eitaa logo
دانلود
سقفی به غیر از آسمان بر سر نداری تو سایه بر سر داشتی دیگر نداری خورشید بر نی بود؟ حق داری بسوزی دیدی به جز او سایه‌ای بر سر نداری برگشته‌ای؟ این را کسی باور نمی‌کرد برگشته‌ای؟ این را خودت باور نداری می‌خواهی از بغض گلوگیرت بگویی از لای‌لایی واژه‌ای بهتر نداری هر بار یاد غربت مولا می‌افتی می‌سوزی و دیگر علی‌اصغر نداری هر شب در این گهواره طفلی بی‌قرار است «سخت است این غم، سخت‌تر از هر نداری» ما پای این گهواره عمری گریه کردیم یک وقت دست از لای‌لایی برنداری سلام الله علیه اشعار سلام الله علیهم اجمعین @ashar14
از روی دست های پدر بال و پر گرفت خنـــدید و خنده را ز لبـــان پدر گرفت احســاس کرد تیر پـــدر را نشانه کرد با حنجرش برای امامــش سپر گرفت آری بــزرگ زاده بـه بـابـاش می رود یک پر، دو پر، نه مثل پدر بیشتر گرفت شش ماهه بود و بند دل مادرش رباب از طـرز دست  و پــا زدن او شـرر گرفت وقتی که غنچه های زیر گلویش شکوفه کرد عطـــری عجیب در همه ی دشت در گرفت خون گلوش رفت به هفت آسمان و بعد... از حــال زار عـرش نشــینان خبر گرفت بـابــا میـان معرکه حیــران شــد و سپـس زیر عبـــای خویــش پســـر را به بر گرفت می گفت مادر دل خــــــون و مضطــرش طفلم قشــــنگ بود و گلم را نظر گرفت سلام الله علیه اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
برای خشکی لبِ تو آب گریه می‌کند کویر، سینه می‌زند سراب گریه می‌کند قنوتِ مادرِ تو بی‌جواب ماند و بعد از آن برایش آسمانِ مستجاب گریه می‌کند نخند روضه‌ی عطش!؛ لبِ تو زخم می‌شود بحالِ زخمِ خنده‌ات رباب گریه می‌کند چرا به رنگِ حنجر من است، چشم‌های تو ؟! نپرس، مادرت سرِ جواب گریه می‌کند همینکه از اسارتش دو قطره روضه می‌چکد بحالِ دستِ مادرت طناب گریه می‌کند رباب سوخت، از حرارت و به زیر سایه‌اش نشسته از خجالت آفتاب گریه می‌کند بخواب، با تکان‌تکانِ گاهوارِ نیزه‌ات نبین که مادرت میان خواب، گریه می‌کند در آسمانِ روضه‌ات دوباره خیس شد لهوف  فراتِ چشمِ ماست، یا کتاب گریه می‌کند ؟ سلام الله علیه اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d