eitaa logo
گروه علمی زبان و ادبیات حوزه علمیه خراسان
1.4هزار دنبال‌کننده
540 عکس
83 ویدیو
165 فایل
✅ اهداف کانال: 📌دانش افزایی و ارتقاء سطح ادب عربی طلاب، دانشجویان و تمامی علاقه مندان به دانش های «زبان و ادبیات قرآن کریم» و «زبان و ادبیات عربی» 📌اطلاع رسانی رویدادهای ادبی «حوزه علمیه خراسان»
مشاهده در ایتا
دانلود
🔍 درباره 💎 1️⃣روي أن أمير المؤمنين صلوات الله عليه قال في خطبة له: و لو أراد الله جل ثناؤه بأنبيائه حيث بعثهم أن يفتح لهم كنوز الذهبان و معادن العقيان و مغارس الجنان و أن يحشر طير السماء و وحش الأرض معهم لفعل و لو فعل لسقط البلاء و بطل الجزاء و اضمحلت الانباء و لما وجب للقائلين أجور المبتلين و لا لحق المؤمنين ثواب المحسنين و لا لزمت الأسماء أهاليها على معنى مبين. 📚 الكافي- ط الاسلامية ؛ نویسنده : الشيخ الكليني ؛ جلد : 4 ؛ صفحه : 198. 💎 2️⃣و لَوْ أَرَادَ اللَّه سُبْحَانَه لأَنْبِيَائِه حَيْثُ بَعَثَهُمْ أَنْ يَفْتَحَ لَهُمْ كُنُوزَ الذِّهْبَانِ و مَعَادِنَ الْعِقْيَانِ و مَغَارِسَ الْجِنَانِ وأَنْ يَحْشُرَ مَعَهُمْ طُيُورَ السَّمَاءِ و وُحُوشَ الأَرَضِينَ لَفَعَلَ و لَوْ فَعَلَ لَسَقَطَ الْبَلَاءُ وبَطَلَ الْجَزَاءُ، واضْمَحَلَّتِ الأَنْبَاءُ ولَمَا وَجَبَ لِلْقَابِلِينَ أُجُورُ الْمُبْتَلَيْنَ ولَا اسْتَحَقَّ الْمُؤْمِنُونَ ثَوَابَ الْمُحْسِنِينَ و لَا لَزِمَتِ الأَسْمَاءُ مَعَانِيَهَا. 📚نهج البلاغة ، خطبة 192 ، تسمى القاصعة. ● در دو عبارتی که از امیر المومنین (ع) علامت گذاری شده، ایشان به چه لایه از معنا و یا زبان اشاره دارند؟ ● با توجه به پرسش قبل، چه تفاوت معنایی میان دو عبارت کافی و نهج البلاغه وجود دارد؟ 🗳امکان ارسال درباره این محتوا، از طریق شناسه: 🆔 @sepenta110 🖨نشر تمامی محتوای این کانال، فقط با اشتراک گذاری پیوند آن مجاز است! 🏫«قرارگاه زبان و ادبیات حوزه علمیه خراسان» 🆔 @Arabicliteraturehozehkh
هدایت شده از پیش فرض کانال های ادبی
دو گانه و سیره سیاسی هیچ یک از ائمه اطهار علیهم السلام به اندازه سیره سیاسی امام حسن علیه السلام مورد تحریف مورخین و محدثین وابسته به خلفاء قرار نگرفته است. یکی از خطرناک ترین و پیچیده ترین تحریفات در مورد سیره سیاسی امام حسن علیه السلام ، دو گانه سازی کاذب و است. هدف اصلی این تحریف ، معرفی اسلام رحمانی و سازش طلب به عنوان اسلام حقیقی و در قالب و معرفی اسلام جهادی و ظلم ستیز به عنوان اسلام منحرف و در قالب است. با مطالعه زندگی نامه امام حسن مجتبی علیه السلام در برخی کتب تاریخ اسلام ، متوجه مقدمات زیر برای طراحی دو گانه کاذب و می شویم : : امام حسن "ع" به پیامبر "ص" نزدیکتر از امام حسین "ع" بود و پیامبر "ص" امام حسن "ع" را بیشتر دوست داشت و ایضا امام حسن "ع" بیشتر از امام حسین "ع" به پیامبر "ص" شبیه بود. : امام علی "ع" امام حسین "ع" را بیشتر از امام حسن "ع" دوشت داشت و امام حسین "ع" را بیشتر به خود نزدیک و شبیه می دانست. : امام حسین "ع" منتقد جدی شیوه حکمرانی امام حسن "ع" و از جمله صلح ایشان با معاویه بود و بر خلاف نظر ایشان طالب جنگ و خشونت بود. : ریشه صلح طلبی امام حسن "ع" ، شباهت فکری و خلقی ایشان به پیامبر "ص" بود و ریشه جنگ طلبی امام حسین "ع" ، شباهت فکری و خلقی ایشان به امام علی "ع" بود. : اسلام حقیقی است که نماد آن سازش و صلح طلبی در مقابل ظالمین و مستکبرین است و اسلام انحرافی است که نماد آن جنگ طلبی و خشونت ورزی و کینه توزی است. مقدماتی که گفته شد و نتیجه ای که گرفته شد ، حاصل مطالعات و تحلیل احادیث دروغین محدثین وابسته به بنی امیه است که صفحات کتب تاریخ اسلام را متاسفانه سیاه کرده است. وای به حال آنان که با اقتدا به سیره امام حسن علیه السلام را سازش در مقابل مستکبرین تفسیر کردند. 🗳امکان ارسال درباره این محتوا، از طریق شناسه: 🆔 @sepenta110 🏫«قرارگاه زبان و ادبیات حوزه علمیه خراسان» 🆔 @Arabicliteraturehozehkh
در حصار های اندیشه : 1- : اسلام شناسی صحابی و مسئله ولایت برخی از اصحاب پیامبر "ص" به اعتراف علمای اهل سنت ، از آنجا که برای پیامبر "ص" شان زعامت سیاسی قائل نبودند ، از دستور ایشان برای پذیرش جانشینی امام علی "ع" پیروی نکردند. یکی از علمای اهل سنت در این باره گفته است👇 صحابی پیامبر "ص" خلافت و جانشینی پیامبر "ص" را همچون یک امر دینی و شرعی مانند نماز و روزه تحلیل نمی کردند. بلکه حکومت و خلافت را یک مسئله دنیوی دانسته و در اموری مانند انتخاب فرمانداران ، سیاستهای جنگی و مدیریت کلان جامعه و مانند آن در مسائل حاکمیتی ، بر خود لازم نمی دیدند که از نظر پیامبر "ص" تبعیت کنند بلکه مطابق آنچه خود مصلحت می دیدند عمل می کردند. [منبع:شرح نهج البلاغة؛نویسنده:ابن ابي الحديد؛جلد:12؛صفحه : 82] 2- : توصیه های یک مشاور یهودی تبار وقتی خلیفه ثانی نظر کعب الاحبار (مشاور یهودی تبار خلفاء) را در مورد به خلافت رسیدن امام علی "ع" پس از خود پرسید ، او دینداری امام علی را مانع سیاست ورزی ایشان دانسته و امام را گزینه مناسبی برای خلافت ندانست. 👇 ابن عباس می گوید : روزی خلیفه ثانی به مشاور خود کعب الاحبار گفت : من می خواهم برای خود جانشین انتخاب کنم چرا که گمان می کنم مرگم نزدیک است. نظر تو راجع به علی بن ابی طالب در اینباره چیست؟ دوست دارم تحلیل تو را در مورد به حکومت رسیدن علی بن ابی طالب مطابق با مبانی تورات بفهمم. کعب الاحبار در پاسخ خلیفه ثانی گفت : علی بن ابی طالب شایسته حکومت کردن نیست. چرا که علی بن ابی طالب دینداری متعصب و نفوذ ناپذیر است و فردی اینچنین به کار سیاست نمی آید. چرا که میدان سیاست ، میدان عملگرایی و منفعت سنجی است. [منبع:شرح نهج البلاغة؛نویسنده:ابن ابي الحديد؛جلد:12؛صفحه:81] 3- : تحلیل معاویه از مقام رسالت معاویه در نامه ای خطاب به امیر المومنین ، با انکار شان امامت و زعامت سیاسی پیامبر "ص" سعی کرد ادعای امیر المومنین در جانشینی از پیامبر "ص" در مسئله حاکمیت را انکار کند. 👇 معاویه در نامه ای به امام علی "ع" نوشت : محمد "ص" فقط رسالت کرد و هیچ مقام دیگری (اعم از زعامت سیاسی و ...) نداشت. امیر المومنین "ع" نیز در جواب نامه مذکور نوشتند : اینکه تو امامت پیامبر "ص" را انکار کردی و گمان کردی که او فقط رسالت کرد و امام نبود ، در واقع امامت همه انبیاء صاحب مقام امامت را انکار کردی ولی ما بر رسالت ، نبوت و امامت پیامبر "ص" شهادت می دهیم. [منبع:الغارات-ط الحديثة؛نویسنده:الثقفي الکوفي،ابراهیم؛جلد:1؛صفحه:202و203] 4- : سیاست در دایره تقوای حزب قاعدین حزب قاعدین که با عدول از مبانی اسلام ناب بر طبل جدایی دین از سیاست می کوبیدند ، سیاسی بودن امام علی "ع" را نماد دنیا طلبی و نتیجتا منافی تقوا میدانستند. 👇 امیر المومنین علی "ع" : شگفتا از سعد و از پسر عمر که گمان می کنند من به خاطر دنیاطلبی می جنگم!! آیا پیامبر "ص" نیز به خاطر دنیاطلبی می جنگید؟! اگر ایندو گمان می کنند که پیامبر "ص" به خاطر در هم شکستن بت ها و پرستش خداوند رحمان می جنگید ، پس من هم برای دفع گمراهی و نهی از فحشاء و فساد می جنگم. آیا مثل من با محبت دنیا سنحیده می شود؟! به خدا قسم اگر دنیا در مقابل من در قالب یک انسان در بیاید ، او را با شمشیر میزنم. [منبع:شرح نهج البلاغة؛نویسنده:ابن ابي الحديد؛جلد:20؛صفحه:328و329] 5- : نسبت توحید و حکومت در فتوای خوارج خوارج با سر دادن شعار "لا حکم الا لله" از منظری خاص ، فتوا به جدایی دیانت از سیاست می دادند. آنها در واقع ساحت سیاست ورزی و حکمرانی بشری را در تضاد با توحید دانسته و به منظور پاسداشت از توحید ، حکم به تضاد سیاست و شریعت می دادند. از نظر آنها امکان تحقق حکمرانی دینی در صحنه زندگی بشر وجود نداشت. امیر المومنین به زیبایی از اندیشه خوارج پرده بر می دارد 👇 در مقابل شعار خوارج كه مى‌گفتند: «لا حُكْمَ الّا لِلّهِ؛فرمانى جز فرمان خدا نيست» امام علی "ع" فرمود: سخن حقّى است كه از آن اراده باطل شده! آرى درست است فرمانى جز فرمان خدا نيست ولى اينها مى‌گويند: زمامدارى جز براى خدا نيست، در حالى‌كه مردم به زمامدار نيازمندند، خواه نيكوكار باشد يا بدكار، تا مؤمنان در سايه حكومتش به كار خويش مشغول و كافران هم بهره‌مند شوند و مردم در دوران حكومت او، زندگى را طى كنند و به وسيله او اموال بيت المال جمع آورى گردد، و به كمك او با دشمنان مبارزه شود؛جاده‌ها امن و امان، حقّ ضعيفان از نيرومندان گرفته شود، نيكوكاران در رفاه و مردم از دست بدكاران، در امان باشند! 🗳امکان ارسال درباره این محتوا، از طریق شناسه: 🆔 @sepenta110 🏫«قرارگاه زبان و ادبیات حوزه علمیه خراسان» 🆔 @Arabicliteraturehozehkh
🔍 درباره 💎 موضوعِ علم "متن اللغه" : (معنای حقیقی و مطابقی و مستقل و اولی آحاد الفاظ بدون تفکیک هیئت لفظ از مواد لفظ) 🔷با توجه به اینکه کلمه "معنا" در ابتدای موضوع "علم متن اللغه"، برخی مباحث ادبی و زبان شناسی و ... پیرامون زبان و معنا را داخل این علم می کند و ایضا به خاطر تعیین مرزهای علوم ادبی و زبانی ، به بررسی هر یک از قیود و عبارات این تعریف می پردازیم که چگونه مباحث و علوم دیگر پیرامون "معنا" و ایضا سایر علوم ادبی و زبانی را از ذیل این علم خارج می کند : 1️⃣ خود کلمه "معنا" از همان ابتدا با مباحث و علوم لفظی ادبی، مرزبندی می کند. 2️⃣ به وسیله "حقیقی" معانی غیر وضعی همچون "کنایی و مجازی و مورد استعمال و مستعمل فیه و شرح اسم و تفسیر به اعم و آثار و نتایج و..." خارج می شود. (برخی از این مباحث در علم بلاغت بحث می شود و برخی دیگر در علوم دیگر همچون منطق و مباحث فقه استدلالی) 3️⃣ به وسیله "مطابقی" معانی تضمنی و التزامی خارج می شود(بنابر مبنای کسانی که ایندو معنا را به نحوی وضعی-همان حقیقی- می دانستند، بوسیله این قید خارج می شود و الا بر مبنای آنان که ایندو معنا را وضعی-همان حقیقی- نمی دانند، با همان قید قبلی -حقیقی- خارج می شوند. صمنا این دست مباحث در مباحث الفاظ علم منطق و علم بلاغت بحث می شود) 4️⃣ به وسیله "مستقل" معانی الفاظ تحت تراکیب ناقص و تام، خارج می شود(دقت کنید که منظور اعم از معانی نحوی و عرفی الفاظ تحت تراکیب است که در علم نحو و مباحث الفاظ اصول بحث می شود) 5️⃣ به وسیله "اولی" معنای ثانوی خارج می شود(بنابر مبنای "بلاغه الکلمه" که می گوید الفاظ نیز معانی ثانویه دارند و این ربطی به کلامی که در آن قرار گرفته اند، ندارد. ضمنا مشخص است که این مبحث در بلاغت بحث می شود و البته بنابر نظر برخی دیگر در علم صرف بحث می شود) 6️⃣به وسیله "آحاد" در "آحاد الفاظ"، معانی مجموعه ای از الفاظ که تحت عناوین صرفی و نحوی (همچون "اسم مصدر" و "علم جنس") قرار می گیرد، خارج شده و در علم "متن اللغه" این معانی به صورت دسته بندی شده و مجموعه ای، مطالعه نمی شود. (این دست مباحث در علم صرف و نحو و فقه اللغه بحث می شود) 7️⃣به وسیله "الفاظ" در "آحاد الفاظ"، معانی مرکبات و معانی حروف مبانی و معانی نغمات صوتیه و در کل معانی هر آنچه غیر لفظ است، خارج می شوند.(این دست مباحث در علم نحو و بلاغت و دلالت صوتی و ... بحث می شود) 8️⃣به وسیله "بدون توجه به تفکیک هیئت لفظ از مواد لفظ"، علم صرف که با توجه به تفکیک "هیئت کلمه" از "ماده کلمه"، پیرامون "هیئت کلمه" بحث می کند، خارج می شود. 9️⃣ به وسیله ترکیب اضافی "معنای ... آحاد الفاظ" نیز که نشان دهنده تنها کشف "معنای آحاد الفاظ" در این علم است، مباحث پیرامون کشف حقیقت ارتباط لفظ و معنا(وضع) و مباحث پیرامون ارتباط لفظ و معنا پس از شکل گیری این ارتباط و مباحث پیرامون صرف معنا، خارج می شود.(این دست مباحث در علم اصول فقه و فقه اللغه و فلسفه اللغه و معناشناسی و ... طرح می شود) 🔸 دسته بندی مباحثی که خارج از تعریف علم "متن اللغه" است : 1️⃣مباحثی که همیشه از ذیل تعریف و علم "متن اللغه" خارج بوده و است(همچون مباحث پیرامون معانی اولیه و ثانویه تراکیب که در نحو و بلاغت بحث می شود) 2️⃣مباحثی که در طی تاریخ، دیل معاجم لغت و کتب فقه اللغه وجود داشته ولی باید اکنون به موجب مرزبندی دقیقتر علوم، از علم "متن اللغه" خارج شده و به علوم متناسب با خود برود. 3️⃣ مباحثی که هر چند از ذیل تعریف علم "متن اللغه" خارج است، اما از جهاتی در این علم مطرح می شود. این مباحث از چهار جهت داخل علم "متن اللغه" می ماند : 🔹از جهت "نیاز" داخل است 🔹 از جهت "ناخودآگاه" داخل است 🔹 از جهت "استطرادی" داخل است 🔹 از جهت "نزدیکی موضوع علوم" است 📝 آنچه نوشته شده برگرفته از مجموعه کثیری از کتب و مقالات پیرامون علم "متن اللغه" بوده و قطعا باز هم جای بحث و تامل وجود دارد. 🗳امکان ارسال درباره این محتوا، از طریق شناسه: 🆔 @sepenta110 🏫«قرارگاه زبان و ادبیات حوزه علمیه خراسان» 🆔 @Arabicliteraturehozehkh
🔍 درباره 💎رئوس مسائل فلسفه علم لغت: 1️⃣ چیستی شناسی علم لغت(تعریف علم،موضوع علم،اغراض و فواید علم،ساختار علم) 2️⃣ کلیات مقدماتی مسائل علم لغت(این کلیات هر چند اصطلاحا مبادی نیستند، اما به فهم مسائل علم لغت کمک می کنند) 3️⃣ مبادی تصوری و اصطلاح شناسی علم لغت 4️⃣ مبادی تصدیقی علم لغت(قواعد،اصول،منابع،تعارض ادله،حجیت) 5️⃣ پیشینه شناسی علم لغت(مکتب شناسی و روش شناسی لغویون) 6️⃣ ارتباطات علم لغت با سایر علوم 7️⃣ روش شناسی/الگوریتم لغت شناسی 8️⃣ ابعاد اجتماعی علم لغت 💢 اگر بر عمده این مسائل تسلط نداشته باشیم، چه سودی برای اجتهاد دارد؟ ✅ جای خالی دانش به شدت در میان دروس حوزوی احساس می شود... 🗳امکان ارسال درباره این محتوا، از طریق شناسه: 🆔 @sepenta110 🏫«قرارگاه زبان و ادبیات حوزه علمیه خراسان» 🆔 @Arabicliteraturehozehkh
🔍 درباره 💎آیا کتاب «مغنی اللبیب» واقعا «مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب» است؟ ✳️مشخص است که کتاب به تمام مباحث علم نحو(و علم الاعراب) نپرداخته است، اما چطور است که نام پر طمطراق بر این کتاب، نزد بسیاری از ادباء نیز مقبول افتاده است؟ ✅به نظر می رسد با توجه به ابواب هشتگانه و مسائل آنها، می توان فهمید که چرا نام این کتاب، نزد جمع کثیری از ادباء نیز مقبول افتاده است. 🔹می توان گفت در به دنبال بحث پیرامون دو دسته مسائل کلی زیر بوده است : 1️⃣ از نظر ابن هشام که بایستی از آنها در بحث می کرده است. ویژگی خاص این احکام و عناوین نحوی که باعث انتخاب آنها توسط ابن هشام گشته است، موارد زیر است : ۱-۱) این احکام و عناوین نحوی درباره ی موضوعاتی هستند که غالبا به صورت متشتت در سایر کتب نحو بحث شده اند و لازم است به صورت جامع و کنارهم از آنها در یک جا بحث شوند 👈 "باب اول و ثانی و ثالث" مصادیق این مورد است، چرا که احکام نحوی حروف و جملات و شبه جملات، به صورت متشتت و ذیل ابواب گوناگون در کتب نحو غالبا بحث شده بودند که لازم بوده از آنها به صورت جامع در یک جا بحث شود ۲-۱) احکام و عناوین نحوی کثیر الدوران در علم الاِعراب و نحو که دانستن آنها لازم است 👈 مصداق این مورد، "باب رابع" است ۳-۱) احکام نحوی که مشهور معربین و نحویون در مورد آنها به خطا رفته اند و لازم بوده قول صواب در مورد آنها مشخص شود 👈 مصداق این مورد، "باب سادس" است ۴-۱) احکام و قواعد نحوی که به حدی عام و گسترده بوده که ریز مسائل نحوی و ادبی فراوانی از آنها قابل استخراج است 👈 مصداق این مورد، "باب ثامن" است 2️⃣ که ابن هشام از آنها نیز در کتاب خود بحث کرده است. این نکات روشی به دو دسته در تقسیم شده اند : ۱-۲) نکات روشی پیچیده و سطح بالا که عدم توجه به آنها توسط معربین و نحویون، اعتراضات فراوانی را علیه آنها برانگیخته است 👈 مصداق این مورد، "باب خامس" است ۲-۲) نکات روشی ساده و سطح پایین که به تعبیر ابن هشام، ضروری است که مبتدیان علم الاِعراب به آنها توجه کنند 👈 مصداق این مورد، "باب سابع" است ❓یک_سوال_آموزشی : اگر شما مسئول امور آموزشی و کتب درسی حوزه بودید، اولویت بندی شما برای انتخاب محدوده درسی کتاب -مطابق دسته بندی فوق- چه ترتیبی داشت؟ 🗳امکان ارسال درباره این محتوا، از طریق شناسه: 🆔 @sepenta110 🏫«قرارگاه زبان و ادبیات حوزه علمیه خراسان» 🆔 @Arabicliteraturehozehkh
🔍 درباره 💎از اصول فقه تا اصول نحو فاصله ای نیست! ✳️وقتی می گوییم ادیبان اهل سنت، خود را متاثر از مقبول نزد خود نوشته اند، یعنی این : 🔹 ابن جني كان حنفيا، و الأحناف يعتبرون العلة هي ركن القياس الوحيد، وما عداها فهي شرائط، لذلك خص(ابن جني) العلة ببحوث غاية في الدقة، تحدث فيها عما تحدث عنه الأصوليون ... 🔸 أما الاستحسان فقد ذكره ابن جني، لأن أصحابه من الحنفية يأخذون به، ولكن الأنباري والسيوطي لم يجعلاه من أدلتهما - مع ذكرهما له - لأنهما شافعيان، والإمام الشافعي يبطله ويقول في رسالته: (الاستحسان تلذذ) ونقل عنه قوله: (من استحسن فقد شرع) أو (فإنه أراد أن يكون شارعا) 🔹 ترتيب الأدلة - من حيث حجيتها - عند ابن جني: النص أولا، ثم القياس على النص، ثم الاجماع، وقد كان ترتيبها عند الأصوليين، أن يقع الاجماع بعد النص، ثم يأتي القياس على أصل ثبت بالنص أو الاجماع. وسر مخالفة ابن جني ترتيب الأصوليين، أن حجية الاجماع عندهم تستند إلى قوله صلى الله عليه وآله: (لا تجتمع أمتي على ضلالة) الذي أعطى لإجماعهم العصمة عن الوقوع في الخطأ، (ولم يرد ممن يطاع أمره في قرآن ولا سنة أنهم - النحاة - لا يجتمعون على الخطأ). من أجل ذلك قدم القياس على إجماعهم 🔸 لم يذكر ابن جني الاستصحاب، كما ذكر الاستحسان ربما لأن أصحابه من الحنفية لم يعتبروه من أدلة الفقه، وإن ذهب بعض المتأخرين منهم إلى أنه: (حجة دافعة، لا حجة مثبتة، أي: حجة لدفع ما يخالف الأمر الثابت بالاستصحاب، وليس هو حجة على إثبات أمر لم يقم دليل على ثبوته). ولكن الأنباري والسيوطي - وهما شافعيان - أثبتا الاستصحاب وأنكرا الاستحسان ❓حالا باقی می ماند : ولك أن تقدر بعد ذلك، أكانت هذه الأصول النحوية قائمة على تتبع مناهج النحو الكوفي والبصري لمعرفة أدلتهما؟ أم على تقليد مناهج الفقه الحنفي والشافعي لتطبيق أصولهما؟ 📚(مقاله : رأي في أصول النحو وصلته بأصول الفقه - الدكتور السيد مصطفى جمال الدين / مجلة تراثنا - مؤسسة آل البيت - ج ١٥ - الصفحة ١٠۰و١٠١و۱۳۰و۱۳۱و۱۴۰) 💢 : تقلید از ادبیات عرب آنها، تقلید از اصول فقه آنها است... بدون ورود جدی به ، از این تقلید کور رهایی نمی یابیم ... 🗳امکان ارسال درباره این محتوا، از طریق شناسه: 🆔 @sepenta110 🏫«قرارگاه زبان و ادبیات حوزه علمیه خراسان» 🆔 @Arabicliteraturehozehkh
🔍 درباره 💎 در کتاب «سلسبیل به دنبال چه چیزی باشیم؟ آیت الله علیدوست حفظه الله کتاب نفیس را در موضوع نوشته اند. در این کتاب نفیس می بایست به دنبال سه مبحث زیر بود : 1) تجزیه و ترکیب سوره انسان قرآن کریم 👈 الذی بین یدیک فهو تجزئة سورة من سور القرآن الکریم و اعرابها، حجمها قلیل و بحثها کثیر و هی سورة الانسان 2) (تصوری و تصدیقی) تجزیه و ترکیب 👈 کان صددنا فی ذلک بیان أصول یتوقف علیها علم الاعراب و اعطاء ضوابط یقدر بها الطالب أن یبحث صحیحا عن کل ما ورد علیه من الموارد 3) تجزیه و ترکیب 👈 دونک کتاب ... یعلم الطالب کیفیة الورود الی البحث و المشی فیه و الخروج منه، یعلم کیفیة الاخذ من المنابع و الاستنتاج منها، یعلم تدبیر البحث و تعمیمه الی اﻷمثال و النظائر و هکذا ... [سلسبیل ص7و8] : از لابه لای مباحث ایشان می توان (همچون لغت و اشتقاق و صرف و نحو و بلاغت) را نیز استخراج کرد. : تاثیر گذاری یک فقیه مکتب اهل بیت علیهم السلام بر مباحث متنوع ادبیات عرب را می توان به وضوح در این کتاب گرانسنگ مشاهده نمود. تجزیه و ترکیب در کتب "علم صرف" و "علم نحو" وجود ندارد؛ همانطور که استنباط احکام در کتب "علم اصول فقه" وجود ندارد؛ امثال کتاب که مدعی هستند تجزیه و ترکیب را ارائه داده اند، در حکم برای طلاب حوزه های علمیه هستند👌👌👌 🗳امکان ارسال درباره این محتوا، از طریق شناسه: 🆔 @sepenta110 🏫«قرارگاه زبان و ادبیات حوزه علمیه خراسان» 🆔 @Arabicliteraturehozehkh
🔍 درباره 💎روش شناسی تجزیه و ترکیب در باب خامس مغنی اللبیب چرا_میگوییم_باب_خامس_مغنی_اللبیب_روش_شناسی_تجزیه_و_ترکیب_است؟ ✅ در کتاب ، عمدتا را از حیث ، کرده است که البته از مطالب او در بحث نیز می توان استفاده کرد؛ ❇️این باب از کتاب مغنی، مشتمل بر تفصیل و توضیح نکات زیر و بیان موارد کاربردی آنها در است : 1️⃣ لزوم توجه همزمان به احوالات معنایی و احکام ادبی کلام و کلمه، هنگام تجزیه و ترکیب 2️⃣ لزوم توجه به وجوه استعمالی اثبات شده نزد عرف عرب، هنگام تجزیه و ترکیب 3️⃣ لزوم توجه به وجوه غریبه کلمه و کلام و پرهیز از حمل بر آنها، هنگام تجزیه و ترکیب 4️⃣ لزوم توجه جامع به تمامی وجوه قریب و ظاهر کلمه و کلام، هنگام تجزیه و ترکیب 5️⃣ لزوم سیاق واحد دیدن مجموع نوشته ها و گفته های یک اثر و حتی یک قوم، هنگام تجزیه و ترکیب 6️⃣ لزوم توجه جامع به احکام متضاد با هم در ابواب مختلف علوم ادبی، برای جلوگیری از خلط میان احکام متضاد این ابواب، هنگام تجزیه و ترکیب 7️⃣ لزوم توجه به تمامی احکام و قرائن معنوی و ادبی متضاد با هم که در موضع تجزیه و ترکیب صدق می کنند، برای انتخاب جانب صحیح، هنگام تجزیه و ترکیب 8️⃣ لزوم توجه به کلمات و ترکیباتی که قابلیت پذیرش احکام و عناوین مختلف ادبی را دارند، برای تعیین حکم و عنوان صحیح، هنگام تجزیه و ترکیب 9️⃣ لزوم توجه به اصول ادبی و عقلایی، برای پرهیز از مخالفت با این اصول، هنگام تجزیه و ترکیب 🔟 مجموعه کثیری از ضوابط و نکات روشی کارآمد در بحث حذف و محذوف شناسی که هنگام تجزیه و ترکیب کمک کننده است. ❓دو سوال: 1️⃣آیا حیف نیست که خود را از مطالعه این باب از مغنی محروم کنیم؟ 2️⃣چرا به جای باب رابع مغنی (که چیزی جز تفصیل مطالبی که طلبه در سیوطی و صرف خواتده است، نیست) باب خامس، محدوده درسی نشد؟ 🏫«قرارگاه زبان و ادبیات حوزه علمیه خراسان» 🆔 @Arabicliteraturehozehkh
💎برخی اصولیون عیب من میکنند چون از برای حل کمک میگیرم!!!! سمطا اللّئال في مسألتي الوضع والاستعمال تصدير [١] 🔹لا يخفى أنّ هذه الرسالة جزء من كتابنا المسمّى ( وقاية الأذهان والألباب ولباب أصول السنّة والكتاب ) الموضوع في فنّ أصول الفقه ، وقد أفرزتها عنه ، لدواع ، أهمّها : أنّ إيضاح عدّة من مسائلها كان متوقّفا على استطراد بعض المباحث الأدبيّة ، وسرد الشواهد الشعرية ، وفي ذلك ما تنبو عنه طبائع كثير ممّن يتعاطى فنّ أصول الفقه في هذا الزمان ، ولا أقول جميعهم ، وربّما أخذ بعضهم ذلك طعنا عليّ ، ونقصا في ذلك الكتاب ، فليقل من شاء ما شاء ، ولكنّ الفاضل البصير يعلم أنّ أوضاع العلوم يدور بعضها على بعض ، والاستعانة على فنّ بفنّ آخر إن كان يعدّه ذنبا فإنّي وايم الحقّ يسرّني أن أكون في صفّ يعدّهم من المذنبين ، فيه شيوخ العلم وأئمّة الدين. 🔸هذا ، على أنّها ـ كما ذكرت في أوّلها ـ نمط جديد من العلم فيحقّ لها الاستقلال ، وأن تعدّ مدخلا لسائر العلوم ، والحمد لله أوّلا وآخرا. [١] صدّر المصنّف رحمه الله مباحث الألفاظ بهذه الجمل التي لا تخلو من فائدة تاريخية. (نام کتاب : وقاية الأذهان ؛ نویسنده : النجفي الإصفهاني، محمّد رضا ؛ صفحه : 57) 🏫«قرارگاه زبان و ادبیات حوزه علمیه خراسان» 🆔 @arabicliteraturehozehkh
💎ادله علامه شعرانی برای رد قول "نقل به لفظ" و قول "نقل به معنا با حفظ تمام جهات و خصوصیات و مزایای لفظ متغیر" و اثبات قول "نقل به معنا" در روایات! 🔹علامه شعرانی در کتاب نفیس "المدخل الی عذب المنهل فی اصول الفقه" که در آن به بررسی مبادی علم اصول پرداخته اند، ذیل "مبادی کلامی منطقی" به بررسی تطبیقاتی برای این مبادی پرداخته اند. این تطبیقات اگر چه جزء مسائل علم اصول نیست، ولی بی ارتباط به علم اصول نیز نیست.(باید دقت کرد که تمام مباحث تطبیقی مبادی علم اصول، لزوما از مسائل علم اصول نیست، بلکه اگر ضابطه مسئله اصولی بر آن صدق کند، از مسائل علم اصول می باشد. در این زمینه بعضا مشاهده می شود، اصولیون تطبیقاتی برای برخی مبادی علم اصول ذکر می کنند که گرچه مسئله اصولی نیستند، اما نزدیک به ضابطه مسئله اصولی و مسائل اصول هستند. چنانچه اصولیون ذیل "مبادی لغوی" علم اصول نیز مباحث تطبیقی برای این مبادی ارائه دادند که در عین اینکه جزء مسائل علم اصول نیست، ولی بی ارتباط به علم اصول نیز نمی باشد؛ ر.ک : "نام کتاب : بحوث في علم الأصول ؛ نویسنده : الهاشمي الشاهرودي، السيد محمود ؛ جلد : 1 ؛ صفحه : 67و68و144و177") 🔸علامه شعرانی ذیل "مبادی کلامی منطقی" علم اصول، به بررسی "علم عادی" و "ظن اطمینانی" می پردازند(ر.ک : "نام کتاب : المدخل إلى عذب المنهل في أصول الفقه ؛ نویسنده : الشعراني، أبو الحسن ؛ صفحه : 21و22". قابل ذکر است که اصولیون ذیل "مبادی کلامی منطقی" به بررسی برخی مباحث معرفت شناسی می پرداختند"ر.ک : مقاله : درآمدی تاسیسی بر فلسفه اصول فقه ؛ نویسنده : علی اکبر رشاد ؛ منبع : ذهن پاییز 1389 شماره 43" البته همانطور که مشخص است، این مباحث بی ارتباط با مباحث "حجج" علم اصول-همچون "حجية قطع و ظن"- نبودند) 🔹علامه شعرانی سپس دو بحث تطبیقی زیر برای مبادی فوق-یعنی علم عادی و ظن اطمینانی- را ارائه داده اند : 1️⃣ نقد و بررسی حصول "علم عادی" یا "ظن اطمینانی" به "نقل به لفظ" یا "نقل به معنا با حفظ تمام جهات و خصوصیات و مزایای لفظ متغیر" روایات ائمه اطهار علیهم السلام 2️⃣ نقد و بررسی حصول "علم عادی" یا "ظن اطمینانی" به صدور جمیع روایات ائمه اطهار علیهم السلام 📊در اینجا می خواهیم ادله علامه شعرانی پیرامون مبحث تطبیقی اول را خلاصه وار توضیح دهیم : 1️⃣ غالبا نقل روایات شفاهی بوده است، نتیجتا احتمال تغییر الفاظ همراه با از بین رفتن برخی خصوصیات آنها جدی است. 2️⃣ ادعای حافظه عجیب و غریب مردمان آن زمان در حفظ و رعایت تمامی جوانب لفظی منقولات گزاف است و بر فرض امکان آن، ظن اطمینانی به وقوع آن نداریم. 3️⃣ روایات مکاتبه ای نیز که از جهت کتابت، احتمال تغییرات لفظی آنها کمتر می رود، اندک است. 4️⃣ روایاتی وجود دارد که راویان تصریح کرده اند نقل به معنا می کنند و ائمه اطهار علیهم السلام نیز آن را همراه با حفظ اصل مضمون و مراد تجویز کرده اند. 5️⃣ این شرط نیز که گفته شده : "راوی که می خواهد نقل به معنا کند، بایستی معنا را در عین تغییر لفظ، حفظ کند" مراد از آن همان حفظ اصل مضمون و معنی است و نه آنکه مکلف باشد تمام خصوصیات و مزایای لفظ را در عین تغییر آن حفظ کند، چرا که این ممکن نیست و از این جهت، تکلیف به آن، تکلیف بما لا یطاق است‌. 6️⃣ روایاتی که ائمه اطهار علیهم السلام بر اِعراب روایات خود تاکید دارند و در آن خود را قوم فصحاء معرفی کرده اند، ظاهر در این مطلب است که چون راویان الفاظ روایات منقوله را تغییر می داده اند، ائمه اطهار علیهم السلام ایشان را امر کرده اند که الفاظ فصیح را انتخاب کنند. 7️⃣ نحویون برای اثبات نظریات خود در عین استناد به آیات کریمه قرآن مجید و اشعار عرب، به روایات استناد نمی کنند و علت آن را نقل به معنا بودن آنها معرفی کرده اند. 8️⃣ نمونه های فراوانی وجود دارد-چه در روایات مشافهه ای و چه مکاتبه ای- که از طریق "نقل روایت واحد با الفاظ مختلف" یا از طریق "تناقضات بیِّن در نقل واحد" یا از طریق "اطلاعات علمی همچون اطلاعات رجالی یا تاریخی"، متوجه می شویم با وجود ثقه بودن راوی، روایت منقوله دچار تغییرات لفظی شده است که لاجرم علت این موارد نقل به معنا شدن است. 9️⃣ وقتی ترجمه های به فارسی روایات ائمه اطهار علیهم السلام توسط علمای بزرگ را مشاهده می کنیم و با متن عربی روایات مقایسه می کنیم، متوجه برخی خطاهای ترجمه ای این بزرگان می شویم. از این طریق می فهمیم وقتی علمای بزرگ بعضا در ترجمه روایات دچار خطا شده اند، احتمال تغییرات لفظی راویان در نقل روایات نیز وجود دارد. ♨️ نتیجه : با توجه به تمام آنچه گفته شد، ادعای حصول "علم عادی" یا "ظن اطمینانی" به "نقل به لفظ" یا "نقل به معنا با حفظ تمام جهات و خصوصیات و مزایای لفظ متغیر" روایات ائمه اطهار علیهم السلام، مردود است.
💎 1️⃣ : گریه کُن های بی خاصیت (در ماجرای عاشورا روایت شده است)قَالَ حصين: فحدثني سعد بْن عبيدة، قَالَ: إن أشياخنا من أَهْل الْكُوفَةِ لوقوف عَلَى تل ويقولون: اللَّهُمَّ أنزل عَلَيْهِ نصرك. فقلت: يا أعداء الله ألا تنزلون فتنصرونه؟!! (نام کتاب : انساب الاشراف للبلاذري ؛ نویسنده : البلاذري ؛ جلد : 3 ؛ صفحه : 225) 2️⃣ : گریه کُن های وقیح ... حملوهن(زنان اسرای کاروان امام حسین "ع") إلى الكوفة، فلما دخلن إليها خرجت نساء الكوفة يصرخن و ، فقال علي بن الحسين: هؤلاء علينافمن قتلنا؟ (نام کتاب : تاريخ اليعقوبي ؛ نویسنده : احمد بن ابی یعقوب ؛ جلد : 2 ؛ صفحه : 245) 3️⃣ : گریه کُن قاتل فقالت(زینب سلام الله علیها): يا عمر بن سعد، ا يقتل ابو عبد الله و أنت تنظر اليه! قال(راوی): فكأني انظر الى عمر و هي تسيل على خديه و لحيته، قال: و صرف بوجهه عنها. (نام کتاب : تاريخ الأمم و الملوك ؛ نویسنده : الطبري، ابن جرير ؛ جلد : 5 ؛ صفحه : 452) 4️⃣ : گریه کُن حیله گر ... عين يزيد فقال كنت أرضى من طاعتكم بدون قتل الحسين لعن الله ابن سمية أما والله لو أني صاحبه لعفوت عنه ورحم الله الحسين ... (نام کتاب : تاريخ دمشق ؛ نویسنده : ابن عساكر ؛ جلد : 18 ؛ صفحه : 445) 5️⃣ : گریه کُن مخالف انقلابی و سیاسی بودن امام حسین علیه السلام أن ابن عمر كان بماء له، فبلغه: أن-الحسين بن علي-توجه إلى العراق، فلحقه على مسيره ثلاث ليال، فقال له: أين تريد؟ قال: «العراق» و إذا معه طوامير و كتب، فقال: «هذه كتبهم وبيعتهم» . فقال: لا تأتهم، فأبى، فقال: إني محدّثك حديثا: أنّ جبرئيل عليه السّلام أتى النبي صلّى اللّه عليه و آله فخيره بين الدنيا و الآخرة، فاختار الآخرة و لم يرد الدنيا، و أنتم بضعة من رسول اللّه لا يليها أحد منكم، و ما صرفها اللّه عنكم إلاّ للذي هو خير لكم، قال: فأبى أن يرجع، فاعتنقه ابن عمر و ، وقال: أستودعك اللّه من قتيل. 📚نام کتاب : مقتل الحسین علیه السلام ؛ نویسنده : خوارزمی ؛ جلد :۱ ؛ صفحه : ۳۱۹ 📊 : بدون شک و تردید روایات فراوانی داریم که اجر و پاداش گریه بر سید الشهداء را بیان کردند، و بر هیچ کسی پوشیده نیست که همین سیل اشک ها و گریه ها چه برکات و نتایجی داشته است. اما این همه غیر از است ... 🏫«قرارگاه زبان و ادبیات عربی حوزه علمیه خراسان» 🆔 @arabicliteraturehozehkh 🏢«سامانه پاسخگويي و نشر تحقیقات ادبی حوزه علمیه خراسان» 🆔 @sepentaLiterary