#نیمایی
✍ شعر نیمایی
✍ شعر نیمایی به شعری میگویند که از مصراعهای کوتاه و بلند تشکیل شده و قافیه در آن الزامی نیست.
✍ بنیانگذار این سبک علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج است " یوش " نام زادگاه اوست.
او با انتشار شعر" افسانه " در سال ۱۳۰۱ هجری شمشی اولین گام جدی را در این راه برداشت.
شعر نیمایی با وجود مخالفتها توانست جایگاهش را در شعر فارسی باز کند و اکنون پس از ۹۵ سال در کنار شعر هزار سالهی سنتی دارای نمونههای پایدار و ماندگار است.
نیما یوشیج ، سهراب سپهری ، فروغ فرخزاد ، مهدی اخوان ثالث و .... از برگزیدگان شعر نیماییاند.
مضمون شعر نیمایی مبتنی بر تجربههای شخصی شاعر است.
یعنی شاعر حق دارد از هر اندیشهای اعم از غنایی ، فلسفی ، اجتماعی ، سیاسی و..... سخن بگوید به شرط آنکه سخن برخواسته از احساس او باشد.
✍عمدهترین درون مایههای شعر نیمایی، عشق ، سیاست و اجتماع و... است.
✍ شعر نیمایی مانند شعر سنتی موزون است ، یعنی وزن و آهنگ آن با گوش احساس میشود.
✍ اما به دلیل آنکه مصراعها از نظر اندازه با هم برابر نیستند و قافیه در آن الزامی نیست ، دریافت و احساس وزن در این نوع شعر نیازمند دقت بیشترِ خواننده است.
✍ مهدی اخوان ثالث
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دستِ محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
ا***
نفس کز گرمگاه سینه می اید برون ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاینست، پس دیگر چه داری چشم
ز چشمِ دوستانِ دور یا نزدیک ؟
ا***
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیرِ پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای....
اگر به مصراع اول تا سوم شعری که خواندید توجه کنید میبینید که این شعر بر خلاف شعرهایی که پیش از این با آنها آشنا شدید از مصراعهای هم اندازه بوجود نیامده است.
منظور از مصراعهای هم اندازه ، مصراهایی که تعداد هجاها در آنها یکسان است.
قالبهایی که پیش از این با آنها آشنا شدید را «شعر سنتی» میگویند ولی این شعر «نیمایی» است.
بار دیگر مصراعهای اول تا سوم را بخوانید میبینید که قافیهای در پایان این سه مصراع نیست. و شاعر هر جا که بیانش نیازمند واژههای هم قافیه باشد از آن استفاده میکند.
برای مثال : به پایان مصراعهای دوم ، پنجم و هشتم دقت کنید واژههای " گریبان ، لغزان و سوزان " کلمات قافیهاند.
ردیف نیز حالتی همانند قافیه دارد یعنی هر جا که شاعر احساس کند به آن نیاز دارد بعد از قافیه از آن استفاده میکند مانند واژهی "است " که بعد از کلمات گریبان ، لغزان و سوزان امده است.
✍ فروغ فرخزاد
آن روزها رفتند
آن روزهای خوب
آن روزهای سالم سرشار
آن اسمانهای پر از پولک
آن شاخساران پر از گیلاس
آن خانههای تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها به یکدیگر
آن بامهای باد بادکهای بازیگوش
آن کوچههای گیج از عطر اقاقیها
با آرزوی اوقاتی خوش و شاعرانهگیهای لطیف
@arayehha