eitaa logo
شهدای دوغائی
229 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
3.1هزار فایل
کانال فعالیت فرهنگی
مشاهده در ایتا
دانلود
🧿 نقاشی چهره شهید محسن فخری زاده 🇮🇷 به مناسبت ۷ آذر دومین سالگرد شهادت این شهید عزیز .. طراح عباس گودرزی برای دیدن بقیه طرح ها کلیک کنید 👇👇👇 🌐 https://eitaa.com/goodarziart .
هدایت شده از دشت جنون
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹 گذری کوتاه بر زندگی پس از سخنرانی تاریخی در عصر عاشورای سیزدهم خرداد 1342 حکومت شاه در واکنش به این سخنرانی، حضرت و علمای دیگری را دستگیر کرد که از جمله آنها بود. مبارزات سیاسی این عالم مجاهد علیه رژیم منحوس پهلوی سالها ادامه یافت تا این که سرانجام در تیرماه سال 1353 هجری شمسی ساواک بار دیگر او را دستگیر کرد. به گواهی اسناد تاریخی ، ماموران خون ریز ساواک با وحشیانه ترین شکنجه ها - که سوراخ کردن استخوانها با مته های برقی یکی از فجیع ترین شکنجه ها بود - می خواستند آن را از راه و مسیری که انتخاب کرده باز دارند ولی این عالم شجاع با تنی پاره پاره جمله معروف و تاثیر گذار خود را با صدای بلند فریاد زد و در کاغذ اعترافات نوشت که : 🌹دشمن خمینی کافرست و من فکر می کنم تنها کسی که می تواند ایران را نجات دهد است 🌹 این مجاهد نستوه سرانجام در دی ماه 1353 براثر شکنجه های شدید جسمی و روحی در دخمه های ساواک به رسید. پیکر آغشته به این عالم پس از تشییع باشکوه در ، در قبرستان این شهر به خاک سپرده شد . شادی روح و 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
. ‏براندازا یه‌جوری میگن تو خیابون پر از مامور امنیتی بود ما نتونستیم کنیم انگار تو بقیه کشورا فرش قرمز پهن کردن. خب دوست عزیز ماهم ۲۳۰ هزار دادیم برای انقلاب؛ اگه نمی‌تونی برو کتاباتو جلد بگیر واسه اول مهر.
هدایت شده از دشت جنون
🌴🥀💐🌼💐🥀🌴 همسرش می گفت: مدتها بعد از در رویایی شیرین او را دیدم. درون قطار با دخترم آسیه نشسته بودم. بیرون پنجره، بود که نور بر صورتش احاطه داشت. او مرا محو خود کرده است. کسی در کنارش ایستاده بود. نگاهم به او افتاد. خدا می داند چقدر از دیدنش خوشحال شدم. بود. به من اشاره کرد و با صدایی رسا گفت: ناراحت نباش، من دارم می آیم. فردای آن روز بی صبرانه منتظر تعبیر خوابم بودم. ساعت نه صبح از تهران تماس گرفتند و گفتند یک بسیجی به نام به مشهد منتقل شده که احتمال می دهیم متعلق به خانواده شما باشد. با خانواده برای شناسایی راهی معراج شدیم. گفته بودند باید او را شناسایی کنم. باورش خیلی سخت بود. پیکرش به طور کامل سوخته، استخوان هایش در هم شکسته و ترکش های متعددی بر بدنش نشسته بود. وقتی چشمم به پای چپش، که قبلا ترکش خورده بود افتاد اطمینان پیدا کردم که خودش است. بعد از دیدن پیکرش دیگه آرام و قرار نداشتم. بار دیگر در خواب به سراغم آمد و دلسوزانه گفت: چرا اینقدر ناراحتی؟ من از اینکه تو با دیدن جنازه ام اذیت شدی ناراحتم! بعد با حالتی خاص گفت: باور کن قبل از تعداد زیادی تانک عراقی را منهدم کردم و لحظه ی هیچ چیز نفهمیدم. چرا که در کنارم بود و بالای سرم نشسته بودند!" 📚کتاب وصال، صفحه ۸۵ الی ۸۶ شادی روح و 🥀 @dashtejonoon1🌴💐
هدایت شده از دشت جنون
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 روایت که پیکر مطهرش ۹سال پس از دفن مانده بود به نقل از آن روز ۱۹ مهر ۱۳۷۱ بود، رفتم و دیدم که در قسمت جنوبی مزار حفره‌هایی ایجاد شده است، سرم را که نزدیک بردم، بوی خوشی استشمام کردم. سعی کردم آن را درست کنم، اما مزار داشت ریزش می‌کرد، به ناچار فرستادم دنبال برادرم که سواد بیشتری داشت و اهل خواندن رساله و قواعد مذهبی بود. او آمد و ماجرای ریزش مزار را برایش تعریف کردم. گفت که ما نمی‌توانم جسد را خارج کنیم، فقط باید سنگ را جا به‌ جا کنیم و اگر بشود بدون آنکه به مزار دست بزنیم، آن را تعمیر کنیم. با همین فکر دست به کار شدیم، اما ناگهان دیدیم سنگ لحد و کل مزار ریزش کرد و جنازه بیرون زد. هر بار که کار خراب‌تر می‌شد، مجبور می‌شدیم از دیگران کمک بگیریم و همین طور تعدادمان به ۲۰ یا ۲۱ نفر رسیده بود. به هر حال کمی بعد کار به جایی رسید که دیگر نمی‌شد جسد را به حال خودش رها کنیم و با صلاح و مشورت که کردیم تصمیم گرفتیم آن را خارج کنیم. پسر و برادرم برای خارج کردن جسد به داخل قبر رفتند. پیکر مطهر همان طور بود که بار اول و هنگام دفن دیده بودم. فقط کفن پوسیده شده و جنازه همچنان داخل کیسه پلاستیکی قرار داشت. پسر و برادرم به همراه یک نفر دیگر جسد را گرفتند تا بیرون بیاورند، اما دست همگی شد، خوب که نگاه کردیم دیدیم مثل اینکه جاری شده باشد، داخل کیسه جمع شده و از آن درز کرده است، اگر بخواهم خوب تشریح کنم، این کمی تیره‌تر از تازه بود، اما بود و حتی به داخل مزار هم می‌چکید. ما کیسه را باز نکردیم تا ببینیم چهره چطور است، اما اگر وزن پسرم موقعی که دفن شد ۵۰ کیلو بود این‌بار وزنش چند کیلویی کمتر شده و شاید به ۴۵ کیلو رسیده بود، یعنی تنها چند کیلو کمتر شده بود. ... 🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
هدایت شده از دشت جنون
🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀 در یکی از عملیات‌ها علیه دشمن بعثی، من با علی زمانی پرواز می‌کردم و احمد کشوری نیز با رحیم پزشکی ، در این عملیات ضربه مهلک و سنگینی به عراق وارد کردیم و عراق برای نجات خود مجبور شد پی در پی هواپیماهایش را در آسمان تعویض کند و اجازه نمی‌داد هواپیماها به فرودگاه برگردند و سوخت‌گیری کنند . با صدای بلند فریاد می‌زد: بچه‌ها! بزنید، نترسید رژیم بعث عراق دارد سقوط می‌کند. در آن لحظات حساس، کلیه نیروهای عراقی به طرف ما می‌آمدند ولی ما مثل سد در برابرشان ایستاده بودیم. در همان حال یکی از دوستانم به نام فیروز صمدزاده، گفت: مراقب باشید تعداد زیادی از میگ‌های عراق بالای سرتان پرواز می‌کنند ، پس از مدتی کشوری را صدا کردیم و متوجه شدیم که صدایش قطع شده ، هرچه قدر او را صدا کردیم ، جوابی نشنیدیم ، تا این که در انتهای مسیر دود غلیظی از محل سقوط او با هواپیما بلند شد ، برگشتیم و نشستیم و متاسفانه با بدن سوخته کشوری مواجه شدیم. شادی روح و 🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
هدایت شده از دشت جنون
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 آغازخوشبختی است خوشبختی ای که پایان ندارد ... که بشوی خوشبخت ابدی می شوی خدایا ما را با خوشبخت کن 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
مرجع سرود آوانواشهید خدمت _ شمیم ولایت شهرستان فسا_کانال آوانوا.mp3
زمان: حجم: 10.99M
نماهنگ: «شهید خدمت» متن نماهنگ: دوباره عطر و بوی شهید خادمی که شده رو سفید مردمی بود، با خدا بود درد مردمشو می خرید چشا گریون، دلا محزون آخرم که اربابشو دید امیدِ مردم، خدا رو دیدی تو راهِ خدمت، دردو چشیدی سختیِ راهو، به جون خریدی صدای اربابتو شنیدی تو مثل قاسم به، خدا رسیدی طعم شهادت، تو هم چشیدی خادم امام رضایی، ای شهید... چی میگفتی با اشک و آه توی طوف ضریح رضا چرا رفتی تو که دیدی یه روزی گریه های آقا دل گرفته شهیدِ خدمت امیدِ مردم، خدا رو دیدی تو راهِ خدمت، دردو چشیدی سختیِ راهو، به جون خریدی صدای اربابتو شنیدی تو مثل قاسم به، خدا رسیدی طعم شهادت، تو هم چشیدی خادم امام رضایی، ای شهید... گروه فشا
@ghalbeziba313Haj Mahmood Karimi - In Che Balaei Bood (320).mp3
زمان: حجم: 9.08M
کاش اسم تو آخرین کلامم باشد پروانه شدن حُسن ختامم باشد مانند کبوترانِ در خون خفته عنوان " " قبل نامم باشد... بانوای حاج محمود کریمی
۲۹ اکتبر به دنیا اومد ۱۸ اکتبر از زندان آزاد شد ۷ اکتبر طوفان الاقصی ‌ بپا کرد ۱۶ اکتبر تو میدون جنگ شهید شد پادشاه اکتبر، یحیی سنوار
@GANJINE313آرامش قبل از طوفان.mp3
زمان: حجم: 8.59M
«آرامش قبل طوفان» متن سرود: آرامشِ قبل از طوفان با هر قدمت می‌ پیچید فریاد یلی در میدان عاشق که شدی بی‌ باکی عُشاق علی بی‌ ترسند از خاطره‌ ات لرزانند از اسم تو هم می‌ ترسند عهد اگه عهده، عهده یه مرده مرد اگه مرده، اهل نبرده عشقه و هر کس رفته از این راه جز با شهادت بر نمی‌ گرده شبها ابر بارونی روزا مرد مِیدونی دیدار نزدیکه می‌ دونی از که شنیدی سرّ خدا را؟ از که گرفتی جام بقا را؟ غرقه به خون شد تا که تن تو شد عَلَم ما پیرُهن تو آرامشِ در چشمانت آرامشِ قبل از طوفان با هر قدمت می‌ پیچید فریاد یلی در میدان عاشق که شدی بی‌ باکی عُشاق علی بی‌ ترسند از خاطره‌ ات لرزانند از اسم تو هم می‌ ترسند این راه، راه امیده نوبت به ما رسیده گفتی وقت طلوع خورشیده مرد قیامی، مثل امامت نام امامت، تکیه کلامت وارث راه روح خدایی رسم پدر شد، رسم و مرامت آرامشِ در چشمانت آرامشِ قبل از طوفان با هر قدمت می‌ پیچید فریاد یلی در میدان عاشق که شدی بی‌ باکی عُشاق علی بی‌ ترسند از خاطره‌ ات لرزانند از اسم تو هم می‌ ترسند 👈فهرست سرودها اینجاست. · · • • • ✤ • • • · · @soroood · · • • • ✤ • • • · ·
1.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴روایـت ِ دانشـمند هســته ای دکـتر از خطــری که واقعـا اسـرائیل و آمــریکا را تهـدیـد می‌کـند....👆