eitaa logo
آسمانی باش
8.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
1 فایل
با رهنمودهای اهلبیت علیهم السلام و اولیاء الهی میتوانیم آسمانی باشیم مدیرکانال @ali_reza_ayati
مشاهده در ایتا
دانلود
آثار استعفار @Asemani_bashim
4_5897848764449690896.mp3
2.67M
راضیه و مرضیه حاج آقا عالی @Asemani_bashim @saatibarayagha
روزی وزیر هارون الرشید از کنار قبرستان رد می‌شد؛ دید جناب بهلول، استخوان‌ها را در قبرستان جابجا می‌کند، و دنبال چیزی می‌گردد. گفت: بهلول! اینجا چه می‌کنی؟ بهلول گفت:‌ امروز آمده‌ام این‌ها را از هم جدا کنم. فرق بگذارم بین وزیر، دبیر، سرهنگ، سرتیپ، تاجر، حمّال و ... . می‌خواهم ببینم داخل این‌ها کدامشان وزیر است! هر چه نگاه می‌کنم می‌بینم تمام مثل هم هستند. این‌ها بی‌خود در دنیا بر سر هم می‌زدند. ✍🏻آیت‌الله شهید دستغیب، معارفی از قرآن، ص 325 @Asemani_bashim
طهارت ملائک، طهارت ذاتیّه است، طهارت ما، طهارت اکتسابیّه است و طهارت اکتسابیّه، افضل از ذاتیّه است. این اشتباه است که بیان می‌شود: من ملک بودم و فردوس برین جایم بود. ما ملک بودیم؟!! ما باید برتر از ملک باشیم. ملک، خادم انسان است ✍🏻درس اخلاق آیت الله قرهی 24 اسفند 92 @Asemani_bashim
30.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کانون افزایش رزق استاد شجاعی @Asemani_bashim
38.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محبت امیرالمؤمنین علیه‌السلام @Asemani_bashim
1_2820565579.mp3
7.4M
صوت کوثر استاد شجاعی استاد عالی @Asemani_bashim
آیت الله العظمی مرعشی نجفی بارها می فرمودند شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم . آن شب در عالم خواب , دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند . حضرت فرمودند : شاعران اهل بیت را بیاورید . دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند . فرمودند : شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید . آن گاه محتشم و چند تن از شاعران فارسی زبان آمدند . فرمودند : شهریار ما کجاست ؟ شهریار آمد . حضرت خطاب به شهریار فرمودند : شعرت را بخوان ! شهریار این شعر را خواند : علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ما سوا فکندی همه سایه هما را آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند : وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم , فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست ؟ گفتند : شاعری است که در تبریز زندگی می کند . گفتم از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید . چند روز بعد شهریار آمد . دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیده ام. از او پرسیدم : این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته ای ؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام ؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام . مرحوم آیت الله العضمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند : چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند . حضرت , شاعران اهل بیت را احضار فرمودند : ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند : شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند . آنها نیز آمدند . بعد فرمودند شهریار ما کجاست ؟ شهریار را بیاورید ! و شما هم آمدید . آن گاه حضرت فرمودند : شهریار شعرت را بخوان ! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید . شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید : من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم . تاکنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام . آیت الله مرعشی نجفی فرمودند : وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت , معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده , من آن خواب را دیده ام . ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند : یقینا در سرودن این غزل , به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید . البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است . بلی , این بزرگواران , خاندان کرم هستند و همه ما در ذیل عنایات آنان به سر می بریم . ✍جزوه فرازهایی از وصیتنامه الهی اخلاقی آیت الله مرعشی نجفی ص ۵۰ تا ۵۳. ناشر کتابخانه معظم له چاپ یازدهم ویرایش چهارم @Asemani_bashim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ورود بی بی دو عالم به صحرای محشر حاج آقا کاشانی @Asemani_bashim
حکمت ۲۵۴نهج البلاغه: امام امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: «اي فرزند آدم، تو خود وصيّ خويشتن باش، و از مال و ثروتت آنچه مي خواهي كه ديگران پس از مرگ تو انجام دهند، تو خود ايثار كن». @Asemani_bashim
راه پاکی @Asemani_bashim
آیت الله بهاءالدینی: ما تجربه زیادی به دست آورده‌ایم و وجدان نموده‌ایم که برای رهایی از مشکلات راه‌هایی است که بهترین آنها که خود ما حس کرده‌ایم و به کمک آنها به حاجتهایمان رسیده‌ایم، چهار چیز است: نذر کردن گوسفند برای فقرا، خواندن حدیث کساء به طور پی در پی، پرداختن صدقه و ختم صلوات. ✍🏻 آیت بصیرت، ص 68 @Asemani_bashim
از نشانه‌های ایمان این است که مؤمن، دست مؤمن را می‌گیرد و به او کمک می‌کند. اهل عمل، این‌گونه هستند و فقط این نیست که بروند نماز بخوانند و روزه بگیرند و ... - که البته انسان باید این‌ها را انجام بدهد - اهل عمل، این نیست که بگوییم فقط در دل شب قیام می‌کنند که البته این هم سعادتی می‌خواهد و بارها بیان کردیم که اولیاء خدا فرمودند: به هر که هر چه دادند، در دل شب و به واسطه شب‌خیزی دادند، امّا همان قیام در دل شب، باعث می‌شود که مؤمن دست مؤمن را می‌گیرد و خداوند هم این توفیق را می‌دهد. این‌ها، همه رمز است. مثلاً یکی از موارد آن، این است که گناه نکند، امّا یکی دیگر این است که علاوه بر گناه نکردن، این‌طور نباشد که فقط در خودش باشد و دست دیگران را نگیرد؛ چون در این صورت خداوند او را جزء مؤمنین، حساب نمی‌کند و به او کمک نمی‌کند. چون خدا باید کمک کند که ما شب‌خیزی داشته باشیم، مطالبی را بفهمیم و پرده‌ها برایمان بالا رود و ... . «اللّه ُ فی عَونِ المؤمنِ ما کانَ المؤمنُ فی عَونِ أخیهِ»، مادامی که مؤمن کمک حال برادر مؤمنش باشد، خدا هم کمک حال اوست. ✍🏻درس اخلاق آیت الله قرهی 24 اسفند 92 @Asemani_bashim
آیت الله بهجت رحمت الله علیه: در حدود سى چهل سال پیش جوان شکسته‌بندى در قم نقل کرد: روزى زن محجّبه‌اى به درِ مغازه من آمد و اظهار داشت: استخوان پایم از جا در رفته و مى‌خواهم آن را جا بیندازى، ولى در بازار نمى‌شود. چون مى‌ترسم صدایم را افراد نامحرم بشنوند، اگر اجازه مى‌دهى به منزل برویم. قبول کردم و حدود سیصد تومانى را که در دخل داشتم با خود برداشتم و درِ مغازه را بستم و به‌دنبال آن زن روانه شدم، تا این که به منزل ایشان وارد شدیم. آن زن درِ خانه را از داخل بست، متوجه شدم که قصد دیگرى دارد، درِ خانه را هم از داخل بسته بود، و مرا نیز تهدید مى‌کرد که در صورت مخالفت، به جوان‌هاى بیرون منزل خبر مى‌دهم تا به خدمتت برسند. به او گفتم: سیصد تومان همراه دارم، بیست تومان هم در مغازه دارم، همه را به تو مى‌دهم، دست بردار. فایده نداشت، پیوسته اصرار و تهدید مى‌کرد. از سوى دیگر، آن‌زن آن‌قدر به من نزدیک بود که حال دعا و توسّل هم نداشتم، به‌گونه‌اى که گویا بین من و دعا حایل و مانعى ایجاد شده بود. سرانجام، به‌حسب ظاهر به خواسته او تن در دادم و حاضر شدم و اظهار رضایت کردم و او را به‌گونه‌اى از خود دور کردم و براى تهیّه چیزى فرستادم. در این هنگام دیدم حال دعا پیدا کرده‌ام. فوراً به امام رضا ـ علیه السّلام ـ متوسّل شدم که اگر عنایتى نفرمایى و مرا نجات ندهى و این بلا را رفع نکنى، دست از شغلم برمى‌دارم. گویا آن جوان به‌قصد تقرّب و قضاى حوایج مؤمنین این را از آن حضرت تقاضا کرده بوده و آن شغل هم به نظر و توجه آن حضرت بوده است. مى‌گوید: در همین اثنا دیدم سقف دالان شکافته شد و پیرزنى از سقف به زیر آمد! فهمیدم توسّلم مستجاب شد. در این حین زن صاحب‌خانه هم آمد، به پیرزن گفت: چه مى‌خواهى و براى چه آمده‌اى؟ گفت: در این همسایگى نزدیک شما وضع حمل نموده‌اند، آمده‌ام مقدارى پارچه ببرم، گفت: از کجا آمده‌اى؟ گفت: از درِ خانه، با این که من دیدم از سقف خانه وارد شد! درهرحال، آن دو با هم به گفت‌و‌گو پرداختند و من هم فرصت را غنیمت شمرده به‌سمت درِ منزل پا به فرار گذاشتم. زن به دنبالم آمد و گفت: کجا مى‌روى؟! گفتم: مى‌روم درِ خانه را ببندم. گفت: من در را بسته‌ام. گفتم: آرى! به همین دلیل که پیرزن از آن وارد خانه شد! به‌سرعت به‌سوى در رفتم و از خانه و از دست او نجات یافتم. وقتى مطلّع شد که فرار مى‌کنم، از پشت سر یک فحش به من داد و آب دهان به رویم انداخت، که در آن حال براى من از حلوا شیرین‌تر بود. بعد به خدمت مرحوم آقا سیّد محمّدتقى خوانسارى ــ رحمة اللّه علیه ــ جریان فحش و ناسزا و آب دهان انداختن به رویم را براى ایشان نقل کردم، ایشان فرمودند: اى‌کاش آن فحش‌ها و اذیت‌ها را به من مى‌کردند، اى‌کاش آن آب دهان را به صورت من مى‌انداختند. وقتى که آقا چنین فرمودند: حالت آرامش در من پیدا شد، ولى بعد از آن دیگر آن اذیت‌ها و وقایع تکرار نشد. آقایى که این جریان را نقل کرد اهل‌علم نبود، به‌حسب ظاهر جوانى از عوام و با ظاهری موجه  بود. درهرحال این‌گونه از حرام فرار کرده بود، در آن زمان که بى‌دینى رواج داشت و میان جوان‌ها افراد متدیّن کم پیدا مى‌شدند! بعد از این قضیّه، از کرامت و عنایت خداوند متعال به او این بود که آتش دنیایى به آن دستش که آن را به پاى آن زن گذاشته بود، اثر نمى‌کرد به‌گونه‌اى که حتّى مى‌توانست ذغال گداخته را با آن دست مانند انبر بگیرد و بردارد! چه مقامات، چه کرامات، با چه ریاضات و گرفتارى‌ها! ✍🏻خبرگزاری تسنیم        خبرگزاری تیتر ؛کد خبر: ۲۰۷۵۵ @Asemani_bashim