❖◈↶ #رویـدادمـبـاهـلــه ↷ ◈❖
گفت: بنگريد که نزديک است ستاره ثريا
بر زمين فرو آيد، درختان سر خم كرده و
پرندگان در مقابل شما صورت بر زمين گذاشته
و بالهاى خود را روى زمين پهن نموده
و شكم آنها خالى شده است
و نشانههاى ديگر نزديک شدن عذاب را
در روى زمين ببينيد
به لرزش كوهها و دودى که پخش شده
و ابرهاى پراكنده در وسط تابستان
و گرماى شديد بنگريد
به محمد صلی الله علیه و آله
که دستش را بلند كرده
و با چهار نفر از اهل بيتش که با او بوده
و منتظر پاسخ شما هستند بنگريد
و بدانيد که اگر دهان گشوده و كلمهاى
براى مباهله بگويد نمىتوانيم از نابودى خود
جلوگيرى كرده و هيچگاه نزد خانواده
و اموال خود بازگرديم
با شنيدن اين سخنان در فكر فرو رفته
و ديدند درست مىگويد و يقين كردند
که پيامبر صلی الله علیه و آله
واقعاً از جانب خداوند فرستاده شده است
اينجا بود که متزلزل شده و فهميدند که در
صورت مباهله حتماً گرفتار عذاب خواهند شد
وقتى منذر ديد که آنان واقعاً احساس خطر
كردهاند، گفت: اگر تسليم او شويد
هم اكنون و هم در آينده سالم مىمانيد
و اگر اين عزت و شرافت خود را در ميان
قومتان مىخواهيد به شما حسادت نمىورزم
ولى اين شما بوديد که از نجران به اينجا آمديد
به محمد پيشنهاد مباهله داده
و آن را تنها راه تشخيص حق دانستيد
محمد نيز به سرعت به درخواست شما
پاسخ مثبت داد و پيامبران هنگامى که
اراده كارى كنند تا انجام آن از پاى نمىنشينند
برادرانم بهتر است از ترس علامتهائی
که مىبينيد از مباهله خوددارى كنيد
و با شتاب با محمد مصالحه نموده
و او را از خود راضى كنيد
ما اكنون در شرايطى به سر مىبريم که
قوم يونس اندكى پيش از نزول عذاب
در آن بسر مىبردند
گفتند: به نمايندگى از جانب ما
نزد محمد رفته و ببين از ما چه مىخواهد
از او بخواه که نزديكترين افراد به او
يعنى پسر عمويش به نمايندگى از جانب او
با ما مصالحه كند در اين كار تأخير نكن
تا هرچه زودتر از نتيجه كار آگاه شويم
«منذر» به طرف پيامبر صلی الله علیه و آله
رفته و گفت: سلام بر تو رسول خدا
گواهى مىدهم که خدائی جز خدائی
که تو را برانگيخت وجود نداشته و شما
و عيسى هر دو بنده خداى عزوجل
و فرستاده او هستيد
و بدين ترتيب اسلام آورده
و به پيامبر گفت که براى چه كارى آمده است
رسول خدا صلی الله علیه و آله نيز براى
مصالحه با آنان على علیهالسلام را فرستادند
على علیهالسلام عرض كرد:
پدر و مادرم فداى تو رسول خدا
بر چه چيزى با آنان مصالحه نمايم؟
حضرت فرمودند:
رأى تو رأى من است
هر طور که خواستى مصالحه كن
اميرالمؤمنين علیهالسلام به طرف آن دو
رفته و ساليانه هزار لباس و هزار دينار
به عنوان ماليات براى آنان تعيين كرد
که قسمتى از آن را در محرم
و قسمت ديگرى را در رجب بدهند
آنگاه آن دو را در حالی که سرافكنده
و شرمسار بودند نزد پيامبر برده و او را از
مالياتى که بر آنان بسته بود آگاه نمود
آنان نيز ماليات و سرافكندگى را پذيرفتند
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
اين را از شما قبول مىكنم ولى بدانيد كه
اگر با من در زير آن عبا مباهله مىكرديد
خداوند شما را در بيابان دچار آتش سوزانى
مىنمود که دامنه آن در كمتر از یک چشم
بهم زدن به پشت سریهاى شما رسيده
و همه را آتش مىزد
هنگامى که پيامبر صلی الله علیه و آله
با اهلبيتش علیهم السّلام بازگشته
و به مسجد رفتند جبرئیل نازل شد و گفت:
محمد! خداى عزوجل به تو سلام رسانيده
و به تو مىفرمايد: وقتى بنده من موسى
با دشمن خود قارون مباهله نمود
قارون، خانواده، دارائی و يارانش در زمين
فرو رفتند به عزت و جلالم سوگند ياد مىنمايم
که اگر تو با افراد خانوادهات که در زير
آن عبا بودند مباهله مىكردى
همه زمينيان و آفريدگان نابود مىشدند
آسمان ريز ريز شده، كوهها سنگريزه شده
و زمين هیچگاه آرام نمىگرفت
مگر اينكه آن را بخواهد
آنگاه پيامبر به سجده افتاده
و صورتشان را بر زمين گذاشتند
سپس برخاسته و دستهايشان را بلند كردند
به گونهاى که سفيدى زير بغلشان آشكار شد
و سه بار گفتند: نعمت دهنده را سپاسگزارم
پرسيدند چرا سجده نموده و خوشحال شديد؟
پاسخ فرمودند: بخاطر سپاسگزارى
به درگاه خداوند و اینكه اين كرامت را
به اهل بيت من ارزانى داشت
آنگاه آنچه را جبرئیل گفته بود
براى آنان نقل فرمودند
↲ المراقبات
✍ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی