حاج آقا قرهی :
ابن ابی الحدید معتزلی، جملهای دارد که اگر شرح نهج البلاغه را نمینوشت و خیلی از مطالب را که راجع به مولیالموالی گفته، نمیگفت، همین یک جمله را که بیان کرده است، یقیناً بهشتی است. او بیان میکند: چرا با وجود معجزات کثیرهای که خلفا و دیگران از امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) دیدند و خودشان هم در آخر اقرار کرده و بیان کردند که اگر علی نبود، ما هلاک میشدیم (همهی آنها بیان کردند: «لو لا علی لهلک ابابکر»، «لو لا علی لهلک عمر»، «لو لا علی لهلک عثمان»)، تسلیم نشدند و عداوت ورزیدند؟!
او میگوید: علّت، این است که آن سرچشمه و مایهی اوّلیّه و آنچه را که اسّ و اساس دین است، نداشتند و آن، حبّ است. بعد ذیل همین مطلب، روایت پیامبر را میآورند که فرمودند: «هل الدّین الّا الحبّ»، آیا دین، جز محبّت است؟!
او میگوید: اگر کسی حبّ را نداشت، تو گویی کور میشود. میبیند، منکر میشود. میبیند، معاند میشود.
اگر حبّ نباشد، یقیناً عداوت جایگزین میشود!
✍️عقیق کد خبر : 94052
@Asemani_bashim
حاج آقا دولابی:
می توانی با خدای خودت این جور صحبت کنی. ((الهنا عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک)). با عدلت با ما معامله نکن. من وسائلش را ندارم.عدل یعنی اگر بهشت می خواهی بروی باید وسایل آن را داشته باشی. اگر می خواهی پیش خدا نزدیک شوی باید وسایلش جور باشد. عقلت درست باشد و مانند اینها...، فضل خیلی زیباست. زیرا دهنده اش خود اوست. سازنده اش خود اوست. اصلا او می خواهد بدون عمل چیز بدهد. نمی خواهد مزد بدهد. مزد را به اندازه کار می دهند. فضل چطور؟ قاعده فضل اینست که صاحبش حد آن را با شئون خودش بسنجد. تفضل به فاضلیت فضل کننده مربوط است نه به من. شنیدی چه شد؟ وقتی شما چیزی می دهید اندازه آن به کرم شما موکول است، نه به من. کرم شما هرچه هست آن را می دهی. خدای مهربان وقتی که به کسی تفضل می کند، آن را مناسب آقایی خودش قرار می دهد. اگر بخواهد مزد بدهد مناسب کاری که من کردم می دهد. لذا ما دیدیم و حساب کردیم و پدران ما و علمای سابق حساب کردند و دیدند کار ما با عدل سامان نمی گیرد. پیغمبرمان (ص) هم در دعا عرض کرد: ((الهنا عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک یا کریم))، نام کریم را هم آورده است
✍خبر آنلاین
@saatibarayagha
@Asemani_bashim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپکوتاه
شاه کلید
حاج آقا عالی
@saatibarayagha
@Asemani_bashim
48.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم ۲۹ دقیقه
بخشی جالب از برنامه زندگی پس از زندگی
خانم سمانه مختار زاده
@saatibarayagha
@Asemani_bashim
4_5814560724285917073.mp3
5.37M
صوت ۷ دقیقه
اسم خاص خداوند و تجلی آن
محمد شجاعی
@saatibarayagha
@Asemani_bashim
(هشام بن عبدالملک ) خلیفه مستبد اموى ، سالى براى زیارت به مدینه و مکه رفت . وقتى به مدینه رسید و اندکى آسود، گفت : (یکى از اصحاب پیامبر را نزد من آورید.) اطرافیانش به وى گفتند: (کسى از یاران پیامبر زنده نمى باشد و همه مرده اند). هشام گفت : (پس یکى از تابعین را بیاورید.)
(طاووس یمانى ) یکى از یاران حضرت على (ع ) را یافتند و نزد هشام بردند. طاووس وقتى که به مجلس هشام رسید نعلین خود را از پا در آورد و گفت :
(السلام علیک یا هشام ، چطورى ؟) سپس بدون اینکه منتظر جواب وى شود، بدون اجازه هشام نشست .
هشام بسیار عصبانى شد و خواست که هشام را به قتل برساند، اما یاران و اطرافیانش به وى گفتند: (اینجا حرم رسول خدا، و این مرد هم از علما است و او را نمى توان کشت ) هشام که وضع را آنطور دید، رو کرد به طاووس و گفت : (اى طاووس تو با چه دل و جراءتى این کار را انجام دادى ؟) طاووس در جواب هشام گفت : (مگر چه کار کردم ؟) هشام با خشم بیشترى گفت : (تو در اینجا چند عمل بى ادبانه مرتکب شدى ، یکى آنکه نعلین خود را در کنار بساط من بیرون آوردى ، و این کار در نزد بزرگان زشت است ، دیگر اینکه مرا امیرالمؤ منین نگفتى . و دیگر اینکه بدون دستور من ، در حضورم نشستى و بر دست من بوسه نزدى .)
طاووس گفت : (من نعلین خود را به این دلیل پیش تو در آوردم که هر روز پنج بار پیش خداوند بزرگ که خالق همه است بیرون مى آوردم و او بر کار من خشم نمى گیرد، و دلیل اینکه تو را امیرالمؤ منین نخواندم ، این است که همه مردم به امیرى تو راضى نیستند، و من اگر مى گفتم ، امیرالمؤ منین ، دروغ گفته بودم . و اما اینکه تو را به نامت و بدون لقب خواندم ، به این دلیل است که ، خداوند بزرگ دوستان خود را با نام بدون لقب مى خواند و گفته است یا، داود و یا یحیى و… اما دشمنان خود را به لقب یاد کرده است و گفته : (تبت یدا ابى لهب و تب ) . و اما اینکه دست تو را نبوسیدم ، این بود که از امیرالمؤ منین شنیدم که گفت : (روا نیست بر دست هیچ کس بوسه زدن ، مگر دست زن خویش بر مبناى رابطه زن و شوهرى ، و دست فرزند خویش بر اساس رحمت پدرى ) و دیگر اینکه بدون اجازه در پیش تو نشستم ، از على (ع ) شنیدم که فرمود: هر که مى خواهد، مردى دوزخى را ببیند، بگوئید، در مردى نگرد که نشسته باشد و در پیشگاه وى عده اى ایستاده باشند.) هشام از دلیرى طاووس سخت برآشفت و گفت : (اى طاووس مرا پندى و نصیحتى بگوى .)
طاووس در جواب گفت :
(از امیرالمؤ منین شنیدم که فرمود: در دوزخ مارهایى هستند، هر کدام به اندازه یک کوه و عقربهایى هستند به اندازه چند شتر منتظر امیرى هستند که با رعیت خود عدل نکند.) طاووس وقتى که این سخن را گفت ، برخاست و از آنجا فرار کرد.
✍️گفتنیهای تاریخ//علی سپهری اردکانی
@Asemani_bashim
حضرت امیرالمومنین اسدالله الغالب علی ابن ابیطالب صلوات الله علیه:
هرگز دشمن دوست خود را به دوستى مگیر که با این کار به دشمنى با دوست خود برخاسته اى.
✍از وصایای مولا به فرزند برومندشان امام حسن مجتبی علیه السلام
@Asemani_bashim
6.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ کوتاه
تا زدستت میرسد شو کارگر
حاج آقا عالی
@saatibarayagha
@Asemani_bashim
20.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ ۴ دقیقه
نماهنگ دوست دارم...
حسین طاهری
@saatibarayagha
@Asemani_bashim
️
آیت الله بهجت (ره) :
اگر کسی بفهمد دنیایش نظیر آخرتش به دست خداست و اوست که مطالب دارَین را امضا میکند ، خیلی راحت میشود.
✍در محضر بهجت، ج۳
@Asemani_bashim
آیت الله جوادی آملی:
حضرت امير علیه السلام فرمود: ما يك «استدراج» داريم كه عذاب الهي است و يك «احسان» داريم؛ گاهي ذات اقدس الهي به برخی افراد نعمتهاي فراواني ميدهد؛اگر در حوزه و دانشگاه است نعمتهاي علمي و دانشی می دهد، اگر در بازار است نعمتهاي مالی می دهد، اما اين نعمتهاي فراوان علمي و مالي، گاهی استدراج است؛ يعني خداوند می خواهد انسان را كم كم بالا ببرد و سپس انسان را از آن بالا به پایین بیندازد؛ هر چه انسان بالاتر برود در هنگام سقوط مرگش قطعيتر است، در قرآن فرمود برخيها خيال ميكنند ما داريم به آنها احسان ميكنيم در حالی که ما درجه درجه آنها را بالا ميبريم تا از همانجا اينها را پرت كنيم تا هلاک شوند
انسانی که اهل محاسبه نیست، چون معرفت دقيق ندارد، گاهی خیال میکند كه خدا نسبت به او احسان ميكند؛ چنین انسانی بين «استدراج» و «احسان» فرق نميگذارد، او لغزشهاي فراواني دارد اما خداوند هر بار که او لغزش كرده است عيب و نقص او را پوشانده، اما آن شخص در مقابل این لطف خداوند، مغرور شده و خيال ميكند نزد خداوند عزيز است در حالی که خداوند می فرماید ما او را در فتنه و آزمون قرار داديم ولي خود او نميداند؛ محاسبه براي همين است كه انسان اين امور خود را بررسي كند؛ تا ببیند به وی نعمت عطا شده تا شاکر باشد یا گرفتار نقمت است تا توبه کند و خود را اصلاح نماید.
✍درس اخلاق
۱۳۹۵/۰۱/۲۸
@Asemani_bashim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ کوتاه
غافل نباشیم
حاج آقا دارستانی
@saatibarayagha
@Asemani_bashim