#پارت282
با من بمان💐💐💐
چطورمیتونم بفهمم چی شده؟
باید با نامه قضایی تشریف ببرید پزشکی قانونی
نامه قضایی رو چطور باید بگیرم؟
معمولا اینجور مواقع باید کسی که ضربه خورده شکایت کنه مثلا خانم بگه همسرم منو زده من دستم شکسته. شما انکار کنی قاضی بفرسته پزشکی قانونی اونها تشخیص میدن
نیما سر تایید تکان دادو از اتاق رفت. دکتر رو به من ارام گفت
با چی زدی رو دستت؟
منو ببخشید اقای دکتر همسرمن یه خورده حساسه. ببینه من دارم باشما حرف میزنم فکر بد راجع به من میکنه.
دکتر سکوت کرد کمی بعد نیما با یک مشما وارد شد. دکتر پرستارش را صدا زدو دست مرا گچ گرفتند.
از بیمارستان خارج شدیم. دلم میخواست عیسی را در این شرایط دلداری میدادم.
نیم نگاهی به او انداختم . دو دل بودم که بگویم یا نه. انگار متوجه نگاه من شدو گفت
چیه؟
مکثی کردم و گفتم
میای بریم یه سر به عیسی بزنیم.
سرش را به علامت نه بالا دادو گفت
دیدن عیسی منو یاد لیلا می اندازه اعصابم خراب میشه.
نفس پرصدایی کشیدو به خانه رفت.
دررا که باز کرد تلفنش زنگ خورد و همانجا سرگرم صحبت شد.
به اتاق خواب رفتم مانتویم را در اوردم و بلیزاستین بلندی پوشیدم. صدایش باعث شد سرعتم را زیاد کنم.
به جای اینکه به زندگیت برسی گرفتی کپیدی. بعد هم که منو اسیر بیمارستان کردی . کدوم گوری رفتی؟
از اتاق خواب خارج شدم. به طرف اشپزخانه رفتم. رفتارهایش کفری م کرده بود . جمله اش در ماشین یادم امد برو دعا به جون مادرم کن .... کمی پررو شدم و به تندی گفتم
من امروز با وجود اینکه دستم خیلی درد میکرد همه خونه رو تمیز کردم. الان چه ایرادی هست؟ بیخودی دنبال بهانه نگرد.
از کنارش که خواستم رد شوم مرا از کتفم هل داد دو سه قدمی بدون تعادل رفتم . با فریاد گفت
واسه من پررو بازی در نیار ها
صاف ایستادم و گفتم
الان مشکل چیه نیما؟ کجا کثیفه؟
دو قدم به طرفم امدو گفت
ساعت ده شبه چه کوفتی قراره بخوریم؟
صبر کن الان بهت شام میدم
لابد تخم مرغ اره؟
نخیر خورشت کرفس درست کردم.
نگاهی به اشپزخانه انداخت و گفت
کو؟
گذاشتمش توی یخچال.