نگاه کودکیات دیده بود قافله را
تمام دلهرهها را، تمام فاصله را
هزار بار بمیرم برات، میخواهم
دوباره زنده کنم خاطرات قافله را
تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟
چقدر خاطرۀ تلخ مانده در ذهنت
ز نیزهدار که سر برده بود حوصله را
چه کودکی بزرگیست این که دستانت
گرفته بود به بازی گلوی سلسله را
میان سلسله مردانه در مسیر خطر
گذاشتی به دل درد، داغ یک گِله را
چقدر گریه نکردید با سهساله، چقدر
به روی خویش نیاوردهاید آبله را
دلیل قافله میبرد پا به پای خودش
نگاه تشنۀ آن کاروان یک دِله را
هنوز یک به یک، آری به یاد میآری
تمام زخم زبانهای شهر هلهله را
مرا ببخش که مجبور میشوم در شعر
بیاورم کلماتی شبیه حرمله را
بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت
که در تلاطم خون دید قلب قافله را؟
#امام_باقر سلام الله علیه
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
@ashar14
مولای هر سرا تویی یا باقرالعلوم
از نسل هل اتی تویی یا باقرالعلوم
یک جلوه ات به ظاهر و باطن بیانگر است
پیدای هر کجا تویی یا باقرالعلوم
با آن همه روایت سبزت مشخص است
پـروازِ تا خـدا تویی یا باقرالعلوم
دیگر پی طبیب و دوایش نمیرویم
درد و دوای ما تویی یا باقرالعلوم
با لطف تو همه سرِ این سفره آمدیم
بانـیِ روضه ها تویی یا باقرالعلوم
ما نوکریم و بر دل عالم نوشته ایم؛
مـولا و مقتدا تویـی یا باقرالعلوم
در چهره ات همیشه دعا موج میزند
منظومه ی دعا تویی یا باقرالعلوم
ما غصه ی عذاب جزا را نمیخوریم
تا شافـع جــزا تویی یا باقرالعلوم
ذکر مصیبتی کن و ما هم به سر زنیم
راوی ماجـرا تویـی یا باقرالعلوم
از کوفه و خرابه و دروازه ها بگو
مشروح غصه ها تویی یا باقرالعلوم
ازکربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
در بند دست و پا تویی یا باقرالعلوم
#امام_باقر سلام الله علیه
#مدح
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
تو یک سره در چشم لشکر بودی و من نه
چون صاحب خلخال و زیور بودی و من نه
فهمیدم آن لحظه که نامحرم تو را می زد
از چند صورت مثل مادر بودی و من نه
ما هر دو از بازار شامی ها گذر کردیم
با این تفاوت که تو دختر بودی و من نه
در معرض چشم حرامی بوده ایم اما
آن لحظه تو محتاجِ معجر بودی و من نه
حاجت گرفتیدر خرابهمن دلم میسوخت
آن شب تو در آغوش یک سر بودیُ من نه
اما دو تایی مثل گل از ساقه افتادیم
ما دست در دستان هم از ناقه افتادیم
#امام_باقر سلام الله علیه
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
ای نور حی کبریا یا حضرت باقر مدد
ای پنجم آل عبا یا حضرت باقر مدد
فرزند زین العابدین برشیعیان حبل المتین
نجل علی مرتضی یا حضرت باقر مدد
از نسل پاک کوثری ازجمله ی خوبان سری
عالم به علم مصطفی یا حضرت باقر مدد
قرآن ناطق هستی و معنی آیات خدا
تفسیر نور و هل اتا یا حضرت باقر مدد
نور خدای داوری تو منجی و روشنگری
بر کل عالم مقتدا یا حضرت باقر مدد
حاتم گدای کوی تو جانها گرفته بوی تو
بر شیعیان مشکل گشا یا حضرت باقر مدد
خاک بقیعت کیمیا درگاه تو دارالشفا
با تو مدینه با صفا یا حضرت باقر مدد
نور خدا پیدا بود از چهره رخشنده آن
آیینه ی ایزد نما یا حضرت باقر مدد
روح و روان آرام جان بر قلبهای شیعیان
تابیده ای نور ولا یا حضرت باقر مدد
با اذن حق از کار خلق مولا گره وا می کنی
جود و کرم سر تا به پا یا حضرت باقر مدد
آوردهام بر تو پناه از مرحمت بنما نگاه
بر درگهت هستم گدا یا حضرت باقر مدد
برمن تویی مولاامیر لطفی کن ودستم بگیر
در این جهان در آن سرا یا حضرت باقر مدد
برساجدین نور دوعین همراه وهمراز حسین
پیغمبر کرب و بلا یا حضرت باقر مدد
دشمن شکسته حرمتت گریم برای غربتت
ای کشته ی زهر جفا یا حضرت باقر مدد
گشتی شهید راه دین از زهر آلوده به زین
با حیله ی خصم دغا یا حضرت باقر مدد
سر برزمین بنهاده ای چون جد خود جان داده ای
از ظلم و جور اشقیا یا حضرت باقر مدد
یاد غم تشنه لبان گلهای یاس ارغوان
عمری تو در شور و نوا یا حضرت باقر مدد
دیدی بخون اکبرشده ششماهه گل پرپر شده
ناله زدی واویلتا یا حضرت باقر مدد
دیدی تو پرپریاس را غلطان بخون عباس را
با دست از پیکر جدا یا حضرت باقر مدد
دیدی که شمر بی حیا ببریده حنجر از قفا
راس حسین بر نیزه ها یا حضرت باقر مدد
رنج و ستم بود و بلا آتش زدند بر خیمه ها
سر ها همه بر نیزه ها یا حضرت باقر مدد
توجان برلب دیده ای تو اشک زینب دیده ای
تو سوختی زان ماجرا یا حضرت باقر مدد
زخم زبان بشنیدهای چوب ولبان رادیده ای
در کوفه و شام بلا یا حضرت باقر مدد
#امام_باقر سلام الله علیه
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام
وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام
منشأ کل کمال و باقر کل علوم
هفتمین نور و ششم مولایی و پنجم امام
اِنس و جان آرند حاجت در حریمت روز و شب
آسمان گردیده بر دور مزارت صبح و شام
این عجب نَبْوَد که بخشی چشم جابر را شفا
زخم دل را میدهی با یک نگاهت التیام
ساکنان آسمان را لحظه لحظه، دم به دم
از بقیعت عطر و بوی جنت آید بر مشام
در کمال و در جلال و علم و حلم و خلق و خو
پای تا سر، سر به سر آیینۀ خیر الاَنام...
کودکی بودی که از تیغ بیانت ناگهان
روز در چشم یزید بیحیا آمد چو شام
لال شد از پاسخ و زد بر دهن مهر سکوت
تشت رسوایی او افتاد از بالای بام
تو سر بالای نی دیدی به سن کودکی
گه به دشت کربلا، گه کوفه، گاهی شهر شام
خیمههای آل عصمت را که آتش میزدند
میدویدی در بیابان اشکریز و تشنهکام...
ماجرای کربلا و شام و کوفه بس نبود
از چه دیگر این همه آزار دیدی از هشام...
گاه آوردت به زندان، گاه پای تخت خویش
گاه زد زخم زبان و گاه میزد اتهام
حیف کز زهر جفا گردید قلبت چاک چاک
مرغ روحت پر زد از تن، جانب دارالسلام
بسکه بر جان عزیزت روز و شب آمد ستم
دادی از سوز جگر بر شیعیانت این پیام
تا به صحرای منا گریند بهر غربتت
حاجیان هنگام حج، پیر و جوان و خاص و عام...
در کنار قبر بیشمع و چراغت روز و شب
هم بشر سوزد چو شمع و هم ملک گرید مدام
از چه شد صد چاک قلبت با چنان قدر و جلال
وز چه ویران مانده قبرت با چنان جاه و مقام
بر تو میگریم که بردی کوه غم از کودکی
بر تو میگریم که شد با خون دل عمرت تمام...
#امام_باقر سلام الله علیه
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
یک عمر داغ کربلا یادش نمیرفت
دلشوره هایِ عمّه را یادش نمیرفت
درس و حدیثش مانعِ روضه نمیشد
برپاییِ بزم عزا یادش نمیرفت
بر دوش ِ دل، بار مصیبت داشت عمری
جان دادن خون خدا یادش نمیرفت
بالاسرِ هر پیکر بر خاک خفته
لبخندِ شمرِ(لع) بی حیا یادش نمیرفت
بردند بی صبرانه بعد از گوشواره-
گهواره را بینِ عبا... یادش نمیرفت
تب داشت بابا! سوخت خیمه! زجر(لع) آمد!
زد تازیانه بیهوا! یادش نمیرفت
هنگام غارت بود و در بین شلوغی...
افتاد زیر دست و پا یادش نمیرفت
لعنت بر آن دستی که هجده نیزه آورد
سرهای روی نیزه ها یادش نمیرفت
کنج خرابه...زیر نور ماه...آرام...
شب-گریه هایِ بیصدا یادش نمیرفت
در کنج حجره، داشت جان میداد امّا
کهنه حصیر و بوریا یادش نمیرفت!
#امام_باقر سلام الله علیه
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d