eitaa logo
آسمانی باش
8.6هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
5.1هزار ویدیو
1 فایل
با رهنمودهای اهلبیت علیهم السلام و اولیاء الهی میتوانیم آسمانی باشیم مدیرکانال @ali_reza_ayati
مشاهده در ایتا
دانلود
با اعمال خوب سلامی خدمت حضرت حجت بفرست...! @Asemani_bashim
سالک راه خدا را بعد از توبه، لازم است از مشارطه و مراقبه و محاسبه [که ] در اول صبح، مشارطه با نفس نماید (با خویشتن شرط بندی کند که امروز تا وقت خواب، نباید از من گناهی سر بزند) ... مشارطه می کند و در عرض روز تا وقت خواب، مراقبت کامل نماید و تمام اعضا و جوارح را مراقب و مواظب باشد که برخلاف شرطی که در اول صبح با آنان نموده، رفتار نکنند و گناهی را مرتکب نشوند و در وقت خواب، محاسبه کامل از تمام آنچه در این مدت صرف کرده است و از وقتش و از قوای ظاهری و باطنی و آنچه از نعمت های الهی در آن صرف کرده و یا مهمل گذاشته به عمل آورد و دقیقاً به حساب خود برسد ✍🏻باده گلگون «چهار صد و چهل کلمه در سلوک الی الله از آیة الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی» @Asemani_bashim
9.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ استوری یه کاری کن رهات نکنند دلنشین و زیبا @saatibarayagha @Asemani_bashim https://chat.whatsapp.com/DvFmp20Qar8ArJU48BclWb
فقيه عارف حضرت آيةالله سعادت‌پرور تهراني(ره): ما هر روز پرده‌اي روي پرده‌هاي غفلت قبلي مي‌آوريم و مرتب وابستگي جديدي به وابستگي‌هاي قبلي‌مان اضافه مي‌كنيم مال و مقام و چيزهاي ديگر، هر كدام زنجيري است كه به روح‌مان مي‌بنديم؛ آن‌وقت، هنگامي كه ملك‌الموت مي‌آيد و مي‌خواهد چيزهايي را كه ما 60 يا 70 سال برگردن بسته‌ايم در يك لحظه قطع كند، براي‌مان دشوار است . ✍️منبع: يک قدم تا پرواز خدا @Asemani_bashim
4_5971880303982022225.mp3
11.6M
صوت ۱۶ دقیقه دنیا بدون آخرت اصلا بی معنی است ارتباط واقعی و قوی بین دنیا و اخرت هست آیت الله حسن زاده آملی ره محمد شجاعی @Asemani_bashim
ای برادر من! برای خودت توشه ای برای روز فقر و بیچارگی ات برگیر، بلکه برای حال گرفتاری و بلایت، و اگر حالت برای گریه مساعد نیست، پس لامحاله تباکی کن و اگر قساوت نگذاشت که حتی تباکی کنی، پس بدان که گناهان، تو را بیمار کرده و کدورت عیب ها، قلبت را فاسد نموده؛ مخصوصاً به زینت این دنیای پست و زیور و ظاهر فریبنده اش مغرور شدن و با این عادت های پست از قبیل: خوش گذرانی با لذت ها و حظهای دنیا انس گرفتن، که در اخبار آمده است که: دوستی دنیا سرآمد هر گناه خطرناکی است [که ] دیگر در قلب تو جایی برای ذکر خدا و فکر آخرت باقی نگذاشته است. ✍🏻باده گلگون «چهار صد و چهل کلمه در سلوک الی الله از آیة الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی» @Asemani_bashim
در جنگ جمل، عایشه به مردی از قبیله «ضبّه» که زمام شتر او را گرفته بود، گفت: تو علی بن ابی طالب را در کجا می بینی؟ گفت: این است که ایستاده و دستش را به سوی آسمان برداشته است. عایشه نگاه کرد و گفت: ما اَشْبَهَهُ بِاَخیه (چه قدر به برادرش شبیه است!) مرد گفت: برادرش کیست؟ عایشه گفت: رسول الله(ص) مرد گفت: دیگر کسی مرا نخواهد دید که با مردی بجنگم که برادر پیغمبر(ص) است. آن گاه مهار ناقه را از دست انداخت و به سوی علی(ع) رفت 📗ترجمه الغدیر، ج 5، ص 212. @Asemani_bashim
شهید دستغیب در کتاب داستانهای شگفت انگیز نقل می کند: حیدر آقا تهرانی گفت: در چند سال قبل، روزی در رواق مطهر حضرت رضا علیه السلام مشرف بودم پیرمردی را که از پیری خمیده و موی سر و صورتش سفید و ابروهایش بر چشمانش ریخته بود - دیدم؛ حضور قلب و خشوعش مرا متوجه او ساخت. وقتی که خواست حرکت کند دیدم از حرکت کردن عاجز است؛ او را در بلند شدن یاری کردم؛ آدرس منزلش را پرسیدم تا او را به منزلش رسانم؛ گفت: حجره ام در مدرسه خیرات خان است او را تا منزل همراهی کردم و سخت مورد علاقه ام شد؛ به طوری که همه روزه می رفتم و او را در کارهایش یاری می کردم نام و محل و حالاتش را پرسیدم. گفت: نامم ابراهیم و از اهل عراقم و زبان فارسی را هم خوب می دانم؛ ضمن بیان حالاتش گفت: من از سن جوانی تا حال هر سال برای زیارت قبر حضرت رضا علیه السلام مشرف می شوم و مدتی توقف کرده، باز به عراق بر می گردم؛ در سن جوانی که هنوز اتومبیل نبود دو مرتبه، پیاده مشرف شده ام؛ در مرتبه اول سه نفر جوان، که با من هم سن و رفاقت ایمانی بین ما بود و سخت به یکدیگر علاقه داشتیم؛مرا تا یک فرسخی مشایعت کردند و از مفارقت من و این که نمی توانستند با من مشرف شوند، سخت افسرده و نگران بودند؛ هنگام وداع با من می گریستند و گفتند: تو جوانی و سفر اول پیاده و به زحمت می روی؛ البته مورد نظر واقع می شوی؛ حاجت ما از تو این است که از طرف ما سه نفر هم سلامی تقدیم امام علیه السلام نموده،در آن محل شریف، یادی هم از ما بنما. پس آنها را وداع نموده،به سمت مشهد حرکت کردم. پس از ورود به مشهد مقدس با همان حالت خستگی و ناراحتی به حرم مطهر مشرف شدم. پس از زیارت، در گوشه ای از حرم، و حالت بیخودی و بی خبری به من عارض شد؛ در آن حالت دیدم حضرت رضا علیه السلام به دست مبارکش رقعه های بیشماری بود که به تمام زوار، از مرد و زن، حتی به بچه ها هم رقعه ای می داد؛ چون به من رسیدند، چهار رقعه به من مرحمت فرمود: پرسیدم چه شده است که به من چهار رقعه دادید؟ فرمود: یکی از برای خودت و سه تای دیگر برای سه رفیقت؛عرض کردم این کار، مناسب حضرتت نیست خوب است به دیگری امر فرمائید تا این رقعه ها را تقسیم کند. حضرت فرمود: این جمعیت همه به امید من آمده اند و خودم باید به آنها برسم. پس از آن یکی از رقعه ها را گشودم دیدم چهار جمله در آن نوشته شده بود. برائة من النار و امان من الحساب و دخول فی الجنة و انا بن رسول الله صلی الله علیه و آله خلاصی از آتش جهنم و ایمنی از حساب و داخل شدن در بهشت منم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله داستانهای شگفت انگیزص 165 - 166 @Asemani_bashim