eitaa logo
عسل 🌱
9.7هزار دنبال‌کننده
474 عکس
111 ویدیو
0 فایل
http://eitaa.com/joinchat/2867200012C970b5042b7 فریده علی کرم نویسنده رمانهای عسل، عشق بیرنگ، پراز خالی، شقایق خانه کاغذی،بامن بمان
مشاهده در ایتا
دانلود
با من بمان💐💐💐 لبهایم را روی هم فشردم و گفتم با سهم ارث پدری من یه واحد اپارتمان برام بگیر. رو به نیما ادامه دادم تو هم سکه هامو بده . یه مراسم ختم برای من بگیرید و همتون فکر کنید منم مُردم. هردو سکوت کردند و من گفتم اما از من نخواهیدبا کسی که سرکوچکترین مسئله منو به بدترین نوع ممکن کتک میزنه زندگی کنم. من یه غلطی کردم تاوانشم تو این چند وقت پس دادم. دیگه نمیتونم تحمل کنم. عیسی با قاطعیت روبه من گفت تو غلط میکنی . سرم را پایین انداختم و کمی بعد گفتم گوشی که ندارم. راه ارتباطی با کسی هم ندارم. تمام درها و پنجره های خونه رو اهن کشیده وقفل زده روزی دوبار هم میاد خونه منو میزنه. تو این شرایط میگه بچه دار هم بشیم. من خسته شدم. نمیتونم ادامه بدم. تو غلط کردی که خسته شدی. برخاستم و به حالت قهر به اتاق خواب رفتم. نیما و عیسی باهم حرف میزدند هرچه گوش تیز کردم نتوانستم بشنوم که چه میگویند.‌ کمی بعد بسته شدن قفل حفاظ نوید از رفتن او میداد روی تخت دراز کشیدم و خودم را به خواب زدم.‌متوجه حضور نیما در اتاق بودم روی تخت دراز کشید. لای چشمم راکمی گشودم . نگاهش روی من قفل شده بود.‌ پشتم را به او کردم و خوابیدم. صبح به محض رفتن او به سراغ گوشی رفتم و آن را روشن کردم همینکه روشنش کردم ماجد به من زنگ زد انگار که پشت خط من نشسته بود. ارتباط راوصل کردم و گفتم بله چرا خطت. و خاموش کردی؟ کارت رو بگو آدرس بهادروبه من بده من آدرس از اون ندارم گفتم که شماره دوست دخترشودارم. آدرسش و پیدا کن به من بده چرا باید اینکارو کنم؟ تو به قولت عمل نکردی و آبروی منو جلوی شوهرم بردی دیاکو رو پیدا میکنم میفرستم پیش شوهرت با دیاکو چیکار داری؟ چرا داری دنبالش میگردی؟ ماجد سکوت کردو من گفتم تا ندونم چرا دنبال دیاکو هستی محاله کمک کنم‌پیداش کنی میشینی دست روی دست میگذاری که زندگیت از هم بپاشه؟ نه من دیاکو رو پیدا میکنم اما قبلش بهش میگم که تو داری وجب به وجب تهران و دنبالش میگردی . صدای نفس های عصبی ماجد را میشنیدم. کمی بعد گفتم چرا داری دنبال دیاکو میگردی؟