هدایت شده از سایت مجلس شهدا
#روایتگری
💠 قشنگ ترین لباس دنیا
دعوت شده بودیم به یک عروسی. پارچه خریدیم و برش زدم که برای مراسم پیراهن بدوزم، امافرصت نمی شد بدوزمش
شبی که عروسی بود، بی حوصله بودم.
گفتم: «منصور، دیدی آخرش نرسیدم اون لباس رو بدوزم؟ دیگه نمی تونم عروسی برم.»😔
منصور گفت: «حالا برو اتاق رو ببین، شاید بتونی بری.» 😉
گفتم: «اذیت نکن. 😒آخه چه جوری می شه بدون لباس رفت؟»
منصور دستم را گرفت و من را سمت اتاق برد.
در را که باز کردم، 😳خشکم زد. لباس دوخته شده بود و کنار چرخ آویزان بود.👗
منصور را نگاه کردم که می خندید. از طرز نگاه کردن و خنده اش فهمیدم کار خودش است. 😍
گفت: «نمی خوای امتحانش کنی؟»😊
با ناباوری پوشیدمش؛ کاملا اندازه بود. کار منصور عالی بود👌 خوش دوخت و مرتب.
با خوش حالی دویدم جلوی آینه.
به نظرم قشنگ ترین لباس دنیا بود😊🌹
#شهید_منصور_ستاری
منبع: جلد پنجم مجموعه کتابهای "آسمان"
شهید منصور ستاری به روایت همسر
┄┅═══✼🍃 🌺 🍃 #مجلس_شهدا✼═══┅┄
➕ بـه مجلس شهدا بپیــونـدیـد 👇
@majlesshohada_ir