eitaa logo
عسل 🌱
10.2هزار دنبال‌کننده
211 عکس
143 ویدیو
0 فایل
http://eitaa.com/joinchat/2867200012C970b5042b7 فریده علی کرم نویسنده رمانهای عسل، عشق بیرنگ، پراز خالی، شقایق خانه کاغذی،بامن بمان
مشاهده در ایتا
دانلود
خانه کاغذی🪴🪴🪴 بیرونش کن امیر تو دخالت نکن. من همینجا تو اتاق میمونم برو حرفهاتو باهاش بزن بعد بندازش بیرون امیر در را گشود و سپس از اتاق خارج شد. صدای سینا امد که گفت رفتم دم اون خونتون گفتن از اینجا رفتن امیر گفت اره اونجا رو فروختم فروغ کو؟ فروغ و ولش کن الان چه کمکی از من ساخته ست؟ تو که در جریان کار من هستی خانه رو فروختم برم ترکیه یه نامردی اومد گفت بیا یه مدت ماشین خریدو فروش کنیم.... میدونم پول هاتو از دست دادی شدم یه اس و پاس بیکار. میخواستم ببینم تو دفترت یه کاری چیزی داری دست و بال منم بند کنی؟ تو دفتر کاری که از دست تو بربیاد نه ندارم. نظافت یا ابدارچی هم باشه مشکلی ندارم. خون خونم را میخورد این بیشعور بی شخصیت باعث خجالت من بود. امیر گفت من کادرم تکمیله الان به نظرت من چیکار کنم؟ سابق تو اون شرکتی که کار میکردی... از اونجا اومدم بیرون . تو اشپزخانه اش کار میکردم‌ تو اشپزخانه چیکار میکردی؟ کمک اشپز بودم. یعنی اشپزی بلدی؟ یه حدودی اره بلدم. برو یه ساندویچی جیگرکی چیزی واسه خودت راه بنداز با چه پولی؟ کار کردن سرمایه میخواد. اون خونه ایی که سمت خانی اباد با خانمت داری زندگی میکنی واسه خودتونه؟ اونجا رو خانمم رهن کرده. همون اطراف من یه مغازه برات ردیف میکنم وسایل هم خودم میگیرم داخلش میزارم برو کار کن. خدا از اقایی کمت نکنه شماره کارتتم برام بفرست الان یه مقدار برات بزنم تا مغازه ت ردیف بشه دستت خالی نمونه . صدای سینا نیامدو کمی بعد گفت فرستادم