🔸 شهـدا چہ مےگویند؟
آنها میگوینـــد
ما در #زمانهے خود
مَـردانہ رفتیــم،
حالا #نوبت شماست..!!
مبـادا با #حرفتـان
یا #قدمتـان
ڪارے ڪنید کہ
#زحمت ما هـدر برود ...
#روزتون_شهدایی
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
@asganshadt 🌹🍃
🔸 شهـدا چہ مےگویند؟
آنها میگوینـــد
ما در #زمانهے خود
مَـردانہ رفتیــم،
حالا #نوبت شماست..!!
مبـادا با #حرفتـان
یا #قدمتـان
ڪارے ڪنید کہ
#زحمت ما هـدر برود ...
#روزتون_شهدایی
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
@asganshadt 🌹🍃
🔸عبدالحسین، اول در سبزی فروشی🌿 کار می کرد و مدتی هم در شیر فروشی بود. اما #زود از آنجا بیرون آمد
🔹مےگفت: سبزی فروش #آشغال تحویل مردم می دهد و شیرفروش آب💧 قاطی شیر میکند و می فروشد!
🔸خیلیها به او گفتند که اگر این کارها را نکنی #رشد نمی کنی! و او هم می گفت: نمیخواهم رشد کنم😕
🔹یک روز صبح از خانه بیرون رفت.
و شب که برگشت، متر #بنّایی و کمی
وسایل خریده بود صبح رفت برای کار بنّایی
🔸وقتی آمد خیلی خوشحال بود! ده تومان #مزد گرفته بود! به بچه نان🍞 که می داد، میگفت: از صبح تا الان #زحمت کشیده ام! بخور! #نان_حلال_است. بالاخره هم بنّا شد.
📚کتاب: خاکهای نرم کوشک
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌸
@asganshadt
☘🌼☘🌼☘🌼☘
🌀نگران نشدید که با #شهادت یا اسارت از دستش بدهید⁉️ پاسخ پدر #شهید میترسیدم، پدر بودم با #زحمت بچهها را بزرگ کرده بودم. میدانستم که اگر به بابک بگویم نرو، نمیرود. او را با #حقوق کارمندی و زحمت و نان حلال بزرگ کرده بودم.
🌀 دلم میسوخت اما راهی بود که خودش انتخاب کرده بود. من را خیلی دوست داشت. #خانواده میگویند: کاش میگفتی نرو. او هم نمیرفت. گفتم: من چه حقی داشتم بگویم نرو. مثل پروانه🦋 دیوانهوار دور #شهادت میچرخید. وقتی میدیدمش گویی مهیای جشن🎉 عروسی شده ،
🌀چه حقی دارم بگویم. بابکم #تحصیلکرده است میدانم با شناخت، راهش را انتخاب کرده است. حال و هوای آن روزهای بابک برایم عجیب نبود. با دیدن #بابک تجربه جنگ تحمیلی و حال و روز شهدا باز هم برایم مرور شد . به برادرانش گفتم این رفتن دیگر بازگشتی ندارد، این آخرین بار است که او را میبینید با برادرتان وداع کنید .
#شهید_بابک_نوری🌷
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌸
@asganshadt
هدایت شده از گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
🔸عبدالحسین، اول در سبزی فروشی🌿 کار می کرد و مدتی هم در شیر فروشی بود. اما #زود از آنجا بیرون آمد
🔹مےگفت: سبزی فروش #آشغال تحویل مردم می دهد و شیرفروش آب💧 قاطی شیر میکند و می فروشد!
🔸خیلیها به او گفتند که اگر این کارها را نکنی #رشد نمی کنی! و او هم می گفت: نمیخواهم رشد کنم😕
🔹یک روز صبح از خانه بیرون رفت.
و شب که برگشت، متر #بنّایی و کمی
وسایل خریده بود صبح رفت برای کار بنّایی
🔸وقتی آمد خیلی خوشحال بود! ده تومان #مزد گرفته بود! به بچه نان🍞 که می داد، میگفت: از صبح تا الان #زحمت کشیده ام! بخور! #نان_حلال_است. بالاخره هم بنّا شد.
📚کتاب: خاکهای نرم کوشک
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌸
@asganshadt