✳️ نگاهی به ابیاتی از خواجه ی رندان که به زاهدان ریاکار میتازد که علیرغم سخنان زاهدانهای که در وعظ و خطابه بیان میکنند اما خودشان به آنها پایبند نیستند:
« واعظان، کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند ، آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم، ز دانشمند مجلس بازپرس:
توبهفرمایان، چرا خود، توبه کمتر میکنند؟
گوییا باور نمیدارند ، روز داوری
کاین همه قلب و دغل، در کار داور میکنند
یا رب این نودولتان را، با خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
❇️ این غزل از غزلیات رندانهی حافظ است که خواجه به زاهدان ریاکار میتازد که علیرغم سخنان زاهدانهای که در وعظ و خطابه بیان میکنند اما خودشان به آنها پایبند نیستند اما وقتی از جلوت به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند و دغلکارانی هستند که حتی به روز رستاخیز هم اعتقادی ندارند و حافظ آنها را " نودولتان" ، تازه به دوران رسیده و نوکیسه می خواند که به خاطر مال و مقام دنیایی دچار خودخواهی شدهاند و گذشتهی ناچیز خود را از یاد بردهاند و از خدا میخواهد که ایشان را روز و روزگاری به جای خود بنشاند و به مقام و جایگاه پیشین و پست خودشان برگرداند که وظیفه و حد خود را از یاد بردهاند و به سخنان خودشان عمل نمیکنند:
یا ایها الذین آمنوا لم تقولون مالاتفعلون( صف/۲): ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا سخنی میگویید که عمل نمی کنید؟!
سعدی:
ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غلّه اندوزند
عالمی را که" گفت" باشد و بس
هرچه گوید، نگیرد اندر کس
عالم آن کس بود که بد نکند
نه بگوید به خلق و خود نکند
◀️ خواجه در جای دیگر میفرماید:
حافظ ار در گوشهی محراب مینالد رواست
ای نصیحتگو! خدا را آن خم ابرو ببین
آن کار: در تضاد با " این کار" است که خواجه از آن میگوید. این کار: عبادت و زهد و پارسایی برای فریب مردم در ظاهر
آن کار: پنهان کاری و مرتکب شدن گناه و چیزهای دیگر خلاف دین ، کار زشت
" آن کاره" هم به افراد بدکاره و روسپی گفته میشود
◀️ مشکل داشتن: "سوال ، مسئله "در بیان و گفتار طلبهها
دانشمند: عالم دینی، فقیه
سعدی:
نبرد پیش مصاف آزموده معلوم است
چنان که مسئلهی شرع پیش دانشمند
حافظ:
نه حافظ را حضور درس و خلوت
نه دانشمند را علم الیقینی
مسئله و مشکل خواجه این است که به عالمان دینی میگوید: شما مردم و دیگران را به توبه کردن فرا میخوانید اما چرا خودتان به این کار عمل نمیکنید؟
با: در " با خرخودشان" به معنی" به ، بر" است و به این معنی در متون ادب فارسی سابقه دارد.
( استادخرمشاهی )
سعدی:
صفت یوسف نادیده بیان میکردند
با میان آمد و بی نام و نشان گردیدیم
حافظ در بیتی میفرماید:
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد
" با سر چیزی شدن : به سر چیزی رفتن ، استعمال "با "به جای" به" به ویژه در سدههای ۳ تا ۵ بسیار رایج بوده است: با سر رضا آمد "
( دکتر حمیدیان)
خر: نشانهی بیچیزی ، بیچارگی و نیازمندی دوران قبل از جاه و مال، "بر خر خود نشاندن": به مقام و جایگاه قبلی و پست خودشان برگرداندن
" در نسخهی خانلری و همهی نسخهها بدلها " با خرد خودشان نشان" آمده که ناچار باید چنین معنی شود: آنها را با خر خودشان هم نشین کن که معنای بالنسبه تندی دارد و ضبط نسخهی حافظ قدسی " برخر خودشان نشان "است"
( دکتر هروی)
غلام ترک : بندگان و بردگان زیبا و ترکنژاد
داور: خداوند" الیس الله باحکم الحاکمین "( تین/ ۸): "آیا خداوند بهترین حکم کنندگان نیست؟" و هو خیر الحاکمین"( اعراف/۸۷):" او بهترین داوران است"
روز داوری: روز رستاخیز
◀️ و نکتهی پایانی که این سخنان خواجه به گفتهی دکتر استعلامی از موارد صریح و مبارزهی او با زاهد، صوفی، واعظ و محتسب ریاکار است که با کنایه و طنز همواره با بیانی که بر دل می نشیند و در خاطر میماند، بازگو شده است.
❇️منابع:
شرح شوق دکتر حمیدیان، حافظ نامه استاد خرمشاهی، شرح غزلیات حافظ دکتر قیصری ، شرح دکتر استعلامی، شرح دکتر هروی و...
❇️ نادر ابراهیمیان
@arayehha
میرقصم دور سرم
با این همه سرگشتگی
شکسته اجازه ورود دارم
عمودها با من راه میروند
راه عمو
برهنهتر از طوافهاست
کمی از خاک حرم
برایم خرج کنید
آن جا که نام تو را تسبیح میگویم
کلمات بلند میشوند
و افتادن مرا نگاه می کنند
حالا که به اجابت دستهایت رسیدهام
دست به سرم میکنید
اصلن
دست نزنید
سینه نزنید
دعایم به آسمان نمیرسد
این دیوارها آینه نمیبازند
طلا نمی بازند
ما همنشین پنجرهی بازنده بودیم
آستین سبز بر بند
برایم دست تکان میدهد
دست تکان میدهم
شاید شنیده شوم
#حجت_صالحین
#نقد👇
@arayehha
4_5868395978972730256.opus
2.03M
نقد شعر حجت صالحین
دکتر داودرضا کاظمی
@arayehha
چند کار کوتاه:
۱
چشمی به او لبخند زد
رفت تا برای دردی تازه آماده شود!
#میثم_متاجی
۲
پرنده سیراب میشود
از آبی که روی سنگ قبر
در حکاکی حروف نام تو
به جا مانده است!
#میثم_متاجی
۳
نه رودخانه میتوانست مسیرش را عوض کند
نه درختان پای رفتن به سمت آب را داشتند.
وقتی جنگل آتش گرفته بود!
#میثم_متاجی
۴
گاهی خستهایم
مثل چراغی همیشه روشن
تا خاموش نشویم
کسی نبودمان را حس نمیکند.
#میثم_متاجی
۵
باران بارید
پروانهای زیر برگ پنهان شد
گاهی زیبایی به همین سادگی هدر میرود.
#میثم_متاجی
۶
بنفشهی بهار برای دیدن زمستان آمده بود
اما فقط مشتی برف
روی پشت بام جا مانده بود!
#میثم_متاجی
۷
بر آستانهی صبر
دندان بر جگر کاشتم
گل سرخی در دشت سینهام رویید.
بر آستانهی صبر
حالم چون پلیست
که بر رودی خشکیده ایستاده است.
#میثم_متاجی
#نقد 👇
@arayehha
4_5868395978972730280.opus
1.42M
نقد شعر میثم متاجی
دکتر داودرضا کاظمی
@arayehha
21.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠داستان عالَم کمدی است نه تراژدی
@arayehha
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی، چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را، امّا
غزل توست که در قولی از آن اما نیست
تو چه رازی که به هر شیوه تو را میجویم
تازه مییابم و بازت اثری پیدا نیست
شب که آرامتر از پلک تو را میبندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست
#محمدعلی_بهمنی
#باآرزویسلامتیبرایاستادبهمنیگرامی💠
🆔 @arayehha
4_5935833231877211332.mp3
4M
🔥نقش فرش دل ...
وزن
مستفعل مستفعل مستفعل مستف
=(مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن)
خواننده : علیرضا قربانی
آهنگساز : تهمورث پورناظری
شعر : محمد علی بهمنی
#باآرزویسلامتیبرای
#استادمحمّدعلیبهمنی
#شاعروغزلسرایایرانی
گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را
تا زودتر از واقعه گویم گله ها را
چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
بر من اثر سخت ترین زلزله ها را
پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
بس که گره زده به گره حوصله ها را
یک بار تو هم عشق من از عقل میاندیش
بگذار که دل حل کند این مسئله ها را
🎼
@arayehha
آشنایی با زبانهای ایرانی (۵)
زبانها و گویشهای ایرانی نو
آغاز دورۀ جدید زبانهای ایرانی را، غالباً از میانۀ سدۀ نهم میلادی (سوم هجری) به شمار آوردهاند. بخش وسیعی از جنوب غربي قارّۀ آسيا، محدودۀ رواج زبانها و گویشهای ایرانی نو است. زبانها و گویشهای ایرانی نو را عموماً براساس پراکندگی جغرافیایی، میتوان به دو دسته غربی و شرقی تقسیم کرد.
برگرفته از: فرهنگ تطبیقی_موضوعی زبان و گویشهای ایرانی نو، محمد حسندوست، انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۹، صص پانزده و شانزده.
@arayehha