eitaa logo
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
610 دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
116 فایل
کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام یُحیے وَ یُمیت، و مَن ماتَ مِنَ العِشق، فَقَد ماتَ شَهید...♥️ [زنده مےڪند و مےمیراند! و ڪسے ڪه از عشق بمیرد، همانا شـہید مےمیرد...|♡ |
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تلاوت یک صفحه قرآن❣ به نیابت ازشهدای گمنام وهدیه به حضرت زهرا(س)وصاحب الزمان (عج)🌹
💚💐💚 روزتان معطر به ذکرصلوات برمحمد وآل محمد(علیهماالسلام)💐 💚السلام علیک یابقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 💚السلام علیک یااباعبدالله الحسین (علیه السلام) 💚السلام علیک یا علی ابن موسی رضا(علیه السلام) 💚السلام علیکم یا اهل بیت النبوه جمیعا" ورحمة الله وبرکاته💐 💚💐💚@asganshadt
رفتارشهیدبااسیرعراقی🌹 @asganshadt
🔨... + تو تاحالا صدای فقرُ شنیدی؟ – نه ، صدا داره مگه؟🍃 + آره ، من شنیدم – کی؟کجا؟ + چن روز پیش توو مغازه بودم ‌ یه مامانِ با دخترش اومد نمک خرید بعدش شنیدم که آروم آروم به دخترش میگفت نه بستنیاش فروشی نیست!🙊🍂 – خب شاید نباید بستنی میخورده دختره💭 + آخه وقتی فروشنده به دختر یه بستنی داد و گفت : آره اینا فروشی نیست ، اینارو هدیه میدیم به بچه های خوب 👑🎈 مامانِ لبخند زد و بستنی رو برای دخترش باز کرد به کانال💕عاشقان شهادت💕 بپیوندید👇 @asganshadt
🌷 💠موشک جواب موشک😂 🔸مثل این که اولین بارش بود پا به منطقه می گذاشت. از آن آدم هایی بود که فکر می کرد شده است که انسان های گناهکار، به خصوص عراقی های فریب خورده را به هدایت کرده، کلید را دستشان بدهد. 🔹شده بود مسؤول تبلیغات . دیگر از دستش شده بودیم. وقت و بی وقت بلندگوهای خط اول را به کار می انداخت و صدای و مارش عملیات تو آسمان پخش می شد و عراقی ها می شدند و هر چی مهمات داشتند سر مای خالی می کردند. 🔸از رو هم نمی رفت.تا این که انگار طرف مقابل، یعنی عراقی ها هم دست به زدند و آنها هم بلندگو آوردند و نمایش شد. مسؤول برای اینکه روی آنها را کم کند، نوار «کربلا، کربلا، ما داریم می آییم» را گذاشت. 🔹لحظه ای بعد صدای از بلندگوی عراقی ها پخش شد که: «آمدی، آمدی، خوش آمدی جانم به قربان شما. قدمت روی چشام. صفا آوردی تو برام!» تمام بچه ها از ریسه رفتند و مسؤول تبلیغات رویش کم شد و کاسه کوزه اش را جمع کرد و رفت.😂😂 منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک 😁 🍃🌹🍃🌹 @asganshadt
🌷 💠سردار خيبر 🌷اسفند ۱۳۶۲، تخت فلزی را از دل کشوی بیرون کشیدند. تو با لب هایی که نداشتی لبخند زدی😊 و نور چراغهای 💡سردخانه، هایی را که نداشتی،‌ اذیت کرد و بعد رو برگرداندی که همسرت را ببینی👀، با که نداشتی و خواستی با دستت، دست سرد همسرت را بگیرى، با که نداشتی و اسمت را که فریاد می زد🗣؛ شنیدی، با گوش هایی که نداشتی😭 🌷و بعد زمزمه کردی «گریه نکن🚫 ....» اما او صدایت را نشنید🔇. از پا افتاد، ضجه زد😭 و با چادرش، چهره غمگینش را پوشاند تا ها اشک هایش را نبینند. ! سرت را گذاشتی، مجنون بماند که دلـ❤️ ما، تا ابد، در حسرت دوباره دیدن هایت بسوزد؟ که هی فرود آمدن گلوله توپ💥 را کنار موتوری🏍 که ترکش نشسته بودی در ذهنمان مرور کنیم 🌷و داغ مان هزار هزار بار تازه شود؟ که هی یادمان بیاید جای خالی را و دستت را و بادگیر سبز و عرقگیر عنابی ات را که و خاکستر داشت؛ اما هنوز ته مانده ای از عطرت😌 به آن وفادار بود و نمی رفت🚫. 🌷آنها که از برگشتند، گفتند: تو سفارش کرده بودی «یا همه، اینجا می شویم🕊 یا را نگه می داریم.» و این جمله ات جان کلام عملیات خیبر بود👌 از زبان که سردارش بودی، فرمانده لشکر ، نور✨ چشم همه هایی که همشهری ات🏙 بودند. 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt
هویت #شهید پلاک وی نیست❌ هویت شهید #خون جاری بر پیشانی اوست که تقدیر آن در #عهد_الست بر پیشانی او می درخشد✨ #شهید_امیر_حاج_امینی 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ خدا به ما می‌گه، هر جا کم آوردی، هر وقت مشکلی داشتی، از صبر و نماز کمک بگیر اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاة 👀 نماز نگاه انسان رو متحول می‌کنه نگاهی که به آسمونه ... و تو رو هم همراه خودش به آسمون می‌بره🕊 اون وقت، وقتی از آسمون به زمیـ🌍ـن نگاه می‌کنی ... فقط یه تـ⚽️ـوپ بزرگ می‌بینی ... ✅ و می‌فهمی اصلا این توپ خونه‌ی تو نیست که از دست دادنش ناراحتت کنه ... 👌 یادت باشه 😔 هر جا کم آوردی، 😫 هر وقت مشکلی داشتی 💪 نماز هست... ازش کمک بگیر رفیق 🌺 👇 🌺🍃 @asganshadt🍃🌺
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
🌷 🔰حدود ساعت سه و بعد از ظهر دود و مه غلیظی🌫 همه جا را گرفته بود. نم نم باران🌧 سرما را چندین برابر می کرد. و خاک کم کم به مشام می رسید. سنگر های کوچک یک متری که با تکه های سنگ درست شده و پای هر کدام را بیست سی متر گود🕳 بود. 🔰مجید بر روی نزدیک یکی از سنگرها آرام و بی حرکت خواب بود😴. ❌نه خواب نبود. چیزی خواب بود. در تمامی روز های قد کشیدنش اولین مرتبه که آرام و و بدون جنب و جوش شده بود. 🔰دستها و صورتش گلی بود☺️. انگشتری 💍که شب قبل از گرفته هنوز در انگشتش بود. صدای تیر ها و نارنجنک ها💥 همچنان فضای را پر کرده بود. از صدای تیرها گوش شنونده ها 👂عجیب تیر می کشید. 🔰صدا به صدا نمی رسید. صدای بیسیم های📞 بی صاحب در جای جای می آمد. بچه ها عقب نشینی کنید.کسی نمی توانست را حرکت بدهد. 🔰درخت های سبز کاج و خشک زیتون 🌳در دشت کم کم خیس باران🌧 شده بودند. تا از بچه ها شهید🌷 و چند نفری هم شده بودند. 🔰بدن اربا اربای خودش عاشورایی به پا کرده بود. برای خیلی ها روشن بود که و خیلی دیگر از بچه های شهید شده🕊 فردایی نخواهند داشت. همه را از چهره و آرامش می گویند. 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt