌ايم !» منبع: کرامات رضویه؛ ج ۲؛ ص ۶۴ http://Eitaa.com/anvarosaghalain
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ اینکه هر صحنی به روی شانه اش یک ساعت است یعنی اینکه این حرم در جای جایش فرصت است دست خالی آمدن سخت است از پیش رئوف حاجت خود را گرفتن از تو خیلی راحت است خادمت که هیچ در جمهوری صحن و سرات باد هم جارو کشان هرشب به فکر خدمت است صبح ها خورشید می آید به گودِ صحن، پس؛ درحقیقت ناله ی نقّاره زنگ رخصت است بعد از آن درها که با حکمت به رویم بسته شد هر دری وا می شود اینجا به رویم رحمت است پخش گشته بارگاهت بین ایران، اینچنین؛ «گنبدت» در شهری و شهری برایت«تربت» است یک ضریح و زائران یک گنبد و گلدسته ها این حرم درعین وحدت نیز عین کثرت است این حرم لبریز شفافیت است و در دلش؛ سنگ قبر عالمان آیینه های عبرت است اینکه درهای حرم باز است روی هرکسی جلوه ای از جلوه های عام رحمانیت است من که هربار آمدم دور ضریحت جا نبود شوکت سلطان به تعداد زیاد رعیت است
ای رأفت تو رأفت ذات خدا رضا از پای تا به سر علی مرتضی رضا نامت از آن رضاست که در عرصه حساب حق نیست بی‌رضای تو از کس رضا، رضا هر کس که بیشتر کرمش می‌رسد به خلق او بیشتر برد به درت التجا رضا عیسی صفای روح گرفته در این حرم موسی ستاده بر در تو با عصا رضا از روضه مقدس تو می‌وزد نسیم تا باغ خلد، با نفس انبیا رضا جوشد زبس اجابت از این آستان قدس گم می‌شود کنار ضریحت دعا، رضا آغوش خود گشوده برای خوش‌آمدش از هر دری که سوی تو آید گدا، رضا خود پیشتر ز خواندن اذن دخول من بر من نگاه کردی و گفتی بیا رضا در کوی تو ز بس که رؤفی تو، زائرت داند ثواب، اگر چه بیارد خطا، رضا من شرم می‌کنم که بیایم در این حرم تو می‌زنی مرا ز کرامت صدا، رضا آید به گوش دل ز طپش‌های سینه‌ام دائم صدای زمزمه  یا رضا رضا در آستان قدس تو انگار می‌کنم گردیده قسمتم سفر کربلا رضا نشناختم، امام زمان زائر تو بود کردم سلام و داد جواب مرا رضا با آنکه شهریار همه عالمی، کسی مثل تو نیست با فقرا آشنا رضا یک بار اگر کند به خراسان زیارتت بر بازدید زائرت آیی سه جا رضا اول به خُلد فاطمه گوید جواب او هر کس صدا زند ز ره صدق «یا رضا» مولای من به جان جواد الائمه‌ات دست مرا بگیر، برای خدا رضا دست مرا گرفتی و سوگند می‌خورم آقاتری از اینکه نمایی رها رضا زوار چون به سوی حریمت سفر کنند باید که جان دهند به گنبد نما رضا هر کس به عمر خود شده مأنوس با کسی «میثم» گرفتـه انس بـه مهـر شما، رضا 
دعا ✅چگونه دعا کنیم تا مستجاب شود؟ عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود، روزي پيامبر در مسجد ديد: مردي وارد مسجد شد دو ركعت نماز خواند و بلافاصله بعد از نماز، دست به دعا برداشت و دعا كرد. پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: اين بنده در دعا و درخواست خود از خدا، شتاب كرد (و قبل از ثناي الهي دعا نمود). سپس مرد ديگري وارد مسجد شد و دو ركعت نماز خواند، پس از نماز، ثنا و شکر الهی بجا آوردو بعد بر محمد صلی الله علیه و آلش، صلوات فرستاد، آنگاه دعا كرد. پيامبر (صلی الله علیه و آله) روش دعا كردن او را پسنديد، نزد او رفت و فرمود: درخواست كن كه به تو داده شود،دعا كن كه دعايت به استجابت مي رسد... اصول کافی،باب الثناء قبل الدعا، حديث 6 و 7، ص 485 و 486 - ج 2
با زمزمی به وسعت چشم تر آمدم تا محضر زلال ترین کوثر آمدم قسمت نشد که بال و پری دست و پا کنم اما به شوق دیدن تو با سر آمدم گفتند زائر حرم ات، زائر خداست مُحرم تر از همیشه بر این باور آمدم اینک مدینه النّبی اَم، مشهد الرّضاست با نام تو به محضر پیغمبر آمدم از حس و حال روشن معراج پُر شدم وقتی به خاکبوسی "بالاسر" آمدم حسّی کبوترانه گرفته ست جان من "پایین پا"ی تو شده هفت آسمان من در این حریمِ قُدسیِ سرتاسر آینه روشن شده به نور تو چشمم هر آینه گرد و غبار صحن تو را می خرد به جان همواره بوده است بر این باور آینه پَر می کشد از این همه قلب شکسته، آه سر می زند از این همه چشم تر آینه عکس ضریح توست که در قاب چشمهاست یا عکسی از بهشت نشسته بر آینه گم کرده دارم؛ آمده ام با نگاه تو پیدا کنم تمام خودم را در آینه لبریز روشنی ست تمام رواقها آئینگی ست جان کلام رواقها شبهای گریه تا به سحر حرف می زنم با واژه واژه خون جگر حرف می زنم شمعم که گریه می کنم و گریه می کنم با قطره قطره آتش تر حرف می زنم روح لطیف تو شده سنگ صبور من گویی که با نسیم سحر حرف می زنم گاهی کنار پنجره های ضریح تو گاهی در آستانه ی در، حرف می زنم بر لب رسیده از قفس سینه آه من حرف دل است روی زبان نگاه من روی تو را ستاره ی إشراق خوانده اند خوی تو را "مَکارم الاخلاق" خوانده اند دست تو را که خالق لطف و کرامت است روزی رسان اَنفُسُ و آفاق خوانده اند باران مهربانی بی وقفه ی تو را شأن نزول سوره ی إنفاق خوانده اند در مذهب نگاه تو غم حرف اول است چشم تو را پیمبر عُشّاق خوانده اند هفت آسمان و رحمت "شمسُ الشُّموسی" ات ذرات خاک و لطفِ "انیسُ النُّفوسی" ات
خوشم از رعایای شمس الشموسم گرفتار عشق انیس النفوسم کجا بی پناهم در این وادی عشق پناهنده ی لطف سلطان طوسم اگر بدترین بنده باشم که هستم میان حریمش سراپا خلوصم شفا می دهد خاک روی لبانم اگر خاک صحن رضا را ببوسم ز بس با شراب محبت عجینم بدون محبت خمارم، عبوسم دهان وا نکردم به مدح بزرگی فقط حرف سلطان شود، چاپلوسم امیر عطوفم سلامٌ علیکم امام رئوفم سلامٌ علیکم چه خوب است پشت و پناهم تو هستی همیشه فقط تکیه گاهم تو هستی اگر رو سپیدم غلام تو هستم امیدم اگر رو سیاهم تو هستی چه پیوند خوبی است بین من و تو منم رعیت و پادشاهم تو هستی کسی که برایم نموده همیشه بساط دعا را فراهم، تو هستی نمی خواهم از تو به غیر از خودت را تمنای اشک نگاهم تو هستی جنون من از حد گذشت و پس از این تمام ثواب و گناهم تو هستی خودت تا به مشهد دلم را کشاندی غبار دلم را به لطفت تکاندی به این دل که پر زد سویت عاشقانه بده گوشه ای از حرم آشیانه رضاجان، رضاجان، رضاجان، رضاجان شده ذکر تسبیح مان دانه دانه رسیده به ما عشق، سینه به سینه کشیدیم این بار، شانه به شانه نوای مرا می خری از کرامت میان نواهای نقاره خانه ز بس جامعه خوانده ام، هر فرازش شده بین آب و گلم جاودانه رئوفی و طاقت نداری ببینی شود اشک چشم گدایی روانه به من دل بریدن نمی آید اصلا به تو راندن من نمی آید اصلا دلت را شکسته گناه زیادم ولی آمدم، پشت باب الجوادم زمین خورده ام من، ولی با نگاهت به شوق طواف حرم ایستادم همیشه زدم بوسه بر آستانت سرم را به خاک سرایت نهادم بزرگانِ خدامِ صحنِ شمایند خلیل و سلیمان و یعقوب و آدم تو عیسی دمی؟! نه... به قرآن قسم که مسیح است در معجزاتش رضا دم زمانی که جان می رسد بر دهانم بیا و برس آن دقیقه به دادم چه کم می شود از تو من را بخوانی؟ مرا مثل سلمانی خود بدانی؟ امان از دمی که مصیبت چشیدی زمین خوردی اما زمین را ندیدی اباصلت بر صورتش زد همین که عبا را به روی سر خود کشیدی چه تکرار سختی است در بین کوچه نشستی... دویدی... نشستی... دویدی... الا ای امیری که شمس الشموسی چه خاکی شدی تا به حجره رسیدی لبت تشنه بود و چنان اشک شمعی به یاد غریبی جدت چکیدی خودت روضه خواندی که ای شمر ملعون لبِ تشنه جد مرا سر بریدی چه خوب است در لحظه ی احتضارت جواد الائمه رسیده کنارت
بر روی خاک حجره ای مردی بی رمق، بی شکیب افتاده باز تاریخ میشود تکرار یک امام غریب افتاده جگرش از عطش چه میسوزد چون پرستوی پرشکسته شده بسکه فریادکرده "واعطشا" یاس زهرا چقدر خسته شده همسر بی وفا و سنگدلش به رویش درب حجره میبندد میزند دست و پا عزیز رضا او به اشک امام میخندد به کنیزان خویش میگوید پای کوبی کنید و دف بزنید دور ابن الرضا همه امشب شادمانی کنید و کف بزنید بسکه کاری شده است زهر ببین نتواند به روی پا خیزد در عوض پیش چشم او دشمن آب را بر روی زمین ریزد من چه گویم که لحظه ی آخر دلبر فاطمه چه حالی بود لب خشک و دلی پر از خون داشت جای شمس الشموس خالی بود شکر لله پدر نبود وندید که به روز پسر چه آمده است اگر هم بود گریه میکرد و چشم خود را به روی هم میبست گرچه داغ جواد آل رسول غصه ای بر دل پدر بگذاشت ولی ای کاش روز عاشورا علی اکبری حسین نداشت پیش چشمان یک پدر پسری غرق در خون و ناله ها میزد زیر سم تمام مرکب ها چقدر سخت دست وپا میزد همه دیدند قامت پسری بر روی خاک اربا اربا شد همه دیدند داغ جانسوزش باعث مرگ زود بابا شد
{إِنَ الْمُعْتَصِمَ جَعَلَ یَعْمَلُ الْحِیلَةَ فِی قَتْلِ أَبِی جَعْفَرٍ ع وَ أَشَارَ عَلَى ابْنَةِ الْمَأْمُونِ زَوْجَتِهِ بِأَنْ تَسُمَّهُ لِأَنَّهُ وَقَفَ عَلَى انْحِرَافِهَا عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع وَ شِدَّةِ غَیْرَتِهَا عَلَیْهِ لِتَفْضِیلِهِ أُمَ أَبِی الْحَسَنِ ابْنِهِ عَلَیْهَا وَ لِأَنَّهُ لَمْ یُرْزَقْ مِنْهَا وَلَدٌ فَأَجَابَتْهُ إِلَى ذَلِكَ وَ جَعَلَتْ سَمّاً فِی عِنَبٍ رَازِقِیٍ وَ وَضَعَتْهُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَلَمَّا أَكَلَ مِنْهُ نَدِمَتْ وَ جَعَلَتْ تَبْكِی فَقَالَ مَا بُكَاؤُكِ وَ اللَّهِ لَیَضْرِبَنَّكِ اللَّهُ بِعَقْرٍ لَا یَنْجَبِرُ وَ بَلَاءٍ لَا یَنْسَتِرُ فَمَاتَتْ بِعِلَّةٍ فِی أَغْمَضِ الْمَوَاضِعِ مِنْ جَوَارِحِهَا صَارَتْ نَاصُوراً فَأَنْفَقَتْ مَالَهَا وَ جَمِیعَ مَا مَلَكَتْهُ عَلَى تِلْكَ الْعِلَّةِ حَتَّى احْتَاجَتْ إِلَى الِاسْتِرْفَادِ وَ رُوِیَ أَنَّ النَّاصُورَ كَانَ فِی فَرْجِهَا وَ قُبِضَ ع فِی سَنَةِ عِشْرِینَ وَ مِائَتَیْنِ مِنَ الْهِجْرَةِ فِی یَوْمِ الثَّلَاثَاءِ لِخَمْسٍ خَلَوْنَ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ وَ لَهُ أَرْبَعٌ وَ عِشْرُونَ سَنَةً وَ شُهُورٌ لِأَنَّ مَوْلِدَهُ كَانَ فِی سَنَةِ خَمْسٍ وَ تِسْعِینَ وَ مِائَةٍ} "معتصم پیوسته راهى می جست كه حضرت جواد(ع)را از میان بر دارد.می دانست ام الفضل با حضرت جواد(ع) میانه خوبى ندارد یكى به جهت اولاد نداشتن از آن جناب،دیگر بواسطه حسادت شدیدى كه نسبت به مادر حضرت امام علی النقى(ع) می ورزید.زیرا حضرت جواد(ع) او را بر ام الفضل مقدم می داشت.معتصم به ام الفضل پیشنهاد كرد كه حضرت جواد(ع) را مسموم كند. ام الفضل قبول كرد سمى را در انگور رازقى جاى داد و در مقابل امام گذاشت.همین كه حضرت جواد(ع)از آن انگور میل كرد ام الفضل شروع به گریه نمود.امام فرمود: (چرا گریه می كنى؟خدا تو را گرفتار دردى كند كه خوب شدنى نباشد و بلائى گرفتار شوى كه پوشیدنى نباشد) ام الفضل مبتلا به دردى در مستورترین عضو بدن خود شد و به همان درد از دنیا رفت،بعضى گفته اند این جراحت در آلت تناسلی او بود. حضرت جواد(ع) در سال ۲۲۰ هجرى روز سه شنبه پنجم ذی حجه از دنیا رفت.۲۴ سال و چند ماه داشت زیرا در سال ۱۹۵ هجری به دنیا آمده بود." 📚بحار الانوار،ج۵۰،ص۱۷
لحظه ها خرم و زیباست مبارک باشد عرش تا فرش ، شکوفاست مبارک باشد بر سر اهل مدینه برکت می بارد شادی حیدر و زهراست مبارک باشد «مرج البحرین یلتقیان» یعنی که جشن پیوند دو دریاست ، مبارک باشد خطبه جاری شد و زهرا که «قَبلتُ» فرمود هر طرف زمزمه برخاست : مبارک باشد ساقی و کوثر ، امروز به هم پیوستند مستیِ عالم بالاست ، مبارک باشد نه فلک خیره بر این لحظه ی موعود شده چشم ها وقف تماشاست ، مبارک باشد فاطمه مرتضوی ، حیدر هم مصطفوی است وحدت اسم و مسماست ، مبارک باشد بهترین خاطره ی عمر علی خورد رقم ماه ذی الحجه گل آراست ، مبارک باشد