eitaa logo
آسایش🕊
306 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
19.3هزار ویدیو
56 فایل
« صِرَاطُ‌ عَلِيٍ‏ مُسْتَقِيم،‌صِرَاطُ مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ،‌اللَّهُمَ‏ إِيَّاكَ‏ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ‏ نَسْتَعِينُ‏» Admin7 @AmiriiiiHosein لینک کانال: @asaysh
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خاطرات نوه ی مستر همفر
🖊خاطرات نوه مستر همفر 🔸جدایی دین از سیاست در طول تاریخ بزرگترین مانع ما در منطقه، آخوندها و ملاهای شیعه بودند البته نه همه آنها بلکه بخشی از آنها که احساس تکلیف کرده و وارد سیاست می شدند. هر چه ما رشته کرده، اینها پنبه می کردند. لذا بایستی برای این معضل فکری می کردیم. هدف و چشم انداز ما بر اساس یک جمله ساده و مهم بود، جدایی دین از سیاست. اگر می توانستیم به مردم بفهمانیم که دین از سیاست جداست و با هم فرق دارند و نباید در کار هم دخالت کنند، آن وقت می توانستیم جلوی دخالت ملاهای شیعه در سیاست را هم بگیریم. کار، کار بسیار سختی است قرار است جلوی حرف ملاهای بزرگی مانند میرزای شیرازی که می گفت دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست بیاستیم. برای عملی شدن این هدف بایستی از راه های مختلف وارد می شدیم. باید توسط رسانه ها، مطبوعات و قلم به دستان به مردم می فهماندیم ، اسلام با سیاست کاری ندارد و ملا و آخوند، مرد سیاست نیستند. دیگر اینکه بایستی از دل حوزه های علمیه زمزمه جدایی دین از سیاست بلند شود. برای این منظور چند نفر را مامور کردیم تا در منابع اسلامی ببینند چه چیزهایی مرتبط با جدایی دین از سیاست است تا آنها را استخراج کرده و بین خود آخوندها پخش می کردیم. در مرحله بعدی باید آخوند ضد سیاست تربیت می کردیم. می گشتیم ببینیم کدام مرجع و ملای شیعه با سیاست مخالف است زیر پر و بالش را می گرفتیم، مطرحش می کردیم برایش وجوهات و امکانات می فرستادیم، از طریق رسانه ها مشهورش می کردیم. نظرات و آرائش را نشر می دادیم و از او یک چهره سرشناش، دوست داشتنی، معنوی و ... می ساختیم. کار بعدی هم در خود حوزه ها بود. باید دوری از سیاست را برای آخوندها یک ارزش و امتیاز و ورود به سیاست را یک ضد ارزش و کار اشتباه نشان می دادیم. صِرفِ چسبیدن به درس و بحث یا نشستن در کنج خلوت و حلقه ذکر و ورد بایستی بالاترین ارزش در حوزه ها می شد و آخوند حکومتی، امام جمعه و جامعه شدن، ورود به سیاست و دولت و مجلس و ... بایستی یک کار ضد ارزش برای طلبه ها می شد. باید خود حوزه این گروه ها را به چشم حقارت می دید تا مردم و جامعه هم این افراد را طرد کنند. پیشتر، این طرح را در عراق پیاده کرده بودیم. به طوری که اگر آخوندی وارد سیاست می شد از چشم مردم می افتاد. اما اجرای این طرح در ایران خیلی سخت بود. در ایران نمونه های موفقی وجود داشت که نمی گذاشت ورود آخوندها به سیاست را ضد ارزش کنیم. از میرزای شیرازی گرفته تا آیت الله مدرس و کاشانی و در عصر حاضر هم آیت الله خمینی، نمونه های بارز ورود آخوندها به سیاست بودند. لذا کارمان بسیار سخت بود. برای خنثی کردن فعالیت این افراد یک راه وجود داشت و آنهم ورود آخوندهای بی کفایت به صحنه سیاست بود. برای این کار مدت زیادی را در حوزه ها می گشتیم و طلبه هایی که کله شان باد داشت، حس قدرت طلبی ، تایید طلبی، میل ریاست و شهرت داشتند را شناسایی و روی آنها کار می کردیم. برای ورود به سیاست و حکومت شیرشان می کردیم. برایشان هوادار و سوت و جیغ زن جمع می کردیم تا باورشان شود که مرد سیاست اند اما وقتی وارد میدان سیاست می شدند دائم گند می زدند. بایستی تا می توانستیم آخوندهای بی سواد، بی لیاقت، ناتوان، بی تقوا، دنیا دوست و ... را وارد سیاست می کردیم تا با گند کاری هایشان، مردم ایمان بیاورند که اسلام و آخوندها نباید وارد سیاست شوند. و در مقابل افرادی را که حس می کردیم اگر وارد سیاست شوند کلاهمان پس معرکه است را یا توسط نفوذی ها از ورود به سیاست منع می کردیم یا از طرق مختلف ترور شخصیتی می شدند و کنار می کشیدند. https://eitaa.com/joinchat/2542272635C1ac69b1a07
🖊خاطرات نوه مستر همفر 🔸زنان زنان یکی از بهترین سوژه های ما در جهان هستند؛ اما در ایران وضع جور دیگری است. همیشه وقتی سرنوشت زنان خانواده خودم را با زنان ایرانی مقایسه می کنم از درون نسبت به زنان ایرانی حس حسادت پیدا می کنم. زنان ایرانی دو امتیاز مهم داشتند اول اینکه در فرهنگی متولد و رشد کرده بودند که زن مظهر، نجابت، ناز، عشق، لطافت و ... بود. دوم اینکه دین و مذهبی داشتند که در آن برای زن شخصیت ویژه ای قائل بود. اگر تمام فمنیست های عالم جمع می شدند و همایش و جلسه و کنگره می گرفتند نمی توانستند بزرگی کار پیامبر اسلام را در ارزش دادن به زن در عرب جاهلی را فهم و تصور کنند. این دو امتیاز زنان ایرانی، کار را برای ما سخت کرده بود. بایستی کاری می کردیم تا زنان ایرانی نسبت به این دو امتیاز؛ غافل، بیگانه و حتی منزجر می شدند. برای اینکار لازم بود دو تیم جدا تشکیل دهم. تیمی از زنانی که از اسلام و ایران سرخورده شده بودند و تیمی از افراد خوش فکر برای طراحی سناریو های مختلف. برای تشکیل تیم زنان، سراغ محکومان سیاسی، برخی اقلیت های مذهبی، فعالان سیاسی و اجتماعی و دانشجویان ستاره دار رفتیم. بخشی را به صورت مستقیم از طریق سفارت ارتباط گرفتیم اینها می دانستند برنامه و هدف چیست و بخشی دیگر را در قالب همایش های روانشناسی، ورک شاپ، ان جی او ها، گروه های فرهنگی و هنری و ... جذب کردیم. اینها گروهی بودند که نباید از هویت و اهداف ما مطلع می شدند و فقط بایستی در زمین ما آنگونه که می خواستیم بازی می کردند. در اتاق فکری که تشکیل داده بودیم بایستی برای تیم زنان خوراک فکری آماده می کردیم. یکی از اعضا مسول بررسی منابع دینی شد تا بتواند بهانه ای برای القای تبعیض و ظلم به زنان بیابد. عضو دیگر گروه، مسول بررسی اظهارات مقامات جمهوری اسلامی راجع به زنان بود تا بتواند از آنها سوتی و گافی بگیرد. و نفر سوم گروه مسول بود فضای جامعه را بسنجد و متناسب با آن طرح و ایده بدهد. اجازه گفتن همه طرح های مطرح در اتاق فکر را ندارم ولی از آن جهت که بدانید چه بر سر زنان ایرانی آوردیم و چه بازی هایی برای ما کردند چند نمونه کوچک را برایتان می گویم. بر اساس یافته های عضو اتاق فکر از تحقیقات منابع اسلامی، زن جایگاه ویژه ای در جهان دارد. دختر دار شدن در اسلام بر خلاف جاهلیت یک نعمت بزرگ حساب می شد. زن مظهر احساس، عاطفه و لطافت بود، زنان حقوق خاصی از جمله مهریه و نفقه برخوردار بودند و از تکالیفی مانند کار کردن و کسب درآمد معاف بودند. از ابتدای خلقت زن پا به پای مرد آفریده و دارای حقوق و تکالیف گردید. در شیعه دختر پیامبر اسلام جایگاه ویژه ای داشته که بر تمام امامان شیعه برتری دارد. اسلام زن را مانند گوهری می دانست که بایستی از آن در برابر دل های بیمار، هوسباز و شهوتران حفظ شود لذا حجاب، ازدواج، عِدِّه را برای آن وضع کرد. این یافته ها وقتی در کنار یافته های عضو دیگر اتاق فکر از جو جامعه ایرانی قرار می گیرد نتیجه این می شود که ما بایستی مفاهیم بالا را حذف و تحریف کنیم. و موارد دیگر را در اذهان عمومی و خصوصا زنان ایرانی تزریق کنیم که چند مورد آنرا برایتان خواهم گفت: به مردم اینجور القا کردیم که در اسلام زن را ناقص العقل می خوانند، بر اساس آموزه های اسلام زن از دنده چپ مرد آفریده شده، در اسلام ارث و دیه زن نصف مرد است، حجاب برای زنان یک محدودیت است. زنان حق حضور در اجتماع را ندارند. زنان حق تصدی خیلی از مشاغل و پست ها را ندارند. زنان محکوم به حجاب اجباری، محرومیت از حضور در ورزشگاه ها، زن دوم شدن و ... می باشند و موارد زیادی که فعلا اجازه گفتنش را نداریم چون همین الان در ایران در حال اجراست. ما تا جایی که امکان داشت باید فقط و فقط شبهه آفرینی می کردیم و اجازه پاسخ به این شبهات را نمی دادیم بازهم مثل همیشه احمق های این گروه بازیمان را خوردند و برایمان بلندگو و بازیکن شدند، کاری کردیم که زن مسلمان ایرانی که مظهر ناز و نجابت و پرده نشینی بود به عریانی و خودنمایی فخر بفروشد. زن مسلمان ایرانی که در دامنش بچه شیرهایی مانند سربازان خمینی در انقلاب و جنگ عراق تربیت می شد و الگویش دختر پیامبرش بود امروز دغدغه اصلی اش حضور در ورزشگاه و دوچرخه سواری شود. باز با وجدانم تنها شده ام و دارد آزارم می دهد. احساس گناه دارد خفه ام می کند ولی چه کنم که برای خباثت آفرینی در ایران مامور شده ام. ' 🌷🪴 *آسایش تن و جان* 🔆شامل: طب و مسائل سیاسی- اجتماعی روز 🤔 ﴿آسایش۱ ↓﴾ https://chat.whatsapp.com/CLf4PHxDEHM1hjpyvYlBq1 ﴿آسایش۲ ↓﴾ https://chat.whatsapp.com/ImKhjykp0C56FAQnCzN7H7 ﴿آسایش۳ ↓﴾ https://chat.whatsapp.com/Fp8c8tbmAvRBYn9ZBrr70B ﴿آسایش۴ ↓﴾ https://chat.whatsapp.com/JLrVq5nAna67weDl7HGKM1 ﴿آسایش۵ ↓﴾ https://chat.whatsapp.com/LakMmfkG50l5P6IEoNAJ
🖊خاطرات نوه مستر همفر 🔸عدالتخواهی وای چقدر ظلم و ستم، تا کی تحمل اینهمه بی عدالتی، رانت، رشوه، تضاد طبقاتی ، واویلا..... روحت شاد رضاشاه.... اینها الفاظ و مفاهیمی است که باید در ایران تبدیل به گفتمان شود. باید از کاه کوه می ساختیم. هر اشتباه، سوتی، بی عدالتی و ظلمی را در بوق و کرنا می کردیم برای اینکار خودمان نمی توانستیم وارد عمل شویم. آنقدر در استعمار و استثمار پرونده داشتیم و گاو پیشانی سفید بودیم که رو برای اینکارها نمانده بود. بازهم احمق های هر صنف به کمکمان آمدند. از طریق روابطمان با مطبوعات، دادگستری، شهرداری، اداره کشاورزی و جاهای مختلف دنبال سوژه های بی عدالتی در ایران می گشتیم. معمولا در طول هفته موارد زیادی برایمان ارسال می شد که در اتاق فکر روی آن کار می کردیم و در نتیجه روی چند مورد به جمع بندی می رسیدیم. بعد از این مرحله بایستی توسط رسانه ها و البته همکاران همیشگیمان( احمق های هر صنف) در فضای مجازی و حقیقی پخش می شد. رسانه ها، تیتر خبری اش می کردند و همکاران عزیزمان هم با تویئیت ، لایو، استوری و ... روی آن مانور می دادند. کم کم کار آنقدر بالا گرفت که عدالتخواهی که ما مد نظرمان بود؛ تبدیل به یک جنبش و جریان درآمد و خیلی ها هر تلاشی می کردند تا خودشان را جزء لیست همکارانمان در بیاورند. بسته به افراط و تفریط، تعصب و حماقتی که اشخاص داشتند ما تعیین می کردیم چه کسانی باید در زمین بازی کنند و چه کسانی باید اخراج شوند. در عدالتخواهی مد نظر ما همه حق بازی نداشتند تنها افرادی با ویژگی های بالا می توانستند امتیاز بیاورند و مورد حمایت رسانه ای ما باشند در حقیقت تنها این افراد را در رسانه، مجازی و حقیقی مطرح و مشهور می کردیم. موارد زیادی هم بود که واقعا در ایده و عمل عدالتخواه بودند ولی مزاحم کار ما می شدند لذا محکوم به بایکوت بودند. یکی از اهداف ما از عدالتخواهی، برجسته کردن و نشان دادن بی عدالتی در ایران بود. باید دید منفی و ناامیدی در ایران حاکم می شد. هدف دیگر ما ایجاد شبهه و اتهام به اشخاص حقیقی و حقوقی انقلابی بود، بایستی انقلابی ها مورد اتهام قرار می گرفتند. اینکه فلان تاجر و مدیر خصوصی چقدر دزدی و اختلاس کرده مهم نیست مهم این است که ببینیم کدام انقلابی و مسلمانی پایش را کج گذاشته یا کج دیده می شود. هدف های بعدی از این پروژه ، لَوث کردن عدالتخواهی بود. بایستی اولا عدالتخواهی را در حد توئیت و لایو و استوری نگه می داشتیم همچنین کم کم چهره ای افراطی، متعصب، بی سواد و ... از عدالتخواهان نشان می دادیم. به زبان ساده باید عدالتخواهی بچه بازی می شد تا کم کم کسی سراغ آن را هم نمی گرفت. شاید در ابتدای پروژه چند تیر و ترکش هم به ما خورد اما مطمئن بودیم با این شیوه ای که ما پیش می رویم نتیجه همانی می شود که ما می خواستیم. https://eitaa.com/joinchat/2542272635C1ac69b1a07
🖊خاطرات نوه مستر همفر 🔸تحریف شادی و نشاط🔸 یکی از وظایف هر روز مامورین در کشورها، بررسی روزنامه و اخبار آن کشور است. من معمولا بعد از ناهار را به این کار اختصاص می دادم تا همه روزنامه ها روی گیشه بیاید. امروز تیتر یکی از روزنامه ها را می خواندم از قول یکی از مسولین ایران نوشته بود بعضی ها جلوی شادی مردم را می گیرند، متنش مربوط به مخالفت با برگزاری کنسرت ها بود. تا شب موقع خواب این تیتر جلوی چشمم رژه می رفت؛ انگار پیغامی داشت که نمی توانست بگوید. همش فکر میکردم این موضوع هم می تواند پروژه خوبی باشد و درست فکر می کردم راهی که دولت ما و غرب 100سال پیش رفته بودند و چیزی ندیدند را امروز مسولین و جوانان ایرانی وارد شده بودند و البته با چه ولع و حرصی. سریع طرحی نوشتم و به وزارت ایمیل کردم، حدود 3 ساعت بعد موافقت اولیه اش آمد. با استفاده از رابطینی که در جراید و سایت های خبری داشتم این موضوع را نشر دادم که مذهبی ها مخالف شادی مردم اند. و البته خیلی هم مورد توجه قرار گرفت. کلا در ایران بهترین کار، موج سازی و موج سواریست. خصوصا موجی که توسط جوانان به پا شود و خصوصا جوانانی که با تمام ادعای زرنگی ، ساده لوح تمام عیارند. خیلی خنده دار و مسخره است در زمانی که غرب از لذت های حیوانی و شهوانی خسته شده و رو به معنویت آورده در دل دنیای شرق در دل تشیع که هرچه مطالعه کردم معنویت بود ، عده ای از مسولین و مردمش طرفدار لذتهای حیوانی و شهوانی شده اند. امروز غرب خیلی از موسیقی ها را مثابه مواد مخدر می داند و اهل علم و صاحبان عقل و فکرش پی به آثار مخرب این موسیقی ها و کنسرت ها برده اند آنوقت در ایران روشنفکر نماهای احمق طرفدار این کارها می شوند و این ها را شادی می دانند. البته همه اینها نور چشم من و دولت من هستند. و از بودن این احمق های روشن فکر نما در ایران لذت می برم. اما وقتی شب ها با وجدانم روراست می شوم دلم به حالشان می سوزد. شادی و نشاطی که در مذهبی ها و متخلقینشان دیدم در هیچ جای غرب پیدا نمی شود اما باز این احمق ها دنباله رو شادی هایی اند که ما تا تهش رفتیم و پشیمان داریم بر می گردیم. این بیچاره ها آب در کوزه دارند و گرد جهان می گردند. شادی و نشاطی که در علما و عرفای 80 ،90ساله شیعه دیدم در جوانان 20 ساله اروپا ندیدم آنوقت این احمق های روشن فکرنما به جای پیروی از بزرگانشان، داغ شادی های حیوانی ما را به سینه می زنند. وقتی شب ها با وجدانم روراست می شوم با خودم می گویم اگر خدا بودم این احمق ها را تا ابد خار و ذلیل می کردم رسوا می کردم حماقتشان را برای همه ظاهر می کردم تا اینقدر ادعای سواد و تمدن و روشنفکری نکنند. اما روزها وقتی وجدانم خواب است از وجود این موجودات نخود مغز لذت می برم و برای افزایششان تلاش می کنم. بعد از چند روز از موافقت اولیه، طرح مفصلی برایم ایمیل شد که همان پیشنهاداتم را شرح و بسط داده بودند. بر اساس این طرح، ترویج شراب خواری، فحشا، اختلاط زن و مرد، موسیقی، رقص، حرافی و خیلی کارهای دیگر می بایست به عنوان مصادیق شادی معرفی می شد و اگر کسی با آنها مخالفت می کرد محکوم به تحجر و جمود فکری و در مقابل آیین های سنتی و مذهبی نمادی از غم و اندوه؛ تحجر و جمود فکری بود. از طرف دیگر لازم بود این رفتارها را در دیگر کشورها نشان می دادیم و به ایرانی ها ثابت می کردیم این رفتارها در کشورهای متمدن و شاد رواج دارد. اما دیگر نباید می فهمیدند در همین کشورها آمار فساد، تجاوز، خودکشی و غیره چقدر بالاست. تحمیق کردن ایرانی ها یعنی بهشان تلقین کنیم شادی همین چیزهاست ولو چند لحظه باشد ولو چندین برابر خماری داشته باشد. و تحمیق شدن یعنی روشنفکر نماهایشان این را بپذیرند.
🖊خاطرات نوه مستر همفر اعتیاد-دخانیات این آخرین پوک به آخرین سیگار وینستون امریکایی است. امشب برای من شب سختی خواهد بود زیرا آذوغه سیگارم ته کشید و تا بار جدیدم برسد یکی دو روزی طول می کشد. امشب جای دوری نمی خواهد برویم همین آخرین سیگار، بهانه خاطره گویی ام باشد. دولت های ما ضربه بدی از میرزای شیرازی در قضیه تنباکو خورده بودند. تنباکو و توتون ایرانی یکی از بهترین های بازار است. خودم امریکایی می کشم ولی وقتی می خواهم از ایران بروم یکی از سوغاتی های مهمی که باید ببرم توتون و تنباکوی ایرانی است. چای و سیگار، قلیان، چپق یا همان پیپ، یکی از اقلام مصرفی و مکملِ هم، در ایران بوده و هست. برای ایرانی ها یا حتی برای همه انسان ها شاید یک فرهنگ یا یک نیاز جسمی یا روانی به دود وجود داشته باشد، اما چیزی که مهم است اینکه الان در ایران، ما باید تعیین کنیم کیفیت و کمیت این دود چه باشد. از خیلی سال قبل همکارانم در این موضوع کار کرده بودند تا جایی که استعمال تریاک و شیره را وارد زندگی های مردم کردند اما انقلاب ایران آنقدر آرمان و هدف های بلند داشت که تریاک و شیره برای خاموش کردنش کافی نبود. 8 سال همه دنیا با ایران وارد جنگ شد تا زمینش بزند اما نتوانست ، گردن های کلفت و چشم و گوشهای تیز ایرانی نگذاشت و این ها مانع اصلی سیاست های ما بود باید کور، کر، نازک و به زیر می کشیدیمشان. پروژه ترویج مواد مخدر در ایران نکته و جذابیت خاصی ندارد که خاطره اش را بگویم همین را بدانید که هر ماده مخدری که در جهان تولید می شد، کوشیدیم در سریعترین زمان به دست ایرانی ها برسد و ایران بتواند در تولیدش خودکفا شود. البته بیشتر مانورمان روی موادی بود که مناسب حال و هوای سنین پائین باشد حسین فهمیده های خمینی را باید به حسین چرتیده های خامنه ای تبدیل می کردیم. و باید این بلا و مصیبت به گردن حکومت می افتاد باید اینطور در جامعه نشر می دادیم که رژیم ایران از قصد جوانانش را معتاد می کند تا بر علیه اش شورش نکنند... پروژه جذاب دیگری که فکرش را هم نمی کردیم بگیرد ترویج دخانیات در ایران بود. شاید باورتان نشود اما اتاق فکرمان از طریق رابط هایی که داشتیم، برای ترویج آن طرح های مبارزه با دخانیات ارائه می داد. چطور با ارائه طرح های مبارزه با دخانیات، دخانیات را در ایران رواج دهیم؟؟ حوصله توضیح دادنش را ندارم، اما برای مشاهده نتیجه کارمان؛ کافیست سری به کوچه و خیابانتان بزنید، کمتر محله ای را می بینید که یک فروشگاه مستقل دخانیات نداشته باشد. این نتیجه طرح هایی بود که ارائه دادیم. خواستند سرمه کنند کورش کردند... هزاران میلیارد هزینه مبارزه با دخانیات می کردند از فیلم و عکس و پوستر و .... اما در هر محله ای یک نمایشگاه متنوع و جذاب از محصولات دخانی بر پا شده بود. به بهانه مبارزه با فروش دخانیات در دیگر فروشگاه ها... حالا هم بقالی می فروخت هم مغازه های ویژه دخانیات. اما مهمتر این بود که بایستی چیزی را می فروخت که ما می خواستیم. توتون و تنباکوی ایرانی جایی در این مغازه ها نداشت. باید چیزی ارائه، فروخته و دود می شد که مورد تایید ما بود. دخانیاتی با اسانس ها و موادی که ما می خواستیم. موادی که بایستی گردن های کلفت را آب می کرد، چشم و گوش تیز را کند می کرد... برند همان برند امریکایی بود اما داخلش بسیار متفاوت. به محض اولین پوک، احساس ترس، عصبانیت، توهم، لرز، اختلال در ارزشیابی و تصمیم گیری، خودمشغولی ، انزوا، ناامیدی سراغ فرد می آمد. و این چیزی بود که باید بر مغز جوان ایرانی حاکم می شد... و اما آخرین خاطره امشب مربوط به پروژه ترک اعتیاد در ایران بود. به دست خودمان آلوده شده بودند و باید آنگونه که ما می خواستیم کنار بگذارند. اعتیاد به مواد مخدر، الکل، دخانیات و ... بهانه خوبی بود تا روش های ترک مورد نظرمان را وارد ایران کنیم. که مهمترین آن ترویج انجمن های 12 قدمی بود. آنقدر ایرانی ها تشنه ترک شده بودند و آنقدر بی عرضه های داخلی نتوانسته بودند از فرهنگ و مذهبشان درمانی ارائه دهند که خیلی راحت توانستیم انجمن ها را در ایران با بالاترین میزان عضوگیری و سرعت انتشار، رواج دهیم. به بهانه درمان اعتیاد، الکلیسم و استعمال دخانیات از طریق انجمن ها وارد ایران شدیم، ولی تنها کاری که نکردیم ترک آنها بود. در ظاهر، بسیار دقیق و حساب شده نظر معتادان، مردم و مسولین را به خود جلب کردیم اما در حقیقت کار ما شست و شوی مغزی این افراد بود. جوان ایرانی یا باید اهل دود و اعتیاد می بود یا باید به روشی که ما می گفتیم ترک می کرد.... امشب زیاده گویی کرده و اسرار مگوی زیادی گفتم. ولی حالا از فردا نگاهی به گردن های جوانان ایرانی بیاندازید ببینید چقدر نازک شده است اگر نتوانستید به حالت قبل برگردانید.... ' 🌷🪴 *آسایش تن و جان* 🔆شامل: طب و مسائل سیاسی- اجتماعی روز 🤔 ﴿آسایش۱ ↓﴾ http
🖊خاطرات گل درشت نوه مستر همفر 🔸تحقیر و سرزنش یکی از کارهایی که فکر، احساس و تمرکز یک انسان را به هم می ریزد، تحقیر و سرکوفت اوست. خیلی از ملت ها را با وجود اینکه ثروت های مادی و معنوی زیادی داشتند با همین سرکوفت و سرزنش، از پای در آوردیم. و حالا نوبت ایران بود. باید داشته های ایرانی ها تحقیر می شد. باید هر چیزی را بهانه می کردیم تا چماقی شود بر سر ایرانی ها. برای این کار، نقاط ضعف کشور، حکومت، مردم، اقتصاد، فرهنگ، سیاست و ... ایران و در مقابل در کشورهای دیگر نقطه قوت این موارد را باید میافتیم. و به وسیله آن نقاط قوت، این نقاط ضعف را برجسته و بر سر مردم ایران می کوبیدیم. در طول تاریخ چیزی که برای آزادی خواهان از همه پر زحمت تر بود این بود که به بردگان بفهمانند، آنها آزاد خلق شده اند و برده نیستند. همین باور را باید در ایران رواج می دادیم. باید حس حقارت و ضعف در وجود ایرانی ها نهادینه می شد. باید ایرانی ها را تشنه و گشنه ی تعریف و تمجید دیگر ملل می کردیم. باز هم رسانه مثل همیشه به یاریمان می آمد. بایکوت کاستی و عیب غرب و برجسته کردن نقاط ضعف ایران، در کنار اینها، احمق های هر صنف هم به کارمان آمد، سلبریتی ها، شومن ها، سیاسیون، فعالان اجتماعی نقش مهمی در تحقیر و استهزاء ایرانی ها ایفا می کردند. شاید خیلی ساده به نظر برسد ولی برای این هدف کارهای خیلی جزئی و ساده، تاثیرات مهمی داشت. مثلا از چند نفر که طبع نویسندگی و طنز نویسی داشتند خواستیم، در تحقیر و تمسخر ایرانی ها جوک بنویسند و شومن ها و کمدین ها در برنامه های خود بیان کنند. از تیم تولید رسانه خواستیم محتواهای تصویری حاوی عکس، کلیپ، مستند، گزارش و ... در معرفی و مقایسه نقاط ضعف ایران و ایرانی با نقاط قوت دیگر ملل و حکومت ها تهیه کنند. حاضر بودیم هر کاری کنیم تا ایرانی ها خودشان را باور نکنند. فرهنگ، حکومت، دولت، مذهب و اعتقادات خودشان را به چشم حقارت ببینند. تیم خودمان می نشست و داستانهای غیر واقعی و پوچی از زندگی غرب می ساخت و به خورد ایرانی ها می داد آنوقت خودشان در مهمانی و جلساتشان بافته هایمان را می گفتند و به دست خودشان، خودشان را تحقیر و مسخره می کردند. به قول خودشان، مرغ همسایه برای ایرانی ها غاز شد. تا جایی که احمق هایشان تلاش می کردند فرزندشان در غیر ایران متولد شود. هیچ جای دنیا این صمیمیت، اتحاد، فرهنگ، مشاهیر و ثروت های مادی و معنوی ایرانی ها را ندارد اما کاری کردیم که از خود بیگانه شوند. احساس ذلت و حقارت خفه شان بکند و با حسرت و حسادت به دیگر کشورها و ملت ها نگاه کنند.
🖊خاطرات نوه مستر همفر 🔸نسل اول انقلاب مردم ایران ویژگی های خاصی دارند که در همه آنها مشترک است مانند آرمان خواهی، هنر دوستی، غیرت و .... و جدای از این، هر صنف و گروهی هم ویژگی های خاص خود را دارد که بایستی روی آنها کار شود. اگر کسی می خواهد در ایران تغییری انجام دهد یا موجی ایجاد کند لازم است اقشار و اصناف مختلف ایران را شناخته و برای آنها برنامه ریزی کند. در یک تقسیم بندی، نسل های ایرانی به نسبت انقلاب تقسیم می شوند، نسل اول، دوم، سوم و ....انقلاب. تمام تلاش ما نابودی، تحریف و انحراف انقلاب ایران است لذا بایستی برای هر کدام از این نسل ها برنامه خاصی می گذاشتیم. به عنوان مثال نسل های اول انقلاب را بایستی پر و بال می دادیم و از تکبر و ادعایشان استفاده می کردیم. به نظر خودم نسل های اول انقلاب ایران شامل چند دسته اصلی هستند، اول گروهی که در دوران انقلاب و جنگ کشته شدند و امروز به عنوان الگو معرفی می شوند. دوم گروهی دیگر که الان هم به آرزوی کشته شدن یا همان شهادت کار می کنند. سوم گروهی که در ظاهر انقلابی و آرمانی دارند اما در باطن تشنه پست و مقام اند. و چهارم افرادی که خودشان هم نمی دانند چه کاره اند؟ زمانی عاشق جنگ و جبهه و کشته شدن بودند و حالا طعم دنیا چشیده اند. گاهی دلشان با گروه اولی هاست و گاهی با گروه سومی ها. نه من نه هفت جد و آبادم توان نفوذ در گروه اول و دوم را نداریم خب اولی ها که دیگر کشته شده و کاری نمی توانند بکنند. گروه دوم را یا باید ترور شخصیتی کنیم با ترور جانی تا از میدان خارج شوند. اما گروه سوم و چهارم بهترین افرادی هستند ک بر طبق اهداف ما کار می کنند. با نفوذی که در سازمان های ایران داشتیم می کوشیدیم از مقامات بالا تا مسولیت های جزء به دست گروه سوم باشد. افرادی به ظاهر موجه با سابقه انقلابی گری مانند شکنجه، اسارت، جبهه، جانبازی و .... و البته افکاری متعصبانه و خودمحورانه ، قدرت طلب، متکبر لجباز و .... هر جا این افراد سر کار می آمدند خودشان به دست خودشان آبروی انقلاب و نظامشان را می بردند. یقه بسته ها و ظاهر الصلاح هایی که ما از زندگی شخصیشان و کثافتکاری هایشان خبر داشتیم. و اما گروه چهارم ،گروهی بودند که زمانی در تظاهرات اول انقلاب یا مدتی هم در جبهه و جنگ بودند به اندازه خود عنوان و اسم و رسمی پیدا کرده و الان مشغول زندگی و زن و بچه شده اند. تلاش ما روی این گروه بیش از بقیه بود بایستی اینها را نسبت به نظام ایران بدبین و زاویه دار می کردیم. اگر اینها نسبت به نظام و انقلاب احساس ندامت و خجالت می کردند کار درست می شد و نسل های بعدی انقلاب از آنها درس می گرفتند. تولید محتوا در فضای مجازی برای این قشر و فاصله انداختن بین آنها با گروه های اول و دوم یکی از مهمترین کارهایی بود ک برای این موضوع انجام دادیم. تصور کنید نسلی را که ادعای سابقه و حضور در جریان انقلاب و جنگ دارد، حالا امتیازات و خدماتی گرفته یا نگرفته، تبدیل به اپوزوسیون نظام شده است. اثری که این فرد می تواند بگذارد هزار برابر یک کارشناس و مجری خارج نشین است. این یعنی حرکت موریانه ای که از داخل، خانه را ویران می کند. این گروه اگر به دست انقلابی ها می افتادند سریع انقلابی می شدند و حال و هوای گروه اول و دوم را می گرفتند و اگر ما خوب عمل می کردیم و تحت تاثیر برنامه های ما می شدند خیلی سریع انقلاب و نظامشان را به قیمت یک کیلو مرغ یا یک لیتر روغن گران شده می فروختند. 🌹🌳🌹 *آسایش تن و جان* "شامل؛ طب و مسائل سیاسی- اجتماعی روز"🤔 ✳️واتساپ: * آسایش ۱👇 https://chat.whatsapp.com/ImKhjykp0C56FAQnCzN7H7 * آسایش ۲👇 https://chat.whatsapp.com/Fp8c8tbmAvRBYn9ZBrr70B * آسایش ۳👇 https://chat.whatsapp.com/JLrVq5nAna67weDl7HGKM1 * آسایش ۴👇 https://chat.whatsapp.com/CLf4PHxDEHM1hjpyvYlBq1 آسایش ۵👇 https://chat.whatsapp.com/LakMmfkG50l5P6IEoNAJ5m ✳️ ایتا👇 https://eitaa.com/asaysh ✳️ سروش👇 https://splus.ir/assaysh 🌹🌳🌹
🖊خاطرات نوه مستر همفر 🔸مقدس مآبی های من خاطره امروزم مربوط به مقدس مابی هایی است که در ایران داشتم. برای اینکه کسی شک نکند و در دل همه جا باز کنم می بایست کارهایی می کردم که نشان از معنویت، زهد و تقوای من باشد مثلا یک روز در اتاق تنها صوت مداحی و روضه گذاشتم و خودم را به حالت گریه زدم و منتظر بودم کسی در را باز کند و من را به این حال ببیند آن روز حدود 2ساعت معطل شدم و بالاخره یکی آمد و من را دید و من هم مثلا سریع خودم را جمع و جور کردم که ریا نشود. خیلی جالب بود از فردا نگاه و رفتارش به من عوض شده بود. بار دیگر ساعت 2 شب، نیم ساعت در دستشویی فرچه به دست ایستادم تا اگر کسی از خواب بیدار شد بیاید و ببیند من دارم متواضعانه و مخفیانه توالت ها را تمیز می کنم و یا بعضی شب ها کنار جاکفشی می نشستم و کفش بچه ها را واکس می زدم و بعد کاری می کردم که متوجه کارم شوند و به اخلاص و معنویتم غبطه بخورند. خیلی شبها ساعت زنگ گذاشته بودم و دو ساعت قبل از اذان صبح بیدار می شدم و حالت خوابیدنم را به حالت سجده تنظیم می کردم ومی خوابیدم بیچاره هم اتاقی هایم فکر می کردند من دو ساعت سجده می روم و ذکر و ورد می گویم هفته ای 2 تا 3 شب قبل نماز صبح بیدار می شدم و غذا گرم می کردم و به عنوان سحری می خوردم تا اطرافیان فکر کنند روزه می گیرم، در طول روز هم به طور مخفیانه غذا می خوردم و موقع غروب با هیجان و نشاط خاصی چای و غذا درست می کردم که مثلا می خواهم روزه ام را افطار کنم. به قول یکی از اعضای اتاق فکرم، که خیلی در کتابهای عرفانی تحقیق کرده بود می گفت اگر دستورات اسلام را برای قیافه و فیگور گرفتن انجام دهی خیلی آسان و موثر است اما اگر بخواهی تنها برای خدا باشد مشکل می شود. از اینرو احادیث مربوط به آداب ظاهری را خیلی خوب خواندم و اجرا می کردم، مثلا همیشه شب ها جلوی جمع نشسته آب می خوردم با هر قلپ آبی که میخوردم ذکر می گفتم. حتما قبل غذا نمک می خوردم و در نمازم خیلی چهره متواضعانه می گرفتم به نحوی که وقتی در تشهد خودم را روی یک پایم می انداختم و گردنم را کج می کردم و به کمرم انحنا می دادم تا ساعتها درد کمر و گردن داشتم اما این کار خیلی موثر بود و به چشم می آمد. همیشه لبانم را می جنباندم و پِس پِس می کردم که مثلا دارم ذکر می گویم. همیشه لبخند می زدم و تیپ شهدایی می گرفتم. صدها کتاب عرفانی و اخلاقی خریدم و آنها را در قفسه کتابهایم به صورت برعکس گذاشتم که مثلا ریا نباشد و کسی نفهمد من اهل عرفان و سیر و سلوک هستم و البته خیلی ها از سر فضولی می رفتند می دیدند و به همین ترتیب نظرشان به من جلب می شد. با پولهایی که از سازمان می آمد در کارهای خیری که توسط آشنایان و افرادی که قرار بود دیدشان نسبت به من مثبت شود شرکت می کردم. اکثر عیوب اطرافیانم را ثبت کرده بودم و برای هرکدام حدیث و آیه ای آماده کردم تا در جمع یا خلوت وقتی آن رفتار را داشت با آن آیه تذکر دهم. آنهایی را که پر رو و پر ادعا بودند در جمع ضایعشان می کردم مثلا تا غیبت می کرد با حالت عصبانیت احادیث غیبت را می خواندم و آنهایی را که لازم بود سوارشان شوم را در خلوت نصیحت دلسوزانه و برادرانه می کردم و از آن به بعد در دلش یک حس ضعف و تواضعی نسبت به من پیدا می کرد در طول اقامتم هیچگاه لباس آستین کوتاه نپوشیدم هیچگاه وقت های نماز نخوابیدم هیچگاه شهوت شکمم را نشان ندادم و اکثرا به بهانه صمت و کنترل زبان سکوت می کردم. با این کارها خیلی و خیلی ها را فریفتم و خیلی از برنامه هایم روبه راه شد اما این وسط ها، بودند افراد زیرکی که انگار از تمام نیّاتم باخبرند ، انگار تمام فکر وذهنم را می بینند، از نگاههای عاقل اندر سفیهشان می شد فهمید، از بی تفاوتی نسبت به رفتارهایم، از متلک های سنگینی که بعضا می انداختند. به قول یکی از دوستان مستشرقم، این افراد نگاهشان فکرشان زبانشان خداییست و هیچ جوره فریب نمیخورند. 🌹🌳🌹 *آسایش تن و جان* "شامل؛ طب و مسائل سیاسی- اجتماعی روز"🤔 ✳️واتساپ: * آسایش ۱👇 https://chat.whatsapp.com/ImKhjykp0C56FAQnCzN7H7 * آسایش ۲👇 https://chat.whatsapp.com/Fp8c8tbmAvRBYn9ZBrr70B * آسایش ۳👇 https://chat.whatsapp.com/JLrVq5nAna67weDl7HGKM1 * آسایش ۴👇 https://chat.whatsapp.com/CLf4PHxDEHM1hjpyvYlBq1 آسایش ۵👇 https://chat.whatsapp.com/LakMmfkG50l5P6IEoNAJ5m ✳️ ایتا👇 https://eitaa.com/asaysh ✳️ سروش👇 https://splus.ir/assaysh 🌹🌳🌹