۲ بهمن زادروز زنده یاد #خسرو_گلسرخی، نویسنده و شاعر آرمانخواه گرامی باد.
(زاده ۲ بهمن ۱۳۲۲ رشت -- درگذشته ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ تهران)
او پس از پایان تحصیلات در روزنامه اطلاعات، آیندگان و کیهان به نگارش مقالاتی در باب مسائل ادبی و هنری پرداخت.
در سال ۱۳۴۷ هنگامی که سردبیری بخش هنری روزنامه کیهان را داشت، با عاطفه گرگین، شاعر، نویسنده و پژوهشگر، پیوند زناشویی بست. در سال ۱۳۵۰ نوشتهای از او در ماهنامه نگین با سرنبشته «گرفتاری شعر در شبه جزیره روشنفکران» به چاپ رسید که بسیار گفتگو برانگیز بود.
وی در این نوشته شاعران آن روزگار را سرزنش میکرد که: «شاعر که ناخواسته و نادانسته زیر نفوذ سیاست هنری روزگارش قرار گرفته است. او از کلمات و شرایط عینی زندگی میترسد. شاعر در مقام تولیدکنندهای تکیه زده که منطبق شدن کالایش با ضوابط جاری حتمی مینماید. آیا شعر نمیتواند دهان بهدهان جریان و هستی گیرد و گردن نهادن به ایجاد آنگونه کالا ضرورت دارد؟... شاعر جا خالی کرده است. او گوشه نشین، حاشیه پرداز و منزوی شده، به متلاشی کردن نقش تاریخی شاعر و حقیقت شعر نشسته است... شاعر چون در کوران واقعیات نیست، چون در زندگی روزمره در میان مردم دیده نمیشود، شعر او نه رنگی از مردم دارد و نه رنگی از زندگی »
خسرو گلسرخی شاعر و نویسنده مبارز و آرمانگرایی مخلص بود. او آنگونه که میاندیشید، میزیست و میسرود. سالهای ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۱ دوران خلاقیت و شکوفایی فکری او بود. دید سالم و هوشیارانه و منتقد او در اشعارش بازتابی گسترده داشت.
نوشتههای گلسرخی، اعم از شعر و مقاله و تحقیق نشان میدهد که او بههنر جدای از مردم اعتقاد و دلبستگی نداشته و بههمین دلیل در تمام آثارش به افشای چهره دشمنان مردم پای فشرده است. اشعار اولیه خسرو گلسرخی از حیث ساخت و تکنیک شعری ضعفهایی دارند، اما همین سرودهها نیز از حیث محتوا و اندیشه و عشق سرشار به مردم و مبارزه، در شمار صادقانه ترین و صمیمانه ترین سرودههاست.
📚 #آثار:
سرزمین من
پرنده خیس
خسته تر از هميشه مجموعه اشعار (به کوشش کاوه گوهرین و چاپ انتشارات آرويج)
ای سرزمین من مجموعه اشعار (به کوشش کاوه گوهرین)
سیاست هنر، سیاست شعر (با نام خ. گلسرخی)
نیما و حقیقت خاکی (با نام خسرو تهرانی)
ادبیات توده (با نام خسرو تهرانی)
واپسین دم استعمار نوشته فرانتس فانون (ترجمه با نام خسرو کاتوزیان)
C᭄❁࿇༅══════┅─
@arayehha
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
دهم اسفندماه، زادروز مهدی اخوان ثالث (۱۳۰۶-۱۳۶۹)
پیغام
چون درختی در صمیم سرد و بیابرِ زمستانی
هرچه برگم بود و بارم بود،
هرچه از فرّ بلوغِ گرمِ تابستان و میراث بهارم بود،
هرچه یاد و یادگارم بود،
ریختهست.
چون درختی در زمستانم،
بی که پندارد بهاری بود و خواهد بود.
دیگر اکنون هیچ مرغ پیر یا کوری
در چنین عریانیِ انبوهم آیا لانه خواهد بست؟
دیگر آیا زخمههای هیچ پیرایش،
با امید روزهای سبز آینده؛
خواهدم این سوی و آن سو خست؟
چون درختی اندر اقصایِ زمستانم.
ریخته دیریست
هرچه بودم یاد و بودم برگ.
یادِ با نرمک نسیمی چون نمازِ شعلۀ بیمار لرزیدن،
برگِ چونان صخرۀ کرّی نلرزیدن.
یادِ رنج از دستهای منتظر بردن،
برگِ از اشک و نگاه و ناله آزردن.
ای بهارِ همچنان تا جاودان در راه!
همچنان تا جاودان بر شهرها و روستاهای دگر بگذر.
هرگز و هرگز
بر بیابانِ غریب من
منگر و منگر.
سایۀ نمناک و سبزت هر چه از من دورتر، خوشتر.
بیم دارم کز نسیمِ ساحرِ ابریشمینِ تو،
تکمۀ سبزی بروید باز، بر پیراهنِ خشک و کبود من.
همچنان بگذار
تا درودِ دردناکِ اَندُهان مانَد سرود من.
(تهران، آبان ۱۳۳۶)
برخی از #آثار
ارغنون، 1330
زمستان، 1335
آخر شاهنامه، 1338
از این اوستا، 1344
منظومه (شکار)،1345
بهترین امید 1348
در حیات کوچک پاییز در زندان ، 1355
دوزخ اما سرد، 1357
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم، 1368
@arayehha