eitaa logo
عسل 🌱
9.7هزار دنبال‌کننده
474 عکس
111 ویدیو
0 فایل
http://eitaa.com/joinchat/2867200012C970b5042b7 فریده علی کرم نویسنده رمانهای عسل، عشق بیرنگ، پراز خالی، شقایق خانه کاغذی،بامن بمان
مشاهده در ایتا
دانلود
بامن بمان💐💐💐 مامانی که هرروز یه جز قران میخوند دیگه چشماش نمیبینه. همیشه سردردداره مدام هم فشارش بالاست . حال خوبی نداره. پلک زدم قطره اشکی از چشمم چکید عیسی ادامه داد لیلا چرا خودکشی کرد؟ ارام گفتم نکنه بابت اونم مقصر منم؟ اره تو مقصری. تو مقصر تمام بدبختیهای خانواده ایی. لیلا ناراحتی اعصاب داشت. دکترش گفته بود فعلا هیچ تغییرینباید توی زندگیش اتفاق بیفته. والا توفکر کردی من اونهمه اشتیاقش برای رفتن به خانه خودمون رو نمیدیدم؟ من مراقب پدر مادرمم بهانه بود چون دکترش گفته بود نباید تو زندگیش چیزی تغییر کنه . صدایش را بالا بردو گفت ماجد به خاطر چی به اون خونه حمله کردو من مجبور شدم شبونه اسباب اثاثیمو جمع کنم برم خونه خودم؟ این چه حرفیه که میزنی؟ ارزو خانم گفت لیلاچند وقت بوده قرص هاشو نمیخورده به خاطر اینکه دلش بچه میخواسته چه ربطی به من داره؟ اره من میدونم اون سر خود داروهاشو قطع کرده بود که باردار بشه ولی اون جابجایی..... بسه عیسی اینقدر منو .... تو بس کن مریم.‌تو مثل آدم زندگی کن با گریه گفتم من هر تلاشی که میکنم تا نیما منو ببخشه نمیشه که نمیشه سر هر مسئله ایی منو به فجیع ترین نوع ممکن میزنه اینقدر که موهای منو کشید امروز من موهامو قیچی کردم میبینی؟ اشاره ایی به صورتم کردم و گفتم جای دستش و روی صورت من میبینی؟ سرش را پایین انداخت نیما گفت با شیشه شکسته کمر منو از بالا تا پایین پاره کرده یه ردیف دراز از بالا تاپایین بخیه خورده. عیسی به تعجب نگاهی به نیما انداخت نیمالباسش را بالا زدو گفت ببین همین الان از بیمارستان میام. اشاره ایی به پیشانی اش کردو گفت با سینی زدتو سر من اینم جای کبودیش مشمئز رو به اوگفتم اونهمه تو زدی .... عیسی کلامم را بریدو گفت من هیچ حمایتی از تو نمیکنم. فکر طلاق و از سرت بیرون کن کفری شدم و رو به عیسی گفتم منم محتاج حمایت تونیستم. اخم کردو رو به من گفت میخوای طلاق بگیری مامان روهم به کشتن بدی ؟ رو به عیسی گفتم بمونمم اینجا نیما داره منو میکشه. میخوای طلاق بگیری چه غلطی کنی؟ این حرف جون دونفرو میگیره اولیش مامانه دومیش حاج سعید چند تا دیگه کشته باید بدیم به خاطر تو؟ سکوت کردم وکمی بعد گفتم میخوای بری ترکیه؟ سرتایید تکان داد ادامه دادم مامان چی؟ هم مامان و هم خاله معصومه رو میبرم. به خودش گفتی؟ اره گفت هرجا تو بری منم میام. فقط من بینتون اضافه م نه؟ من بمونم اینجا زیر دست نیما شکنجه بشم و بمیرم شماها برید راحت زندگیتونو کنید خودت کردی هرچی هم بهت گفتیم گوش ندادی. کاری کردی که من دهنم بسته ست نمیتونم حمایتت کنم. بعد از عقدو عروسیت بارها بهت هشدار داده بودم که اگر خطایی کرری روی حمایت من حساب نکن