eitaa logo
عسل 🌱
9.7هزار دنبال‌کننده
483 عکس
112 ویدیو
0 فایل
http://eitaa.com/joinchat/2867200012C970b5042b7 فریده علی کرم نویسنده رمانهای عسل، عشق بیرنگ، پراز خالی، شقایق خانه کاغذی،بامن بمان
مشاهده در ایتا
دانلود
با من بمان💐💐💐 دندانهایش را روی هم میفشرد قدم به قدم به طرفم امد. پشت دستم را روی دهان و بینی ام گذاشتم و هق هق گریه میکردم. دستش را بالا برد جیغ کشیدم در خودم مچاله شدم سیلی ایی که میرفت تا توی صورتم کوبیده شود را با دستم مهار کردم اما از طرف دیگر محکم به کمد خوردم . عربده ایی کشیدو گفت میکشمت مریم. با هردودستش مرا از موها و کتفم گرفت دو سه باری به کمد کوباند و سپس به جانم افتاد سرم را مابین دستانم گرفته بودم و جیغ میکشیدم. احساس میکردم کمر دیگر برای من نیست زانوانم شل شد و ان گوشه افتادم. رهایم کرد چند گام به عقب رفت و گفت .این بابت حرفهایی که ماجد جلوی اونهمه آدم به من زد . دستم را به سرم کشیدم شالم و موهایم که باز شده بود را از مقابل چشمم کنار زدم اشکهایم را پاک کردم جرات حرف زدن هم نداشتم. هر نفسی که میکشیدم احساس میکردم استخوانهایم میسوزد. سرم را با احتیاط بالا اوردم‌ و نگاهش کردم. دست بر کمر وسط اتاق ایستاده بود و به من خیره بود حتی ذره ایی هم دل رحمی در صورتش نبود.‌دستم را روی شانه م نهادم کمی ان را فشردم گردنم را به این سمت و ان سمت گرداندم. بدنم شدید درد میکرد. صدایش ترسی که کمرنگ شده بود را جلا داد پاشو نمیتوانستم از جایم تکان بخورم. فریادش انگار توانایم کرد بلند شو گفتم دستم را روی دیوار نهادم و نیمه بلند شدم نمیتوانستم صاف بایستم. در کنج دیوار با تکیه بر کمد و دیوار ایستادم . چشمانش را باریک کردو گفت حالا مثل بچه آدم برو انگشتر نشونت و بیار اواز گریه م بلند شدو گفتم بخدا دست من نیست با خونسزدی گفت پس دست کیه؟ نمیدونم. من دادمش به تو یک قدم به طرفم آمدو گفت یه نگاه به حال و روزت بنداز دیگه واقعا طاقت کتک خوردن نداری. برو بیارش دستانم را روی دهانم نهادم و با هق هق گریه نگاهش میکردم. یک قدم دیگر که به طرفم امد صدای گریه م بالا تر رفت و گفتم نیما خواهش میکنم ولم کن التماست میکنم تمومش کن برو انگشتر و بیار بده تمومش میکنم. ان لحظه اگر انگشتر هنوز در خانه بود حتما به او میدادم. قدم دیگر که به سمتم امد جیغ کشیدم و گفتم خدا الهی لعنتت کنه میگم دست من نیست. صدایش را بالا برد دوقدم فاصله مان را پر کرد دستانم را گرفت و گفت مگه نگفتم تو اسم خدارو نیار لحنم دوبا ه به التماس بازگشت و گفتم به جون عیسی به جون مامانم من دادمش به تو هر دودست مرا با یک دست نگه داشت سیلی محکمی به صورتم زدو گفت کجاست؟ سرم را صاف کردم و با جیغ گفتم نمیدونم به جاش چی بهت بدم دست از سرم برداری؟ تمام سکه هایی که بابت فروش ماشینم خریدی مال تو به جای اون انگشتر خوبه؟ با پشت دستش سیلی دیگری به آن سمت صورتم زدو گفت خفه شو مگه من گشنه پول تواَم. انگشترو بده اون انگشتر به چه درد من میخوره. تو اگر همه اون طلاهای تو گاو صندوقم اویزون من کنی به چه دردم میخوره. خوب اگر دستم بود ارزش جونم و که تو داری میگیریش رو که نداره. داره؟ میدادمش بهت. من دارم‌تو این خونه ذره ذره میمیرم انگشتر و میخوام با خودم ببرم تو قبر؟