#داستان
✍️مایه گزاردن از آبرو
مرحوم آقا شیخ مرتضی زاهد اواخر عمر خود خانه نشین و زمین گیر بودند. نمی توانستند به جایی بروند. حتی نمی توانستند از خانه بیرون بروند. اگر گاهی یک کار اضطراری پیش میآمد، ایشان را به دوش میگرفتند و میبردند.
یک آقایی آمد و به ایشان گفت: من گرفتاری و مشکل مالی دارم. مشکل داشت آدم آبرومندی بود ایشان هم او را میشناخت. خود ایشان وضع مالی آن چنانی نداشت، ولی میدانست نزد شخصی آبرو دارد. هر چه بگوید او میپذیرد. به شخص گرفتار میگوید: شما این جا بنشین، من مشکل را حل میکنم.
به شخص دیگری میگوید: ممکن است مرا به دوش بگیرید و نزد فلان آقا در بازار ببرید؟ آقا را به دوش میگیرند و به کاروان سرایی میبرند. دم در کاروان سرا به منشی او میگوید: به حاجی فلان بگویید بیاید. آن شخص وقتی قیافه آقای زاهد را میبیند فکر میکند گدای مستمندی است. میگوید: حاجی وقت ندارد. میگوید: تو برو بگو مرتضی زاهد با تو کار دارد. تا میگوید: آن آقا میآید و بعد از درخواست مرحوم زاهد مبلغ سنگینی به آقای زاهد میدهد و ایشان را دوباره به منزل بر میگردانند و آقای زاهد پول را در اختیار شخص نیازمند قرار میدهد.
📚 داستان های سمت خدا
#زاهد #فقر #پول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📱 آدرس سایت و شبکههای اجتماعی
🆔 @anwartohid_ir
🌐 www.anwartohid.ir
◉✿ #موسسه_انوار_توحید ✿◉