#تناقض
✍ تناقض "Paradox"
✍ آوردن دو واژه یا دو معنی متناقض در کلام به گونهای که آفرینندهی زیبایی باشد.
✍ زیبایی تناقض در این است که ترکیب سخن به گونهای باشد که تناقض منطقی آن نتواند از قدرت اقناع ذهنی و زیبایی آن بکاهد.
✍ تناقض یا پارادوکس در زبان پارسی به متناقضنما و یا بیان نقیضی نیز نامیده میشود.
✍ به بیان سادهتر نوع دیگری از ناسازی و یا تضاد وجود دارد؛ که ارزش زیبا شناختی بسیار دارد که آن را "ناسازی هنری" میگویند که ما آن را بیشتر با واژههای "متناقض نما" یا به قول اروپاییان "پارادوکس" میشناسیم.
✍ متناقضنما یا پارادوکس آن است که دو ناساز، در همان هنگام که با هم ناساز و مخالف و متضادند، سخت به هم پیوستهاند و از یکدیگر جدا نمیشوند، یعنی ذهن، هر دوی آنها را می پذیرد.
✍ این آرایه را "حافظ" در اشعارش فراوان به کاربرده است.
✍ هرگز وجودِ حاضر ِغایب شنیدهای
من در میانِ جمع و دلم جای دیگر است
« سعدی»
✍ در مصرع اول حاضرِ غایب امری غیر ممکن است ، چون اگر انسان حاضر باشد نمیتواند غایب باشد بنابراین این دو کلمه کاملاً متناقضند و وجود یکی دیگری را نقض میکند.
✍ و معنای آن میشود : من با وجود حاضر بودنم در جمع ، به دلیل بودنِ دلم در جای دیگر غایب هستم.
✍ این بیت به عنوان یکی از زیباترین بیتهای فارسی بصورت ضربالمثل درآمده است.
✍ دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است
« حافظ »
✍ دولت یعنی ثروت، فقر یعنی بیپولی و متضاد ثروت است.
✍ معنای این مصراع میشود: خدایا ثروت بیپولی را به من عطا کن، یعنی بیپولی و فقیری، یک ثروت است.
✍ می خورم جام غمی هر دم به شادی رخت
خرم آن کس کاو بدین غم، شادمانی میکند
«سلمان ساوجی»
✍ در بیتی که خواندید، غم، یعنی ناراحتی و در آزار بودن، شادمانی یعنی در آسایش و لذت بودن که نقطهی مقابل غم است.
✍ و معنای آن میشود : خوشا به حال کسی که با این غم شادی میکند.
✍ همه میدانیم که کسی با غم و ناراحتی شادی نمیکند و زیبایی این آرایه نیز در همین به حیرت انداختن است.
✍ باغ و بهار من، نفس آرمیده است
بیماری نسیم، شفا میدهد مرا
« صائب تبریزی» شاعر سبک هندی
✍ مصراع دوم: بیماری و آشفتگی نسیم ، مرا درمان میکند.
✍ میدانیم که بیماری، هیچ وقت کسی را شفا نمیدهد بلکه شخصِ سالم را متحمل درد و رنج میکند.
✍گوشِ ترحمی کو، گز ما نظر نپوشد
دستِ غریق یعنی فریاد بیصداییم
« بیدل »
✍ در این مثال فریاد بیصدا تناقضنماست، فریاد نمیتواند بیصدا باشد.
✍ در واقع صدای بلند فریاد است وچگونه میشود صدای بلند را با صفت بیصدایی توصیف کرد.
✍ شاعر با کاربرد این دو واژه ، فریاد بیصدا، به زیبایی این کار را انجام داده است و ما نیز با خواندن این بیت آن را میپذیریم ( همانطور که در تعریف متناقض در اول درس گفته شد).
✍ مثالِ عشق پیدایی و پنهان
ندیدم همچو تو پیدا و پنهان
« مولوی»
@arayehha