#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#اربعین
حس میکنی زمین و زمان گریه میکنند
وقتی که جمع سینهزنان گریه میکنند
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟»
در ماتم تو، پیر و جوان گریه میکنند
این سیل اشکها که ز هر دیده جاری است
چون ابر با تمام توان گریه میکنند
تو کیستی که در غم از دست دادنت
مردان ما شبیه زنان گریه میکنند
با یاد آن نماز جماعت که نیمه ماند
گلدستهها اذان به اذان گریه میکنند
زینب اسیر میشود، آری عجیب نیست
سرها اگر به روی سنان گریه میکنند
#امیر_تیموری
با قلب پارهپاره برایت گریستم
بی حدّ و بیشماره برایت گریستم
در خاطرم نمانده که اشکم چقدر شد!
یک عالمه ستاره برایت گریستم
میسوزم از غمی که درون عزای توست
با قلب پر شراره برایت گریستم
گر چه گناه، قلب مرا سنگ کرده است
از عمق سنگ خاره برایت گریستم
در مجلس غمت نه فقط مثل منبری
کز گوشه و کناره برایت گریستم
اصلا مگر به روضه مکشوفه حاجتست؟!
تنها به یک اشاره برایت گریستم
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
بیهیچ استخاره برایت گریستم
در داغ تو ز گریه برایت گریز نیست
گشتم بدون چاره... برایت گریستم
چون دل کشش برای مصیبت نداشته
با شعر و استعاره برایت گریستم
یک اربعین گذشت... غمت باز تازه است
امروز هم دوباره برایت گریستم...
#محسن_علیخانی
#اربعین
•
یک نفر کاش که پیغام به باران برساند
خبر از خشکی لبهای بیابان برساند
لب من تشنهی بوسهست؛ الهی که نسیمی
به ضریحش خبر از این لب عطشان برساند
دور از او بی سر و سامانم و این است امیدم
که مرا مژدهی دیدار، به سامان برساند
کاشکی ختم به آغوش کند زندگیام را
اینچنین عمر مرا نیز به پایان برساند
و سلامِ دل مشتاقِ مرا کاش شهیدی
هر شب جمعه به سالار شهیدان برساند
•
راستی! قصهی دلتنگیِ هموارهی ما را
قاصدی محضر سلطان خراسان برساند...
#اربعین
#علیرضا_مهران
هرکجا رفتم شنیدم صحبت جاماندههاست
جای من هم در میان هیئت جاماندههاست
دور هم جمعیم تا ابراز همدردی کنیم
"ازحرمجاماندهای" همصحبت جاماندههاست
یک زیارتنامه خواندن ظهر روز اربعین
گوشهٔ صحن و سرایت؛ حسرت جاماندههاست
کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود
آرزو ماندن به دل هم قسمت جاماندههاست
در خیالم بارها ششگوشه را بوسیدهام
عشقبازی با تو کار خلوت جاماندههاست
شهر خالی میشد از عشّاق تو یادش بهخیر
ازدحام شهرمان از کثرت جاماندههاست
گریه شاید درد دوری از تو را تسکین دهد
مثل شمعی سوختیم؛ این عادت جاماندههاست
من یقین دارم به او اجر زیارت میدهند
هرکسی روز جزا در کسوت جاماندههاست
بعد زوّار حریمت حالی از ما هم بپرس
نوبتی هم باشد آقا! نوبت جاماندههاست
دستمان از پنجره فولاد هم کوتاه شد
این هم آقای غریب! از غربت جاماندههاست
تکیهها را شعبهای از کربلا خواهیم کرد
تکیهها چشمانتظار همّت جاماندههاست
مادرت حتماً به هر جاماندهای سرمیزند
این تمام دلخوشی و لذت جاماندههاست
حال و روزم را رقیه خوب میفهمد حسین!
حاجت طفل یتیمت حاجت جاماندههاست
"صد پسر در خون بغلطد گم نگردد دختری"
خواندن از طفل سهساله سنّت جاماندههاست
طفل از روی شتر افتاده را سیلی زدند
ازحرمجاماندهای را بیهوا سیلی زدند
#اربعین
#علیرضا_خاکساری
#اربعین
آسمان را به من نشان میداد
آنکه در خون خویش جان میداد
دیدم آن روز حضرت خورشید
بر سر نیزهها اذان میداد
تشنهای بر منارههای عطش
اذن رفتن به کاروان میداد
عابران رد پای ایماناند
بوسه بر گامشان، جهان میداد
مهر، همسایهی سخاوت شد
کودکی داشت آب و نان میداد
یک نفر زیر بارشِ تابش
مرهم از جنسِ سایبان میداد
جاریِ شوقِ چشمهای حزین
مهربانی به رایگان میداد
سرو، آیینهی سر افرازی
نخل در پای نهر جان میداد
تا رسیدن چقدر باید رفت؟!
شورِ " یا لیتنا " توان میداد
عشق در جاده گرم هروله بود
کاش این غصهها امان میداد...
#فاطمه_مظفری
Amir KermanshahiAmir Kermanshahi - Name.mp3
زمان:
حجم:
6.69M
این نامه رو با گریه نوشتم😭😭
#اربعین
#امیر_کرمانشاهی
🚩 ستون به ستون
شوق فرج ستونبهستون میکِشد مرا
این عشق، عاقبت به جنون میکشد مرا
شور و شعف به سوی نجف میکشانَدم
تیغ تو از نیام، برون میکشد مرا
دنیا اگر به نام و به نان میفریبدم
دشمن اگر به خاک و به خون میکشد مرا،
گردابها اگر به هلاکم میافکند
مردابها اگر به سکون میکشد مرا،
آن کشتی نجات که من میشناسمش
از موجهای فتنه برون میکشد مرا
دارم قدمقدم به تو نزدیک میشوم
دارد غمت ستونبهستون میکشد مرا
#مهدی_جهاندار
#اربعین
پای زخم آلود من! طاقت بیاور میرسی
صبح فردا محضر ارباب بیسر میرسی
یک قدم باقیست تا آن اجتماع قلبها
میرسی ای دیده! با شور مکرر میرسی...
#مریم_سقلاطونی
#اربعین
،
می فروشی در لباس پارسا برگشته است
آه از این نفرین که با دست دعا برگشته است
پینه های دست و پا سر زد به پیشانی، عجب!
کفر با پیراهن زهد و ریا برگشته است
داد از این طرز مسلمانی که هر کس در نظر
قبله را می جوید اما از خدا برگشته است
خیمه ی خورشید را "دین دارها" آتش زدند
آه معنای حقیقت تا کجا برگشته است
ای دل غمگین به استقبال زیبایی بیا
کاروانی را که روی نیزه ها برگشته است
چند بار آخر به استقبال یک تن می روند
سر جدا، بازو جدا، پیکر جدا برگشته است
جاءَ نورُ اشبه الناس بِخَیر الاولیاء
گوییا پیغمبر از غار حرا برگشته است
هر که آن خورشید را در خون شناور دید گفت
حکم قتل نور از شام بلا برگشته است
از بد و نیک جهان جای شکایت هست و نیست
خوب یا بد هر چه هست از ما به ما برگشته است
#فاضل_نظری
#اربعین
🚩 دور از تو
دلم برای تو ای اربعین چه دلتنگ است
دوباره بین من و تو هزار فرسنگ است
دلم برای همان ازدحامِ پشت ضریح
که دستهای دعا با تو چنگ در چنگ است
دلم برای همان قلبها که بیرنگند
دلم برای همان چایها که پررنگ است
دلم برای همان دستههای سینهزنی
که با صدای قدمهای من هماهنگ است!
دلم برای همان آشتی، همان لبخند
در این زمانه که -دور از تو- هرطرف جنگ است
دلم گرفته، دلم دربهدر، دلم آشوب
دلم اسیر، دلم مبتلا، دلم تنگ است
#مهدی_جهاندار
#اربعین
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی
از نامههای اهل محل کولهها پر است
بر شانه میبریم چه بار امانتی
سینی به سر نشسته پر از التماس و اشک
طفلی که نیست هستی او غیر شربتی
هر خانه موکبیست که بیتوتهگاه ماست
بر روی ما گشوده شده باب رحمتی
پای عمود روضهٔ سقا شنیدنی است
باید قلم به دست نوشت از شهامتی...
باز این چه شورش است که در راه کربلاست
باز این چه شورش است؟ چه شوق زیارتی!
کم نیست بغضهای گره خورده بر ضریح
اما به غیر اشک نداریم حاجتی
#علی_اصغر_شیری
#اربعین
دود اسفند در فضا پیچید،
سفرت بیبلا، خداحافظ
مادرش با صدای لرزان گفت:
در پناه خدا، خداحافظ
کاسهی آب تشنهی اشک است،
در دل کاسه جرعهای مشک است
اشکها بیقرار بدرقهاند،
التماس دعا، خداحافظ
کوچه را جمعیت قرق کرده است،
بین همسایهها کسی میگفت:
کاش میشد که ما به همراهت...
کاش میشد که ما... خداحافظ
با نگاهی به سمت جمعیت،
از خم کوچه داشت میپیچید
یک قدم مانده بود، با خود گفت:
آی همسایهها!...خداحافظ
ناگهان، بیهوا پرید از خواب،
تشنهاش بود... سمت کاسۀ آب...
اشک میریخت... رو به مادر گفت:
میروم کربلا، خداحافظ
دود اسفند در فضا پیچید،
اشکها بیقرار بدرقهاند
مادرش با صدای لرزان گفت:
در پناه خدا، خداحافظ
#علی_اصغر_شیری
#اربعین