کی میآیی ای بهار من برای دیدنم
دارد از در میرسد پاییز، اینجا که منم...
#اعظم_سعادتمند
هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند؟
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
ز پس صبر، تو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
#مولانا
من که مشتاقم به جان برگشته مژگان تو را
کی توانم برکشید از سینه پیکان تو را
گر بدینسان نرگس مست تو ساغر میدهد
هوشیاری مشکل است البته مستان تو را
وعده فردای زاهد قسمت امروز نیست
بهر حور از دست نتوان داد دامان تو را
جز سر زلف پریشانت نمیبینم کسی
کاو به خاطر آورد خاطر پریشان تو را
ای دریغ از تیغ ابرویت که خون غیر ریخت
سالها بیهوده رفتم خاک میدان تو را
هرگز از جیب فلک سر بر نیارد آفتاب
صبحدم بیند اگر چاک گریبان تو را
دامن آفاق را پر عنبر سارا کنند
گر بر افشانند زلف عنبر افشان تو را
چشم گریان مرا از گریه نتوان منع کرد
تا به کام دل نبوسم لعل خندان تو را
آه سوزان را فروغی اندکی آهسته تر
ترسم آسیبی رسد شمع شبستان تو را
#فروغی_بسطامی
ای دلبرِ ما مباش بی دل برِ ما
یک دلبرِ ما به که دو صد دل برِ ما
نه دل برِ ما نه دلبر اندر برِ ما
یا دل برِ ما فرست یا دلبرِ ما
#ابوسعیدابولخیر
جمعه و شنبه برایم چه تفاوت دارد
من که هر لحظه و هر ثانیه دلتنگ توام
#خلیل_رحیمی
پشت در باز دو پای چمدان می لنگد
عقربه از نفس افتاده، زمان می لنگد
کفش هایم دو قدم مانده به در میگرید
میدود با هیجان، با هیجان میلنگد
آب در کاسه ی بی صبری من میرقصد
نه زلال است نه روشن نه روان، می لنگد
خواستم گریه کنم باز ولی صبرآمد
خواستم شکوه کنم باز زبان می لنگد
نه فقط کار من دل نگران و دلتنگ
تو نباشی بخدا کار جهان می لنگد!
#مارال_افشون