eitaa logo
عسل 🌱
9.7هزار دنبال‌کننده
483 عکس
112 ویدیو
0 فایل
http://eitaa.com/joinchat/2867200012C970b5042b7 فریده علی کرم نویسنده رمانهای عسل، عشق بیرنگ، پراز خالی، شقایق خانه کاغذی،بامن بمان
مشاهده در ایتا
دانلود
با من بمان💐💐💐 شماره را برایم فرستاد دلم میخواست پرونده ماجد را همینجا میبستم. شماره را گرفتم . کمی بعد صدای زنانه ایی گفت بله سلام. سلام بفرمایید ببخشید من میتونم با فرح خانم صحبت کنم؟ از صدایش تشخیص دادم خود کثافتش است. دلوان . مکث کردو گفت شما؟ من دوستشون هستم. اسمتون ؟ نازنین گوشی چند لحظه مدتی بعد صدای ناز و دخترانه ایی گفت بله سلام. سلام شما؟ وانمود کن که منو میشناسی . من نازنینم. مکثی کردو گفت بله؟ با استرس که نکند فرح با من حرف نزد و ارتباط را قطع کند . تند‌ و تیز گفتم من دختر یکی از دوستای مادر خدابیامرزت مهینم . از مادرت یه چیزهایی میدونم میخوام بهت بگم. با گرمی گفت نازنین تویی؟ من چیزهایی میدونم که خیلی به دردت میخوره.‌ خوبی؟ چه خبر از روناک؟ شماره منو میتونی از تو گوشی خونه در بیاری؟ نه میتونی حفظ کنی؟ اره یکم بعد میام‌اموزشگاه. الان به خاطر فوت پدر شوهرم نمیام. شماره را گفتم و بعد از ان گفتم من زیاد نمیتونم منتظرت بمونم تا ده دقیقه دیگه بهم زنگ میزنی؟ اره. الان برات عکس کارمو میفرستم صبر کن برم خونه خودم. منتظرتم. ارتباط را قطع کردم. و منتظر ماندم. زیاد طول نکشید که تلفنم‌زنگ خورد شماره موبایلی با کد کردستان بود ارتباط را وصل کردم و گفتم الو شما کی هستی خانم.‌ من دختر دوست مادرتم. مادر من میدونی کی مرده؟ حدود بیست سال پیش‌ تو اهل کجایی؟ شیراز کجای شیراز؟ مکثی کردم و گفتم تو چیکار داری کجای شیراز؟ اگر راست میگی ادرس بده