eitaa logo
مسجدالرسول(ص) میدان راهنمایی
143 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
321 ویدیو
2 فایل
این کانال بمنظور اطلاع رسانی کلیه فعالیتهای فرهنگی ، تربیتی ،آموزشی ،اردویی و .. مسجدالرسول(ص) تشکیل گردیده است. یاعلی
مشاهده در ایتا
دانلود
آیه بامداد پنجشنبه : . سوره محمّد : فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ «35» . پس نورزيد، تا به سازش دعوت كنيد، با اينكه شما برتريد و خداوند با شماست و هرگز چيزى از (پاداش) اعمالتان را كم نمى‏كند. . نكته‏ ها: جمله‏ «يَتِرَكُمْ» از «وتر» به معناى نقصان و كاهش است. سؤال: قرآن در يك جا مى‏فرمايد: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها» اگر دشمن آغوش خود را براى باز كرد، شما نيز بال خود را بگشاييد و پيشنهاد صلح را بپذيريد، امّا اين آيه از صلح انتقاد كرده و مى‏فرمايد: «فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ» پس تكليف چيست و بايد به كدام آيه عمل كرد؟ . پاسخ: هر آيه نظر به يك جنبه ‏اى دارد، سازش بر اساس ترس و سستى و زدگى ناپسند است، زيرا آرزو و علاقه دشمنان همين است، «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ» امّا مدارا كه از موضع قدرت و ترحم بر ضعيف است، پسنديده مى‏باشد. چنانكه آهسته رفتن گاهى بر اساس ضعف جسمى است وگاهى براى همراهى با كودكان و سالمندان كه توان تند رفتن ندارند. اسلام مى‏فرمايد: شما از نظر روحيه، قدرت و امكانات بايد در مرحله عالى باشيد و در آن حال اگر دشمن تقاضاى صلح كرد بپذيريد. مراد از معيّت و خداوند با مؤمنان‏ «وَ اللَّهُ مَعَكُمْ»، معيّت عمومى خداوند، كه فرموده است: «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ» نيست، بلكه معيّت خاص است كه در اينجا به معناى عزّت و نصرت و ويژه الهى نسبت به مجاهدان راه اوست. چنانكه در آيات ديگر نيز به اين همراهى خاص اشاره شده است: «إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» هنگامى كه خداوند متعال خطاب به مؤمنان فرمود: «وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ» امكان داشت كه‏ برخى مؤمنان با ديدن كمى خودى و كثرت نفرات و تجهيزات و قدرت دشمن دچار ترديد و دودلى شوند، لذا خداوند بلافاصله فرمود: «وَ اللَّهُ مَعَكُمْ». . پيام‏ها: 1- مؤمن، نبايد به خود سستى راه دهد. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ... فَلا تَهِنُوا 2- صلابت و جبهه داخلى، شرط اساسى پيروزى است. فَلا تَهِنُوا ... 3- پيشنهاد صلح و سازش، از جانب جبهه ايمان مطرح نمى‏گردد. «فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ» (ولى اگر دشمنان دادند و به مصلحت بود پذيرفته مى‏شود. «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها») 4- به مسلمانان روحيه بدهيد و ارزش آنان را به خودشان تذكّر دهيد. «وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَكُمْ» 5- الهى همواره با مؤمنان مجاهد است. «وَ اللَّهُ مَعَكُمْ» 6- خداوند، مجاهدان را تضمين نموده است. «وَ لَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ»
آیه بامداد دوشنبه : . سوره فتح : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ به نام خداوند بخشنده مهربان‏ سوره فتح : إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً «1» همانا ما آشكارى را براى تو پيش آورديم. . سوره فتح : لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقِيماً «2» . تا خداوند براى تو گناهِ پيش و پس (از هجرت را كه كفّار مكّه به تو مى‏دهند) ببخشد و نعمتش را بر تو تمام كند و تو را به راه راست هدايت نمايد. . سوره فتح : وَ يَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْراً عَزِيزاً «3» و خداوند تو را با پيروزى شكست ناپذيرى يارى نمايد. . نكته ‏ها: در اين‏كه مراد از «فتح مبين» در آيه اول سوره فتح چيست، ميان مفسران اختلاف است؛ گروهى مانند: آلوسى، ابوالفتوح، علامه طباطبايى و فيض كاشانى، آن را مربوط به حديبيّه مى‏دانند و گروه ديگرى مانند شيخ طوسى، زمخشرى و فخررازى، آن را مربوط به فتح مكّه دانسته ‏اند و هر دو گروه به رواياتى استناد كرده ‏اند. . صلح حديبيّه از آن جهت مهم است كه سرآغاز فتح مكّه و پيروزى‏ هاى مهم پس از آن بوده است، علاوه بر آنكه تا آن روز مشركان تنها به مسلمانان مى ‏انديشيدند و براى آنان جايگاهى قائل نبودند، امّا با پذيرش صلح، در حقيقت مسلمانان را پذيرفتند ، كه اين در واقع‏ پيروزى بزرگى در صحنه سياسى اجتماعى بود. . فتح مبين از آن جهت بود كه در سال ششم، يك هزار و چهارصد نفر همراه حضرت بودند ، ولى بعد از دو سال، ده هزار نفر در فتح مكّه با پيامبر همراه بودند ! . كلمه «ذنب» به معناى دنباله و آثار و هاى هر چيز است و بيشتر در مورد گناه و پيامدهاى سوء آن بكار مى‏رود. . شكى نيست كه هر حركت حق طلبانه، براى منحرفان خوشايند نيست و آن ندا را گناه مى‏شمرند و بر ضدّ مناديان آن، انواع مشكلات، نگرانى ها، آزار و شكنجه ‏ها، نسبت‏هاى ناروا، توطئه‏ ها، اختلافات و شايعات را به راه مى ‏اندازند، امام رضا عليه السلام فرمودند: هيچ كس نزد مشركان، بيشتر از گناه پيامبر نبود، زيرا پيامبر با بت‏ پرستى مبارزه مى‏كرد و حال آنكه مشركان تا قبل از فتح مكّه 360 بت داشتند، امّا با فتح مكّه و پيروزى قدرتمند پيامبر و مسلمانان، تمام اشتباهات پوشانده ماند. . خداوند در سال دوم هجرى كه قبله تغيير كرد و سال كه صلح حديبيّه به وقوع‏ پيوست و سال هشتم كه مكّه فتح گرديد، تمام كردن نعمت را در آينده مى‏دهد مى‏فرمايد: «يُتِمَّ نِعْمَتَهُ»، امّا در حجّة الوداع به آن وعده ‏ها جامه عمل پوشاند و با اعلام نصب حضرت على عليه السلام به امامت، را تمام كرد و فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي»
آیه بامداد یکشنبه : . سوره فتح : إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى‏ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً «10» . همانا كسانى كه با تو مى‏كنند، در واقع با خدا بيعت مى‏كنند، دست خداوند بالاى دست آنهاست، پس هر كس پيمان شكنى كند، به زيان خود پيمان مى ‏شكند و هر كس به آنچه با خداوند عهد بسته وفا كند، خداوند به زودى بزرگى به او خواهد داد. . نكته‏ ها: «بيعت» به معناى و تعهّد است. كسى كه با ديگرى بيعت مى‏كند، گويا مال و جان خود را براى اهداف او در معرضِ و فروش قرار مى‏دهد. چنانكه جابربن عبداللّه انصارى مى‏گويد: ما در آن روز زير درخت با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تا مرز جانبازى و عدم فرار، بيعت بستيم. . براى بيان لطف به وفاداران، در اين آيه دو تعبير آمده است: يكى‏ «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» و ديگرى‏ «أَجْراً عَظِيماً» ولى براى بيان قهر نسبت به پيمان شكنان، يك تعبير آمده است. «يَنْكُثُ عَلى‏ نَفْسِهِ» . پيام‏ها: 1- ايمان به پيامبر و نصرت و تكريم او ، بايد به صورت يك تعهّد و جريان هميشگى باشد، نه برنامه ‏اى موقّت و موسمى. تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ‏ ... إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ‏، (قالب مضارع، نشان دوام و استمرار است) 2- بيعت گرفتن از مردم، منافاتى با و توكّل ندارد. «يُبايِعُونَكَ» 3- عمل و تصميم پيامبر، اراده و خواست خداوند است و پيامبر به چيزى جز اراده الهى اقدام نمى‏كند. «الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ» 4- بيعت با پيامبر، بيعت با خداست. يُبايِعُونَكَ‏ ... يُبايِعُونَ اللَّهَ‏ 5- رهبر مسلمانان بايد در شرايط بحرانى بر مردم تأكيد ورزيده و از آنان مجدداً پيمان بگيرد. (از قرائن و شأن نزول آيه استفاده مى‏شود كه پيامبر اسلام در شرايط بحرانى قبل از حديبيّه، از مردم بيعت گرفت.) 6- حمايت رهبرى الهى، حمايت خداوند را در پى دارد. يُبايِعُونَكَ‏ ... يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ‏ 7- به بيعت و حمايت مردم مغرور نشويد كه قدرت خدا، بالاتر از هر قدرتى است. «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» 8- خداوند به حمايت كسى نيازى ندارد، پس، از پيمان شكنى بپرهيزيد كه با خدايى طرف هستيد كه فوق قدرت‏هاست. يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ‏ ... 9- پيمان شكنى، خودشكنى است. «فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى‏ نَفْسِهِ» 10- عاقبت خوبان و بدان را براى مردم بيان كنيد تا خود با مقايسه انتخاب كنند. فَمَنْ نَكَثَ‏ ... وَ مَنْ أَوْفى‏ ...
آیه بامداد چهارشنبه : . سوره فتح : وَ لَوْ قاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبارَ ثُمَّ لا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً «22» و اگر كسانى كه كفر ورزيدند با شما كارزار كنند، (توان مبارزه با شما را ندارند و) عقب‏نشينى و پشت كرده و آنگاه هيچ سرپرست و ياورى نخواهند يافت. . نكته ‏ها: اگر اين آيات را مربوط به ادامه ماجراى صلح حديبيّه بدانيم، معناى آيه چنين مى‏شود كه حديبيّه بر اساس ناتوانى و ضعف رزمى شما نبود، بلكه به خاطر مصلحت نظام بود، شما در نيز اگر دست به جنگ مى‏زديد، پيروز بوديد و دشمنانتان فرار مى‏كردند. در قيامت مشخص مى‏شود كه كافران هيچ ندارند و كسى ولايت و نصرت آنها را نمى‏پذيرد، اما در مقابل مؤمنان همه چيز دارند، گرچه در دنيا چيزى نداشته‏اند. امام حسين عليه السلام در دعاى عرفه به خداوند مى‏گويد: «ما ذا فقد من وجدك و ما ذا وجد من فقدك» هر كس تو را دارد چه ندارد و هر كس تو را ندارد چه دارد؟ پيام‏ها: 1- مسلمانانِ ضعيف، به عزّتى رسيدند كه دشمنان، تاب درگيرى با آنان را نداشتند. وَ لَوْ قاتَلَكُمُ‏ ... لَوَلَّوُا 2- هر كس خدا ندارد، هيچ ياورى ندارد. «لا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً»
آیه بامداد شنبه : . سوره فتح : هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفاً أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً «25» آنان كسانى هستند كه كفر ورزيدند و شما را از مسجد الحرام و قربانى‏هاى نگاه داشته شده را از رسيدن به محل قربانگاه باز داشتند و اگر مردان و زنان با ايمانى (در مكّه) نبودند كه (به خاطر فرمان حمله) آنان را نشناخته پايمال كنيد و ناآگاهانه از سوى مسلمانان، كشته شده و به شما ضرر برسد (ما فرمان جنگ و حمله به مكّه و مبارزه با اين كفّار را صادر مى‏كرديم، ولى اين فرمان را نداديم) تا خداوند هر كس را بخواهد، در رحمت خود داخل كند. اگر (مؤمنان و مشركان) از هم بودند، قطعاً كسانى از اهل مكّه را كه كفر ورزيدند، به عذابى دردناك عذاب مى‏كرديم. . نكته ‏ها: «معكوف»، به معناى ممنوع و محبوس است، «الْهَدْيَ مَعْكُوفاً» يعنى حيوانى كه براى قربانى مشخص شده را محبوس مى‏كنند تا به قربانگاه برسد. نيز به كسى گفته مى‏شود كه براى هدف مقدّسى، خود را به نوعى محبوس و پايبند مكان يا چيزى مى‏كند. «مَعَرَّةٌ» به معناى ضرر و زيان است و «تَزَيَّلُوا» به معناى تفكيك و جداسازى است. دليل پذيرش صلح حديبيّه اين بود كه اگر خداوند براى نابود كردن كفّارى كه مانع شما و رسيدن قربانى شما به قربانگاه شدند، فرمان حمله مى‏داد، شما به مكّه هجوم برده و مسلمانان بى دفاعى كه در آن جا مقيم بودند و شما آنان را نمى‏شناختيد، در زير هجوم و حمله شما، خونشان به ناحق ريخته مى‏شد و در اين صورت شما گرفتار خونبها مى‏شديد، پس يكى از دلايل صلح حديبيّه، حفظ خون مسلمانان مقيم در مكّه بود. امام عليه السلام در مورد دليل پذيرش صلح با معاويه اين چنين فرمود: «فانّى تركتُه لصلاح‏ الامّة و حقن دمائها» من جنگ را رها كردم به خاطر مصلحت امّت و حفظ خون آنان. . حساب مسلمانان مستضعف كه شما ناشناخته آنان را بكشيد، از حساب مسلمانانى كه آگاهانه خود را در جبهه‏ى كفر و كفّار قرار داده‏اند جداست، در بخش اول آيه مى‏فرمايد: نبايد حمله كرد، امّا در بخش دوم، كشتن مسلمانانى كه خود را سپر كفر قرار داده‏اند، جايز دانسته است. . پيام‏ها: 1- مشركان مكّه با آن همه كفر و عناد، به صلح با مسلمانان تن دادند. كَفَّ أَيْدِيَهُمْ‏ ... هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا 2- در مناسك حج، جايگاه ويژه‏اى دارد. (يكى از جرم‏هاى كفّار، جلوگيرى از رسيدن قربانى به قربانگاه ذكر شده است.) «وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفاً أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ» 3- فلسفه جنگ يا صلحِ خود را براى پيروان بيان كنيد. «لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ» (فرمان‏هاى الهى داراى دليل و فلسفه است و دليل صلح حديبيّه اين بود كه مسلمانان ناشناخته كشته نشوند.) 4- رعايت مسئله اهم ومهم، يك قانون عقلى، شرعى وعرفى است. لَوْ لا رِجالٌ‏ ... (آرى، در شرايطى حفظ خون مسلمانان، مهم‏تر از حمله به كفّار است.) 5- خون مسلمان محترم است و مرد و زن ندارد. «رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ» 6- آسيب رساندن به مسلمانان حتّى از روى ناآگاهى، مسئوليّت و بازخواست دارد. لَوْ لا رِجالٌ‏ ... لَمْ تَعْلَمُوهُمْ‏ 7- خداوند، خواهان دور ماندن ساحت مؤمنان از هر لكّه ننگ و بدنامى است. «فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ» 8- رهبرى جامعه اسلامى بايد همه جوانب و آثار و عوارض فرمان خود را محاسبه كند. «لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ» تا ناخواسته به بى‏گناهى آسيبى نرسد. 9- بهانه به دست دشمن ندهيد. «فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ» اگر فرمان حمله به مكّه صادر مى‏شد و مسلمانان ناشناخته كشته مى‏شدند، دشمنان اين حركت را وسيله تبليغات خود قرار مى‏دادند و مى‏گفتند مسلمانان به خودشان نيز رحم نمى‏كنند. 10- گاهى ، زمينه‏ساز گسترش اسلام مى‏شود. وَ لَوْ لا رِجالٌ‏ ... لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ 11- كفّار، مستحق عذاب حتمى الهى هستند. «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ»
آیه بامداد دوشنبه : . سوره فتح : لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً «27» . همانا خداوند، آن را براى پيامبرش به حق تحقّق بخشيد. شما مسلمانان ان شاء اللّه آسوده خاطر، در حالى كه (موى) سرهاى خود را تراشيده و تقصير (و مو و ناخن) كوتاه كرده ‏ايد و از هيچ‏كس ترس و وحشتى نداريد، به داخل خواهيد شد. خداوند چيزى را دانست كه شما نمى‏دانستيد، پس غير از اين، نزديكى (در خيبر) براى شما قرار داد. . نكته‏ ها: در سال هجرى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در خواب ديدند كه مسلمانان، آسوده خاطر وارد مسجد الحرام شده، در حالى كه سرهاى خود را تراشيده و موى و ناخن كوتاه كرده ‏اند، مراسم عمره انجام دادند. مسلمانان پس از شنيدن اين خواب بسيار خوشحال و اميدوار شدند. پس از مدتى پيامبر همراه مسلمانان به قصد انجام مراسم حج حركت كرده و تا پشت دروازه ‏هاى مكّه در رفتند. كفّار از ماجرا آگاه شده و راه را بر آنان بستند و تصميم بر مسلمانان گرفتند. پيامبر صلى الله عليه و آله از مسلمانان همراه خود بيعت و پيمان وفادارى گرفتند، اما سرانجام به امر خداوند با دشمنان و صلح‏نامه‏اى را امضاكردند، زيرا در اين هجوم، بعضى از مسلمانان مقيم مكّه كه ناشناخته بودند، به ناحق كشته مى‏شدند و مسلمانان ناخواسته گرفتار پرداخت ديه و زخم زبان كفّار شده و بسيارى در آتش فتنه مى‏سوختند، در اين صلح بود و در اين مدت گروه زيادى به اسلام ملحق شدند. . امّا بعضى مسلمانان نگران بودند كه چرا خواب پيامبر صلى الله عليه و آله تعبير نشد؟ حضرت صلى الله عليه و آله فرمود: لازم نيست اين خواب در اين سال تعبير و محقّق شود. به هر حال پيامبر و همراهان به مدينه بازگشتند و طبق قرارداد صلحنامه، در سال بعد روز مكّه را خالى كردند و مسلمانان با آسودگى خاطر اعمال عمره را با شكوه فراوان انجام دادند. البتّه پس از مدتى كفّار پيمان شكستند و مسلمانان در سال هجرى مكّه را بدون خونريزى فتح كردند. . آيات 11، 15، 16 با جملات‏ «سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ» و «سَتُدْعَوْنَ» از آينده خبر داد، همان گونه كه اين خواب نيز از آينده خبر مى‏دهد. «فَتْحٌ قَرِيبٌ»، مى‏تواند فتح خيبر يا مكّه باشد و مى‏تواند صلح حديبيّه باشد كه در حقيقت براى مسلمانان يك پيروزى به حساب مى‏آمد. . پيام‏ها: 1- انبيا، از خواب‏هايى است كه حتماً محقّق مى‏شود. «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ» 2- ورود حتمى مسلمانان به مسجد الحرام در حال آرامش، يك پيشگويى بود كه به تحقّق پيوست و از جلوه ‏هاى اعجاز قرآن بوده است. «لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ» 3- با اين‏كه رؤيا از پيامبر است، امّا در خبر دادن از هر امرى كه در آينده واقع مى‏شود، گفتن‏ «إِنْ شاءَ اللَّهُ» لازم است. 4- تراشيدن سر و كوتاه كردن مو و ناخن، از اعمال حج و عمره است. مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ‏ ... 5- امنيّت ظاهرى كافى نيست، آرامش درونى نيز لازم است. «آمِنِينَ‏- لا تَخافُونَ» 6- انسان، از تمام آثار و بركات، يا خطرات و عوارض تصميم‏هاى خود آگاه نيست و بايد مطيع فرمان خدا باشد. مسلمانان به فكر ورود به مكّه بودند ولى خداوند مى‏داند آثار و بركات صلح، بيشتر و بهتر است. «فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا» 7- چه بسا صلحى كه مقدّمه پيروزى باشد. «فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً»
آیه بامداد چهارشنبه : . سوره فتح : مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً «29» . ، رسول خداست و كسانى كه با او هستند، بر كفّار، سخت و در ميان خودشان مهربانند. آنان را پيوسته در ركوع و سجود مى‏بينى، كه فضل و را از خدا مى‏جويند، نشانه آنان در رخسارشان از اثر سجود نمايان است. اين‏ است وصف ايشان در تورات و وصف آنان در ، مانند زراعتى است كه جوانه را از زمين خارج كرده، پس آن را نيرو داده تا سخت شود و بر ساقه‏ى خود بايستد، آن گونه كه كشاورزان را به شگفتى و شادى وامى‏دارد. تا خداوند به واسطه مؤمنان كفّار را به خشم آورد، ولى خداوند به كسانى از كفّار كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دهند، وعده آمرزش و پاداشى بزرگ داده است. . نكته ‏ها: «ركع» جمع «راكع» به معناى ركوع كننده و «سجد» جمع «ساجد» به معناى سجده كننده است. اين دو كلمه براى كسانى به كار مى‏رود كه بسيار اهل سجده و ركوع و نماز باشند و بر آن مداومت كنند. «سوق» به معناى ساق پا و ساقه گياه، «شطأ» به معناى جوانه گياه، «آزر» به معناى تقويت و كمك و «فَاسْتَغْلَظَ» از غلظت به معناى سفت و محكم شدن مى‏باشد. . در نوشتن ‏نامه حديبيّه، همين كه حضرت على عليه السلام نوشتند: محمّد رسول اللّه، نماينده‏ كفّار اصرار كرد كه اين كلمه بايد حذف شود، امام على عليه السلام از حذف لقبِ «رسول اللّه» ناراحت بود ولى خداوند به جاى آن در متن قرآن فرمود: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» . ياران پيامبر، در جستجوى دنيا و آخرتند، «فضل» به نعمت‏ها و امكانات مادى، و «رضوان» به نعمت‏ها و امور معنوى گفته مى‏شود. شايد هم مقصود اين باشد كه ياران پيامبر براى كار خود ارزشى قائل نيستند، بلكه به فضل او دل‏بسته ‏اند نه به اعمال خود. . اين آيه، هم به نشانه ‏هاى ظاهرى مؤمن اشاره كرده كه خضوع و خشوع در گفتار و رفتار است، «سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» و هم به و ريشه ‏دار بودن عقيده در دل و جان مؤمن كه همواره در حال رشد و گسترش است. كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ‏ ... . در انجيل متى‏ مى‏خوانيم: بار ديگر مثلى براى ايشان زد و گفت: ملكوت آسمان مثل دانه خردلى است كه شخصى گرفته در مزرعه خويش بكارد. هر چند دانه خردل از ساير دانه‏ ها كوچكتر است، ولى چون نمو كند، بزرگ‏ترين بقول (سبزيجات) و درختى مى‏شود چنان كه مرغان هوا در شاخه ‏هايش آشيانه مى‏گيرند. . امام صادق عليه السلام در بيان آيه‏ «سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»، فرمودند: مراد آثار شب زنده ‏دارى است. «هو السهر فى الصلاة» اسلام دين جامع است؛ در خط سياسى‏ «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» و در اخلاق اجتماعى، «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» و در بعد معنوى‏ «تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً» است. پيام‏ها: 1- وعده‏ هاى الهى شفاف است. (آن پيامبرى كه مكتبش بر تمام اديان غالب مى‏شود، محمّد رسول اللّه است.) أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ ... مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ‏ ... 2- جهانى شدن مكتب اسلام، به رهبرى الهى و يارانى صادق نيازمند است. لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ‏ ... مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ‏ 3- يكى از ابزار و شيوه ‏هاى تربيت، معرّفى الگوهاست. «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» 4- ايمان به رسول خدا، «آمنوا به» گام اول است، مهم‏ترين گام، همراهى با رسول است. «وَ الَّذِينَ مَعَهُ» 5- مسلمانان بايد در برابر دشمن؛ خشونت، قاطعيّت، صلابت و شدّت داشته و در برابر ديگر مؤمنان؛ رأفت، مودّت، رحمت و عطوفت، مهر و احساسات داشته باشند. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» 6- بى‏ تفاوتى ممنوع، مسلمان بايد حبّ و بغض باشد. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» 7- ملاك مهر و قهر، ايمان و كفر است، نه قوم و قبيله و مال و ثروت. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» 8- عبادت، براى ياران پيامبر يك سيره دائمى است، نه يك عمل موسمى. «تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً» 9- در جامعه اسلامى، بايد نماز ظهور و بروز داشته باشد، نه مخفى و پنهان. «تَراهُمْ»
آیه بامداد چهارشنبه : . سوره حجرات : وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «9» . و اگر دو گروه از به نزاع و جنگ پرداختند، پس ميان آنان و آشتى برقرار كنيد. سپس اگر يكى از دو گروه بر ديگرى تجاوز كرد، با متجاوز تا به فرمان خداوند بازگردد. پس اگر متجاوز بازگشت (و دست از تجاوز برداشت)، ميان آن دو گروه به صلح برقرار كنيد و عدالت ورزيد كه خداوند عدالت‏ پيشگان را دوست دارد. . نكته ‏ها: گرچه اقتضاى ايمان، دورى از نزاع و برخورد ميان مؤمنان است، امّا مؤمنان، معصوم نيستند كه خطايى از آنها سرنزند و چه بسا گفتن جمله ‏اى يا انجام كارى، موجب بروز درگيرى ميان آنان گردد. بنابراين بايد آماده بود تا در صورت بروز چنين برخوردهايى، ضمن خاموش كردن آتش ، حقّ مظلوم پايمال نشود و چنان با ظالم برخورد شود كه ديگر تجاوزى تكرار نگردد. . در حديث مى‏خوانيم: برادر دينى خود را خواه ظالم باشد يا مظلوم، يارى كن. اگر مظلوم است، در گرفتن حقّ و اگر ظالم است، در جلوگيرى از ظلم. . اين آيه، آيه ‏اى است كه براى تلاوتش دو دست قطع شد. در ماجراى جنگ ، هر چند حضرت على عليه السلام مخالفان را از برپاكردن جنگ نهى فرمود، امّا طرفداران عايشه گوش ندادند و حضرت به خداوند شكايت كرد كه مردم نافرمانى مى‏كنند. آنگاه قرآن را به دست گرفت و فرمود: كيست كه آيه‏ وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ‏ ... را براى مردم بخواند؟ شخصى به نام مسلم مجاشعى گفت: من اين آيه را با صداى بلند مى‏خوانم. امام فرمود: دستان تو را قطع و تو را شهيد خواهند كرد. گفت: «هذا قليل فى ذات الله» شهادت من در راه خدا چيزى نيست. آنگاه قرآن را به دست گرفت و در برابر لشگر عايشه ايستاد و مردم را به ايمان به خدا دعوت كرد تا شايد خونى ريخته نشود و جنگى صورت نگيرد، اما آنان بر او حمله كردند و دست راست او را قطع كردند، قرآن را به دست چپ گرفت، دست چپ او را نيز جدا كردند، قرآن را به دندان گرفت، سرانجام اين تلاوت كننده قرآن را به شهادت رساندند. حضرت على عليه السلام بعد از شهادت او دستور حمله داد. آرى، ابتدا بايد با استناد به قرآن، اتمام حجّت نمود و سپس شجاعانه تا آخرين نفس در راه هدف مبارزه كرد. پيام‏ها: 1- ايجاد نزاع و درگيرى ميان مؤمنان، يك جرقّه است نه يك جريان، موقّتى است نه دائمى. «اقْتَتَلُوا» نشان از پديد آمدن نزاع است، نه دوام آن وگرنه مى‏فرمود: «يقتتلون» 2- مسلمانان در برابر يكديگر وبى‏ تفاوتى در برابر درگيرى‏ ها پذيرفته نيست. «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما» 3- براى آشتى دادن و برقرارى صلح ميان مسلمانان، بايد با سرعت و بدون تأخير قيام كنيم. (حرف فاء در «فَأَصْلِحُوا» نشانه‏ى سرعت است) 4- اگر يكى از دو گروه درگير، ياغى‏ گرى كرد، امّت اسلامى بايد بر ضدّ او بسيج شود. فَإِنْ بَغَتْ‏ ... فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي‏ 5- براى برقرارى امنيّت و عدالت، حتّى اگر لازم شد بايد مسلمانان ياغى كشته شوند. آرى، خون ياغى ارزش ندارد. فَإِنْ بَغَتْ‏ ... فَقاتِلُوا ... 6- در برابر خشونت بايد خشونت به خرج داد. فَإِنْ بَغَتْ‏ ... فَقاتِلُوا 7- در سركوب ، طفره نرويم و مسامحه نكنيم. «فَقاتِلُوا» (حرف «فاء» علامت تسريع است) 8- جنگ و قتال در اسلام، هدف مقدّس دارد. «حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ» 9- مدّت مبارزه تا زمان رسيدن به هدف است، «حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ» و ساعت، ماه و تاريخ خاصّى ندارد. مثل مدّت مراجعه بيمار به پزشك و مصرف دارو است كه تا زمان سلامتى بايد ادامه يابد. 10- در مبارزات اسلامى، هدفهاى شخصى، قومى، حزبى، يا ، خودنمائى و گرفتن زهر چشم از ديگران مطرح نيست، بلكه هدف، برگشتن ياغى به راه خداست. «حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ» 11- در مرحله‏ى درگيرى كه متجاوز معلوم نيست، بايد تلاش براى خاموش كردن اصل فتنه و ايجاد صلح باشد، «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما» ولى در مرحله‏ى بعد كه متجاوز و ياغى شناخته شد، صلح بايد در سمت و سوى دفاع از مظلوم و گرفتن حقّ او از ظالم باشد. «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ» 12- وظيفه مسلمانان در شرايط مختلف تفاوت دارد؛ گاهى اصلاح است و گاهى . (در اين آيه، هم كلمه «اصلحوا» دو بار آمده است و هم كلمه «قاتلوا») 13- هر كجا طوفان غرائز و غضب و لغزشگاه خطرناكى بود، سفارشات پى ‏درپى لازم است. بِالْعَدْلِ‏، أَقْسِطُوا ... يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ‏