eitaa logo
آرایه های ادبی
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
257 ویدیو
124 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
«تایپوگرافی» چیست؟ «تایپوگرافی» (typography) یعنی «هنر و فنی که در آن، طراح با تغییر عناصر متن، مانند اندازه و فاصله و شکل حروف، زبان بصریِ خاصی برای حروف‌نگاری به‌وجود می‌آورَد». «نویسه‌نگاری» برابرنهادِ فارسیِ آن است و به کسی که این کار را می‌کند «نویسه‌نگار» (typographer) می‌گویند. یادآوری: ۱) «نویسه» برابرنهادِ فارسیِ character است. ۲) «حروف‌نگاری» و «حروف‌نگار» نیز به‌ترتیب برابرنهادِ فارسیِ type و typist است. ۳) در دهه‌های گذشته، به کسی که حروف سربی را در چاپخانه کنار هم می‌چید و آن‌ها را برای چاپ کتاب آماده می‌کرد «حروف‌چین» می‌گفتند و به این کار «حروف‌چینی». امروزه چون این کار به‌وسیلۀ رایانه و معمولاً با واژه‌پرداز وُرد انجام می‌شود، به آن «حروف‌نگاری» می‌گویند. بنابراین «حروف‌نگار» غیر از «حروف‌چین» است و کارش «حروف‌نگاری» است، نه «حروف‌چینی». @arayehha
«ئی» یا «یی»؟ مسئله این است! ۱) در فارسی،‌ واژه‌های پایان‌یافته به â و o و u، در پیوند با i-، همراه با صامت میانجیِ y می‌آیند. این «ی»، در رسم‌الخط امروزی، به‌صورت «یـ» نوشته می‌شود، نه «ئـ»: - زیبا + «-ی»: زیبایی (نه زیبائی) - خرما + «-ی»: خرمایی (نه خرمائی) - مانتو + «-ی»: مانتویی (نه مانتوئی) - رادیو + «-ی»: رادیویی (نه رادیوئی) - دارو + «-ی»: دارویی (نه داروئی) ۲) واژه‌های عربیِ پایان‌یافته به «اء/ ـاء» نیز، در پیوند با i-، با دو «ی» و به‌صورت «یی» نوشته می‌شوند، نه «ئی»: - ابتدا + «-ی»: ابتدایی (نه ابتدائی) - استثنا + «-ی»: استثنایی (نه استثنائی) می‌دانیم که «ابتدائی» و «استثنائی» نادرست نیستند،‌ ولی در رسم‌الخطِ امروزی پیشنهاد نمی‌شوند و بسامدی نیز ندارند. توضیح‌ آن‌که، با استناد به پیکره‌های زبانی، بسامد واژه‌ای مانند «ابتدایی» دست‌کم دوبرابر «ابتدائی» و بسامد «استثنایی» سه‌برابر «استثنائی» است. یادآوری: اگر پس از این واژه‌ها «ی» نکره بیاید، به این صورت نوشته می‌شوند: زیبایی‌ای، استثنایی‌ای. ‌ سید محمد بصام @arayehha
جمله‌های «دیریاب» و «زودیاب» جمله‌ها را از جهات مختلفی می‌توانیم بررسی کنیم. از جهت خوانش، جمله ممکن است «دشوارخوان» یا «خوش‌خوان» باشد. از جهت تعداد واژه‌ها، می‌تواند «کوتاه» یا «بلند» باشد. و از جهت درک و دریافت، می‌تواند «دیریاب» یا «زودیاب» باشد. دیریابی و زودیابیِ جمله‌ها ارتباطی به کوتاهی یا بلندی آن‌ها ندارد. چه‌بسا جمله‌ای که کوتاه باشد و دیریاب و جمله‌ای که بلند باشد و زودیاب. مهم‌ترین عاملی که به نظر من موجب زودیابی یا دیریابی جمله می‌شود آرایش واژه‌ها و گروه‌ها در جمله است. اگر سازه‌های جمله را با یک بار خواندن بفهمیم و روی برخی از آن‌ها درنگ نکنیم، با جملۀ زودیاب روبه‌روییم. ولی اگر جمله یا سازه‌های آن را دو بار یا بیشتر بخوانیم یا لازم باشد برای فهم آن درنگ کنیم، با جملۀ دیریاب روبه‌روییم. به عبارت دیگر، اگر برای فهم سازه‌های جمله مدام آن‌‌ها را در ذهن خود پس‌وپیش می‌کنیم، جمله‌مان دیریاب است. ولی اگر چنین نمی‌کنیم، یعنی زنجیره‌وار پیش می‌رویم و بی‌درنگ می‌فهمیم، جمله‌مان زودیاب است. چند مثال ببینیم: دیریاب: امروزه با توجه به افزایش روزافزون کاربران سیم‌کارت‌ها، شرکت همراه اول که به‌عنوان اولین اپراتور کشور که از دیرباز خدمات زیاد و کاربردی را در اختیار مشترکین قرار داده‌است، به‌تازگی خدمتی جدید نیز ارائه کرده‌است. زودیاب: شرکت همراه اول به‌عنوان اولین اپراتور در کشور همواره به مشترکان/ مشتریان خود خدمات کاربردی و فراوانی داده‌ و به‌دلیل افزایش روزافزون کاربران، خدمت جدیدی نیز ارائه کرده‌است. دیریاب: همچنین می‌توانید در صورتی که تمایل داشته باشید توضیح این را که انتقال وجه بابت چه کاری است را در بخش توضیحات وارد کنید. زودیاب: در صورت تمایل، علت انتقال وجه را در بخش توضیحات بنویسید. دیریاب: خوشحالم که می‌بینم تعداد شما کسانی که آنچه را در آموزش همگانی و اجباری ما شایستهٔ فراگرفتن است فراگرفته‌اید بسیار زیاد است. زودیاب: خوشحالم که می‌بینم شمار فراگیرانی که آموزش همگانی و اجباری ما را دیده‌اند بسیار فراوان است. در نتیجه، بهترین جمله جمله‌ای است که فقط یک بار خوانده شود و با همان یک بار هم سریع و آسان فهمیده شود. فرقی هم ندارد که موضوعش چه باشد و مخاطبش چه کسی، چون مثلاً کتابی با موضوع فیزیک را برای دانشجویان مترجمی زبان انگلیسی نمی‌نویسند و برعکس. پس، برای هر مخاطبی و در هر موضوعی که می‌‌نویسیم، باید از جمله‌های زودیاب استفاده کنیم. این کار یکی از اصول مهم در «ساده‌نویسی» است. سید محمد بصام @arayehha
۳۰ قید حرف‌اضافه‌ای فارسی این قید‌ها همواره با نیم‌فاصله نوشته می‌شوند: به‌آسانی، به‌اجبار، به‌اشتباه، به‌اندازه، به‌‌تدریج، به‌تنهایی، به‌خصوص، به‌خوبی، به‌درستی، به‌دقت، به‌راستی، به‌روشنی، به‌زحمت، به‌زودی، به‌زیبایی، به‌سادگی، به‌سختی، به‌سرعت، به‌سلامتی، به‌شدت، به‌ظاهر، به‌علاوه، به‌قاعده، به‌مرور، به‌موقع، به‌ناگاه، به‌نسبت، به‌وضوح، ‌به‌وفور، به‌ویژه. یادآوری: پنج قید عربی داریم که «بـ» در آن‌ها حرف جَرّ است‌ و بنابراین همیشه سرهم نوشته می‌شود: بذاته، برأی‌العین، بشخصه، بعینه، بنفسه. نادرست: به‌ذاته، به‌رأی‌العین، به‌شخصه، به‌عینه، به‌نفسه. @arayehha
سه‌نقطه در گفتاری‌نویسی ۱) برای نشان دادن لکنت زبان یا بریده‌بریده سخن گفتن (از دو طرف با نیم‌فاصله و کشیدگی دادن به حروف پیوسته): - گُـ...گُـ...گفتم نَـ...نَـ...نترس! ۲) برای درنگ کردن در ادای واژه‌ها (بی‌فاصله از قبل): - من... دیگه... بر... نمی‌گردم...! تو برو. ۳) برای نصفه‌نیمه گفتن واژه‌ها (بی‌فاصله از قبل): - من از این موجود می‌تر... دقیقاً پشت‌سرم ایستاده بود و بازتابش در شیشهٔ پیش‌ِرویم دیده می‌شد. ۴) هنگامی که کسی سخن دیگری را در گفت‌وگوها قطع می‌کند (بی‌فاصله از قبل): افسانه با ناراحتی گفت: «من به همه می‌گم تو کی هستی و چی‌کاره‌ای! من به پلیس...» بابک حرفش را قطع کرد: «تو بی‌خود می‌کنی! جرئت داری بگو، ببین چه بلایی سرت می‌آرم!» ۵) برای نشان دادن سخنان کسی که پشت تلفن است و شنیده نمی‌شود (از قبل با فاصلۀ جامد و از بعد با فاصلۀ معمولی): - بله. ... علیک سلام. ... به تو چه؟ ... به خودم مربوطه. .‌‌.. تو که همه‌جا زیر نظرته. ... چی؟ ... زنگ بزن پایین. ... مسخره! ۶) در گفت‌وگوی تلفنی، وقتی طرف مقابل سکوت کرده یا مشکلی در ارتباط وجود دارد (بی‌فاصله از قبل): - الو... الو... صدات نمی‌آد! یادآوری: در این موارد، سه‌نقطه نمی‌گذاریم: ۱) برای نشان دادن خشم و مانند آن یا درنگِ کاملِ بعد از هر واژه‌، پس از هرکدام فقط یک نقطه می‌گذاریم: - دارم به‌ت می‌گم من. اصلاً. حالم. خوب. نیست. بفهم! برو پی کارِت! ۲)‌ با سه بار تکرارِ یک حرف (نه بیشتر)، کشیدگی یک واکه در هجا را نشان می‌دهیم، نه با سه‌نقطه (*وا...ی) و نه با تکرار تیرۀ روی خط زمینه (*حمیــــــد): - وااای، حمییید! ممنووون! فهیمه پوریا @arayehha
دهم اسفندماه، زادروز مهدی اخوان ثالث (۱۳۰۶-۱۳۶۹) پیغام چون درختی در صمیم سرد و بی‌ابرِ زمستانی هرچه برگم بود و بارم بود، هرچه از فرّ بلوغِ گرمِ تابستان و میراث بهارم بود، هرچه یاد و یادگارم بود، ریخته‌ست. چون درختی در زمستانم، بی که پندارد بهاری بود و خواهد بود. دیگر اکنون هیچ مرغ پیر یا کوری در چنین عریانیِ انبوهم آیا لانه خواهد بست؟ دیگر آیا زخمه‌های هیچ پیرایش، با امید روزهای سبز آینده؛ خواهدم این سوی و آن سو خست؟ چون درختی اندر اقصایِ زمستانم. ریخته دیری‌ست هرچه بودم یاد و بودم برگ. یادِ با نرمک نسیمی چون نمازِ شعلۀ بیمار لرزیدن، برگِ چونان صخرۀ کرّی نلرزیدن. یادِ رنج از دست‌های منتظر بردن، برگِ از اشک و نگاه و ناله آزردن. ای بهارِ همچنان تا جاودان در راه! همچنان تا جاودان بر شهرها و روستاهای دگر بگذر. هرگز و هرگز بر بیابانِ غریب من منگر و منگر. سایۀ نمناک و سبزت هر چه از من دورتر، خوشتر. بیم دارم کز نسیمِ ساحرِ ابریشمینِ تو، تکمۀ سبزی بروید باز، بر پیراهنِ خشک و کبود من. همچنان بگذار تا درودِ دردناکِ اَندُهان مانَد سرود من. (تهران، آبان ۱۳۳۶) برخی از ارغنون، 1330 زمستان، 1335 آخر شاهنامه، 1338 از این اوستا، 1344 منظومه (شکار)،1345 بهترین امید 1348 در حیات کوچک پاییز در زندان ، 1355 دوزخ اما سرد، 1357 تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم، 1368 @arayehha
اندر غارت شعر شعرا/شمس قیس رازی و نیز بایذ کی[شاعر] شعر شعرا را غارت نکند و معانی ایشان به‌تغییر اوزان و اختلاف الفاظ در شعر خویش به‌کار نبرد کی ملک مردم به‌تصرف فاسد، تملک نپذیرذ و سخن دیکران بر خویشتن بستن دلالت بر فضل نکند و ببایذ دانست کی سرقات شعر جهار نوع است انتحال و سلخ و المام و نقل. اما انتحال سخن دیکری بر خویشتن بستن است و آن جنان باشد کی کسی شعر دیکری را مکابره بکیرد و شعر خویش سازد بی تغییری و تصرفی در لفظ و معنی آن یا به‌تصرفی اندک جنانک بیتی بیکانه به‌میان آن درآرد یا تخلص بگرداند... و اما سلخ پوست باز کردن است و در شعر این نوع سرقه جنان باشد کی معنی و لفظ فراکیرذ و ترکیب الفاظ آن بکرداند و بر وجهی دیگر ادا کند ...و اما المام قصد کردن و نزدیک شدن است به‌جیزی و در سرقات شعر آن‌است کی معنیی فرا گیرذ و به‌عبارتی دیکر و وجهی دیکر بکار آرذ... و اما نقل آن‌است که در این باب شاعر معنی شاعری دیکر بکیرذ و از بابی به باب دیکر برود و در آن پرده بیرون آرذ... الرازی، شمس‌الدین محمدبن قیس المعجم فی معاییر اشعار العجم، تصحیح عبدالوهاب قزوینی و محمدتقی مدرس، چاپ اول، انتشارات زوار، ۱۳۸۷، صص ۴۷۳-۴۶۴. @arayehha
وزن دوری دکتر نجفی.pdf
2.07M
C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
هوای خواندن افسانهٔ حیاتم نیست چرا که فصل دل انگیز این کتاب گذشت حسین پژمان بختیاری افسانهٔ حیات، اضافه تشبیهی داره. حیات مانند افسانه‌ای است که خواندنی است. این کتاب، استعاره از حیاته. این نکته را هم اضافه کنید که وقتی «این» و «آن» کنار کلماتی میان که ظاهرا بی‌ربط به کلیت بیته، استعاره داریم. اینجا شاعر داره در مورد زندگی حرف می‌زنه؛ خب کتاب چیکاره ست؟! @arayehha
این بیت، بیت اول مخزن‌الاسرار نظامیه. بسم‌الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم @arayehha وزن اصلی مفتعلن مفتعلن فاعلن دو اختیار ابدال داریم و مفعولن به جای مفتعلن اومده وزن مصرع اول:مفعولن مفعولن فاعلن @arayehha