eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
995 ویدیو
22 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 روزی شیخ عارفی در یکی از روستاهای کربلا زندگی می‌کرد. شیخ در مزرعه کار می‌کرد که از روستای دوردستی پیکی با اسب آمد و گفت: در روستای بالا فلانی مرده است، حاضر شو برای دفن او با من برویم. شیخ اسم آن متوفی را که شنید، به شاگرد طلبه خود گفت، با پیک برود. شاگرد طلبه رفت و دو روز بعد که مراسم ختم آن مرحوم تمام شد، برگشت. پسر آن متوفی، شاگر طلبه را آورد و در میدان روستا به شیخ با صدای بلند گفت: ای شیخ، تو دیدی من مرد فقیری هستم به دفن پدر من نیامدی و شاگرد خود فرستادی!!! کل روستا بیرون ریختند و شیخ سکوت کرد و درون خانه رفت. شاگرد شیخ از این رفتار آن مرد ناراحت شد و درون خانه آمد و از شیخ پرسید، داستان چیست شیخ گفت: پسر آن مرد متوفی که در روستا داد زد و مرا متهم ساخت، یک سال پیش دو گوسفند از من خرید و به من بدهکار است و من از این‌که او با دیدن من از بدهی خود شرمنده نباشد، نرفتم تا چشم در چشم هم نشویم. ولی او نه تنها قرض خود یادش رفت مرا به پو‌ل‌پرستی هم متهم کرد. من به‌جای گناه او شرمنده شدم. و خواستم بدانم، خدا از دست ما چه می‌کشد که ما گناه می‌کنیم ولی او شرمش می‌شود، آبروی ما را بریزد. بلکه به‌جای عذر‌خواهی از گناه، زبان به ناسپاسی هم می‌گشاییم... گویند شیخ این راز به هیچ‌کس غیر شاگرد خود نگفت و صبح بود که از غصه برای همیشه بیدار نشد. کرم بین و لطف خداوندگار گنه بنده کرده است و او شرمسار
🟢 ای محمد! سکوت کن همانگونه که آباء و اجدادت سکوت کردند... حضرت امام جواد عليه‌السلام بعد از شهادت پدرش به مسجد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد، در حالى كه در سنين كودكى بود، به طرف منبر به راه افتاد و يك پلّه بالا رفت و سپس شروع به سخنرانى نمود و فرمود: 📋 أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الرِّضَا أَنَا الْجَوَادُ أَنَا الْعَالِمُ بِأَنْسَابِ النَّاسِ فِی الْأَصْلَابِ 🔹من محمّد فرزند على بن موسى الرضا عليهماالسلام هستم و لقبم جواد است، من به نَسب هاى مردم وقتى در صُلب پدران خود بودند، آگاهم. 📋 أَنَا أَعْلَمُ بِسَرَائِرِکُمْ وَ ظَوَاهِرِکُمْ وَ مَا أَنْتُمْ صَائِرُونَ إِلَیْهِ عِلْمٌ مَنَحَنَا بِهِ مِنْ قَبْلِ خَلْقِ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ وَ بَعْدَ فَنَاءِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ 🔸 من از امور باطنى و ظاهرى و آينده شما باخبرم، و اين دانش، اكتسابى نيست بلكه قبل از آفرينش خلائق و پديد آمدن هستى، به ما بخشيده شده و بعد از بين رفتن آسمان‌ها و زمين نیز برای ما باقی می‌ماند. 📋 وَ لَوْ لَا تَظَاهُرُ أَهْلِ الْبَاطِلِ وَ دَوْلَةُ أَهْلِ الضَّلَالِ وَ وُثُوبُ أَهْلِ الشَّکِّ لَقُلْتُ قَوْلًا تَعَجَّبَ مِنْهُ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ 🔹و اگر غلبه اهل باطل و دولت گمراهان و به شك افتادن اهل شك نبود، هر آينه كلامى می‌گفتم كه اولين و آخرين به شگفت مى‌آمدند. 👈 سپس دست مبارك خود را بر دهان نهاد و فرمود: 📋 یَا مُحَمَّدُ اُصْمُتْ کَمَا صَمَتَ آبَاؤُکَ مِـن قَبل. 🔻ای محمد! سكوت كن همان طور كه پدرانت پيش از تو سكوت كردند. 📚مشارق أنوار الیقین، ص ۹۸ 📚المناقب، ج۴ ص۳۸۷ (با اندکی تفاوت) ✍ كيستم‌من هفت چرخ نور را شمس‌الضُحايم مظهر جود خدا شمع وجود مصطفايم سرو باغ آرزو هاي علي مرتضايم قلب قرآن ،‌ ركن دين ،‌ روح خِرد ،‌ جان دعايم بحر علم و كوه حلم و دست جود كبريايم من كريم ابن كريمم من جواد ابن الرضايم من به مُلك جان و مُلك دين و مُلك دل زعيمم من كتاب الله را طاها و نور و حا و ميمم من به چشم اهل معنیٰ وجه رحمان الرحيمم من به خيل سالكان حق، صراط مستقيمم من چراغ و چشم سلطان سَرير ارتضايم من كريم ابن كريمم من جواد ابن الرضايم بوي عطر جنت آيد از غبار كاظمينم از سنين كودكي فرمانرواي عالمينم هفت خورشيد سپهر معرفت را نور عينم پاي تا سر مجتبي سرتا به پا جدّم حسينم باب هادي ، نازنين فرزند مصباح الهدایم من كريم ابن كريمم من جواد ابن الرضايم
علیه السلام توکل هوشمندانه بر خدا امام جواد علیه السلام فرمودند: «كَيْفَ يُضَيَّعُ مَنِ اللَّهُ كَافِلُه‏؟؛ چگونه ضایع و تلف می‌شود کسی که خداوند متعال عهده دار اداره امورش است؟» وقتی بدانیم که آن مهربانترین مهربانان که همه کارها با اذن او انجام می شود، ما را فراموش نکرده بلکه کفالت مارا بعهده گرفته است، خیالمان راحت می شود. کلام امام جواد علیه السلام، کلامی بسیار دل نشین و روح افزاست که دل ما را به خدا و کفیل بودنش قوی و شاد می کند. این کلام زیبا، آدمی را به یاد آیه شریفه قرآن می اندازد که فرمود: «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَه‏؟؛ آیا خداوند، برای بنده اش بس نیست؟» همان خدایی که در سوره مبارکه مزمل می فرماید: «رَّبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا؛ اوست پروردگار مشرق و مغرب که معبودی جز او نیست، پس او را وکیل و تکیه گاه خود انتخاب کن.» اگر یک پدرِبزرگوار، مهربان، ثروتمند و قدرتمند به فرزندش بگوید من کفیل و وکیل تو هستم، آیا دیگر، غم و نگرانی برای آن فرزند باقی می ماند؟ قرآن کریم می فرماید: «و هر که بر خدا توکل کند و امور خود را به او وا گذارد، پس خدا برای او بس است.»واقعا چه کسی جز خداوند متعال ما را از نیستی، به سرای وجود و هستی آورد؟ در دل مادر، استخوان و چشم و گوش و قلب و مغز و بی نهایت نعمت به ما مرحمت فرمود و تا به حال از همه مشکلات و خطرات، نجاتمان داده است؟ اگر قبول کنیم که خدا کفیل و وکیلِ ماست، غم و غصه ها ، نگرانی ها و افسردگیها تبدیل به آرامش ، رضایت و خرسندی می شود. زهرش همه شربت شد قهرش همه رحمت شد عالَم ، شکرستان شد حتی سختی های زندگی هم که بدون دخالتِ ما به ما رسیده مانند دارویی است که مادر از سر محبت و خیرخواهی به فرزندش می دهد. ولی اگر بنده ای، به خدا و مهربانی و کفالتش، اعتماد نکند چه خواهد شد؟ امام جواد علیه السلام در این باره فرمودند: «و مَنِ انْقَطَعَ إِلَى غَيْرِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَيْه‏؛ و کسی که خود را از خدا برید و به دیگری چسبانید خداوند، او را به آن دیگری واگذارد.» و چون غیر خدا، کوچک و ضعیف و نیازمند است اگر! به کسی کمکی کند در حد ضعف و محدودیتش می تواند کمک دهد و در بسیاری از موارد به خاطر کمک کوچکش زیر منت او خوار و ذلیل می شود. نه مشکلی برایش بزرگ است و نه زمانی برایش تنگ خداوند کریم، نه مشکلی برایش بزرگ و سخت است و نه زمانی در پیش او تنگ و از دست رفته است؛ در موقعی که نمرود، حضرت ابراهیم علیه السلام را داخل منجنیق گذاشت و می خواست به طرف کوه آتش پرتاب کند؛ فرشتگان آسمان ها از خدا درخواست نجات ابراهيم ـ عليه السلام ـ را نمودند، همه موجودات ناليدند. جبرئيل به خدا عرض كرد: «خدايا! خليل و دوستِ تو، ابراهيم بنده تو است و در سراسر زمين كسي جز او تو را نمي‎پرستد، دشمن بر او چيره شده و مي‎خواهد او را با آتش بسوزاند». خداوند به جبرئيل خطاب كرد: « ...کسی نگران است كه مانند تو، ترسِ از دست رفتن فرصت را داشته باشد، ابراهيم بنده من است، اگر خواسته باشم او را حفظ مي‎كنم، اگر دعا كند دعايش را مستجاب مي‎نمايم». ابراهيم در ميان منجنيق، لحظه‎ اي قبل از پرتاب، خدا را خواند.و چنان اعتماد و توکلی به پروردگارش داشت که حتی وقتی از منجنیق به سوی آتش پرتاب شد و جبرییل در میان زمین و آسمان نزد ابراهيم آمد و گفت: «يا اِبْراهِيمُ اَلَكَ حاجَةٌ؟» «آيا نيازی داري؟» ابراهيم گفت: «اَمّا اِلَيْكَ فَلا، به تو نيازي ندارم ولي به پروردگار جهان نياز دارم.» و خداوند در همين لحظه که همه مردم کارِ ابراهیم را تمام شده می دانستند، گوشه ای از قدرتش را نشان داد و آتش را نه اینکه خاموش کند بلکه تبدیل به گلستان فرمود؛ دیدن این نصرت و قدرت الهی این قدر عظمت داشت که حتی نمرود در این لحظه گفت: «اگر بنا است كسي براي خود، خدايي انتخاب كند، سزاوار است كه خداي ابراهيم را انتخاب نمايد.» توکل به خداوند، یعنی اگر همه دنیا مقابل انسان باشند و بخواهند ضرر بزنند، از راه حق بر نگردد و در همه مشکلات، فقط و فقط به خدای قدرتمند مهربان تکیه کند و بداند که خداوند نه تنها می تواند همه مشکلاتش را در کمتر از چشم بر هم زدنی برطرف کند بلکه آنها را به آسانی و خوشی تبدیل می فرماید. پس هرگز دست و دل خود را به سوی غیر خدا دراز نمی کند، در این صورت، خداوند هم نخواهد گذاشت که بنده اش ضایع و تلف شود و دنیا و آخرتش را گلستان می کند. همانگونه که در قرآن کریم وعده داده است و هیچ موقع بر خلافِ آن، عمل نمی کند. به جان دوست که غم پرده شما ندَرَد گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید
سلام علیکم در بعضی از روایات از گفت‌وگوی زن با مرد نامحرم منع و نهی شده است؛ از جمله: روایتی از پیامبر ـ روایت شده است که «یکی از چیزهایی که پیامبر (صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) در هنگام بیعت کردن با زنان از آنان درخواست کرد، این بود که با مردان سخن نگویند؛ مگر با محارم خود».  روایتی از امام علی ـ از امام علی (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند: «پیامبر (صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) از سخن گفتن با زنان نهی کرد». روایتی دیگر ـ از علی (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند: «به زنان سلام نکنید و...».  - روایتی از امام صادق و از امام صادق (علیه‌السلام) نیز نقل شده است که فرمودند: «لا تسلم علی المراة»؛   «بر زن سلام نکن». سوره مبارکه احزاب آیه ۳۲-۳۳-۵۹......خداوندتوضیح داده درموردصدای زنان بانامحرم خواهران عزیزرجوع کنیدبه قرآن که آیات زیادی دراین باره هست
حکایت:"دکتر الهی قمشه ای" مادر بزرگ من خدا بیامرز آدم مذهبی بود. هر وقت دلش واسه امام رضا تنگ میشد میگفتم مادربزرگ حالا حتما لازم نیست بری مشهد از همینجا یه سلام بده. اما من واسه تفریح میرفتم شمال اون به من نمیگفت حتما لازم نیست بری شمال همینجا تفریح کن. وقتی سفره میگرفت وقتی محرم میشد به ﻫﻴﺎت محل برنج و روغن میداد بهش میگفتم اینا همه سیرن پولشو ببر بده به چهارتا آدم محتاج اما وقتی من با دوستام مهمونی میگرفتم اون فقط میگفت مادر مراقب خودت باش. سالها گذشت تا من فهمیدم آدمها احتیاج دارن سفر برن. احتیاج دارن از زندگی لذت ببرن و لذت بردن برای آدمها متفاوت معنی میشه... یکی از ﻫﻴﺎت امام حسین لذت میبره یکی از مهمونی رفتن. یکی تو سفر مکه اقناع میشه یکی تو سفر تایلند. اینا همشون برای من آدمهای محترمی هستن. سالها گذشت تا من فهمیدم نباید به دلخوشی های آدمها گیر بدهم چون آدمها با همین دلخوشی ها سختی های زندگی رو تحمل میکنن. ♦️لطفا به دلخوشی دیگران گير ندهيم ! زیرا؛ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ۚ بعضی از شما، خواهان دنیا بودند؛ و بعضی خواهان آخرت.  بخاطر اینکه هر کس اعتقادات متفاوتی دارد، مسلما انتخاب و دلخوشی های متفاوتی خواهند داشت.
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ برنج راﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ! ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﯽﺍﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ... ﻫﻤﯿﺸﻪ برنج ﺭﺍ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ و ﺳﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻏﺬﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺑﺶ! ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ برنج ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩ، ﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ... ♦️ﮔﺎﻫﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﺪ! ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ.. ﮐﻤﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ در امروز زندگی کنیم. ﻫﻤﻪﯼ ﺧﻮﺷﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ؛ همین امروز هاست که زندگی را تشکیل میدهد. امروز هر چیزی داریم باید از آن استفاده کنیم. ⬅️مثلا: امروز میتوانیم بخاطر خوشحال کردن خانواده، انها را به رستوران یا.... ببریم. ولی بخاطر درامد کم داشتن، آنها را به آینده، و روز پولدار شدن حواله نکنیم. شاید زمان پولدار شدن، بخاطر بیماری نتوانیم چیزی بخوریم، یا بخاطر بی حوصلگی و مشغله ی زیاد، نتوانیم به تفریح و مسافرت برویم...
47 سال از عمر شریف امام رضا علیه السلام می گذشت، ولی هنوز آن حضرت صاحب فرزند نشده بود. این موضوع برای شیعیان و دوستداران اهل بیت نگران کننده بود؛ زیرا همگان می دانستند که براساس روایات رسیده از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه اطهار علیهم السلام ، امام نهم فرزند امام رضاست. به همین دلیل مشتاقانه در انتظار بودند تا خدای متعال پسری به ایشان عنایت بفرماید. گاهی بعضی از دوستان، از حضرت پرسش هایی در مورد امام بعدی می کردند. امام رضا علیه السلام آنان را دلداری می داد و می فرمود: «خداوند پسری به من خواهد داد که وارث من و امام پس از من خواهد بود». حساسیت مسئله جانشینی امام رضا علیه‌السلام زمانی بیشتر شد كه فرقه واقفیه كه بنا به دلایل مادی و تصرف سهم امام و عدم بازگرداندن آن به حضرت رضا علیه‌السلام ، قائل به غیبت امام كاظم علیه‌السلام شده بودند، و در تبلیغات خویش نداشتن فرزند پسر از سوی امام رضا علیه‌السلام را دلیل بر ادعای خود می‌دانستند. سرانجام روزهای انتظار به پایان رسید، گلشن رضوی به بوی خوش گل محمدی معطر شد و امام جواد علیه السلام در دهم رجب سال 195 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود. روزى كه پدر بزرگوار امام جواد ـ عليه السلام ـ درگذشت، او حدود هشت سال داشت و در سن بيست و پنج سالگى به شهادت رسيد تولد امام جواد علیه‌السلام همه مورخين محل ولادت امام جواد عليه السلام را مدينه طيبه مي‌دانند ــ در سال 195 هجري قمري؛ برخی تولد حضرت را در شب جمعه و برخی روز جمعه ذكر كرده‌اند. مادر امام جواد از اهل بیت ماریة قبطیه مادر ابراهیم فرزند حضرت رسول خدا(ص) و بهترین زنان زمان خودش بود. حضرت رسول اکرم (ص) اشاره به این بانو و فرزندش فرمودند: پدرم به قربان پسر بهترین زنان که پاکیزه است . حكیمه خاتون دختر امام موسی كاظم علیه‌السلام روایت می‌كند كه: روزی برادرم حضرت رضا علیه‌السلام مرا طلبید و فرمود: ای حكیمه امشب فرزند مبارك خیزران متولد می‌شود و باید تو در وقت تولد او حاضر باشی. من در خدمت آن حضرت ماندم، تا اینکه خورشید امامت با به دنیا آمدنش حجره را نورانی كرد. امام رضا علیه‌السلام به حجره آمد نوزاد رو در آغوش گرفت، کامش رو با ترت جدش حسين عليه السلام برداشت، تو دهان نازنينش آب زمزم ، آب فرات ريخت، قطراتي از آب ريخت و در گهواره گذاشت. چون روز سوم ولادت فرا رسید، امام جواد علیه‌السلام دیده حقیقت‌بین خویش را به آسمان گشود و به سوی راست و چپ نظر كرد و به زبان فصیح ندا داد: "اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله ." حکیمه می گوید هراسان برخاستم و نزد امام رضا عليه السلام رفتم و به آن حضرت گفتم:« من از اين کودک چيز شگفت‌آوري شنيدم.» امام فرمود: « چه چيز شگفت‌آوري از او شنيدي؟» و من آنچه را شنيده بودم بازگو کردم. امام فرمود:« اي حکيمه، آنچه از شگفتي‌هاي او خواهيد ديد، از آنچه شنيدي بيشتر است.» ولادت امام جواد علیه‌السلام تمامى شایعات مربوط به امام رضا علیه‌السلام را پایان بخشید و دلهره و اضطراب را از میان شیعیان زدود. بدین ‏جهت، امام رضا علیه السلام فرمود: این مولودى است كه براى ‏شیعیان ما «در این زمان‏» با بركت‏تر از او زاده نشده است.
*اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم باسلام وادب خدمت باسعادت عزیزان وتوفیق شناخت ودرس گرفتن زمامداران ودولتمردان از شیوه مدیریت امام علی علیه السلام *مدیریت عالمانه وراهبردی امام علی (ع) در فقر زدایی ازجامعه* *برابری ودادگری ورعایت حقوق انسانی* نام اميرمؤمنان على (ع) و ياد حكومت كوتاه آن حضرت، چنان با آزادى و برابرى و دادگرى و حقوق انسانى عجين شده است كه نمى‌توان آزادى را تصور نمود و رفتار آزادى‌خواهانه‌ى امام على (ع) را تصور ننمود؛ نمى‌توان از برابرى سخن گفت و تلاش امام در تحقق برابرى انسان‌ها را ياد نكرد؛ نمى‌توان به دادگرى اهتمام ورزيد و الگوى تمام عيار دادگرى در حكومت على (ع) را پيش روى نديد؛ نمى‌توان به حقوق انسانى پرداخت و والاترين جلوه‌ى حقوق انسانى را در حكومت امام على (ع) بر قلّه‌ى انسانيت ناديده گرفت. *برنامه ریزی عدالت محور* حکومت امیرمؤمنان علی (ع) حکومتی کوتاه به مدت چهار سال و نه ماه بود و هر چند كه امکان نشد حضرت آن‌چه را مى‌خواست در جامعه‌ى خويش تحقق بخشد، ولی درهمین مدت کوتاه با وجود موانع و مشکلات بسیار، بر اساس برنامه ای عدالت محور، به معنای واقعی آن، به موفقیت هایی دست یافت که مایه شگفتی است. *آزادی درتمام وجوه واخلاق به تمامدمعنا* عدالت در آموزه ها و عملکرد امام علی (ع) ملازماتی دارد که عبارتند از: آزادی، اخلاق، حقوق و قانون. آزادی در تمام وجوه آن، اخلاق به تمام معنا، پاسداشت حقوق درباره همه کس و همه چیز، و قانون برای همگان. دشمنان وی تا توانسته اند حقایق زندگی و راه و رسم سراسر عدالت و رحمت امام علی (ع) را دگرگون جلوه داده و در کتابها وارد کرده و بر سر زبانها جاری نموده اند. گروهی نیز از سر نادانی یا به منظور توجیه ناکارآمدی ها، ستمها و تباه گری های عیان شده و عیان نشده خویش درحکومت، تلاش کرده اند تا حسن تدبیر و زیبایی های رفتار وی و عملکرد موفق او در اداره حکومت در شرایط بسیار دشوار آن دوران را نادیده بگیرند یا تحریف نمایند و وارونه نشان دهند. *مدیریت ناکارآمد* *کلید فقروناداری* از دید امیرمؤمنان علی (ع) «بی تدبيری و مدیریت ناکارآمد و نادرست كليد فقر و نادارى است.» وزمینه ایی است برای فساداجتماعی وازهم کسستگی نظام خانود وجامعه افسرده وبیمار *مدیریت کارآمدامام علی* آن چه امام علی (ع) در مدیریت کارآمد خویش بدان عمل کرده و نیز آن را آموزش داده این است که هر کس توانایی کار کردن دارد و کار می کند و یا بازنشسته شده و کار نمی کند و نیز همه نیازمندان، مستمندان، بیماران، زمین گیران، ازپا افتادگان، در راه ماندگان، بی سرپرستان، بد سرپستان و مانند آنان باید به تمامی و فراخی و با حفظ کرامت انسانی، از هر نظر تأمین باشند چنان که در عهد نامه مالک اشتر و دیگر آموزه های خویش بر آن تصریح نموده و سخت تأکید کرده است؛ آن هم بر مبنای عدالتی که همه کس و همه چیز را در جای خود قرار می دهد و هر دارای حقی را به حقش می رساند. *عدالت هدف اساسی حکومت* اميرمومنان على (ع) عدالت را هدف اساسى حكومت مى‌ديد، و والاترين ارزش را در جامعه برپايى عدالت مى‌دانست، و هر برنامه‌اى را با جهت‌گيرى عدالت‌خواهانه مى‌خواست. امام (ع) عدالت اجتماعى و عدالت اقتصادى را برتر از هر خدمت اجتماعى و دستگيرى اقتصادى مى‌دانست و معتقد بود كه خدمات اجتماعى و دستگيرى‌هاى اقتصادى ناشى از وجود ستم اجتماعى و ظلم اقتصادى است و اگر عدالت همه جانبه برپا شود، نيازى بدين امور نيست و چنين خدماتى بايد در جهت تحقّق عدالت فراگير صورت يابد و هدف بودن عدالت در حكومت به فراموشى سپرده نگردد و به خدمات اجتماعى و دستگيري هاى اقتصادى بسنده نشود. *عدالت برتراست يا بخشش* شخصى نزد امام على (ع) آمد و از آن حضرت پرسيد: «كدام‌يك برتر است، عدالت يا بخشش؟» امام (ع) ديدگاه دادگرانه و عدالت‌خواهانه خود را چنين بيان داشت : «عدالت كارها را در جاى خود قرار مى‌دهد، و بخشش آن‌ها را از مسيرشان خارج مى‌سازد. عدالت تدبير كننده‌اى است به سود همگان، و بخشش به سود خاصگان. بنابراين عدالت شريف‌تر و برتر است.» *مدیریت عدالت محور* هر نوع نابسامانى نشانى از بى‌عدالتى است و اگر عدالت هدف حكومت قرار گيرد و لوازم تحقّق آن فراهم آيد، جامعه و امور سامان مى‌يابد و همگان لباس عافيت و سلامت و كرامت به تن مى‌نمايند. به واقع در مدیریتی عدالت محور، کارآمد و به دور از ستم و تباهگری این امر در مدتی نه چندان دراز شدنی است که امیرمؤمنان علی (ع) در بدترین شرایط حکمرانی کرد و آن را تا حد ممکن محقق نمود؛ نهج البلاغه، نامه ۶۲ نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷ غررالحکم، ج ۴،ص ۱۳۲ نهج البلاغه، نامه ۵۳
سرنوشت سر مبارک سیدالشهداء(علیه‌السلام) چه شد و آن سر حضرت در کجا مدفون است؟ 🔰اینکه سرانجام سر امام حسین(ع) و دیگر سرها چه شد و در کجا دفن شدند، اختلاف است، که در ذیل، ابتدا اقوال گوناگون را در مورد محل دفن سر امام حسین(ع) و سپس سایر سرها نقل می‎کنیم. 1. اشرف برخی از علمای شیعه با استفاده از اخبار و روایاتی که از ائمه معصومین(ع) رسیده فرموده‎اند: سر مقدس سیدالشهدا در نجف اشرف، کنار مرقد مطهّر امیرمؤمنان(ع) دفن شده است. 2. یزید ـ لعنة الله علیه ـ سر مبارک امام را برای حاکم مدینه ـ عمرو بن سعید بن ابی العاص ـ فرستاده، و او آن را در بقیع، کنار قبر مادرش زهرا(س)، دفن نمود.(این روایت ضعیف است زیرا قبر حضرت زهرا (سلام الله علیها)معلوم نیست در کجا قرار دارد) 3. در دمشق دفن شده که در مکان آن اختلاف است. به گفته‎ی ابن ابی الدنیا، در باب الفرادیس و به گفته‎ی بلاذری و واقدی، در دارالاماره دمشق دفن شده است. 4. گفته شده که خلفای فاطمی سر مقدس را از باب الفرادیس به عسقلان که بین شام و مصر است، بردند و از آن‎جا به مصر منتقل کردند و در مشهدی که معروف است، دفن نمودند که زیارتگاه علاقه‎مندان است. 5. امام سجاد (علیه‌السلام)سر مطهر را به کربلا آورده اند و به بدن مقدس آن حضرت ملحق کردند. 📚کتب تاریخی معتبر شیعیان و اهل سنت.
زنی که فرزندان خود را در تنور میسوزاند🔥 در زمان حضرت صادق علیه السلام زن زانیه ای بود که هر وقتی بچه ای از طریق نامشروع می زائید به تنور می انداخت. و آنها را می سوزاند، تا این که اجلش رسید و مرد.اقربا و خویشان او زن را غسل و کفن کردند و نماز برایش خواندند و به خاکش سپردند، ولی یک وقت متوجّه شدند زمین جنازه این زن بد کاره را قبول نمی کند و به بیرون انداخت، آن عده که در جریان دفن این زن بد کاره شرکت داشتند احساس کردند شاید اشکال از زمین و خاک باشد جنازه را در جای دیگری دفن کردند، دوباره صحنه قبل تکرار شد، یعنی زمین جسد را نپذیرفت و این عمل تا سه مرتبه تکرار شد. مادرش متعجب شد آمد محضر مقدّس آقا امام صادق علیه السلام و گفت: ای فرزند پیامبر به فریادم برس،و جریان را برای حضرت بازگو کرد و متمسک و ملتجی به حضرت گردید، وجود مقدّس آقا امام صادق علیه السلام وقتی جریان را از زبان مادرش شنید متوجّه شد کار آن زن زنا و سوزاندن بچه های حرام زاده بود، فرمود:هیچ مخلوقی حقّ ندارد مخلوق دیگر را بسوزاند، و سوزاندن به آتش فقط به دست خالق است.مادر آن زن بد کاره به امام عرض کرد: حالا چه کنم. حضرت فرمود: مقداری از تربت جدّم سیدالشهداء ابی عبداللّه الحسین علیه السلام را همراه جنازه اش در قبر بگذارید زیرا تربت جدّم حسین علیه السلام مشکل گشای همه امور است مادر زن زانیه مقداری تربت کربلا تهیه نمود و همراه جنازه گذاشت، و دیگر تکرار نشد. 📚 كشكول النور ج 2 ص 18
🔹شب اول قبر(1) 1⃣شب اول قبر انسان چگونه شبی است؟ به محض ورود میت به قبر، شب اول قبر آغاز می‌شود که ممکن است شب هولناکی برای آشنایی با آخرت باشد. با شب اول قبر، اعمال شب خاکسپاری و نحوه کمک به فرد متوفی آشنا شوید. 2⃣لحظات اولیه ورود به قبر چگونه هست؟ انسان با تمام شدن عمر و زمانی که قرار است نزد معبود خود بازگردد، در آخرین لحظات عمر خویش، همانند یک فیلم،تمام زندگی خود را از نوزادی تا پایان عمر با تمام اتفاقات خواهد دید. 3⃣اعمال دفن میت چگونه هست؟ برای میت جدا شدن روح و جسم، دردناک و سخت است؛ بنابراین مستحب است که هنگام خاک کردن او، دوبار میت را نزدیک قبر بر زمین گذاشته و کمی صبر کنند، همچنین در خاک کردن او تعجیلی نداشته باشند. زیرا هنگامی که جسم مادی وارد قبر میشود، روح ترس فراوانی تجربه می کند و کمی تامل موجب می شود تا روح خود را با شرایط جدید وفق بدهد و از پس ترس برآید.(علل الشرائع- 306- 2 الباب 251) 4⃣فرشته رومان کیست؟ "رومان" نام اولین فرشته ای است که پس از دفن میت با او ملاقات می کند. امام سجاد(ع) در کتاب صحیفه سجادیه به این فرشته مقرب الهی درود فرستاده است.(وَ رُومَانَ فَتَّانِ الْقُبُورِ:رومان آزمایش کننده مردگان در گور)فرشته رومان اعمال و کارهای فرد را جمع آوری کرده و دسته بندی می کند و بعد تشکیل پرونده می دهد، در حقیقت همان نامه اعمالی را تهیه می کند که در قیامت به دست انسان داده می شود. در روز قیامت طبق این نامه، اعمال و کردار انسان قضاوت خواهد شد. بنابراین این ملک رومان است که پس از بررسی اعمال به فرشتگان دیگر می گوید که چه رفتاری با میت داشته باشند، با او مدارا کنند و یا او را به سزای اعمالش برسانند.(عالم پس از مرگ، ص274) 5⃣چه سوالاتی در شب اول قبر از ما میشود؟ نکیر و منکر دو فرشته الهی، مامور پرسیدن سوالاتی از میت هستند که بعد از فرشته رومان به سراغ میت می آیند. هر کدام از آنها با توجه به مسئولیتی ککه دارند در سمت چپ و راست میت قرار می گیرند. در صورتی که میت، انسانی گناهکار بوده باشد، این دو فرشته با چهره وحشتناک و کریه پدیدار می شوند و قبر را با شراره های آتش پر کرده و میت را عذاب خواهند داد. اما اگر میت فردی با ایمان و صالح باشد، این دوفرشته الهی با چهره هایی زیبابه نام بشیر و مبشر به حضور میت آمده و سوالاتی از او خواهند پرسید، ( شرح عقاید صدوق یا تصحیح الاعتقاد، شیخ مفید، ص220; علم الیقین، فیض کاشانی، 2 / 1073)، متوفی نیز با لطف و عنایت خداوند رحمن، پاسخ داده و درهای بهشت و نعمت های الهی به روی او باز خواهد شد.اولین سوالاتی که در شب اول قبر از میت پرسیده می شود، این است که آیا به خداوند متعال و پیامبرش ایمان دارد، امام و پیشوای او در دنیا چه کسی بوده است چه کسی را به عنوان رهبر و امام برای خود برگزیده بود.(کشف المحجة لثمرة المهجة، ص:273)در برخی روایات آمده است پرسش و پاسخ در شب اول قبر برای همه انسانها وجود دارد، اما برخی اعتقاد دارند که استثناء برای این موضوع وجود دارد. افرادی مانند اولیای الهی، کودکان و دیوانگان از پاخ دادن به سوالات مبری هستند.با توجه به اینکه روایت صحیحی برای این موضوع وجود ندارد، بنابراین به اعتقاد علامه مجلسی، از اظهار نظر درباره این مورد پرهیز شود. (بحارالانوار، ج6، ص278)روایات مختلفی وجود دارد که سوال و جواب را مخصوص مومنان و کفار می دانند. علامه طباطبایی در کتاب "حیا ة ما بعد الموت" بر همین اساس سوال و جواب نکیر و منکر در شب اول قبر را مخصوص همه مردم نمی داند.(طباطبائی، حیاة ما بعد الموت، ص140)پس از خاکسپاری، نباید بلافاصله میت را تنها گذاشتزیرا جسم و روح او هنوز به دنیای جدید آشنایی ندارد و از آن می ترسد. به همین دلیل بهتر است تا مدت کوتاهی در کنار قبر مانده و برای آمرزش او قرآن و دعا خوانده شود و با تلقین به او در جواب دادن به پرسشهای نکیر و منکر کمک گردد. (اصول کافی، باب المسأله فی القبر 2/ 634 و 3/201)برخی از اعمال مانند نماز، روزه و کارهای خیر که انسان در دنیا انجام می دهدپس از مرگ به او کمک می کند. البته برخی کارها که بازماندگان برای او انجام می دهند در کم کردن عذاب و فشار قبر تاثیر دارد. همچنین نماز شب اول قبر هم برای میت و هم برای کسی که می خواند بسیار ثواب دارد. 🔹شب اول قبر (2) 6⃣انسانهایی که در خاک دفن نمیشوند تکلیف شان چیست؟ برخی افراد به نظر، اگر جسم در خاک دفن نشود، دیگر عذابی وجود نخواهد داشتو نکیر و منکر به سراغ میت نخواهد آمد؟در حالی که باید گفت، هنگامی که روح از بدن جدا می شود، انسان مرده تلقی می شود، یعنی قدم به دنیای دیگر می گذارد. به طور مثال اگر کسی در آتش کاملا سوخته و اثری از بدن او نماند و یا کسی که در دریا غرق شده باشد و جسد او یافت نشود، اگر چه در خاک دفن نمی شود، اما فشار شب اول قبل و سوال و جواب نکیر و منکر در جای خود باقی می ماند. به همین دل
یل اگر حتی اجزای بدن متلاشی شود به خواست و قدرت خداوند، آن عضو به سخن آمده و در مورد کارهایی که در دنیا انجام داده است در محضر خداوند پاسخ می دهد.کلینی نقل می کند:"در زمان امام صادق شخصی به دار مجازات آویخته شده بود یونس بن عمار پس از مشاهده آن از امام صادق پرسید آیا شخصی که اعدام شده نیز در معرض عذاب و فشار قبر قرار می گیرد؟ حضرت اینچنین پاسخ دادند:بله خداوند توانا به هوا فرمان می دهد که او را در فشار خود بگیرد."به اعتقاد حاکمان دینی، قبر همان عالم برزخ است و برای اِعمال شب اول قبر به خاکسپاری متوفی نیاز نمی باشد.میان قبر برزخی و قبر خاکی ارتباط مخصوصی وجود دارد. یعنی میان جسم در خاک و روح انسان در عالم برزخ، رابطه ای ایجاد می شود. این ارتباط از رابطه ی روح و جسم مادی انسان در عالم حیات که با یکدیگر متحد بودند نشات می گیرد. پس از مرگ، ارتباط روح و جسم مادی به طور کلی از بین نمی رود بلکه باز هم کمی رابطه بین روح برزخی و جسم مادیی وجود خواهد داشت. اصول و احکام زیادی درباره قبر خاکی، چگونگی دفن، تشییع جنازه، رعایت حرمت قبر، زیارت اهل قبور، دعا، طلب رحمت و بخشش برای مردگان بر سر قبر آنها در دین اسلامی وجود دارد.(محمد شجاعی، معاد،ج 2،ص 249)در ساعات و روزهای اولیه ی پس از مرگ، ارتباط میان روح و جسم بیش از زمانهای دیگر است که به دلیل قطع ارتباط یک دفعه ای جسم با جهان مادی است. البته با مانوس شدن تدریجی روح با جسم برزخی و قالب مثالی از این رابطه و توجه کم می شود، بنابراین ارتباط روح و جسم مادی ضعیفتر خواهد شد. 7⃣فشار و عذاب قبر چگونه هست؟ پس از خاکسپاری متوفی، حوادث و اتفاقاتی برای او در اولین شب می افتد که همان عذاب فشار قبر است که به عنوان "ۻَغْطَهُ الْقَبْر" نام برده شده است. امامان و پیامبران همیشه جویای این مطلب بودند که آیا فشار و عذاب قبر شامل همه ی انسانها است.ابوبصیر از امام صادق می پرسد:آیا در میان انسانها کسی هست که از عذاب و فشار قبر در امان بماند؟و حضرت در جواب ایشان می گویند:از فشار قبر به خداوند پناه می برم ؛انسانهایی که از عذاب و فشار قبر در امانند اندک شمارند. (کلینی، کافی، ج3، ص236) 8⃣نماز میت در چه زمانی باید خوانده شود؟ نماز وحشت یا لیله الدفن را بهتر است در اولین شب بعد از خاکسپاری و پس از نماز عشا خوانده شود. البته در هر زمان از شب می توان نماز وحشت را به جا آورد. اگه به دلایل مختلف خاکسپاری میت به تعویق افتد، نماز میت و نماز وحشت نیز به زمان دفن و بعد از آن موکول می شود. 9⃣نحوه خواندن نماز وحشت یا لیله الدفن روش اول : دو رکعت است که در ابتدا به نام میت و اینکه فرزند چه کسی است نیت می کنیم، مثلا نماز وحشت برای فلانی فرزند فلانی می خوانیم قربته الی الله. سپس در رکعت اول بعد از حمد، بدون خواندن سوره توحید، آیه الکرسی را بخوانیم. در رکعت دوم در ابتدا حمد و بعد ده تا "انا انزلنا"( سوره قدر)خوانده می شود و بعد از رکوع و سجده، تشهد و سلام را می گوییم و بعد به دوباره به سجده رفته چنین گفته می شود ( الهم صل علی محمد و آله محمد و ابعث ثوابها الی قبر فلان) به جای فلان، نام متوفی ذکر می شود. روش دوم: در رکعت اول بعد از گفتن حمد آیت الکرسی را تا (فیها خالدون ) برای احتیاط یک بار خوانده شود و در رکعت دوم پس از حمد ده مرتبه سوره قدر خوانده شود. روش سوم: رسول خدا می فرمایند در نزد میت سخت ترین ساعات، شب اول قبر است پس برای مردگانتان دلسوزی کرده و برای آسان گشتن عذاب شب اول ،در حق او صدقه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏پدرم بهم گفت قوی باش، یه مقطعی از زندگی هست که مجبوری سختی و مصیبت بکشی.💪💪 گفتم کدوم مقطع پدر؟😊😳 گفت از تولد تا مرگت👻🤣😜 به نام خداوند خالق پدر، فاتح بدر و خندق و خیبر به نام خالق علی سلام میلام مولای جهان، اولین و بزرگترین مردِ الهی بعد از نبی مکرم، امیر المومنین حضرت علی علیه السلام و روز پدر را محضرتان تبریک و شاد باش عرض می کنم امیرالمؤمنین علی علیه السلام مَنْ عَظَّمَ صِغَارَ الْمَصَائِبِ، ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِكِبَارِهَا كسى كه مصيبت هاى كوچك را بزرگ شمارد خدا او را به مصيبت هاى بزرگ مبتلا خواهد كرد. نهج البلاغه حکمت 448 زندگى اين جهان خالى از مصائب نيست منتها هر كسى به يك شكل گرفتار مصيبت مى شود. شكست در ازدواج، بيمارى فرزندان، مشكلات كسب و كار، از دست دادن عزيزان، عوارض ناشى از خشكسالى ها و مشکلات مدیریتی که در اختیار انسان نیست و مانند آن، مصائبى است كه هركس به يك يا چند مورد از آن گرفتار است. این مشکلات. گاه آزمايش و امتحان است، گاه كفاره گناهان، گاه زنگ بيدارباش و گاه در ظاهر مصيبت است و در باطن رحمت و به طور دقيق نمى توان تعيين كرد كه هر مصيبتى از كجا سرچشمه گرفته هرچند در بعضى از موارد قرائنى براى شناخت سرچشمه وجود دارد. یادمان باشد چه بسا خداوند رحيم مصيبت كوچك ترى را براى جلوگيرى از مصيبت بزرگ ترى براى بنده اش فرستاده است. در هر حال آن ها كه در برابر مصيبت هاى كوچك جزع و فزع و بى تابى مى كنند و زبان به شكايت مى گشايند با اين كار خود، مستحق مصيبت هاى بزرگترى مى شوند و به عكس اگر شكر الهى را به جا آورند و حتى آن را به عنوان موهبتى از ناحيه او پذيرا شوند چه بسا خداوند مواهب مهمى نصيب آن ها كند كه آن مصيبت در برابر آن كوچك و ناچيز است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨سرچشمه عشق     با علی آمده است... ✨گل کرده بهشت تا علی آمده است... شد کعبه حرم خانه میلاد علی(ع) کز کعبه صدای یا علی آمده است... 🍃💐ولادت حضرت علی (ع)              و روز پدر مبارک باد💐🍃 ❤❤❤❤👏👏👏👏❤❤❤❤❤👏👏👏👏❤❤❤❤
🌸🍃🌸🍃 بازهم پنجشنبه و ياد درگذشتگان اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ یکی از جاهای استجابت دعا سر قبر پدر و مادر است امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند: به زیارت قبر مرده‌هایتان بروید، زیرا آنان با زیارت شما خوشحال می‌شوند و شما خواسته‌هایتان را بر سر قبر پدر و مادرتان از خداوند بخواهید (که خدا به احترام آنها دعای شما را اجابت کند با مردن بدن می‌میرد و می‌پوسد و درک و فهم باقی می‌ماند، چون درک و فهم مربوط به روح آدمی است، از این رو در روایات سفارش شده به دیدار مردگان به ویژه پدر و مادر بروید تا ضمن خوشحالی آنها، حاجات شما را هم برآورده کنند.  
؟ وسیله ای است که که ما واقعا قدرش را نمی دانیم. یعنی از بزرگ ترین نعمتهائی که خدا به ما داده، همین است که به ما اجازه می دهد با او حرف بزنیم. هیچ کس در زندگی ما نیست که این گونه به ما اجازه ورود بدهد و در دسترس باشد. در را نبندد، حوصله اش از ما سر نرود. حتی ممکن است نزدیکترین کس‌مان (پدر و مادرمان) حوصله ما را نداشته باشند. 👌 اما تنها کسی که همیشه در خانه اش به روی ما باز است و بدون هیچ معطلی‌ نوبت می دهد، خداوند تبارک و تعالی است که قدرش را نمی دانیم. خدا را فقط برای حاجتهای دنیایی مان نخواهیم.😔 این خوب نیست که فقط پول بخواهیم، شفاء بخواهیم، شوهر یا زن بخواهیم، بچه بخواهیم، لیسانس قبول بشویم، دکترا قبول بشویم. این خوب نیست. چون خدا دنیا را به کسانی می دهد که فقط در همین حد می خواهند 😍 اما ما باید از خدا قشنگ ترین رابطه یعنی دوستی و با خودش را بخواهیم. چون اینهاست که انسان را و می کند.
🌸🍃🌸🍃 روزی حضرت علی (ع) نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند. اصحاب پرسیدند چطور ؟ مولا فرمودند: آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای عثمان به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند. ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود: شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید' و دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟ تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم. آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست. مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمانی محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند. مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان علی فروشی نکنیم......
✅تربیت شدگان مکتب امام علی(ع) را می توان به سه دسته «عوام» و «خواص» و «خاص الخواص» تقسیم نمود. ۱)«عوام» : این افراد کسانی بودند که اجمالاً از حضرت(ع) اطاعت می کردند و این تربیت هم بنا بر معرفت آنها از امام(ع) بوده است؛ لذا امام(ع) را در همین حد لازم الاطاعة می دانسته و به او احترام می گذاشتند. تعداد تربیت یافتگان دسته عوام بسیار زیاد بوده و به شش هزار نفر هم می رسید. ۲)«خواص» : دسته دیگر، دسته خواص بودند که آنها اشخاصی بودند که امام علی(ع) را تا حدی شناخته بودند؛ همانند «اصبغ بن نباته»، «حارث همدانی» و «کمیل بن زیاد» و «حجر بن عَدی» و «عبدالله بن عباس» که اینها جزء خواص بودند. ۳)«خاص الخواص» : اینان از یاران ویژه امام علی(ع) بودند که امیرالمومنین(ع) در خطبه ای می فرماید : 📋«وَاللّه ِلو شِئتُ أَن اُخبِرَ كلَّ رَجُلٍ مِنكُم بِمَخرَجِهِ وَ مَولِجِهِ وَ جَميعِ شَأنِهِ لفَعَلتُ ولكنْ أَخافُ أَن تَكفُروا فِيَّ بِرَسولِ الله(ص) أَلاَ وَ إنّي مُفضِيهِ إلَى الخاصّةِ مِمّن يُؤمَنُ ذَلكَ مِنهُ» ♦️به خدا سوگند! اگر بخواهم به هر فردى از شما خبر دهم كه از كجا بيرون مى رود و از كجا داخل مى شود و همه حالاتش را بيان كنم، اين كار را مى كنم اما مى ترسم(مرا پيامبر بدانيد و) باعث شَوم به پيامبر خدا(ص) كافر شويد. بدانيد كه من اين اخبار را به اصحاب خاصّ خود، كه بيم چنين انحرافى در آنها نمى رود، مى رسانم.(۱) که از اینجا معلوم می شود، حضرت(ع) یاران خواصی داشتند که «صاحب سِرّ» بودند. 👥از جمله این یاران : ۱)«رُشَیْد هَجَری» : او یکی از یاران خواص الخواص حضرت امیرالمومنین(ع) است. کسی که صاحب سِرّ امام علی(ع) بوده و علمِ منایا و بلایا می دانسته است. شیخ مفید می نویسد : «زیاد بن ابیه» بعد از دستگیری او دستور داد : 📋«إِقطَعُوا يَدَيهِ وَ رِجلَيهِ وَ أَصلَبُوهُ» ♦️دست و پاهای او را قطع کنید و او را به صلیب بکشید. رشید گفت : 📋«هَيهَاتَ! قَد بَقِيَ لِي عِندَكُم شَئُ أَخبَرَنِي بِهِ أَمِيرُالمُؤمِنِينَ(ع)» ♦️هیهات! در مورد حکم من از سوی شما، موردی باقی ماند که قبلا امیرالمومنین(ع) به آن خبر داده بود. در این هنگام، ابن زیاد گفت : 📋«إِقطَعُوا لِسَانَهُ» ♦️زبانش را ببرید! رشید گفت : 📋«أَلآنَ وَاللهِ جَاءَ تَصدِيقُ خَبرِ أَمِيرِالمُؤمِنِينَ(ع)» ♦️به خدا سوگند که هم اکنون خبر امیرالمومنین(ع) تصدیق شد.(۲) ┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈ ۲)«میثم تمّار» : میثم تمار نمونه ی دیگر از یاران خواص الخواص حضرت امیرالمومنین(ع) است. شیخ مفید می نویسد : بعد از اینکه عبیدالله بن زیاد، میثم تمّار را دستگیر کرد؛ 📋«أَمَرَ بِمِيثَمَ أَن يَصلُبَ.. فَلَمَّا رُفِعَ عَلَی الْخَشَبَهِ اجْتَمَعَ النَّاسُ حَوْلَهُ عَلَی بَابِ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثِِ..فَجَعَلَ ميثَم يُحَدِّثُ بِفَضائِلِ بَني هَاشِمِِ» ♦️عبیدالله ابن‌ زیاد دستور داد که میثم را به صلیب بکشند. هنگامی که میثم بر روی چوب ها رفت، مردم در اطراف میثم، کنار در خانه ابن حریث تجمع کردند و میثم شروع کرد به گفتن فضائل بنی هاشم. به عبیدالله خبر رسید که این مرد در حال رسوا کردن شماست. ابن زیاد دستور داد : «أَلجِمُوهُ» بر او لِجام بزنید. 📋«فَكانَ أَوَّلَ خَلقِ اللّه أُلجِمَ فِي الإِِسلَامِ.. فَلَمَّا َكانَ يَومُ الثَّالِثِ مِن صُلبِهِ طُعِنَ ميثَمُ بِالحَربَةِ، فَكَبَّرَ ثُمَّ أَنبَعَثَ في آخِرِ النَّهَارِ فَمُهُ وَ أَنفُهُ دَمَاً» ♦️میثم اولین کسی بود که در اسلام لجام بر دهان او زدند و هنگامی که سه روز به این حالت گذشت، با نيزه ای، بر او ضربتی فرود آوردند، که در این هنگام میثم تکبیر گفت، سپس در آخر روز، پس از خونريزی شديد از دهان و بينی اش، به شهادت رسيد.(۳)(۴) نقل است که؛ روزی «میثم تمار» در کوفه بر روى اسبى سوار بود و در اين حال «حبيب بن مظاهر اسدى» هم از طرف مقابل به اين سو مى‌ آمد و در محلّى كه جمعى از بنى اسد در مجلس خود نشسته بودند، به هم رسيدند و با يكدگر به‌ طورى نزديک با هم به گفتگو پرداختند كه گردنهاى اسبانشان به هم رسيد؛ در اين حال حبيب به میثم گفت : گویا من می بینم کسی را در همین جا؛ 📋«قَدْ صُلِبَ فى حُبِّ أهْلِ بَيْتِ نَبيِّهِ، وَ يبْقَرُ بَطْنُهُ عَلَى الْخَشَبَةِ» ♦️به جرم محبّت اهل بيتِ پيغمبرش بر دار كوبيده‌اند، و بر روى چوبه دار، شكمش شكافته شده است. میثم نیز به حبیب گفت : و من نیز مردى سرخ چهره را كه گيسوانش از دوسو بافته شده، می شناسم که؛ 📋«يخْرُجُ لِنُصرَةِ ابْنِ بِنْتِ نَبيِّهِ فَيُقْتَلُ وَ يُجالُ بِرَأسِهِ فى الْكوفَةِ» ♦️او براى يارى پسر دختر پيغمبرش خروج مى‌كند و كشته مى‌شود، و سرش در كوفه براى تماشاى مردم گردانده می شود. آن دو اين را گفتند و از يكدیگر جدا شدند و اهل مجلس با هم گفتند : ما دروغ گوتر از اين دو مرد، كسى را نديده‌ ايم!(۵) اینها صاحب سِرّ و تربیت شدگان امام علی(علیه السلام) بودند ادامه مطالب :👇
۳)«مالک بن حارث نخعی» : یکی دیگر از خاص الخواص یاران حضرت(ع)، «مالک بن حارث اشتر نخعی» است که بعد از شهادت او امام علی(ع) فرمود : 📋«رَحِمَ اَللَّهُ مَالِكاً! کَانَ لِی کَمَا کُنتُ لِرَسُولِ اللّهِ(ص)» ♦️خدا مالک را رحمت کند! که مالک برای من چنان بود که من برای رسول خدا(ص) بودم.(۶) و در جایی دیگر فرمود : 📋«لاَ أَرَى مِثْلَهُ بَعْدَهُ أَبَداً» ♦️من دیگر بعد از مالک، مثل مالک را نخواهم دید.(۷) و در نقلی دیگر فرمود : 📋«رَحِمَ اَللَّهُ مَالِكاً! فَإِنَّ مَوتَهُ مِن مَصَائِبِ الدَّهرِ» ♦️خدا مالک را رحمت کند که همانا مرگ مالک از مصیبتهای روزگار است.(۸) حضرت(ع) فرمود : 📋«أَمَا وَ اَللَّهِ هَلاَكُهُ قَدْ أَعَزَّ أَهْلَ اَلْمَغْرِبِ وَ أَذَلَّ أَهْلَ اَلْمَشْرِقِ» ♦️به خدا سوگند! شهادت مالک، اهل مغرب (شام) را عزّت(شادمانی) و اهل مشرق (عراق) را ذلت(اندوهگین) بخشید.(۹) ┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈ ۴)«عمار بن یاسر» : یکی دیگر از خاص الخواص یاران امام علی(ع)، «عمار بن یاسر» است که بعد از جنگ صفین وقتی امام علی(ع) به کوفه بازگشت، در حالی که داغدار یارانی با وفا بود، در مسجد کوفه آخرین خطبه ی دوران حیات شریفشان را خواند و مردم را جنگ مجدد با معاویه دعوت کرد. اما وقتی حضرت(ع) با بی میلی مردم کوفه برای جنگ، رو به رو شد، در این هنگام، یادی کرد از یاران با وفای خود و فرمود : 📋《أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ؟》 ♦️کجایند برادران من که راه حق را رفتند؟ سپس فرمود : 📋《أَيْنَ عَمَّارٌ؟ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ؟ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ؟》 ♦️عمار کجاست؟ ابن تیهان کجاست؟ ذوالشهادتین کجاست؟ 📋《ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى لِحْيَتِهِ الشَّرِيفَةِ الْكَرِيمَةِ فَأَطَالَ الْبُكَاءَ》 ♦️سپس امام على(ع) دست در محاسن شريف و كريم خود زد و گريه ی طولانی کرد و فرمود : 📋《مَا ضَرَّ إِخْوَانَنَا الَّذِینَ سُفِکَتْ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ بِصِفِّینَ أَلَّا یَکُونُوا الْیَوْمَ أَحْیَاءً یُسِیغُونَ الْغُصَصَ وَ یَشْرَبُونَ الرَّنْقَ》 ♦️برادران ما که خونشان در صفین ریخته شد ضرر نکردند که اگر امروز زنده بودند، خوراکشان غم و غصه و نوشیدنی شان اندوه می شد.(۱۰) معاویه هنگامی از شهادت عمار و بعدها مالک اشتر آگاه شد، خطاب به مردم شام گفت : 📋《أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّهُ كَانَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) يَدَانِ يَمِينَانِ فَقُطِعَتْ إِحْدَاهُمَا يَوْمَ صِفِّينَ وَ هُوَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ وَ قَدْ قُطِعَتِ اَلْأُخْرَى اَلْيَوْمَ وَ هُوَ مَالِكٌ اَلْأَشْتَرُ》 ♦️علی بن ابی طالب(ع) دارای دو دست بود که یكی در صفین بریده شد و آن «عمار بن یاسر» بود و دیگری امروز كه «مالك اشتر» است.(۱۱) ┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈ ۵)«صعصعه بن صوحان» : یکی دیگر از خواص الخواص یاران امام علی(ع)، «صعصعۀ بن صوحان عبدی» است که به همراه او، دو برادر دیگرش نیز به نام های «زید» و «صیحان» از یاران امام علی(ع) بودند. صعصعه در سخنوری مهارت داشت و امام علی(ع) او را «الخَطیبُ الشَّحْشَح»(سخنران زبردست) توصیف کرده بود.(۱۲) در روایتی امام صادق(ع) فرمود : 📋«مَا كَانَ مَعَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(ع) مَنْ يَعْرِفُ حَقَّهُ إِلَّا صَعْصَعَةُ وَ أَصْحَابُهُ» ♦️امام علی(ع) را نشناخت مگر صعصعه و افراد اندکی به همراه او.(۱۳) سه سخن از صعصعه نقل شده که نشانگر چگونگی تربیت یافتن او و اهل ولاء بودن اوست. 🔸️نقل است که صعصعه روزی که با امیرالمؤمنین(ع) به عنوان خلافت بیعت کرد، بلند شد و گفت : 📋«وَاللّهِ يَا أميرَ المُؤمِنينَ(ع)! لَقَد زَيَّنتَ الخِلافَةَ وَ مَا زانَتكَ، وَ رَفَعتَهَا وَ مَا رَفَعَتكَ، وَ لَهِيَ إِلَيكَ أَحوَجُ مِنكَ إلَيهَا» ♦️به خدا سوگند! ای امیرمومنان(ع) که شما به خلافت زینت دادی؛ نه خلافت به شما و شما خلافت را بلند مرتبه کردی؛ نه اینکه خلافت به مقام شما بیفزاید؛ خلافت به شما نیازمند است؛ نه اینکه شما نیازمند به خلافت باشید.(۱۴) 🔸️سخن دیگر زمانی است که امام على(ع) به قصد عيادت از صعصعه بر او وارد شد و امام على(ع) تا او را ديد، گفت : 📋«إِنْ كُنْتَ مَا عَلِمْتُكَ لَخَفِيفُ‌ الْمَئُونَةِ حَسَنُ الْمَعُونَةِ» ♦️تا آن جا كه من مى دانم، تو ياورى نيكو و كم هزينه اى بودی. و سپس فرمود : اين كه پيشوايت به عيادتت آمده است، دستاويز فخر فروشى تو بر قومت نشود! صعصعه گفت : نه! اى امير مؤمنان(ع)! بلكه آن را منّتى از جانب خدا بر خود مى بينم كه اهل بيت و پسر عموى پيامبر خداى جهانيان به عيادتم آمده است.(۱۵) 🔸️اما سخن سوم صعصعه، لحظه تدفین امام علی(ع) بود هنگام تدفین امیرالمؤمنین(ع) مشتی از خاک برداشت و بر سر خود ریخت و گفت : «ای علی(ع)! تو رفتی و کسی تو را نشناخت و اگر مردم تو را شناخته بودند، درب های آسمان و زمین بر مردم باز می شد و برکات بر آنها نازل می گشت.»(۱۶) ادامه مطالب :👇
۶)«هاشم بن عتبه»(مرقال) : از دیگر یاران خاص الخواص و تربیت یافتگان امام علی(ع)، «هاشم بن عتبه(مرقال)» است. بعد از مرگ عثمان، هاشم تلاش نمود تا مردم را برای بیعت با امام علی(ع) دعوت نماید و به همین جهت از «ابوموسی اشعری» خواست تا با امام(ع) بیعت کند، اما ابوموسی توصیه کرد تا در این کار عجله نکند. هاشم نیز در جواب او گفت : اختیار یکی از دست‌ های من در دست امام علی(ع) و اختیار دست دیگرم در دست خودم است. بعد یک دست خود را در دست دیگرش قرار داد و گفت که من به این روش با ایشان بیعت کردم و سپس این اشعار را خواند : 📋«اُبَايِعُ غَيرَ مُكتَرثٍ عَلِيَّاً وَ لَا أَخشَى أَمِيرَاً أَشعَرِيَّاً اُبَايِعُهُ وَ أَعلَمُ أَن سَاُرضِي بِذَاكَ اللّه َ حَقَّاً وَ النَّبِيّا» ♦️من بدون اعتنا به هیچ‌ کس، با علی(ع) بیعت می‌کنم و از فرمانده اشعری(ابوموسی) نمی‌ترسم. با او بیعت می‌کنم و می‌ دانم که با این عمل خدا و رسولش را خشنود خواهم ساخت.(۱۷) هاشم از یاران وفادار امیرالمومنین(ع) بود و افتخار شهادت در رکاب حضرت(ع) را در «جنگ صفین» یافت. او و عمار در یک روز در صفین شهید شدند و امیرالمؤمنین(ع) این دو را در کنار هم نهاد و بر آنان نماز خواند. امام(ع) پس از شهادت هاشم و همراهانش و با شنیدن گریه مردم، برای آرام کردن آنها شعری را خواند : 📋«جَزَی اللَّهُ خَیرَاً عُصْبَة أَسْلَمِیة صِبَاحَ الْوُجُوهِ صُرِّعُوا حَوْلَ هَاشِمٍ‏ یَزِیدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بِشْرٌ وَ مَعْبَدٌ وَ سُفْیانُ وَ ابْنَا هَاشِمٍ ذِی الْمَکارِمِ وَ عُرْوَة لَا یبْعُدْ ثَنَاهُ وَ ذِکرُهُ إِذَا اخْتُرِطَتْ یوْماً خِفَافُ الصَّوَارِم‏» ♦️خداوند به مردم قبیله اسلم که با چهره‏‌ های زیبا همراه هاشم به خاک افتادند را جزای خیر دهد. یزید و عبداللّه، بشر و معبد و سفیان و دو پسر صاحب فضیلت هاشم، و گروه هماهنگ به‌ هم تافته‌‏ای که اگر روزی تیغ‌‌ های برّان هم در نیام رود، ستایش و یاد ایشان از خاطره‌‏ ها نرود.(۱۸) هاشم بن عتبه از نعمت فرزندی مؤمن و وفادار برخوردار بود، به نام «عبدالله» که نسخه دوم پدر بود در جنگ صفین پس از آنکه پدرش هاشم بر زمین افتاد، او پرچم پرافتخار پدر را برداشت و بر دشمنان چون شیر می غُرید. و اینکه امام علی(ع) شاگردان و یاران دیگری نیز داشتند ولی جزء خاص الخواص نبودند. مانند؛ *«عبدالله بن عباس» که شاگرد حضرت(ع) در «علم تفسیر» بود که به او لقب «حِبْرُ الأُمَّة»(دانشمند امت) داده بودند و از مشهورترین مفسرین قرآن در قرن اول هجری محسوب می شود که خود او می‌گوید : 📋«عَلِيٌّ(ع) عَلَّمَنِي و عِلْمِي مِنْ عِلْمِ عَلِيٍّ(ع) وَ عِلْمُ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ(ص) كُلُّهِمْ فِي عِلْمِ عَلِيٍّ(ع) كَالْقَطْرَةِ الْوَاحِدَةِ فِي سَبْعَةِ أَبْحُرٍ» ♦️امام علی(ع) معلم من بوده است و علم من از علم امام علی(ع) است. و علم همه اصحاب حضرت رسول اکرم(ص)[که من هم جزئی از این اصحابم] در برابر علم امیرالمومنین(ع) مانند قطره‌ ای در برابر اقیانوس است.(۱۹) جایگاه علمی شاگردِ امام علی(ع) یعنی ابن عباس، آن چنان بود که در میان صحابه و تابعین هنگام اختلاف در تفسیر قرآن، سخن او را مقدم می‌ داشتند. *«اَبوالاَسْوَدِ دُؤَلی» در «علم نحو» که به نوعی او را به عنوان پایه‌ گذار «علم نحو» یاد می‌ کنند. *«کمیل بن زیاد» که «دعای کمیل» که از دعاهای بسیار معروف است و به تعبیر علامه مجلسی؛ این دعا از بهترین دعاهاست و دعای حضرت خضر(ع) می باشد، از فرمایشات امام علی(ع) به «کمیل بن زیاد» است. 📚منابع : ۱)نهج البلاغه سید رضی، خطبه۱۷۵ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۳۲۶ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۳۲۲ ۴)إختيار معرفة الرجال شیخ طوسی، ص۸۷ ۵)إختيار معرفة الرجال شیخ طوسی، ج۱، ص۸۸ ۶)شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید، ج۱۵، ص۹۸ ۷)بحار الأنوار مجلسی، ج۳۳، ص۵۹۱ ۸)الغارات ثقفی، ج۱، ص۲۶۴ ۹)بحار الأنوار مجلسی، ج۳۳، ص۵۹۱ ۱۰)المستدرك حاکم نیشابوری، ج۳، ص۴۳۴ ۱۱)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۹۹ ۱۲)شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، ج۱۹، ص۱۰۶ ۱۳)إختيار معرفة الرجال شیخ طوسی، ج۱، ص۶۸ ۱۴)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۹ ۱۵)إختيار معرفة الرجال شیخ طوسی، ج۱، ص۶۸ ۱۶)بحار الأنوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۹۵ ۱۷)الاصابة ابن حجر عسقلانی، ج۶، ص۴۰۵ ۱۸)وقعة صفین نصر بن مزاحم، ص۳۵۶ ۱۹)الامالی شیخ مفید، ص۲۳۶
انقلاب اسلامی ایران سبب‌ افتخار و آرزوی دیرینه شیعیان بوده است، برای اثبات این ادعا لازم است از هدف آفرینش انسان شروع کنیم. خداوند متعال تمام موجودات هستی را برای رسیدن به کمال آفرید ولی کمال هر موجودی، متفاوت از دیگری است. برای نمونه، کمال درخت سیب، در سیب دادن و کمال گاو در شیر دادن است. در این میان، انسان نیز به عنوان یکی از آفریده‌ها برای رسیدن به سعادت و کمال حقیقی آفریده شده که همان قرب الهی است. انسان‌ها برای رسیدن به این هدف، نیازمند برنامه و نقشه راه هستند. سوگمندانه باید اعتراف کرد که ابزار معرفتی انسانها یعنی حس و عقل برای شناخت برنامه سعادت، هر چند لازم است ولی کافی نیست. شاهد این ادعا آن است که انسان هنوز حتی نتوانسته برای سعادت دنیای خود، برنامه‌ای جامع و بدون نقص ارائه کند و هر روز قوانین خود ساخته را مورد بازبینی قرار می‌دهد. در اینجاست که خداوند متعال باید برنامۀ سعادت را از طریق وحی به انسان برساند. آن برنامه همان دین است. دینی که خدا می‌فرستد، چون برای سعادت انسان است پس نمی‌تواند محدود به برنامه‌های فردی باشد. بلکه چون اغلب فعالیت‌های انسان در حوزۀ جامعه است باید برای آن فعالیت‌ها و به طور کلی ادارۀ جامعۀ انسانی نیز برنامه ارائه کند؛ چرا که قرار است انسان در این جامعه، به سعادت برسد. حکومت دینی، جامعه دینی خداوند متعال، نعمت را بر بندگان تمام کرد و دین را به وسیله پیامبران فرستاد تا هم الگوی عملی آنها باشند و هم مبیّن دین و هم مجری دین در جامعه. اگر دین برای ادارۀ جامعۀ انسانی، برنامه دارد پس خواست خدا آن است که این برنامه در جامعه اجرا شود. بالاترین و مهم‌ترین کار یک پیامبر آن است که بتواند دین خدا را در جامعه اجرا کند و به جای هدایت‌های فردی، جامعه را به سوی کمال و سعادت پیش برد. اجرای دین در جامعه، آنگاه ممکن است که قدرت و حکومت در دست او باشد. برای این منظور، باید حکومت دینی تشکیل دهد یعنی حکومتی که متعهد به اجرای دین باشد. زیستن در حکومت دینی، باید آرزوی هر دینداری باشد چرا که دینداری در سایۀ حکومت دینی راحت‌تر از حکومت غیردینی است. حکومت غیردینی، قوانینش دینی نیست. تعهدی نسبت به اجرای دین و بسترسازی برای رسیدن انسان‌ها به کمال حقیقی ندارد، حتی ممکن است قوانینی را وضع و اجرا کند که آدمی را از رسیدن به کمال حقیقی دور سازد. حال آنکه حکومت دینی، قوانینش دینی است. افزون بر تأمین رفاه مادی، بسترسازی جهت رشد معنوی انسان‌ها نیز در رأس وظایف اوست. از این رو است که برای نمونه، امروزه مسجدسازی و حسینیه سازی رونق گرفته یا در هر جایگاه سوختی، نمازخانه وجود دارد یا در اداره جات، معمولاً نماز جماعت برگزار می‌شود. برنامه‌های اعتکاف و زیارت اربعین و... به آسانی انجام می‌شود، مراکز فساد و فحشا برچیده می‌شود و... روشن است که این امور در رشد معنوی انسان جهت رسیدن به کمال و سعادت حقیقی تأثیرگذار است. حکومت اسلامی بر مبنای ولایت فقیه هر کسی نمی‌تواند عهده‌دار حکومت دینی باشد و هر کسی حق تشکیل حکومت دینی را ندارد. آنکه از سوی خدا اجازۀ حکومت داشته باشد، می‌تواند حکومت دینی تشکیل دهد چرا که نظام هستی ملک خداوند است و او فقط خود حق دارد در ملکش حکومت کند یا آنکه به کسانی اجازۀ این کار را دهد. برای این منظور خداوند متعال، پیامبران را جانشین خود برای ادارۀ ملکش قرار داده است. پس از آخرین پیامبر، خداوند متعال امامانی را برای این منظور معرفی کرد، اولین آنها علی(ع) و آخرین آنها مهدی(عج). آخرین امام نیز همچنان که در جلد 2 کتاب کمال الدین و تمام النعمة آمده با بیان ویژگی‌هایی مانند عدالت، فقاهت و توانایی در ادارۀ جامعه جانشینان خود را به شیعیان شناساند. این ویژگی‌ها، همان ویژگی‌های ولی فقیه هستند. بنابراین، تنها حکومتی دینی ای حق است که در رأس آن ولی فقیه حضور داشته باشد. امامان علیهم‌السلام غیر از امام علی و امام حسن(ع) نتوانستند عهده‌دار حکومت و اجرای دین در جامعه باشند و این حسرت بر دل شیعیان برای داشتن حکومتی که حاکمش از سوی خدا اذن حکومت داشته باشد، ماند. در طول تاریخ پس از غیبت کبرای امام زمان(عج) در مقاطعی کوتاه از تاریخ، حکومت‌های شیعی وجود داشته‌اند که شاید بهترین آنها حکومت آل بویه و صفویه بوده باشد. این حکومت‌ها هر چند خدماتی به اسلام و تشیع کرده‌اند، ولی هیچ یک از آنها را نمی‌توان حکومت‌های حق به شمار آورد؛ چراکه در رأس آنها ولی فقیه نبوده است. انقلاب اسلامی ایران سرآغاز حکومتی دینی با حضور ولی فقیه بود. حکومتی که هم مشروعیت داشت و هم مقبولیت. حکومتی که برای اجرای عدالت و زمینه‌سازی برای حکومت جهانی امام زمان(عج) بود. اینها آرزوی هر شیعه‌ای است. از این رو است که می‌گوییم انقلاب اسلامی آرزوی تاریخی شیعیان بوده است که به وسیلۀ خمینی کبیر و همراهی مردمانی بزرگ از سرزمین ایران تحقق یافت. بی‌گ
مان، این انقلاب، معجزه‌ای فاخر به شمار می‌رود؛ چرا که سرنگونی حکومتی که سر تا پا مسلح بود و حمایت استعمارگران را با خود داشت، از سوی خمینی کبیر(ره) در حالی که هیچ سلاح نظامی نداشت و هیچ توصیه‌ای هم به استفاده از سلاح نکرد، در هیچ منطق دنیایی نمی‌گنجد