🔖اربعين حسينى و چون جابر به كربلا آمدن 👇👇
✍جابر به كربلا آمده است؛ مردى كه هر چند امروز نابيناست، روزگارى سيماى زيباى پيامبر (ص)، شكوه و هيبت على (ع)، صورت دلاراى حسن (ع)، آرامش و نفوذ نگاه حسين (ع)، درخشش چهره زين العابدين (ع) و حتى پنجمين امام را ديده است. مردى كه در روزگار جوانى، خاطرات پيامبر (ص) را مى نوشت و سال هاى پس از پيامبر (ص)، آشنا و همراه و خويشاوند اهل بيت (عليهم السلام) بود، اينك با عطيه كوفى به كربلا آمده است.
روز بيستم ماه صفر است. جابر از غسل فرات بازگشته است. پيراهنى بلند و سپيد بر تن دارد و عطر سُعد كه بر پيراهن زده، همراه نسيم در فضاى كربلا مى پيچد. گامها را آهسته برمى دارد و با هر گام، ذكر مى گويد. كم كم به مزارى كه ۳۷ روز پيش سرانگشت امام سجاد (ع) بر آن نگاشت: «هذا قبرحسين بن علي (عليهما السلام) الذي قتلوه عطشاناً» نزديك مى شود. بوى سيب در هوا موج مى زند. جابر و عطيه كوفى، به گودال قتلگاه مى رسند؛ همان جا كه عزيزترين و محبوب ترين انسان، پاره پاره و بى سر آرميده است.
جابر از عطيه مى خواهد تا دستش را بر مزار حسين بگذارد. شانه هاى پير مى لرزد، اشك، محاسن بلند و سپيدش را درمى نوردد و بر پيراهن بلند و سپيد مى نشيند جابر گونهها را به خاك مزار نزديك مى كند و سه بار فرياد مى زند: «الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر» و بيهوش بر زمين مى افتد. عطيه سيماى جابر را به آبى مى نوازد و پيرسوگوار كربلا چشم مى گشايد. ديگر بار مى گريد و سه بار زمزمه مى كند: «يا حسين، يا حسين، يا حسين»
✨استاد سنگری
#اربعین_حسینی