🇮🇷خلیج فارس🇮🇷
زلالِ پهنهی تو دشمن سیاهی بود
خیالِ دشمنِ تو یک خیالِ واهی بود
نشد تمامِ ستم چیره بر اُبهت تو
نگاهبانِ تو یک لشکر الهی بود
به برقِ آینهیِ پاکِ خویش تیر زدی
به چشمِ هر که به سوی توأَش نگاهی بود
به روی خاکِ مذلت نشست بیتردید
کسی که سوی تو با قصدِ ظلم، راهی بود
از این نمد که بر آن کوفت دست دشمن تو
همیشه سهمِ سرش رنجِ بیکلاهی بود
خلیجِ فارس به جا ماند و زود شد معلوم
تمامِ آنچه که گفتند اشتباهی بود
به نامِ نامی و پاکِ خلیج فارس، فقط
همیشه بوده و هستی و نیز خواهی بود
#خلیج_فارس
#احمد_رفیعی_وردنجانی
🌹 @ashaarjalal
رای خواهم داد...
برای رونقِ فردای ایران رای خواهم داد
برای کوری چشمانِ شیطان رای خواهم داد
مُرید رهبر فرزانه ام سیدعلی هستم
ولیِ اَمر من داده ست فرمان رای خواهم داد
مراعهدی ست باجانان که بافریاد می گویم
که هستم تا ابد من پای پیمان رای خواهم داد
به خون لاله های گلشن ایران زمین ،سوگند
سرِ عهدی که دارم با شهیدان رای خواهم داد
نمی رنجم اگر خاری به پای آرزویم رفت
پر از شوقِ بهارِ این گلستان رای خواهم داد
در این دوران که چشم دشمنان بر کشورم باشد
قسم بر عزتِ عباسِ دوران ،رای خواهم
به یادِ همت اینکه همتی مردانه خواهم داشت
به عشق حاج قاسم مرد میدان رای خواهم داد
نمایِ خادم جمهور مظلوم است در ذهنم
که بر دستش گرفته باز قرآن،رای خواهم داد
به عشق پرچم جمهوری اسلامی ایران
که روی قله ها باشد نمایان رای خواهم داد
به کوری تمام دشمنان سرزمین من
نخواهد داشت این اُمیّد،پایان ،رای خواهم داد
ندای قلبی ام این است وقت صحبت از ایران
وطن جانم،وطن جانم،وطن جان ،رای خواهم داد
#حماسه_حضور
#احمد_رفیعی_وردنجانی
ما را بُکُش...
ما را بُکُش لب تشنهی شرب مدامیم
فکرِ میِ ساغر به ساغر، جام جامیم
در مرگ ما رازِ حیاتی جاودانهاست
با خونمان سِرِّ بقایِ این قیامیم
در پیکری دیگر مُصممتر ،قویتر
وقتِ وداعِ سرخ، گویایِ سلامیم
قاسم ،هنیه، صادق، ابراهیم، محسن،
عمریست داری میکُشی، ما ناتمامیم
بر دشمنان دینِ حق کابوسِ مرگیم
تا بر ستیغِ خاکریزی میخرامیم
بیگانه با خاکیم و این آرام ماندن
سیمرغِ قافِ آسمانِ نیلفامیم
پایان اسراییل نزدیک است ،عمریست
در صیقلِ مادامِ تیغِ انتقامیم
تعطیل خواهد شد بساطِ ظلم یک روز
مشتاقِ فریادِ ظهور آن امامیم
#شهادت
#اسماعیل_هنیه
#احمد_رفیعی_وردنجانی
با خانواده...
به راهِ وصلِ تو اینگونه ساده باید رفت
به تیغِ عشق چنین سرنهاده باید رفت
به شوقِ دیدنِ لبخندِ حضرتِ دلدار
به قلبِ عاشق و رویی گشاده باید رفت
اگر چه نیمه یِ شب در شکوهِ بیداری
میانِ عرصه ی حق ،ایستاده باید رفت
به سوی ساحت عاشق رُبایِ حضرت عشق
شتابناک، شبیه بُراده باید رفت
عجب تجارتِ نابیست،مرگ در ره عشق
چنین زرنگ پیِ استفاده باید رفت
پیِ چشیدنِ مرگی که زندگی بخش است
عنانِ زندگی از دست داده باید رفت
به میهمانیِ حق،چون هنیهّ یِ عاشق
به شوق با همه یِ خانواده باید رفت
#هنیه
#شهادت
#احمد_رفیعی_وردنجانی
فرصت دیدار بود و نوبت سنوار بود
دردهای ما یکی هستند و درمانهایمان...
#احمد_رفیعی_وردنجانی
امان از شام
دل فغان می کند، فغان ازشام
آتشم می زند بیان از شام
زخم دارند واژه ها به جگر
لکنت افتاده در زبان ازشام
دردمندان آشنا در جان
زخم دارند بیکران از شام
از مصیبت شکست پشت زمین
خون شده قلب آسمان از شام
شعله ها سرکشید تا به فلک
سوخت سرتاسر جهان از شام
داشت کم کم به چشم می آمد
ازپس جاده ها نشان از شام
فاطمه داشت زیر لب می گفت
نگذرد کاش کاروان از شام
کربلا رفت روبه پایان، نه
تازه شد باز داستان از شام
خیزران خورد روی مروارید
دود برخاست ناگهان از شام
آنچه دیدند اهل بیت کجا؟
وآنچه گفتند دیگران از شام
روضه این است: حضرت زینب(س)
پیربرگشته این جوان از شام
می نویسم فقط به جای غزل
بارها، بارها، امان از شام
#امان_از_شام
#احمد_رفیعی_وردنجانی