eitaa logo
دانلود
تنهاترین غریب کجایی ظهور کن ای بهترین حبیب کجایی ظهور کن آقا بیا دوباره حوالی قتلگاه پیچیده بوی سیب کجایی ظهور کن بر روی دست باد سوار است روی نی زلفی که شد خضیب کجایی ظهور کن با جامه های پاره به بازار می رود این عترت غریب کجایی ظهور کن این خاک، کربلاست و هر روز جاری است این قصّه ی عجیب کجایی ظهور کن ... سلام الله علیه اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
آمده عبد گنهکار، بگو می بخشی با دلی زار و گرفتار، بگو می بخشی چشم امید مرا تار نکن یا الله باز هم حضرت غفار، بگو می بخشی کار ما را نگذاری تو به آن آخر وقت اولین لحظه ی دیدار، بگو می بخشی با بدهکار خودت باز مدارا کن، آه طلبت را به بدهکار، بگو می بخشی تا که آب از سر من رد نشده کاری کن مثل آن توبه ی هر بار، بگو می بخشی من خودم آمده ام، فاش بگویم خجلم سر به زیر آمدم ای یار، بگو می بخشی قسمت می دهم اینبار به عباس علی به دو تا دست علمدار، بگو می بخشی اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
از لاله زار توحید آتش زبانه می‌زد گل گشته بود پرپر، بلبل ترانه می‌زد در گلشن ولایت، یک نوشکفته گل بود گر می‌گذاشت گلچین، آن گل جوانه می‌زد من ایستاده بودم دیدم که مادرم را دشمن گهی به کوچه، گاهی به خانه می‌زد گردیده بود قنفذ هم‌دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می‌زد وقتی که باغ می‌سوخت، صیاد بی مروت مرغ شکسته پر را در آشیانه می‌زد با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را از ناله‌ای که مادر در آستانه می‌زد این روزها که می‌دید موی مرا پریشان با اشک دیده می‌شست با دست، شانه می‌زد سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
بس که دل بی ماه رویت در دلِ شب‌ها گریست آسمانِ دیده ام زین غصّه یک دریا گریست باغبان عشق، در سوگت نه تنها ناله کرد ای گل پرپر به حالت بلبل شیدا گریست بارالها! بین دیوار و دری، آن شب چه شد؟ کآسمان بر حال زار زُهره زهرا گریست گشت خون آلوده چشم اختران آسمان بس که زهرا تا سحر بر غربت مولا گریست شد کویر تشنه سیراب ای فلک از بس علی داغ بر دل، لاله آسا، در دل صحرا گریست شیر میدان شجاعت بود و یک دنیای صبر من ندانم ای فلک با او چه کردی تا گریست سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
ای شب قدر! کسی قدر تو را فهمیده‌ست؟ تا به امروز کسی مرتبه‌ات را دیده‌ست؟ خلق از معرفت شأن تو عاجز ماندند بی‌جهت نیست خدا فاطمه‌ات نامیده‌ست خواستم ذات تو را نور بخوانم، دیدم نور هم با تو خودش را همه‌جا سنجیده‌ست نور چشمان پیمبر تویی و جلوۀ تو آفتابی‌ست که تا غار حرا تابیده‌ست حکمتش چیست که ای ام ابیها! پدرت بارها خم شده و دست تو را بوسیده‌ست... سرِ هم‌صحبتِ صدّیقه شدن بود اگر ملک وحی، هرآیینه به خود بالیده‌ست بانی رزق تویی، روح الامین می‌دانست سیبی از عرش اگر چیده به اذنت چیده‌ست هر زمانی که شدی خسته، به نقل از سلمان چرخ دستاس تو با دست ملک چرخیده‌ست چه بگوییم از انفاق تو، وقتی در شهر سائلی رخت عروسی تو را پوشیده‌ست به فقیر و به یتیم و به اسیر احسان کرد نان افطار تو وصفش همه‌جا پیچیده‌ست چشم صائب به کرامات تو افتاد و نوشت: «گوش این طایفه آواز گدا نشنیده‌ست... سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
زهـرا بیـا به بغداد زندانیت شد آزاد زندانی غریبت زیر شکنجه جان داد آخر کنار زندان حق نبی ادا شد در زیــر تـازیانه فــرزند او فدا شد با اشک مخفیانه با چشم پر ستاره از زهر کین دلش شد قرآن پاره پاره مرغی که از برایش زندان شد آشیانه بـر پیکــرش عیــان بــود آثـــــار تـازیانه قاتـل کنـار زنـدان، بـر گردنش غل انداخت از حلقه‌های زنجیر، زخم تنش گل انداخت حمل جنازه او غوغای محشری بود تابـوت او بـه شانه از تختۀ دری بود پروانه‌ها بسوزید، شمعی دگر نمانده از طـایر ولایت، جـز مشـت پــر نمانده سلام الله علیه اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
حس مي‌کنم در مرقدت عطر دعا را عطر توسل هاي در باران رها را غرق اجابت مي شود دست نيازش هر کس که مي خواند در اين مرقد خدا را اي مظهر رأفت براي تو چه سخت است خالي ببيني دست محتاج و گدا را آهم کبوتر مي‌شود تا گنبد تو مي‌آورد فريادهاي يا رضا را آئينه هاي لطف تو تکثير کردند در چشمة دل اشک هاي بي صدا را آقا کنار پنجره فولادت آخر مي‌گيرم از دستت برات کربلا را اي زائران اينجا دخيل غم ببنديد بر آستانش ندبه‌ی «آقا بيا» را پائين پاي تو غباري مي سرايد شعر کرامات نگاه کيميا را سلام الله علیه اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
صبرت از پای درآورده شکیبایی را ای که سوزانده غمت لالهٔ صحرایی را دل به دریا بزند هرکه دلش بی‌تاب است تو به صحرا زده‌ای آن دل صحرایی را داغت آنقدر زیاد است که غم کرده علم در دل سوخته‌ات خیمهٔ تنهایی را دیده‌ای آنچه تماشا نشود با هر چشم و کسی چون تو ندید آن همه زیبایی را دم به دم خطبهٔ غرّای تو تیغ علوی‌ست بر سر انداخته‌ای چادر زهرایی را قلم از لحن تو سرمشق متانت برداشت از تو آموخت سخن شیوهٔ شیوایی را آه ای سنگ صبور دل بی‌تاب رباب! باز آرام بخوان نغمهٔ لالایی را سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
جايی برای كوثر و زمزم درست كن اسما برای فاطمه مرهم درست كن تابوت كوچكی كه بميرم درون آن با چند تخته چوب برايم درست كن تا داغ اين شقايق زخمی نهان شود تابوتی از لطافت شبنم درست كن مثل شروع زندگی مرتضی و من بی‌زرق و برق، ساده و محكم درست كن از جنس هيزمی كه در خانه سوخت، نه از چند چوب و تختۀ مَحْرَم درست كن طوری كه هيچ خون نچكد از كناره‌اش مثل هلال لاله كمی خم درست كن سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
هر نسیمی خسته از کویت خبر می‌آورد چشم تر می‌آورد، خونِ جگر می‌آورد خارها در چشم دارد، استخوان‌ها در گلو هر کسی «دیوار و در» را در نظر می‌آورد این بهار تازه دارد شاخه‌ای گل در بغل وایِ من، اینک خزان با خود تبر می‌آورد یاد تو گل کرده چون داغی به باغ جان مگر؟ هر درختی غنچه‌های شعله‌ور می‌آورد روضه‎خوان می‌برد دل را پیش از این تا کربلا ناله‌ای امّا دلم را سوی «در» می‌آورد «بارالها خانۀ همسایه‌ها را گرم کن» مادری دست دعا انگار برمی‌آورد سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
به علی قسم به علی قسم          که ستارهء سحرم بمان ز مدینه حرف سفر مزن          مرو یک دم از نظرم بمان همه جا انیسی و مونسم        همه کاره ام همۀ کسم شده خواهشم که تو را قسم          به وجود شعله ورم بمان به تنم توان به دلم قرار          به رخم نشست غم روزگار تو خودِ سپر خودِ ذوالفقار          به حمایتم سپرم بمان ز غم ای بهار چه خزان شدی          به جوانی ات چه کمان شدی نگران شدم نگران شدی          مرو از برم به برم بمان نگرانِ زخمِ تنت شدم          متوجهِ حسنت شدم نگرانِ بی کفنت شدم          به هوای دو پسرم بمان نکنم عبور دگر از گذر          گله دارم از درِ شعله ور  زغلاف تیغ ،  زجفای در          ز غم تو سوخت جگرم بمان توکه تکیه گاه منی مرو          نگرانِ آهِ منی مرو همۀ پناه منی مرو          تو چو سایه ای به سرم بمان گُلِ دیده ات پُرِ شبنم است          به دل علی غم عالم است که بهشتِ بی تو جهنم است          گلِ یاسُ محتضرم بمان سلام الله علیها اشعار سلام الله علیهم اجمعین https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d