eitaa logo
عسل 🌱
9.7هزار دنبال‌کننده
473 عکس
111 ویدیو
0 فایل
http://eitaa.com/joinchat/2867200012C970b5042b7 فریده علی کرم نویسنده رمانهای عسل، عشق بیرنگ، پراز خالی، شقایق خانه کاغذی،بامن بمان
مشاهده در ایتا
دانلود
با من بمان💐💐💐 نگاهم به ماشین لباسشویی زوم شد. فاکتور این شمش را ماجد به نامم زده بود و من ان را در لباسشویی شستم.‌حالا برای فروشش باید چه کار میکردم؟ اهی کشیدم و برشانس خودم لعنت فرستادم. همچنان که به لباسشویی نگاه میکردم. حرفهای فرح در امد.ماجد مردهارو جلوی خانواده هاشون و پسر بچه هارو جلوی مادرهاشون سر میبرید و با دخترهازنهاشون جهاد نکاح میکرد. فکر اینکه پول این شمش را ماجد از راه های داعشی بازی اش در اورده مثل خوره به جانم افتاده بود.‌ باید در این مورد با فرح صحبت کنم. گوشی م را برداشتم سیم کارتی که شکوفه به من داده بود عثمان شماره اش را داشت ان را در اوردم و سیم کارت قدیمم را انداختم. شماره فرح را گرفتم و کمی بعد گفتم سلام فرح جان، خوبی؟ چی شد؟از خانه شکوفه رفتی؟ فرح صداش لرزید میتونستم حدس بزنم که اشک تو چشمانش حلقه زده ارام گفت اره. از اونجا اومدم. شکوفه کلی اصرار کرد که بمون. قبول نکردم. مکث کرد و ادامه داد مریم جون، نمی‌دونم چیکار کنم... خسته شدم... آروم باش عزیزم، تازه اول راهی نباید خسته بشی. عثمان... عثمان دیوونه شده... زنگ میزنه مثل روانی ها عربده میزنه . میدونم دیگه زندگیم درست نمیشه و بعد اینکاری که کردم نمی‌تونم پیشش بمونم. سری آخر که کتکم زد... صدایش بیشتر لرزید و ادامه داد خیلی بد کتکم زد...هیمن اونجا بود اما جلوشو نگرفت. با ناراحتی گفتم وای فرح، این چه افکاریه؟! چرا به این چیزها فکر میکنی؟ فرح: هیچی... یه بحث کوچیک بود... سر یه چیز بی‌اهمیت... ولی اون همیشه اینجوریه... یهو عصبانی میشه و... دیگه نمیدونم چیکار کنم... دلم می‌خواد ازش جدا بشم... دوست دارم هیچ وقت دیگه نبینمش. فرح جان. منم دست کمی از تو ندارم. ما نباید اینجوری زندگی کنیم . زندگی مشترک نباید اینجوری باشه... زندگی زندان نیست. ماحق داریم خوشبخت باشیم، حق داریم زندگی آرومی داشته باشیم. همه چیز درست میشه خدا کمکمون میکنه. فرح با صدای لرزان و گرفته گفت می‌دونم... ولی چیکار کنم؟ من هیچ‌جا رو ندارم برم. خانواده‌ ندارم فامیلهای مامانم، اون‌ها هم قبولم نمی‌کنن. ناراحت نباش، پیش من هستی. من و تو خدارو داریم. تا وقتی که خودت رو سروسامون بدی همونجا بمون. بعدا میبینیم چیکار باید بکنیم. ولی اینو بدون که نباید به این آسونیا از ارامشی که حقته بگذری. ممنون مریم جون... نمی‌دونم چطور ازت تشکر کنم... واقعاً لطف بزرگی در حق من کردی. خواهش می‌کنم عزیزم، تو مثل خواهرمی. فقط... باید قوی باشی. باید به فکر آینده‌ات باشی. نمیدونم از کجا باید شروع کنم. خونه و زندگی و همه چیزمو از دست دادم.