eitaa logo
دانلود
مثل شمع سحری آب شدی از گریه از خودت بی خبری آب شدی از گریه بسترت خیس شد از اشک بیا گریه نکن ناله ها از نفس انداخت تو را گریه نکن دل من از نفس سوخته ات آگاه است مثل اینکه شب بی مادریم در راه است لحظه ها سخت تر از سخت به تو میگذرند زخم ها گرچه که مخفی ست ولی جلوه گرند زهره خانه حیدر چه شده خاموشی؟ ساکتی مادر من یا نکند بی هوشی؟ مثل تنهایی بابا چقدر تنهایی دور کن از سر خود فکر سفر تنهایی طرحی از قامت چون کوه تو باقی مانده سایه ای از تن مجروح تو باقی مانده دور از چشم هراسان حسن گریه نکن این چنین ناله جانسوز نزن گریه نکن بعد از آن کوچه باریک بهم ریخته ای از همان لحظه تاریک بهم ریخته ای سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
جان علی! جانم فدایت کَلِّمینِی کُشتی مرا با گریه هایت کَلِّمینِی حرفی بزن، آهی بکش، بیچاره ام کرد این اشک های بی صدایت کَلِّمینِی بسته ست جان من به پلک نیمه جانت می میرد آخر مرتضایت کَلِّمینِی از غصه هایت با علی هم درد دل کن ای در صبوری بی نهایت کَلِّمینِی روضه بخوان امشب بخوان از داغ محسن با من بگو از آن حکایت کَلِّمینِی از ماجرای کوچه که چیزی نگفتی تا دق نکرده مجتبایت کَلِّمینِی پلکي بزن تا قلبهامان جان بگيرد جان شهید کربلایت کَلِّمینِی نيمه نگاهي کن به حال زينبين و بردار دست از این دعایت کَلِّمینِی ذکر شب و روزت شده «عَجِّل وَفاتِی» آوای جانسوزت شده «عَجِّل وَفاتِی» سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
🔻اشعار منسوب به امیرالمومنین که بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها خطاب به ایشان می فرماید: نفسی علی زفراتها محبوسةٌ یا لـیتها خـرجـت مـع الزَّفَـراتِ لا خیرَ بعدکِ فی الحیاةِ و إنّما أبکی مخافةَ تـطـولَ حـیاتی جان من با ناله هایم در سینه ام حبس شده. ای کاش جانم با ناله هایم از سینه ام خارج می شد! پس از تو خیری در زندگی در دنیا نیست. گریه می کنم من از ترس اینکه زندگی من در دنیا طولانی شود. حـبـیـبٌ لـیـس یعـدلـهُ حـبیب و ما لسواهُ فی قلبی نصیب حبیبٌ غاب عن عینی و جسمی و عن قـلبی حبیبـی لایغـیبُ حبیب من چنان دوستی است که در شایستگی هیچ دوستی همتای او نیست و برای غیر او در دل من هیچ بهره ای نیست. حبیب من از چشم و جسم من پنهان شده، امّا از دل من، حبیب من پنهان نمی شود و نخواهد شد. مالی وقفتُ علی القبورِ مُسلِّماً قبرَ الحـبیبِ فلم یَرُدَّ جوابی أحـبیبُ مالـکَ لاتــردّ جـوابـنا أنسیتَ بعـدی خُـلَّةَ الأحبابِ چه چیزی است برای من که توقف کرده ام بر کنار قبرها، در حالتی که بر قبر حبیبم سلام می کنم و او جواب مرا نمی گوید. ای حبیب تو را چه می شود که جواب مارا نمی گویی؟ آیا فراموش کرده ای پس از من دوستی با دوستان را؟ 🔻 و خود امیرالمومنین از طرف فاطمه (سلام الله علیهما)می فرماید: قال الحبیبُ فکیف لی بجوابکم و أنـا رهـین جـنـادلٍ و تـرابِ أَکَلَ التراب محاسنی فَنَسِیتُکُم و حَجِبتُ عن أهلی و عن أترابی دوست می گوید چگونه برای من میسّر است جواب شما را بگویم و حال آنکه در گرو سنگریزه ها و خاک می باشم؟ خاک نیکی های مرا خورده، پس فراموش کردم شما راو از چشم های کسان و اولاد خود مستور و نا پیدا شدم. فعلیکمُ منّی السلام تقطَّعَت عنّی و عنـکـم خَـلَّةَ الأحـبابِ پس بر شما باد سلام (یعنی با شما وداع می کنم). بریده شد از میان من و از شما، دوستی با دوستان. سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
دیگر کسی نمی‌زند از بیتِ ما دری از من غریب‌تر نتوان یافت مادری چون شمع، آب گشته‌ام از آتش فراق دیگر نمانده از من مظلومه پیکری ای کاش بهر یاری ما بود حمزه‌ای ای کاش یار شیر خدا بود جعفری جز من به پیش دیدۀ گریان همسرش نقش زمین نگشته در خانه همسری پهلویم از فشار شکست و نداشتم جز محسنم به پشت در خانه یاوری سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
ماهی که یک ستاره به هفت آسمان نداشت جز هاله‌ای کبود از او کس نشان نداشت گفتن همان و عالمی آتش زدن همان خورشید بود و جز دل خود هم‌زبان نداشت تا در شنید قصّه‌اش، آتش گرفت و سوخت در، چوب بود و طاقت آتشفشان نداشت از گل لطیف‌تر هوس باغ کرده بود مجذوب بود و حوصلۀ این و آن نداشت این چند روز هم به لبش جان رسیده بود می‌خواست تا علی‌ست بماند، توان نداشت ممکن نبود حرف علی را زمین نهد حیدر توان این که بگوید بمان، نداشت دستاس هم که بود علی دست بسته بود زهرا که رفت سفره نمک داشت، نان نداشت مجبور شد علی که حمایل به تن کند دریای بی‌وفایی یثرب کران نداشت سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
..نیمه‌شب تابوت را برداشتند بار غم بر شانه‌ها بگذاشتند هفت تن، دنبال یک پیکر، روان وز پی آن هفت تن، هفت آسمان.. ظاهراً تشییع یک پیکر، ولی باطناً تشییع زهرا و علی.. ابرها گریند بر حال علی می‌رود در خاک، آمال علی.. سینه‌اش آتشفشان، از هُرم آه چشم او بر ماه، سر، دنبال چاه زَمزَمش در چشم و لَب در زمزمه در سخن با خاطرات فاطمه: مرغ جانت از قفس، آزاد شد رفتی اما دوست، دشمن‌شاد شد! شب نهادی پا به کوچک‌خانه‌ام می‌بَرم شب هم تو را بر شانه‌ام خانه‌ام را رشک گلشن داشتی سوختی چون شمع و، روشن داشتی.. ذره‌ای مِهر تو در کاهِش نبود بر لبت نُه‌سال، یک‌خواهش نبود! بارها از دوش من برداشتی جای آن تابوت خود بگذاشتی ای تو را کار و عبادت، متصل دستۀ دستاس، از دستت خجل با تو، غم در خانۀ من جا نداشت بَعد تو در جای‌جایش پا گذاشت یاد داری خانه هرگه آمدم با تپش‌های دلم در می‌زدم؟ با صفای کامل و مِهر تمام صد غمم بردی ز دل با یک‌کلام بس نگاه ناتمامم کرده‌ای با لب بی‌جان، سلامم کرده‌ای من که بودم با تو غرق آرزو، خاک می‌ریزم به فرق آرزو نی علی از درد، گل‌گون گریه کرد از غمت دیوار و در، خون گریه کرد داغ تو بنیان‌کَنِ صبر علی‌ست خانۀ بی‌فاطمه قبر علی‌ست.. سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
ای ز تو پیغامبران را شرف لؤلؤ و مرجان خدا را صدف راضیه و مرضیه و عالمه سیده النساء یا فاطمه آینه ی سیرت ختم رسل دانش کل عصمت کل عقل کل دختر دین مادر دین کیست تو نور سماوات و زمین کیست ؟ تو مام دو عیسای مسیح آفرین بر دو مسیحت ز مسیح آفرین وصف تو و مدح تو خیرالکلام مادر سادات علیک السلام مادر روحانی روح الامین ذریه ات ستارگان زمین روح علی جان محمد تویی سوره ی فرقان محمد تویی دست خدا دست به دامان توست مادری ختم رسل شان توست بوسه گه ختم رسل دست تو نفس محمد شده پابست تو آیه تطهیر گل دامنت هست خدا پیشتر از بودنت عمر تو ای مادر ما کم نبود نور تو بود و همه عالم نبود دخت نبی مادر آدم سلام سیده النساء عالم سلام در یم غم ها به علی نوح کیست ؟ بین دو پهلوی نبی روح کیست ؟ روح عبادات سلام علیک مادر سادات سلام علیک مصحف مهر تو کتاب همه درس حجاب تو حجاب همه جنت موعود پیمبر تویی آرزوی احمد و حیدر تویی حسن تو نقش قلم ابتداست سینه ی پاک تو بهشت خداست پیک خدا فخر کند بر همه این که منم هم سخن فاطمه جان نبی در بدنی فاطمه محور هر پنج تنی فاطمه کعبه دهد تکیه به دیوار تو چشم علی تشنه به دیدار تو صورت تو سیرت پیغمبر است صحبت تو حرف دل حیدر است مصحف ناخوانده ی حق صدر تو است لیله قدری که نهان قدر تو است ای همه دم ذکر خدا بر لبت روح علی محو نماز شبت کعبه ی دل هاست سرایت هنوز پشت سر ماست دعایت هنوز کشور ایران حرم پاک تو ست هر وجبش قبضه ای از خاک تو ست ای کرمت شامل حال همه مادر سادات بنی فاطمه نعمت هستی نمک فاطمه ست ملک الهی فدک فاطمه ست ای که به خاک تو فدک گم شده بین سپاه تو ملک گم شده یاس کبود از اثر خارها حیف که کشتند تو را بارها وصف تو اینگونه به ما رسیده ایتها الصدیقه الشهیده اجر رسالت شرر نار شد یار تو تنها در و دیوار شد دیو کجا غرفه ی حورا کجا ؟ شعله کجا صورت زهرا کجا ؟ سرو علی گرچه قدت خم شده پشت ولایت ز تو محکم شده مادر یازده ولی کیست ؟تو فدایی راه علی کیست تو آتش بیت تو دل عالم است شعله ای از آن نفس میثم است سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
هرکس هر آنچه دیده اگر هرکجا، تویی یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی در تو خدا تجلّی هر روزه می‌کند «آیینۀ تمام‌نمای خدا» تویی میلاد تو تولد توحید و روشنی‌ست ای مادر پدر! غرض از روشنا تویی چیزی ندیده‌ام که تو در آن نبوده‌ای تا چشم کار می‌کند، ای آشنا! تویی نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار سرچشمۀ فقاهت آل عبا تویی غیر از علی نبود کسی هم‌طراز تو غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی تو با علی و با تو علی روح واحدید نقش علی‌ست در دل آیینه، یا تویی؟ شوق شریف رابطه‌های حریم وحی روح الامین روشن غار حرا تویی ایمان خلاصه در تو و مهر تو می‌شود مکّه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی زمزم ظهور زمزمه‌های زلال توست مروه تویی، قداست قدسی! صفا تویی بعد از تو آن زنان که به پاکی زبانزدند سوگند خورده‌اند که خیر النسا تویی شوق تلاوت تو شفا می‌دهد مرا ای کوثر کثیر! حدیث کسا تویی آن منجی بزرگ که در هر سحر به او می‌گفت مادرم به ـ تَضَرُّع ـ بیا! تویی آن راز سر به مهر که «حافظ» غریب‌وار می‌گفت صبح زود به باد صبا تویی هنگام حشر جز تو شفاعت کننده نیست تنها تویی شفیعۀ روز جزا تویی در خانۀ تو گوهر بعثت نهفته است راز رسالت همۀ انبیا تویی «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» بی تو چه می‌کنند؟ تویی کیمیا تویی قرآن ستوده است تو را روشن و صریح یعنی که کاشف همۀ آیه‌ها تویی درد مرا که هیچ طبیبی دوا نکرد آه ای دوای درد دو عالم! دوا تویی من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم ای چلچراغ سبز اجابت! دعا تویی... پیچیده در سراسر هستی ندای تو تنها صدا بماند اگر، آن صدا تویی گفتم تو ای بزرگ! خطای مرا ببخش لطفت نمی‌گذاشت بگویم «شما» تویی باری، کجاست بقعۀ قبر غریب تو؟ بر ما بتاب، روشنی چشم ما تویی سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
امشب به جهان بس عجب اسرار عیان شد معنای هوالنور از این جلوه بیان شد به به چه دری از صدف پاک درخشید کز تابش آن شمس خجل گشت و نهان شد از محور کل،ختم رسل،قطب نبوت یکتا گهری ظاهر و ناموس جهان شد گر بسته نبد ناطقه از آیت توحید گفتم که ازو کفو خداوند گمان شد چون نیست به خلاق جهان مثلی و مانند او کفو علی آمد و خاتون زنان شد سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت آمد ندا حبیبۀ داور بخوانمت دیدم رسول اُمّ أبیهات خوانده است گفتم کم است دخت پیمبر بخوانمت دیدم تویی هر آینه، آیینۀ علی گفتم عجب به‌جاست که حیدر بخوانمت دیدم قیامت است درِ خانۀ شما گفتم رواست بانوی محشر بخوانمت گفتم مفصل است سخن، مجملش کنم جبریل گفت سورۀ کوثر بخوانمت ای مادر حسین و حسن! مام زینبین! من هم اجازه هست که مادر بخوانمت؟ سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
باز خواهم عقده های  کهنه دل وا کنم باز خواهم جام دل  پر از مِیِ زهرا کنم  باز میخواهم  سکوت  لحظه ها را بشکنم خرمن  صبر و  شکیب شیعه را آتش زنم باز خواهم  از  ملال  فاطمـه  انشاء کنم دشمن  زهرا  به اذهان جهان رسوا کنم از چه نام قاتل زهرا به پشت پرده  است نام آن کس که خیانت در امانت کرده است کس نمی گوید عمر دست خیانت باز کرد از  حسادت  فتنه   زهرا  کُشی  آغاز کرد کس نمی گوید زحیدرحق گرفت و دست بست درگهش آتش زد و  پهلوی زهرا را  شکست کس نمی گوید عمر بر آل طاها  کرد پُشت در بغل  قرآن گرفت و کوثر قرآن بکُشت کس نمی گوید  پیمبر گوهری  برجا  گذاشت روی آن گوهرچرا از کینه ثانی پا  گذاشت کس  نمی گوید  پیمبر  لاله  نیلی نداشت روی  زهرای  معّزا  طاقت  سیلی نداشت غاصبان  حق  زهرا  وحشیانه  تاختند بر خدا سوگند ، قدر فاطمه  نشناختند فاطمه معنای در خون ولایت خفتن است فاطمه تا پای جان از حب حیدر گفتن است فاطمه یعنی علی  را ذوالفقاری در مصاف فاطمه یعنی  دل بشکسته  را کردن طواف فاطمه یعنی  عقیده  فاطمه  یعنی  یقین فاطمه یعنی خدا را سایه ای اندر زمین فاطمه یعنی  تجلی فاطمه یعنی جلی فاطمه یعنی محمد فاطمه یعنی علی فاطمه یعنی شریعت فاطمه یعنی شرف فاطمه یعنی حقیقت فاطمه یعنی هدف فاطمه یعنی همان مرآت مصدومِ به سنگ فاطمه یعنی یگانـه یـاسمین  سـرخ  رنگ فاطمه یعنی همان گوهر که نشناسد محک فاطمه یعنی گـل  پـژمـرده   بـاغِ فـدک فاطمه یعنی  شهادت بهرشیعه مذهبی فاطمه یعنی شـرار  انقـلاب   زینبـی فاطمه یعنی مـیان شعلـه  در  سـوختن فاطمه یعنی به زینب سوختن آموختن فاطمه یعنی نبوت فاطمه یعنی معـاد فاطمه یعنی  امامت فاطمه یعنی جهاد فاطمه یعنی مسّرت   فاطمه یعنی سرور فاطمه یعنی به جنّت  شیعه را رمز عبور فاطمه یعنی ملال  و  گریه و افغان و آه فاطمه یعنی شبانه درد دل گفتن به چاه فاطمه یعنی بقیع  سرد و  قبر بی نشان فاطمه یعنی دلیل غیبت صاحب زمان فاطمه یعنی طراوت فاطمه یعنی ربیع فاطمه یعنی سرشگ  پشتِ دیوارِ بقیع در مقام دخت طاها جستجوها شد بسی همچو قبرش قدر زهرا را نمی داند کسی قطره ای گفتم ز بحر شرح حال فاطمه خارجم  از  حیطه  درک  جلال فاطمه یا  اباصالح  تو میدانی  نشان  مادرت توفقط  آگاهی  از قبر  نهان  مادرت خود بگو یابن الحسن زهرا چرا مقتول شد دفن او آخر چرا بر نصف شب موکول شد آه از وقتی که چشمان علی در خون نشست فاطمه  وقت غروب از این  زمانه چشم بست مرتضی  قلب  پریشانش  بدست صبر داد پیکر محبوبه اش را روی یک مغسل نهاد دلبر بی جان زحیدر باز هم دل می ربود پرده از  رخسار  نیلی  گشته  زهرا گشود چهره  زهرای  خود را قبله گاه راز کرد درد دل با همسر مجروحه اش آغاز کرد نوح را در بحر درد خود شگفتی فاطمه کشتی  عمرم  ز چه  پهلو گرفتی فاطمه منکه درمان بهر دردت می توانستم چرا؟ زخم  پهلوی  شکستت  را  ندانستم  چرا؟ باید از هجران  تو جان می سپردم فاطمه ای عجب مرگ تو را دیدم نمردم فاطمه سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
حضرت مادری تو ای بانو ما تمامی به مهر تو فرزند لحظه های تو،  قدر لیله قدر تالی کوثری به هر لبخند ما عرفک… به جز نبی و علی جز خدا ای حبیبه ی داور از مدیح شما چه گویم من جز شما کیست بر پدر مادر… سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
کیستم من فاطمـه محبـوبۀ جان‌آفرینـم جنــۀالاعـلای قــربِ رحمـۀ للعالمینم لیلۀ القدری که کس غیر از خدا قدرش نداند معنــی «انا فتحنـــا»ی امیــرالمؤمنینم مادر پیغمبران از شخص آدم تا محمّد' بانـوی مـلک خـدا در آسمان‌ها و زمینم از ازل پیشانـی توحیـد را بـودم ستاره تا ابـد انگشـتر ختـم رسـالت را نگینم ذات حق کرده اراده تا که باشد یک حسینش ور نه ریزد تا صف محشـر، حسین از آستینم آن جناب مریـم عـذرا و این یکتـا مسیحش این مـن و ایـن یـازده عیسـای عیساآفرینم سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
شأن دستی که دخیل است به کوثر بالاست.. دست این دست به دامن شده محشر بالاست.. سوختن آب شدن بی کس و بی یار شدن سختی عشق همینست رهش سربالاست.. آنچه ساقی ازل داد همان مینوشم.. رتبه مستی ما از تب ساغر بالاست.. چون که خاک قدمت شد شرفش بخشیدند.. تا قیامت به همین مرتبه این سر بالاست ما فقط زیر پر چادرتان آرامیم.. حس وابستگی طفل به مادر بالاست.. هرچه دارند به خانه به گدا میبخشند.. خب طبیعیست شلوغی دم در بالاست.. قبل تو ننگِ عرب، داشتن دختر بود بعد تو میل به آوردن دختر بالاست عالمی گفت که این خطبه تمام دین است لطف زهراست فقط شیعه سرش گر بالاست.. همه زندگی ات را به امامت دادی.. از زمین خوردن تو پرچم حیدر بالاست.. بر روی شهپر جبرئیل فقط جای تو بود.. شاهد بندگی تو ورم پای تو بود سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
من که آن روزِ ستم در پسِ در می رفتم تا نمایم ز علی دفع خطر می رفتم خون شش ماهه ی من بود که می ریخت به خاک شد پسر کشته به یاری پدر می رفتم فکر مظلومی تو زنده نگه داشت مرا پشت در ور نه به همراه پسر می رفتم دست بشکسته چسان اشک تو را پاک کند کاش پر سوخته با باد سحر می رفتم دگر امروز ز بستر نتوانم برخاست من که هر روز سر قبر پدر می رفتم خارج از شهر پی ناله چو رفتم گویی همچو جان از تن مجروح به در می رفتم سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
دیگر کسی نمی‌زند از بیتِ ما دری از من غریب‌تر نتوان یافت مادری چون شمع، آب گشته‌ام از آتش فراق دیگر نمانده از من مظلومه پیکری ای کاش بهر یاری ما بود حمزه‌ای ای کاش یار شیر خدا بود جعفری جز من به پیش دیدۀ گریان همسرش نقش زمین نگشته در خانه همسری پهلویم از فشار شکست و نداشتم جز محسنم به پشت در خانه یاوری سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در‎ سینۀ آیینه را می‌شد سپر، دیوار و در زخم بود و شعله‌ای، بال هما آتش گرفت زآشیان سوخته دارد خبر دیوار و در...‏ خانۀ وحی پیمبر در بلا پیچید و شد، باغ پرپر، سرو زخمی، نوحه‌گر دیوار و در...‏ دختر پیغمبر و تدفین پنهانی به شب؟‎! وای بر امّت، کند لب وا اگر دیوار و در حیرتی دارم من از صبری که بر حیدر گذشت‎ ذوالفقار آرام بود و شعله‌ور، دیوار و در استخوانی در گلو، خاری به چشم، آتش به جان‎ ناله‌ها در چاه گاهی، گاه بر دیوار و در گریۀ پنهان حیدر از نفاقی آشکار شاهد سوز علی شب تا سحر، دیوار و در از فدک تا کربلا، یک خطّ طغیان بیش نیست‎ سوخت آنجا خیمه، اینجا در شرر، دیوار و در سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
سر می‌گذارد آسمان بر آستانت غرقیم در دریای لطف بی‌کرانت محبوب‌تر از هر کسی نزد رسولی آغوش او همواره می‌شد میزبانت چون مادری دلسوز، مرهم می‌نشاندی بر زخم او با دست‌های مهربانت نور پدر وقتی که شد خاموش دیگر، تاریک شد، تاریکِ تاریک آسمانت حق علی را غصب کردند و پس از آن انداختند آتش به جان آشیانت می‌سوختی در شعله‌های کینه‌هاشان آه از دلت آه از دل آتشفشانت... با دست‌های بسته حیدر را که بردند با چشم خود انگار دیدی رفت جانت پشت سر حیدر خودت را می‌کشاندی آه از تن مجروح و از اشک روانت هجده بهار از عمر تو تنها گذشت آه ناگاه دیدی می‌رسد فصل خزانت پیچید در خانه برای آخرین بار بوی تنور داغ و بوی عطر نانت بانو تو حتی بعد از این‌که پر کشیدی بودی به فکر کودکان نیمه‌جانت بند کفن وا شد تو با مهری فراوان آغوش وا کردی به روی کودکانت.. سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست آهسته از غم تو زمین و زمان شکست پرسید آسمان چه نوشتی که اینچنین... گفتم که فاطمه، کمر آسمان شکست هجده بهار دیدی و در سوگ تو دلم بعد از هزار و سیصد و چندین خزان شکست ای دل بسوز و بشکن! تا باورت شود حتماً دری که سوخته را، می‌توان شکست بانوی نور در دلتان رنگی از خداست زیباتر است بر قد رنگین کمان، شکست با هر دری که بعد نگاه تو باز شد انگار در گلوی علی استخوان شکست سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار... حیف از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود: «ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»... بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد ما نمی‌دانیم، «نَعلُ السیف» می‌داند چرا «مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد... سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
زهرا گذشت و خاطره‌‏هایش هنوز هست در مسجد مدینه، صدایش هنوز هست شهری که بود شاهد اندوه فاطمه سرشارِ موجِ گریه، فضایش هنوز هست در کوچه‌های غم‌زده و بی‌فروغ شهر هرجا نظر کنی، ردِ پایش هنوز هست از بوستان عترت یاسین و باغ وحی، گل رفت و باز، عطر وفایش هنوز هست سوز مصیبتش نشد از سینه‌ها برون آن داغ بر دل همه، جایش هنوز هست در خانه‌ای که فاطمه چون چلچراغ بود نور و صفا به صحن و سرایش هنوز هست در آستانۀ‌ درِ آن روضۀ بهشت بانگ و نوای وا اَبتایش هنوز هست راز و نیاز فاطمه را تا شود گواه محراب هست و موج دعایش هنوز هست گر سر زند به کلبۀ احزان او کسی پی می‌‏برَد که شور و نوایش هنوز هست دست ستم اگرچه فدک را از او گرفت، آن خطبۀ بلیغ و رسایش هنوز هست رسم شهیدپروری از اوست یادگار؛ شور حسین و کرب‌و‌بلایش هنوز هست تا انتقام مادر خود را کِشد ز خصم مهدی- که باد جان به فدایش- هنوز هست در دست او صحیفۀ زهرا امانت است؛ آیینۀ تما‌م‌نمایش هنوز هست گر نیستیم قابل دیدار او «شفق» ما را به سینه، شوق لقایش هنوز هست سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
..نیمه‌شب تابوت را برداشتند بار غم بر شانه‌ها بگذاشتند هفت تن، دنبال یک پیکر، روان وز پی آن هفت تن، هفت آسمان.. ظاهراً تشییع یک پیکر، ولی باطناً تشییع زهرا و علی.. ابرها گریند بر حال علی می‌رود در خاک، آمال علی.. سینه‌اش آتشفشان، از هُرم آه چشم او بر ماه، سر، دنبال چاه زَمزَمش در چشم و لَب در زمزمه در سخن با خاطرات فاطمه: مرغ جانت از قفس، آزاد شد رفتی اما دوست، دشمن‌شاد شد! شب نهادی پا به کوچک‌خانه‌ام می‌بَرم شب هم تو را بر شانه‌ام خانه‌ام را رشک گلشن داشتی سوختی چون شمع و، روشن داشتی.. ذره‌ای مِهر تو در کاهِش نبود بر لبت نُه‌سال، یک‌خواهش نبود! بارها از دوش من برداشتی جای آن تابوت خود بگذاشتی ای تو را کار و عبادت، متصل دستۀ دستاس، از دستت خجل با تو، غم در خانۀ من جا نداشت بَعد تو در جای‌جایش پا گذاشت یاد داری خانه هرگه آمدم با تپش‌های دلم در می‌زدم؟ با صفای کامل و مِهر تمام صد غمم بردی ز دل با یک‌کلام بس نگاه ناتمامم کرده‌ای با لب بی‌جان، سلامم کرده‌ای من که بودم با تو غرق آرزو، خاک می‌ریزم به فرق آرزو نی علی از درد، گل‌گون گریه کرد از غمت دیوار و در، خون گریه کرد داغ تو بنیان‌کَنِ صبر علی‌ست خانۀ بی‌فاطمه قبر علی‌ست.. سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید بود چشمش به در تا کی اجل آید به دیدارش علی از چشم زهرا چشم خود را بر نمی دارد مجسم می کند عشق و فداکاری و ایثارش کند اشک علی را پاک با دستی که بشکسته نخواهد اشک مظلومی فرو ریزد به رخسارش علی گه در بغل زانو گهی سر بر سر زانوست تو گویی از جدایی می کند زهرا خبردارش سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
همان غمی که تو داری علی همان دارد ولی به جانِ حُسینت که بیش از آن دارد من آن غریب دیارم که خانه ویرانم خوشا به حال غریبی که خانمان دارد خدا کند که نبیند غمی که ما دیدیم کبوتری که عزیزی در آشیان دارد مدینه گفت که راحت شد از تو ، اما نه پس از تو خانه‌ی ما پنج روضه‌خوان دارد نمی‌زنند به لب ، نان ، یتیم‌های علی که جای دستِ تو را قرص‌های نان دارد لباس‌های تو را یک به یک علی تا کرد و تازه دید چقدر از تنت نشان دارد نشان سینه و سُرفه نشان شعله و در نشان تیزیِ زخمی که داستان دارد شکست پهلویِ تو پیشِ پهلوانِ تو و از آن زمان کمرم دردِ بی امان دارد از آن زمان که گرفتی تو دامنم اما رسید قنفذ و دیدم نفس زنان ، دارد به شیشه‌ای که ترک خورده سنگ می‌کوبد نشست و گفت که هست این ، هنوز جان دارد زِ گریه تا به مزار گُمَت علی نرسد خدا کند به شب هفتمت علی نرسد سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
هویدا میشد از اسرار در عالم اگر شأنت نه عالم بلکه میکرد عرش را زیر و زبر شأنت خلایق را خدا در صبح محشر جمع خواهد کرد به قدر سوزنی پیدا شود آنجا مگر شأنت تو را والاترین مخلوق ها اُم ابیها خواند که اینگونه شود سنجیده بانو با پدر شأنت علی آمد به دنیا آینه دارت شود زهرا برابر باشد اینجا لا اقل با یک نفر شأنت برایم جمله ی لولاک هم حرف بزرگی نیست که آنجا هم بیان گشته است خیلی مختصر شأنت رسول الله اعمالش همه عین عبادت بود نشد حتی کمی با بوسه هایش بیشتر شأنت چگونه من هزاران بیت در مدح تو بنویسم خدا با آن خداییش سه آیه گفته در شأنت سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
از روز ازل دلبر ما حضرت زهرا این پای تو و این سر ما حضرت زهرا افسوس که با خاک همه انس گرفتیم بسته شده بال و پر ما حضرت زهرا ای کاش بسوزیم و بسازیم و بریزد در پای تو خاکستر ما حضرت زهرا بر دفتر دل از تو نوشتیم که شاید امضا بزنی دفتر ما حضرت زهرا دادیم به حکاک عقیق دل و گفتیم حک کن روی انگشتر ما حضرت زهرا بی بی قدمی رنجه نما از سر احسان این پای تو و این سر ما حضرت زهرا سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
نام مادر رمز و راز و علت اعجاز دل شد ولایش مقصد و شد نقطه آغاز دل مادر سادات هست و شیعیان و مومنین شد برای مصطفی او مادر و دمساز دل گر دلی شد خاکسار این سرا و این حرم می شود این خاکساری علت پرواز دل آن که شد بالا نشین بشناسد این سر مگو محرمش شد آشنا با نغمه های ساز دل محضر او می رود سلمان که تا منّا رسد تا نشد منّا نشد از محرمان راز دل هر دلی که داغ دارد بیت الاحزان می شود روضه های داغ مادر می شود آواز دل سلام الله علیها
اشتیاق تو مرا می‏کشد از خانه برون ور نه از خانه برون آمدنم، دشوارست! موقع آمد و شد، فاطمه جان! می‏بینم دیده‏ی زینب تو مات در و دیوارست! به گواهی شب و، زمزمه‏ی مرغ سحر اهل یثرب همه خوابند و، علی بیدارست روز در خانه، پرستار حسین و حسنم کمکم کن! که نگهداری شان دشوارست! یاد آن روز که با زینب تو می‏گفتم: دخترم! گریه مکن! مادرتان بیمارست! چاه داند که به من، عمر چه ِسان می‏گذرد قصه، کوتاه کنم ور نه سخن بسیارست سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
تو حیدری به تو چشمان تر نمی آید سرت سلامت اگر غصه سر نمی آید رشید شهر چرا دست بر کمر داری به تو گرفتنِ دست از کمر نمی آید گره گشای همه دست های بسته علی به دست حیدری ات بند و پَر نمی آید سپرده ام به کنیزان که نان درست کنند ز دست و بازوی من کار بر نمی آید میان شعله من و در بهم گره خوردیم علی ز پهلوی من میخ در نمی آید سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
هم درد و دل دارم برایت بیش از اینها هم با تو هستم پا به پایت بیش از اینها من مَـحـرم تـو بـودم و تو مَحـرم من پس بوده زهـرا آشنایت بیش از اینها راضی ندارم پیـش من شرمنده باشی با جان خریـدارم بلایت بیش از اینها سخت است،اما چاره جز رفتن ندارم با اینكه هـستم مبـتلایت بیش از اینها قرآن بخوان حتی پس از این بر مزارم چون خو گرفتم با صدایت بیش از اینها من از خدایت صبر می‌خواهم برایت من هم كه محتاج دعایت بیش از اینها بـگـذار یك بـار دگـر دورت بـگـردم چون دوستت دارد خدایت بیش از اینها این كمترین كار است، جان دادن برایت ای كاش میشد، شد فدایت بیش از اینها... سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d