14.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ سه دقیقه
نماهنگ قرار نبود
حدادیان
@saatibarayagha
@Asemani_bashim
5.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپکوتاه
حسن ظن و رحمت الهی
مهدی توکلی
@saatibarayagha
@Asemani_bashim
حاج آقا دولابی:
کار خدا و ائمه (ع) شرط ندارد. این مائیم که اگر بخواهیم یک کاری بکنیم شرایط لازم دارد. می خواهم خانه بسازم پول لازم دارد، می خواهم بهشت بروم این کار لوازمات بهشتی می خواهد، باید آنها را تهیه کنم. من برای هر کاری که بخواهم انجام بدهم یک لوازماتی باید تهیه کنم خدا چطور؟ خدا لوازمات احتیاج ندارد. اگر من خود را در اختیار او قرار دهم او همچون برق کار را تمام می کند. ((إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ))*. تا خدا فرمود ((باش)) هست، در یک چشم به هم زدن.لذا ما از خدا مفت خوریم. من سلیقه خودم را می گویم. شما هم همین جورید. این را می گویم تا رویتان به این کار باز شود و در خلوتتان بدانید که مفت خورید. کسی از کارکردن چیزی گیرش نیامده است. این را به شما می گویم. البته خدا آنهایی را هم که اهل کار بودند محروم نکرده است و یک چیزی به آنها داده است اما آنها خیلی معطل شدند. اقلش اینست که معطل کارهایی شدند که رفته بودند انجام دهند اما شما را می شناسم که هم کم حوصله اید و هم همسر و اولاد دارید. هرچه می توانید از آن مفت ها دست بزنید. بگویید ((خدایا از فضلت به ما عطا کن. ما وسایل عدلت را نداریم. الهنا عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک)). فضل یعنی مفت! یعنی مفت مفت
✍خبر آنلاین
@saatibarayagha
@Asemani_bashim
آیت الله سید احمد فهری زنجانی نقل می کنند :
دوستی داشتم به نام مرحوم سرهنگ محمود مجتهدی که درک محضر آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را کرده بود و نیز از انفاس او بهره ای داشت، او می گفت:
روزی پس از پایان درس، عازم حجره یکی از طلبه ها که در مدرسه دارالشفاء بود، گردید و من نیز در خدمتش بودم ، به حجره آن طلبه وارد شد و مراسم احترام معمول گردید و پس از اندکی جلوس ، برخاسته و حجره را ترک گفتند و چون منظور از این دیدار را پرسیدم ، فرمود:
شب گذشته به هنگام سحر، فیوضاتی بر من افاضه شد که فهمیدم از ناحیه خودم نیست و چون توجه کردم دیدم که این آقای طلبه به تهجد برخاسته و در نماز شب اش به من دعا می کند و این فیوضات اثر دعای اوست، این بود که به عنوان سپاسگزاری از عنایتش، به دیدار او رفتم!
✍️کتاب طبیب دلها
@Asemani_bashim
آیت الله شهید مطهری:
آدمی روح بسیار حساسی دارد، زود تحت تأثیر واقع می شود، و ممکن است بعضی اشخاص خودشان را گول بزنند و خیال کنند محیط و معاشرت در آنها تأثیر ندارد ولی اشتباه است، انسان با روحی بسیار حساس و قابل تغییر آفریده شده است تغییرات روحی که در انسان پیدا می شود مگر خیلی زیاد باشد که خودش بفهمد و الا کمتر خود شخص متوجه تغییرات و تبدیلات روحی خود می شود انسان گاهی جسماً لاغر می شود تا خودش را وزن نکند متوجه نمی شود. تغییرات و کم و زیادهای روحی به درجاتی نامحسوس تر و دقیق تر است و به طریق اولی فهمیده می شود و متأسفانه همچو وسیله ای نیست که انسان هر روز یک بار یا هفته ای یک بار و یا ماهی یک بار و حداقل سالی یک بار خودش را وزن کند و ببیند چقدر از لحاظ روحیه سبک تر یا سنگین تر شده. صلاح و فساد بدون آنکه خود اشخاص بفهمند از فردی به فردی سرایت می کند
✍️حکمتها و اندرزها
@Asemani_bashim
حاج میرزا احمد عابد نهاوندی معروف به« مرشد چلویی»:
«هر چيزي از نازكي پاره مي شه، الا ظلم كه از كلفتي پاره مي شه».
✍️کتاب بهترین کاسب قرن
@Asemani_bashim
حاج آقا قرهی :
ابن ابی الحدید معتزلی، جملهای دارد که اگر شرح نهج البلاغه را نمینوشت و خیلی از مطالب را که راجع به مولیالموالی گفته، نمیگفت، همین یک جمله را که بیان کرده است، یقیناً بهشتی است. او بیان میکند: چرا با وجود معجزات کثیرهای که خلفا و دیگران از امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) دیدند و خودشان هم در آخر اقرار کرده و بیان کردند که اگر علی نبود، ما هلاک میشدیم (همهی آنها بیان کردند: «لو لا علی لهلک ابابکر»، «لو لا علی لهلک عمر»، «لو لا علی لهلک عثمان»)، تسلیم نشدند و عداوت ورزیدند؟!
او میگوید: علّت، این است که آن سرچشمه و مایهی اوّلیّه و آنچه را که اسّ و اساس دین است، نداشتند و آن، حبّ است. بعد ذیل همین مطلب، روایت پیامبر را میآورند که فرمودند: «هل الدّین الّا الحبّ»، آیا دین، جز محبّت است؟!
او میگوید: اگر کسی حبّ را نداشت، تو گویی کور میشود. میبیند، منکر میشود. میبیند، معاند میشود.
اگر حبّ نباشد، یقیناً عداوت جایگزین میشود!
✍️عقیق کد خبر : 94052
@Asemani_bashim
حاج آقا دولابی:
می توانی با خدای خودت این جور صحبت کنی. ((الهنا عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک)). با عدلت با ما معامله نکن. من وسائلش را ندارم.عدل یعنی اگر بهشت می خواهی بروی باید وسایل آن را داشته باشی. اگر می خواهی پیش خدا نزدیک شوی باید وسایلش جور باشد. عقلت درست باشد و مانند اینها...، فضل خیلی زیباست. زیرا دهنده اش خود اوست. سازنده اش خود اوست. اصلا او می خواهد بدون عمل چیز بدهد. نمی خواهد مزد بدهد. مزد را به اندازه کار می دهند. فضل چطور؟ قاعده فضل اینست که صاحبش حد آن را با شئون خودش بسنجد. تفضل به فاضلیت فضل کننده مربوط است نه به من. شنیدی چه شد؟ وقتی شما چیزی می دهید اندازه آن به کرم شما موکول است، نه به من. کرم شما هرچه هست آن را می دهی. خدای مهربان وقتی که به کسی تفضل می کند، آن را مناسب آقایی خودش قرار می دهد. اگر بخواهد مزد بدهد مناسب کاری که من کردم می دهد. لذا ما دیدیم و حساب کردیم و پدران ما و علمای سابق حساب کردند و دیدند کار ما با عدل سامان نمی گیرد. پیغمبرمان (ص) هم در دعا عرض کرد: ((الهنا عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک یا کریم))، نام کریم را هم آورده است
✍خبر آنلاین
@saatibarayagha
@Asemani_bashim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپکوتاه
شاه کلید
حاج آقا عالی
@saatibarayagha
@Asemani_bashim
48.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم ۲۹ دقیقه
بخشی جالب از برنامه زندگی پس از زندگی
خانم سمانه مختار زاده
@saatibarayagha
@Asemani_bashim
4_5814560724285917073.mp3
5.37M
صوت ۷ دقیقه
اسم خاص خداوند و تجلی آن
محمد شجاعی
@saatibarayagha
@Asemani_bashim
(هشام بن عبدالملک ) خلیفه مستبد اموى ، سالى براى زیارت به مدینه و مکه رفت . وقتى به مدینه رسید و اندکى آسود، گفت : (یکى از اصحاب پیامبر را نزد من آورید.) اطرافیانش به وى گفتند: (کسى از یاران پیامبر زنده نمى باشد و همه مرده اند). هشام گفت : (پس یکى از تابعین را بیاورید.)
(طاووس یمانى ) یکى از یاران حضرت على (ع ) را یافتند و نزد هشام بردند. طاووس وقتى که به مجلس هشام رسید نعلین خود را از پا در آورد و گفت :
(السلام علیک یا هشام ، چطورى ؟) سپس بدون اینکه منتظر جواب وى شود، بدون اجازه هشام نشست .
هشام بسیار عصبانى شد و خواست که هشام را به قتل برساند، اما یاران و اطرافیانش به وى گفتند: (اینجا حرم رسول خدا، و این مرد هم از علما است و او را نمى توان کشت ) هشام که وضع را آنطور دید، رو کرد به طاووس و گفت : (اى طاووس تو با چه دل و جراءتى این کار را انجام دادى ؟) طاووس در جواب هشام گفت : (مگر چه کار کردم ؟) هشام با خشم بیشترى گفت : (تو در اینجا چند عمل بى ادبانه مرتکب شدى ، یکى آنکه نعلین خود را در کنار بساط من بیرون آوردى ، و این کار در نزد بزرگان زشت است ، دیگر اینکه مرا امیرالمؤ منین نگفتى . و دیگر اینکه بدون دستور من ، در حضورم نشستى و بر دست من بوسه نزدى .)
طاووس گفت : (من نعلین خود را به این دلیل پیش تو در آوردم که هر روز پنج بار پیش خداوند بزرگ که خالق همه است بیرون مى آوردم و او بر کار من خشم نمى گیرد، و دلیل اینکه تو را امیرالمؤ منین نخواندم ، این است که همه مردم به امیرى تو راضى نیستند، و من اگر مى گفتم ، امیرالمؤ منین ، دروغ گفته بودم . و اما اینکه تو را به نامت و بدون لقب خواندم ، به این دلیل است که ، خداوند بزرگ دوستان خود را با نام بدون لقب مى خواند و گفته است یا، داود و یا یحیى و… اما دشمنان خود را به لقب یاد کرده است و گفته : (تبت یدا ابى لهب و تب ) . و اما اینکه دست تو را نبوسیدم ، این بود که از امیرالمؤ منین شنیدم که گفت : (روا نیست بر دست هیچ کس بوسه زدن ، مگر دست زن خویش بر مبناى رابطه زن و شوهرى ، و دست فرزند خویش بر اساس رحمت پدرى ) و دیگر اینکه بدون اجازه در پیش تو نشستم ، از على (ع ) شنیدم که فرمود: هر که مى خواهد، مردى دوزخى را ببیند، بگوئید، در مردى نگرد که نشسته باشد و در پیشگاه وى عده اى ایستاده باشند.) هشام از دلیرى طاووس سخت برآشفت و گفت : (اى طاووس مرا پندى و نصیحتى بگوى .)
طاووس در جواب گفت :
(از امیرالمؤ منین شنیدم که فرمود: در دوزخ مارهایى هستند، هر کدام به اندازه یک کوه و عقربهایى هستند به اندازه چند شتر منتظر امیرى هستند که با رعیت خود عدل نکند.) طاووس وقتى که این سخن را گفت ، برخاست و از آنجا فرار کرد.
✍️گفتنیهای تاریخ//علی سپهری اردکانی
@Asemani_bashim