eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1هزار ویدیو
26 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ داستان شهادت حضرت زهرا (س) 2️⃣ قسمت دوم: حضرت زهرا آنگاه فرمود: پدر جان! بعد از رفتن تو، نورهاى دنيا منقطع شد. دنيا آن تر و تازگى را كه با بودن تو داشت از دست داد و روزگار تيره و تار گرديد. تاريكى‌هاى دنيا تر و خشكش را فرا گرفت. پدر جان! من تا آن هنگام كه تو را ملاقات نمايم، غصه مى‌خورم. پدر جان! پس از مفارقت تو چشم من به خواب نرفته. پدر جان! كيست كه به داد بيوه زنان و بينوايان برسد؟ كيست كه تا روز قيامت به داد امّت تو برسد؟ پدر جان! ما بعد از تو ضعيف و ناتوان شديم. پدر جان! مردم از ما روگردان شده‌اند، در صورتى كه ما به واسطۀ تو در ميان مردم معظّم و بزرگ به شمار مى‌رفتيم. كدام اشك است كه در فراق تو فرو نريزد؟! كدام غم و اندوه است كه بعد از تو براى مصيبت تو دائمى نباشد؟! كدام چشم است كه بعد از تو به خواب رود؟! در صورتى كه تو بهار دين و نور پيامبران بودى، چگونه است كه كوهها خراب نشدند و درياها فرو نرفتند و زمين طعمۀ زلزله نگرديد؟! پدر جان! من دچار مصيبت بزرگى شده ام. اين مصيبت من مصيبت كوچكى نيست. پدر جان! من مغلوب اين عزاى بزرگ و اين پيش آمد هولناك شده ام. پدر جان! ملائكه براى تو گريان شدند و افلاك از حركت ايستادند. منبرت بعد از تو دچار وحشت، و محرابت از وجود تو خالى شده. قبر تو براى اينكه تو را در بر گرفته، خوشحال، و بهشت به تو و دعا و نماز تو مشتاق گرديد. پدر جان! آن مجالسى كه تو داشتى دچار ظلمت بزرگى شده‌اند. براى تو غصه می خورم تا اينكه به همين زودى نزد تو بيايم. ابو الحسن تو را از دست داد. همان ابو الحسنى كه امین، پدر دو فرزند تو حسن و حسين، برادر تو، دوست تو و محبوب توست. همان على كه تو او را از زمان كودكى پرورش دادى و در بزرگسالىِ او با وى برادر شدى. همان على كه محبوبترين دوستان و اصحاب تو بود. همان على كه در اسلام آوردن و هجرت نمودن و يارى كردن تو بر همه سبقت گرفت. ما تو را از دست داده ايم. گريه، قاتل ما خواهد بود. تأسف، همراه و مونس ما گرديده. سپس حضرت زهرا فريادى زد و ناله‌اى كرد كه نزديك بود روح از بدنش مفارقت نمايد. آنگاه اين اشعار را خواند: 🔹صبر من كم، و عزاى من آشكار شد بعد از آنكه خاتم انبيا را از دست دادم. 🔹اى چشم من! اشك فراوان بريز! اى چشم من! واى بر تو! بخیل نباش و خون گريه كن! 🔹اى رسول خدا! اى برگزيدۀ خدا! اى پناهگاه يتيمان و ضعيفان! 🔹حقّا كه كوه‌ها و وحوش و پرندگان و زمين بعد از گريۀ آسمان براى تو گريان شده اند. 🔹محراب عبادت و مجلس درس قرآن كه در هر صبح و شام تشكيل مى‌شد براى تو گريه مى‌كنند. 🔹دين اسلام كه در ميان مردم، يكى از غریبها به شمار مى‌رود در مصيبت تو گريان شد. 🔹كاش آن منبرى را كه بر فراز آن مى‌رفتى، مى‌ديدى كه چگونه بعد از نور وجودت، اكنون ظلمت، آن را فرا گرفته. 🔹اى خداى زهرا! اجل مرا به زودى برسان! زيرا زندگى من تيره و تار گرديده. حضرت زهرا سپس به جانب منزل خود بازگشت و شب و روز شروع به گريه و ناله كرد. اشك وى خشك نمى‌شد و ناله و ضجّه‌اش آرام نمى‌گرفت. بزرگان اهل مدينه اجتماع كردند و به حضور امير المؤمنين على آمدند و گفتند: اى ابو الحسن! فاطمه شب و روز گريه مى‌كند. هيچ كدام از ما شب در رختخواب به خواب نمى‌رويم. در حالى كه روزها به علّت مشغله و طلب معاش قرار و آرام نداريم. ما از تو تقاضا مى‌كنيم كه فاطمه يا شب گريه كند و يا روز. حضرت امير فرمود: مانعى ندارد. بعد اين موضوع را با فاطمه در ميان نهاد. ولى متوجّه شد كه آن حضرت از گريه ساكت نمى‌شود و تسليت گفتن براى او ثمرى ندارد. در اين حال فاطمه به علی گفت: ابو الحسن! من مدتی زیادی در ميان اين مردم نخواهم ماند و به زودى از ميان اين مردم مى‌روم. على جان به خدا سوگند من شب و روز از گريه آرام نخواهم گرفت تا اينكه به پدرم ملحق شوم. حضرت امير فرمود: باشد. هر طور كه ميل دارى انجام بده. على بعد از آن، اطاقى خارج از شهر مدينه براى حضرت فاطمه ساخت كه آن را بيت الاحزان مى‌گفتند. به هنگام صبح، فاطمه، حسن و حسين را برمى‌داشت و به بقيع مى‌رفت و همچنان تا شب مشغول گريه بود و چون شب فرا مى‌رسيد، حضرت امير مى‌آمد و فاطمه را به منزل برمى‌گرداند. حضرت فاطمه پس از فوت پدر بزرگوارش مدت بيست و هفت روز اين برنامه را انجام مى‌داد. آنگاه مريض شد و تا چهل روز زنده بود و سپس از دنيا رحلت كرد. به هنگام رحلت آن حضرت، على نماز ظهر را خوانده بود و به سوى منزل بازمی گشت که كنيزان را ديد در حالى به استقبال آن حضرت آمدند كه گريان و محزون بودند. امام به آنها فرمود: چه خبر شده؟ چرا شما را ناراحت و مضطرب مى‌بينم‌؟! گفتند: يا امير المؤمنين! دختر عموى خود زهرا را درياب، گر چه گمان نمى‌كنيم حاصلى داشته باشد. 🔻 ادامه دارد ...
⚫️ داستان شهادت حضرت زهرا (س) 3️⃣ قسمت سوم: حضرت على به سرعت به سوى اطاق فاطمه رفت و بر آن بانو وارد شد. ناگهان ديد فاطمه در ميان بستر خويش افتاده و به طرف راست و چپ مى‌غلطد. امام على، عبا را از دوش خود و عمّامه را از سر مبارك خود انداخت و لباس خود را درآورد. آنگاه آمد و سر مبارك حضرت زهرا را به دامن گرفت و فرمود: زهرا! ولى حضرت فاطمه سخنى نگفت. براى دومين بار فرمود: دختر محمّد مصطفى! فاطمۀ زهرا باز هم جوابى نداد! امام سومين بار صدا زد: اى دختر كسى كه زكات را در دامان خود براى فقرا مى‌برد! ولی باز هم جوابى نشنيد. باز هم صدا زد: اى دختر آن كسى كه با ملائكه نماز خواند! حضرت زهرا این بار هم جوابى نداد. امام باز هم صدا زد: فاطمه! با من سخن بگو! منم پسر عموى تو، على بن ابى طالب. فاطمه این بار چشمان خود را به روى او باز كرد و به او نگاه کرد. آنگاه آن بانو گريه کرد و على هم گريان شد و به زهراى اطهر فرمود: تو را چه شده‌؟ منم پسر عمويت على. فاطمه گفت: پسر عمو! آن مرگى را كه نمى‌توان از دست آن گريخت، احساس مى‌كنم. مى‌دانم كه تو بعد از من نمى‌توانى ازدواج نكنى. يا على! اگر ازدواج كردى يك شبانه روز نزد همسرت باش، و يك شبانه روز پيش فرزندان من. على جان! به صورت حسن و حسينم سيلى نزن. اينها يتيم و دل شكسته‌اند. ديروز جدّ بزرگوار خود را از دست داده اند و امروز هم مادر خود را از دست مى‌دهند. واى بر آن امّتى كه آنان را مى‌كشند و با ايشان بغض و دشمنى مى‌ورزند!! حضرت زهرا آنگاه اشعارى را بدين ترتيب خواند: 🔹اگر گريه مى‌كنى بر من گريه كن اى بهترين هدايت‌كنندگان، و اشك بريز كه روز فراق رسيده. 🔹اى همسر بتول! من دربارۀ نسل خود به تو سفارش مى‌كنم، زيرا كه ايشان همراهان اسلامند. 🔹براى من و يتيم‌هاى من گريه كن، مخصوصا كشته كربلا را فراموش نكن. 🔹اينها تنها هستند و يتيمانى حيران و سرگردان مى‌شوند. خداوند مقرّر كرده كه امروز فراق است. حضرت امير به زهراى اطهر فرمود: دختر رسول خدا! تو خبر وفاتت را از كجا مى‌گويى، در صورتى كه وحى خدا با مرگ پیامبر از خاندان ما قطع شده؟! فاطمه گفت: ابو الحسن! امروز خواب ديدم كه پدر بزرگوارم در ميان قصرى از جواهرات سفيد است. چون مرا ديد، فرمود: دخترم! نزد من بيا، زيرا من مشتاق توام. به ایشان گفتم: پدر جان! به خدا سوگند كه من بيشتر از شما شوق ملاقات شما را دارم. پدرم فرمود: تو امشب نزد من خواهى بود. پسر عمو! گفتار پدرم هميشه راست است و به وعدۀ خود وفا خواهد كرد. على جان! تا سورۀ يس را قرائت کردی و به پایان رسید، بدان كه اجلم فرا رسيده. خودت مرا غسل بده، ولى بدنم را برهنه نكن، زيرا من پاك و مطهّرم. على جان!فقط خودت و اهل خانه‌ام كه به من نزديك هستند بر جنازه‌ام نماز بخوانيد. على جان! مرا شبانه به خاك بسپار. اين نحوه را پدرم پيغمبر خدا به من خبر داده. حضرت امير فرموده: به خداوند سوگند من خودم متصدى امر آن بانو شدم و بدن وى را با پيراهنش غسل دادم. به خدا سوگند كه بدن فاطمۀ زهرا پاك و مطهّر بود. آنگاه بدن مقدس او را از باقيماندۀ حنوط‍‌ پيامبر حنوط‍‌ كردم. سپس پيكر مباركش را در ميان كفنهايش جاى دادم و چون تصميم گرفتم كفن او را گره بزنم، صدا زدم: امّ‌ كلثوم! زينب! سكينه! فضّه! حسن! حسين! بياييد و مادر خود را براى آخرين بار ببينيد. روز فراق آمده و ملاقات شما در بهشت خواهد بود. حسن و حسين در حالى آمدند كه فرياد مى‌زدند: آه از اين حسرتى كه به علّت از دست دادن جدّمان، پيامبر خدا و مادرمان فاطمۀ زهرا هيچ وقت از بين نخواهد رفت. ای مادر حسن و حسين! هنگامى كه جدّ ما حضرت محمّد مصطفى را ملاقات نمودى، سلام ما را به آن حضرت برسان و به آن بزرگوار بگو: ما بعد از تو در دار دنيا يتيم شديم! 🔻 ادامه دارد ...
⚫️ داستان شهادت حضرت زهرا (س) 4️⃣ قسمت چهارم: سپس حضرت على فرمود: من خداوند را شاهد مى‌گيرم كه فاطمۀ زهرا آه و ناله كرد. دستهاى خود را دراز کرد و حسن و حسين را چند لحظه‌اى به سينۀ خود چسباند. ناگاه هاتفى از آسمان ندا داد: ابو الحسن! حسين را از روى سينۀ فاطمه بردار. به خداوند سوگند كه ملائكۀ آسمانها را گريان كردند. زيرا دوست، مشتاق لقاى دوست است. من حسن و حسين را از روى سينۀ زهرا برداشتم و در حال بستن بندهاى كفن، اين اشعار را سرودم: 🔹فراق تو برايم سخت ترین کار است و از دست دادن تو سخت‌ترين مصيبت. 🔹من براى حسرت و غم آن كسى گريه و ناله مى‌كنم كه بهترين راه را براى مرگ پيمود. 🔹اى چشم من! با من همراهى كن كه محزون دائمى هستم و براى محبوب خود گريانم. سپس امير المؤمنين جسد فاطمۀ زهرا را روى دست خويشتن گرفت و به سوى قبر پدرش رسول خدا آورد و فرمود: سلام بر تو اى رسول خدا! سلام بر تو اى حبيب خدا! سلام بر تو اى نور خدا! سلام بر تو اى برگزيدۀ خدا! درود و تحيّت من و دخترت فاطمه بر تو كه بر تو وارد مى‌شود. حقّا كه امانت تو برگردانده شد. آه از حزن رسول! آه از حزن بتول! دنيا براى من تيره و تار شده. خوشحالى و سرور از من دور شده. آه از حزن و تأسف من! حضرت علی آنگاه جنازۀ آن بانو را نزديك قبر پيغمبر خدا آورد و با گروهى از اهل خانۀ خود و اصحاب و دوستان و برخى از مهاجرين و انصار بر بدن مبارك حضرت زهرا نماز خواند. و چون پيكر فاطمه را به خاك سپرد و در لحد جاى داد، اشعارى خواند به اين مضمون: 🔹مصايب و مشكلات دنيا براى من زياد است. همنشين دنيا كه دنيا طلب باشد، تا زمان مرگ عليل خواهد بود. 🔹بعد از آنكه دو نفر با هم دوست بودند، قطعا فراقى وجود خواهد داشت. حقّا كه بقاى من نزد شما قليل و اندك خواهد بود. 🔹حقّا از دست دادن فاطمۀ زهرا كه بعد از رسول خدا براى من اتّفاق افتاد، دليل بر اين است كه هيچ دوستى تا ابد برقرار نخواهد بود. پایان. 📚 بحار الأنوار، ج ۴۳ ص ۱۷۴
🔹 متن عربی بخشی از داستان شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) قال المجلسی فی بحارالانوار: وَرَقَةُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَزْدِيُّ قَالَ: خَرَجْتُ حَاجّاً إِلَى بَيْتِ اَللَّهِ اَلْحَرَامِ رَاجِياً لِثَوَابِ اَللَّهِ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ فَبَيْنَمَا أَنَا أَطُوفُ وَ إِذَا أَنَا بِجَارِيَةٍ سَمْرَاءَ وَ مَلِيحَةِ اَلْوَجْهِ عَذَبَةِ اَلْكَلاَمِ وَ هِيَ تُنَادِي بِفَصَاحَةِ مَنْطِقِهَا وَ هِيَ تَقُولُ... ... قَالَتْ أَنَا فِضَّةُ أَمَةُ فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ ... قالت ... ... قَدْ صَلَّى أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ صَلاَةَ اَلظُّهْرِ وَ أَقْبَلَ يُرِيدُ اَلْمَنْزِلَ إِذَا اِسْتَقْبَلَتْهُ اَلْجَوَارِي بَاكِيَاتٍ حَزِينَاتٍ فَقَالَ لَهُنَّ مَا اَلْخَبَرُ وَ مَا لِي أَرَاكُنَّ مُتَغَيَّرَاتِ اَلْوُجُوهِ وَ اَلصُّوَرِ فَقُلْنَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَدْرِكْ اِبْنَةَ عَمِّكَ اَلزَّهْرَاءَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ وَ مَا نَظُنُّكَ تُدْرِكُهَا فَأَقْبَلَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مُسْرِعاً حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهَا وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاةٌ عَلَى فِرَاشِهَا وَ هُوَ مِنْ قَبَاطِيِّ مِصْرَ وَ هِيَ تَقْبِضُ يَمِيناً وَ تَمُدُّ شِمَالاً فَأَلْقَى اَلرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ اَلْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ وَ أَقْبَلَ حَتَّى أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَكَهُ فِي حَجْرِهِ وَ نَادَاهَا يَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ اَلزَّكَاةَ فِي طَرَفِ رِدَائِهِ وَ بَذَلَهَا عَلَى اَلْفُقَرَاءِ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا اِبْنَةَ مَنْ صَلَّى بِالْمَلاَئِكَةِ فِي اَلسَّمَاءِ مَثْنَى مَثْنَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا فَاطِمَةُ كَلِّمِينِي فَأَنَا اِبْنُ عَمِّكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قَالَ فَفَتَحَتْ عَيْنَيْهَا فِي وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَيْهِ وَ بَكَتْ وَ بَكَى وَ قَالَ مَا اَلَّذِي تَجِدِينَهُ فَأَنَا اِبْنُ عَمِّكِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَتْ يَا اِبْنَ اَلْعَمِّ إِنِّي أَجِدُ اَلْمَوْتَ اَلَّذِي لاَ بُدَّ مِنْهُ وَ لاَ مَحِيصَ عَنْهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّكَ بَعْدِي لاَ تَصْبِرُ عَلَى قِلَّةِ اَلتَّزْوِيجِ فَإِنْ أَنْتَ تَزَوَّجْتَ اِمْرَأَةً اِجْعَلْ لَهَا يَوْماً وَ لَيْلَةً وَ اِجْعَلْ لِأَوْلاَدِي يَوْماً وَ لَيْلَةً يَا أَبَا اَلْحَسَنِ وَ لاَ تَصِحْ فِي وُجُوهِهِمَا فَيُصْبِحَانِ يَتِيمَيْنِ غَرِيبَيْنِ مُنْكَسِرَيْنِ فَإِنَّهُمَا بِالْأَمْسِ فَقَدَا جَدَّهُمَا وَ اَلْيَوْمَ يَفْقِدَانِ أُمَّهُمَا فَالْوَيْلُ لِأُمَّةٍ تَقْتُلُهُمَا وَ تُبْغِضُهُمَا ثُمَّ أَنْشَأَتْ تَقُولُ اِبْكِنِي إِنْ بَكَيْتَ يَا خَيْرَ هَادٍ وَ اِسْبِلِ اَلدَّمْعَ فَهُوَ يَوْمُ اَلْفِرَاقِ يَا قَرِينَ اَلْبَتُولِ أُوصِيكَ بِالنَّسْلِ فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِيفَ اِشْتِيَاقٍ اِبْكِنِي وَ اِبْكِ لِلْيَتَامَى وَ لاَ تَنْسَ قَتِيلَ اَلْعِدَى بِطَفِّ اَلْعِرَاقِ فَارَقُوا فَأَصْبَحُوا يَتَامَى حَيَارَى يَحْلِفُ اَللَّهَ فَهُوَ يَوْمُ اَلْفِرَاقِ قَالَتْ فَقَالَ لَهَا عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْ أَيْنَ لَكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ هَذَا اَلْخَبَرُ وَ اَلْوَحْيُ قَدِ اِنْقَطَعَ عَنَّا فَقَالَتْ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ رَقَدْتُ اَلسَّاعَةَ فَرَأَيْتُ حَبِيبِي رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي قَصْرٍ مِنَ اَلدُّرِّ اَلْأَبْيَضِ فَلَمَّا رَآنِي قَالَ هَلُمِّي إِلَيَّ يَا بُنَيَّةِ فَإِنِّي إِلَيْكِ مُشْتَاقٌ فَقُلْتُ وَ اَللَّهِ إِنِّي لَأَشَدُّ شَوْقاً مِنْكَ إِلَى لِقَائِكَ فَقَالَ أَنْتِ اَللَّيْلَةَ عِنْدِي وَ هُوَ اَلصَّادِقُ لِمَا وَعَدَ وَ اَلْمُوفِي لِمَا عَاهَدَ فَإِذَا أَنْتَ قَرَأْتَ يس فَاعْلَمْ أَنِّي قَدْ قَضَيْتُ نَحْبِي فَغَسِّلْنِي وَ لاَ تَكْشِفْ عَنِّي فَإِنِّي طَاهِرَةٌ مُطَهَّرَةٌ وَ لْيُصَلِّ عَلَيَّ مَعَكَ مِنْ أَهْلِيَ اَلْأَدْنَى فَالْأَدْنَى وَ مَنْ رُزِقَ أَجْرِي وَ اِدْفِنِّي لَيْلاً فِي قَبْرِي بِهَذَا أَخْبَرَنِي حَبِيبِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ... 📚 بحار الأنوار، ج ۴۳ ص ۱۷۴
داستانی از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسّلام این‌گونه نقل شده است: قَالَ رَجُلٌ لِامْرَأَتِهِ: اذْهَبِي إِلَى فَاطِمَةَ علیهاالسّلام بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلى‌اللَّه‌عليه‌وآله فَسَلِيهَا عَنِّي، أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمْ، أَوَ لَسْتُ مِنْ شِيعَتِكُمْ فَسَأَلَتْهَا، فَقَالَتْ علیهاالسّلام: قُولِي لَهُ: إِنْ كُنْتَ تَعْمَلُ بِمَا أَمَرْنَاكَ، وَ تَنْتَهِي عَمَّا زَجَرْنَاكَ عَنْهُ فَأَنْتَ مِنْ شِيعَتِنَا، وَ إِلَّا فَلَا.فَرَجَعْتُ، فَأَخْبَرْتُهُ، فَقَالَ: يَا وَيْلِي- وَ مَنْ يَنْفَكُّ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْخَطَايَا، فَأَنَا إِذَنْ خَالِدٌ فِي النَّارِ، فَإِنَّ مَنْ لَيْسَ مِنْ شِيعَتِهِمْ فَهُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ.فَرَجَعَتِ الْمَرْأَةُ فَقَالَتْ لِفَاطِمَةَ علیهاالسّلام مَا قَالَ لَهَا زَوْجُهَا.فَقَالَتْ فَاطِمَةُ علیهاالسّلام: قُولِي لَهُ: لَيْسَ هَكَذَا [فَإِنَ‏] شِيعَتَنَا مِنْ خِيَارِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ كُلُّ مُحِبِّينَا وَ مُوَالِي أَوْلِيَائِنَا، وَ مُعَادِي أَعْدَائِنَا، وَ الْمُسَلِّمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ لَنَا- لَيْسُوا مِنْ شِيعَتِنَا إِذَا خَالَفُوا أَوَامِرَنَا وَ نَوَاهِيَنَا- فِي سَائِرِ الْمُوبِقَاتِ، وَ هُمْ مَعَ ذَلِكَ فِي الْجَنَّةِ، وَ لَكِنْ بَعْدَ مَا يُطَهَّرُونَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ بِالْبَلَايَا وَ الرَّزَايَا، أَوْ فِي عَرَصَاتِ الْقِيَامَةِ بِأَنْوَاعِ شَدَائِدِهَا، أَوْ فِي الطَّبَقِ الْأَعْلَى مِنْ جَهَنَّمَ بِعَذَابِهَا- إِلَى أَنْ نَسْتَنْقِذَهُمْ- بِحُبِّنَا- مِنْهَا، وَ نَنْقُلَهُمْ إِلَى حَضْرَتِنَا(تفسیر إمام حسن عسکری علیه‌السّلام/صفحه۳۰۸)؛ شخصی به همسرش گفت نزد فاطمه دختررسول الله صلى‌اللَّه‌عليه‌وآله برو و از او بپرس که «آیا من از شعیانشان هستم یانه؟» همسرش سؤال راپرسید وحضرت پاسخ فرمودند: «اگر اوامر ما را انجام می‌دهی و نواهی ما را ترک می‌کنی پس بدان که تو از شیعیان مایی، و گرنه  نه!» (زن می‌گوید) بازگشتم و همسرم را از کلام حضرت باخبر کردم، و همسرم گفت: «ای وای من! چه کسی از گناهان و اشتباهات جداست؟! پس دراین صورت من تا ابد گرفتار آتش دوزخ خواهم بود، چرا که هر که از شیعیان ایشان نباشد جایگاه ابدیش دوزخ است! حضرت در پاسخ فرمودند: « اینگونه نیست، بلکه شیعیان ما از بهترین افراد بهشتند و همچنین همه‌ی «دوستداران ما» و دوستانِ دوستان ما و دشمنانِ دشمنان ما همه از بهترین اهالی بهشتند! البتّه که هر که قلباً و زباناً به ما عقیده داشته باشد ولی عملاً به فرامین ما ملتزم نباشد از شیعیان ما نیست؛ ولی پس از آنکه بوسیله‌ی بلاها و امتحانات، و یا به سبب سختی‌ها و گرفتاری‌های صحرای محشر و یا با عذاب در طبقه اوّل جهنّم(به اندازه‌ی خطاهایشان) از گناهان پیراسته گشتند، به سبب محبّت ما به محضر ما در بهشت نایل آیند.» پیرو این مقدّمه در رابطه با بعضی از اوصاف و ویژگی‌های شیعیان از آقا امیرالمومنین علی علیه‌السّلام این‌گونه روایت شده است: الإمامُ عليٌّ عليه السلام : شِيعَتُنَا المُتَباذِلُونَ في وَلاَيتِنا، المُتَحابُّونَ في مَوَدَّتِنا، المُتَزاوِرُونَ في إحياءِ أمرِنا، الذينَ إن غَضِبُوا لَم يَظلِمُوا، و إن رَضُوا لَم يُسرِفُوا، بَرَكَةٌ على مَن جاوَرُوا، سِلمٌ لِمَن خالَطُوا (کافی، ج۲، ص۲۳۶، ح۲۴)؛ امام على عليه‌السّلام: شيعيان ما در راه ولايت ما به يكديگر بذل و بخشش مى‌كنند و در راه محبّت ما با يكديگر دوستى مى‌ورزند، براى زنده كردن امر (ولايت) ما با يكديگر ديدار مى‌كنند، همانان كه اگر خشمگين شوند، ستم نمى‌كنند و هرگاه خشنود شوند، زياده روى نمى‌كنند، براى همسايگان خود بركتند و با معاشران خويش به صلح و صفا رفتار مى‌كنند. «ٱلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ ٱللَّٰهِ وَ بَرَكَاتُهُ» 
پرسش: در جریان هجوم به خانه حضرت زهرا سلام‌الله علیها مطلبی درباره فرزندان آن حضرت به‌ویژه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام یا سخنی از ایشان در منابع وجود دارد؟ آیا همراهی امام حسن علیه‌السلام با مادرش در کوچه در جریان فدک یا هجوم به خانه صحت دارد؟ پاسخ: ماجرای هجوم به خانه حضرات زهرا سلام‌الله علیها و نیز غصب فدک بعد از رحلت حضرت رسول، ازجمله مصائبی است که بر اهل‌بیت علیهم‌السلام وارد شد. همه این جسارت‌ها از سوی غاصبین خلافت، در جهت اخذ بیعت از امام علی علیه‌السلام به‌منظور کسب مشروعیت برای حکومت نامشروع خودشان، حتی به قیمت اذیت و آزار رساندن به یادگار پیامبر اسلام و یا کشتن و ترساندن فرزندان ایشان بود. در زمان هجوم به خانه، حسنین علیهماالسلام خردسال بوده و طبیعتاً قادر به اقدام خاصی نبودند و اگر هم واقعاً چنین چیزی اتفاق افتاده باشد، مطلبی در منابع گزارش نشده است. با جستجوی به عمل‌آمده، تنها یک گزارش درباره هجوم به خانه و جسارت به خانه وحی از زبان امام حسن مجتبی علیه‌السلام وجود دارد. مرحوم طبرسی در «الاحتجاج» مناظره و گفتگوی امام حسن علیه‌السلام با برخی از بزرگان قریش در حضور معاویه را آورده که در بخشی از آن، امام گفتگویی با مغیرة بن شعبه دارد که در آن به جسارت مغیره نسبت به مادرش حضرت زهرا سلام‌الله علیها اشاره فرموده است: «تو همان کسی هستی که فاطمه دختر پیامبر خدا را زدی و بدنش را خون‌آلود نمودی، او بدین‌جهت جنین خود را سقط کرد. تو این عمل را به علّت اینکه رسول خدا را ذلیل بشماری و با امر آن حضرت مخالفت کنی و نسبت به آن بزرگوار هتک حرمت کرده باشی انجام دادی. درصورتی‌که پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلّم به حضرت زهرای اطهر می‌فرمود: ای فاطمه! تو برترین زنان اهل بهشت هستی. ای مغیره! بدان که خداوند تو را طعمه آتش جهنّم خواهد کرد...». و اما درباره حضور یا عدم حضور امام حسن مجتبی علیه‌السلام در کنار مادرش در جریان پاره کردن سند فدک توسط خلیفه دوم، باید عرض شود که در هیچ‌یک از گزارشاتی که پیرامون این قضیه وجود دارد، به حضور حسنین علیهماالسلام یا یکی از آنان به همراه مادرشان حضرت زهرا سلام‌الله علیها در کوچه بنی‌هاشم اشاره‌ای نشده است. مگر آنکه گفته شود در جریان هجوم به خانه، طبیعتاً فرزندان حضرت که خردسال هم بودند و در خانه حضور داشتند، شاهد تمام وقایع ازجمله سیلی خوردن مادرشان نیز بودند. پانویس: 1.طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۲۷۸. 2.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴۳؛ ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۶، ص۲۷۴. (در این منابع، گزارش مربوط به بازگرداندن سند فدک توسط ابوبکر به حضرت زهرا سلام‌الله علیها و سپس بازستاندن و پاره کردن آن توسط خلیفه دوم و نیز سیلی زدن وی به حضرت فاطمه سلام‌الله علیها آمده است، لکن در هیچ‌یک، عبارتی مبنی بر اینکه امام حسن مجتبی علیه‌السلام در آنجا حضورداشته و از نزدیک شاهد ماجرا بوده باشد، وجود ندارد)
ضمن عرض سلام و آرزوی سلامتی و طول عمر خدمت کاربران وذاکرین محترم🙏🌺 ❤️ از شما به واسطه ی قلب مهربان و دستان پر مهرتان درخواست کمک برای بیماران مستمند را داریم🙏🌺 🔰بیماران سرطانی، بیماران ریوی، بیماران زخم بستر، دختربچه های یتیم12و8ساله مستمندکه نیازمند کمک های شما هستندونیاز به درمان دارند و این درمان نیاز به هزینه دارد.✅ 🔰《موارد نیاز فوری برای این عزیزان 》👇 👈به یک عدد بالش تغییر پوزیشن بیمار 👈ماهی 15بسته ایزی لایف وزیرانداز برا مریضان مستمند 👈 یک عدد کپسول اکسیژن ساز برقی 👈به یک تشک سلولی نیازمند هستیم🌺 🙏🌺خواهش میکنم درهزینه دارو و درمان کمک بفرمایید واقعا دیگه برا این عزیزان خیلی سخت شده هزینه هامون خیلی سنگینه 🙏🌺از شما خیرین محترم خواستاریم تا در صورت امکان ما را از کمک خود محروم نکنید. 💳بانک ملی شعبان پور 6037998105409568 خواهشمندم کمک های نقدی تان را به این کارت واریز کنید تا هم دردی از دردمندان کم شود و هم توشه ای برای آخرت شما🙏🌺🌺 جزاکم اللّٰه خیرا کثیرا خادم شما شعبان پور
برای کسانی که خدا را قبول دارند اما دینداری و قیامت را قبول ندارند، چگونه استدلال کنیم؟ 🌷 سخن خدا در قرآن: محمد! برای آنها این گونه استدلال کن! بپرس: «شما اگر حقیقت را بلدید، بگویید ببینم کره زمین و تمام کسانی که در آن هستند، از کیست؟» خواهند گفت: «از خداست.» بعد، نتیجه بگیر: «پس چرا متنبّه نمی شوید و قدرت همان خدا برای زنده کردن دوباره انسانها در قیامت را باور ندارید؟» بعد بپرس: «مدیر کرات هفت‌گانه آسمان و مدیر مرکز بزرگ فرماندهی جهان هستی کیست؟» خواهند گفت: «مدیرتش در اختیار خداست.» بعد، نتیجه بگیر: «پس چرا از مدیری که تمام هستی در اختیار اوست، نمی ترسید و از مخالفت با دستورات واجب و حرامش پرهیز نمی کنید؟» باز هم بپرس: «شما اگر حقیقت را بلدید، بگویید ببینم مالکیت تمام موجودات جهان به دست کیست که به همگان پناه می دهد و کسی نمی تواند در مقابل اراده او، به کسی پناه دهد؟» خواهند گفت: «به دست خداست.» بعد، نتیجه بگیر: «پس شما که عقلتان می رسد، چگونه سحر شده‌اید و فرماندهی خدا و اطاعت از دستورات واجب و حرامش را نمی پذیرید؟» 📖 قلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيها إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ * قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ * قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ يُجيرُ وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ (مؤمنون، 84 تا 89) آیه شماره 341
✅ تفاوت انسان غافل و انسان متّقی چیست؟ 🌹 امام خامنه ای: ، يعنى بهوش بودن و دائم مراقب خود بودن. اگر از آدم غافل دهها ‏ سر مى زند و اصلًا حس نمى كند كه ‏ كرده است؛ آدم ، درست نقطه ى مقابل اوست. اندك هم كه مى ‏كند، فوراً متذكّر مى ‏شود كه ‏ كرده است و به فكر جبران مى‏ افتد. «انّ الّذين اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشّيطان تذكّروا». (268) به مجرد اينكه شيطان از كنارش عبور مى كند و باد شيطان به او مى خورد، فوراً حس مى كند كه شيطان زده شده و دچار اشتباه و غفلت گرديده است؛ «تذكّروا»: به ياد مى افتد. «فإذا هم مبصرون»؛ چنين آدمى، چشمش باز است. (28/ 10/ 1375) پند 135
✅ پرسش و پاسخ از آیت الله خوشوقت 🔹 درباره تقوا (شماره 23) س: آیا نوع فتنه برای همه ی انسان ها یکی است؟ ج: نه؛ برای همه، انواع و اقسامی دارد. برای همه عین هم نیست. برای کاسب یک جور است و برای اداری، جور دیگر. به اداری، رشوه می دهند و برای قاضی هم جور دیگری است. همه گرفتارند. برای همه تکلیف و امتحان پیش می آید. برای هر کس متناسب با شغلش و متناسب با وضع زندگی اش مسأله پیش می آید؛ اما انسان در هر مرحله ای باشد، تکلیف و دستور خدا بالای سرش هست. اگر عمل کرد، بالا می رود و اگر مخالفت کرد، به زمین می خورد. س: آیا در آیه ی «اَ حَسِبَ النَّاسُ اَنْ يُتْرَكُوا اَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون»، فتنه برای همه است؟ ج: امتحان برای همه است. وقتی انسان مؤمن شد و به خدا ایمان آورد، می گویند: «برویم جنگ» یا می گویند: «زکات بده» یا می گویند: «آن کار را نکن.» اگر این کارها را انجام دادی، ایمان بالا می رود و انسان رشد پیدا می کند؛ اما اگر انجام ندادی، به طرف پایین می روی. س: با وجود این نوع فتنه، ایمان آوردن افراد ضعیف الایمان خیلی سخت است؟ ج: مشکل است. آن ها دیر می آیند؛ کند می آیند. نکته اش همین است که بد در جامعه زیاد است. ✅ ادامه دارد ... 📚 منبع: آثار بندگی، آیت الله خوشوقت
✅ داستان کوتاه(169) 🌷 چرا من از مرگ بدم می آید؟ شخصی محضر پیامبر اکرم (ص) گرامی رسید و عرض کرد: چرا من از مرگ بدم می آید؟ رسول خدا (ص) فرمود: آیا ثروتی داري؟ عرض کرد: آري. فرمود: آیا آن را برای آخرتت فرستاده اي؟ عرض کرد: خیر. فرمود: خب به همین جهت است که مرگ را دوست نداري. ✍️ شرح: وقتی قرار است کسی همه علاقه‌مندی ها و داشته‌هایش را که یک عمر برای به دست آوردنش زحمت کشیده، بگذارد و برود، طبیعی است که از مرگ بدش بیاید. اما استمرار این علاقه را متعادل می کند. در نتیجه در حالی که دنیا را دارد و از آن استفاده می کند، به آن وابستگی هم ندارد. پس تنها راه حل استفاده عاقلانه از دنیا قرار دادن آن در قالب و استفاده از آن با معیار . در اینجا یعنی استفاده از مادیات دنیا و همزمان رعایت و آن. 📚 داستانهای بحارالانوار، ج 10، ص 52
✅ چرا نماز؟ (شماره 22) 🔹 معیار شناخت دوست واقعی! 🌷 امام صادق (ع): برادران دینی خود را با دو صفت امتحان كنيد كه اگر آن دو صفت را داشتند به دوستى و رفاقت خود با آنها ادامه دهيد وگرنه از آنان دورى كنيد، دورى كنيد، دورى كنيد: 1️⃣ مراقبت بر نماز در وقتش. 2️⃣ نيكى به برادران دینی چه در سختىها و چه در هنگام آسايش. 📖 إخْتَبِرُوا إخْوانَكُمْ بِخَصْلَتَينِ: فَإنْ كانَتا فيهِمْ وَإلاّ فَأعْزُبْ ثُمَّ اَعْزُبْ ثُمَّ أعْزُبْ: ألْمُحافَظَةُ عَلَى الصَّلَواتِ فى مَواقيتِها وَالبِرُّ بِالإخْوانِ فِى العُسْرِ وَاليُسْرِ. 📚 وسائل الشيعه، ج ۸، ص ۵۰۳