eitaa logo
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
620 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
115 فایل
کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام یُحیے وَ یُمیت، و مَن ماتَ مِنَ العِشق، فَقَد ماتَ شَهید...♥️ [زنده مےڪند و مےمیراند! و ڪسے ڪه از عشق بمیرد، همانا شـہید مےمیرد...|♡ |
مشاهده در ایتا
دانلود
+حاجےمیدونےداعش‌مخفف‌چیہ؟ -"دلاࢪآمࢪیڪاعلیہ‌شیعہ" +مگہ‌مامُࢪده‌‌باشیم💪🏻⚔ ❥✿°@asganshadt
تولد داریم🌺🌸🌼🌻 چه تولدی👌 تولد بهترین آقا ، پیشوا و رهبر گیتی زیبا🌍 حضرت آیت الله خامنه ای🌷❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ @asganshadt
اوتولد‌یافت‌که‌جانبازی‌کند(: اقای‌من‌تولدتیرماهیتون‌مبارک🧡 اجتماع بزرگ عاشقان شهادت ❤️ @asganshadt
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_هفتم 💠 یک نگاهم به قامت غرق #خون عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز
✍️ 💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردارد و از رفتن حلیه کنم. در هیاهوی بیمارانی که عازم رفتن شده بودند حلیه کنارم رسید، صورت پژمرده‌اش به زنده ماندن یوسف گل انداخته و من می‌ترسیدم این سفرِ آخرشان باشد که زبانم بند آمد و او مشتاق رفتن بود که یوسف را از آغوش لختم گرفت و با صدایی که از این به لرزه افتاده بود، زمزمه کرد :«نرجس کن بچه‌ام از دستم نره!» 💠 به چشمان زیبایش نگاه می‌کردم، دلم می‌خواست مانعش شوم، اما زبانم نمی‌چرخید و او بی‌خبر از خطری که می‌کرد، پس از روزها به رویم لبخندی زد و نجوا کرد :«عباس به من یه باطری داده بود! گفته بود هر وقت لازم شد این باطری رو بندازم تو گوشی و بهش زنگ بزنم.» و بغض طوری گلویش را گرفت که صدایش میان گریه گم شد :«اما آخر عباس رفت و نتونستم باهاش حرف بزنم!» 💠 رزمنده‌ای با عجله بیماران را به داخل هلی‌کوپتر می‌فرستاد، نگاه من حیران رفتن و ماندن حلیه بود و او می‌خواست آنچه از دستش رفته به من هدیه کند که یوسف را محکم‌تر در آغوش گرفت، میان جمعیت خودش را به سمت هلی‌کوپتر کشید و رو به من خبر داد :«باطری رو گذاشتم تو کمد!» قلب نگاهم از رفتن‌شان می‌تپید و می‌دانستم ماندن‌شان هم یوسف را می‌کُشد که زبانم بند دلم شد و او در برابر چشمانم رفت. 💠 هلی‌کوپتر از زمین جدا شد و ما عزیزان‌مان را بر فراز جهنم به این هلی‌کوپتر سپرده و می‌ترسیدیم شاهد سقوط و سوختن پاره‌های تن‌مان باشیم که یکی از فرماندهان شهر رو به همه صدا رساند :«به خدا کنید! عملیات آزادی شروع شده! چندتا از روستاهای اطراف آزاد شده! به مدد (علیه‌السلام) آزادی آمرلی نزدیکه!» شاید هم می‌خواست با این خبر نه فقط دل ما که سرمان را گرم کند تا چشمان‌مان کمتر دنبال هلی‌کوپتر بدود. 💠 من فقط زیر لب (علیه‌السلام) را صدا می‌زدم که گلوله‌ای به سمت آسمان شلیک نشود تا لحظه‌ای که هلی‌کوپتر در افق نگاهم گم شد و ناگزیر یادگاری‌های برادرم را به سپردم. دلتنگی، گرسنگی، گرما و بیماری جانم را گرفته بود، قدم‌هایم را به سمت خانه می‌کشیدم و هنوز دلم پیش حلیه و یوسف بود که قدمی می‌رفتم و باز سرم را می‌چرخاندم مبادا و سقوطی رخ داده باشد. 💠 در خلوت مسیر خانه، حرف‌های فرمانده در سرم می‌چرخید و به زخم دلم نمک می‌پاشید که رسیدن نیروهای مردمی و شکست در حالی‌که از حیدرم بی‌خبر بودم، عین حسرت بود. به خانه که رسیدم دوباره جای خالی عباس و عمو، در و دیوار دلم را در هم کوبید و دست خودم نبود که باز پلکم شکست و اشکم جاری شد. 💠 نمی‌دانستم وقتی خط حیدر خاموش و خودش عدنان یا است، با هدیه حلیه چه کنم و با این حال بی‌اختیار به سمت کمد رفتم. در کمد را که باز کردم، لباس عروسم خودی نشان داد و دیگر دامادی در میان نبود که همین لباس آتشم زد. از گرما و تب خیس عرق شده بودم و همانجا پای کمد نشستم. 💠 حلیه باطری را کنار موبایلم کف کمد گذاشته بود و گرفتن شماره حیدر و تجربه حس که روزی بهاری‌ترین حال دلم بود، به کام خیالم شیرین آمد که دستم بی‌اختیار به سمت باطری رفت. در تمام لحظاتی که موبایل را روشن می‌کردم، دستانم از تصور صدای حیدر می‌لرزید و چشمانم بی‌اراده می‌بارید. 💠 انگشتم روی اسمش ثابت مانده و همه وجودم دست شده بود تا معجزه‌ای شود و اینهمه خوش‌خیالی تا مغز استخوانم را می‌سوزاند. کلید تماس زیر انگشتم بود، دلم دست به دامن (علیه‌السلام) شد و با رؤیایی دست نیافتنی تماس گرفتم. چند لحظه سکوت و بوق آزادی که قلبم را از جا کَند! 💠 تمام تنم به لرزه افتاده بود، گوشی را با انگشتانم محکم گرفته بودم تا لحظه اجابت این معجزه را از دست ندهم و با شنیدن صدای حیدر نفس‌هایم می‌تپید. فقط بوق آزاد می‌خورد، جان من دیگر به لبم آمده بود و خبری از صدای حیدرم نبود. پرنده احساسم در آسمان پر کشید و تماس بی‌هیچ پاسخی تمام شد که دوباره دلم در قفس دلتنگی به زمین کوبیده شد. 💠 پی در پی شماره می‌گرفتم، با هر بوق آزاد، می‌مُردم و زنده می‌شدم و باورم نمی‌شد شرّ عدنان از سر حیدر کم شده و رها شده باشد. دست و پا زدن در برزخ امید و ناامیدی بلایی سر دلم آورده بود که دیگر کارم از گریه گذشته و به درگاه زار می‌زدم تا دوباره صدای حیدر را بشنوم. بیش از چهل روز بود حرارت احساس حیدر را حس نکرده بودم که دیگر دلم یخ زده و انگشتم روی گوشی می‌لرزید... ✍️نویسنده: اجتماع بزرگ عاشقان شهادت @asganshadt
🤞 من عـــــاشقی را از خـــــدا یاد گرفتم همان لحظه که گفت صدبار اگر توبه شکستی بازآ♥️ @asganshadt
🌱❤🌻 رنگ اقتدار؛ به رنگ چادرتان افتخار کنید! فلسفه چادر مشکی : چادر مشکی پوشش شیک و جذاب خانم های محجبه است. رنگ مشکی نماد ، ، و و است. 🍃🌸✨ روانشناسی و فیزیولوژی رنگ مشکی😉😌 مشکی نماد تاریکی است،🖤 جاییکه همه چیز رازآلود و ناشناخته است. 😯🤭 نیز از آنجاییکه نماد و زن است بهترین نمادش رنگ رازآلود مشکی است.🤩 ویل دورانت مورخ معروف اروپایی که درمورد حجاب، پژوهش های مفصلی کرده است در توصیف حجاب زنان اروپایی قبل از قرن ۲۰ میگوید: زنان زیبایی هایشان را همچون رازی مقدس پنهان میکردند.🧐🤩 لباس مشکی نشان دهنده قدرت غیرقابل انکار است.☺️😌 بر خلاف قرمز یا سبز، که نشان دهنده طول موج های خاص نور است، سیاه اما یک طول موج نیست بلکه ترکیبی از تمام رنگ هاست. یک جسم سیاه تمام طول موج های قابل مشاهده را جذب می کند و آن را به صورت دسته ای قرار می دهد. 🍃🌸✨ رنگ مشکی با ثروت و زیبایی نیز مرتبط است، مثلا بعضی اشیاء خانگی لوکس و اشرافی به رنگ مشکی و براق هستند.😄 رنگ مشکی معنی قدرت، رمز آلود بودن و ظرافت و بعضی اوقات معنی ترس و ناشناخته بودن را منتقل می‌کند.😜 🍃🌸✨ گِرِگ ویلیامز، متخصص زبان بدن میگوید: رنگی که میپوشید در قضاوت دیگران نسبت به شما و عملکردتان تاثیرگذار است. ویلیامز اعتقاد دارد کسانی که رنگ های تیره میپوشند نسبت به دیگران بیشتر هوای خودشان را دارند. آنها بیشتر از خودشان مراقبت میکنند. 😇...🌱 @asganshadt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مادر شهید از رزمنده ای که آخرین وصیتش حجاب بود و با خون خود کاغذ وصیت نامه اش را امضا کرد می گوید ... @asganshadt
❣🌟❣🌟❣🌟❣🌟❣ 🕊ارزوی رخِ تـ✨ـو گرفته ز دو چشم 🕊قدر یک لحظه 🕊طلوعت ما را بس با نام جهادی سید ابراهیم 🌙 اجتماع بزرگ عاشقان شهادت ☺️ @asganshadt
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . @asganshadt
•• همیشه به نیـــروها و رزمنـــده‌ها می گفت قبل از خواب زمزمه کنیم؛ ⛱ اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُحرِمُنِیَ الْحُسَینْ ' . •|خــــــدایا! گـــناهانی را که مـــرا از محــــروم میکــند ببخش...!|• . 🖇 @asganshadt