گرَم بیایی و پرسی چه بُردی اندر خاک...
ز خاک نعره برآرم که آرزوی تو را
#بیدل_دهلوی
بس که ویران بود دیگر جای ویرانی نداشت
بارها سیلاب آمد خانه ام را دید و رفت
#بیدل_دهلوی
سایهام را میتوان چون زلفِ خوبان شانه کرد
بس که طبعِ من به صد فکرِ پریشان آشناست
#بیدل_دهلوی
با که باید گفت بیدل! ماجرای آرزو؟
آنچه دلخواهِ من است، از عالمِ ادراک نیست...
#بیدل_دهلوی
خبر ز خویش ندارم جز این که روزی چند
نگاهِ شوق تو بودم، کنون خیال توام
#بیدل_دهلوی
گرَم بیایی و پُرسی چه بُردی اندر خاک؟
ز خاک نعره برآرم که آرزوی تو را...
#بیدل_دهلوی
چه خوش است راز گفتن به حریف نکته سنجی
که سخن نگفته باشی ، به سخن رسیده باشد...
#بیدل_دهلوی
فضایِ خلوتِ دل،
جلوه گاهِ غیری نیست،
شِکافتیم به نامِ تو این مُعما را
#بيدل_دهلوى
با که باید گفت بیدل! ماجرای آرزو؟
آن چه دلخواه من است، از عالمِ ادراک نیست
#بیدل_دهلوی
مباش غره به سامانِ این بنا که نریزد
جهان طلسمِ غبارست، ازکجا که نریزد
#بیدل_دهلوی
https://eitaa.com/joinchat/2791440763C26820b7e23
از خویش هرچه بود شکستیم و ریختیم
غیر از دل شکسته که نتوان شکست و ریخت
#بیدل_دهلوی
اگر امروز دل با خاک راه مرتضیٰ جوشد
کند محشور فردا فضل حق با اصفیا ما را
#بیدل_دهلوی
دوش سیلابِ خیالت میگذشت از خاطرم
خانهٔ دل بر سرِ ره بود، ویرانکرد و رفت...
#بیدل_دهلوی
بیدل! به هر کجا رگ ابری نشان دهند
در ماتم حسین و حسن گریه میکند
#بیدل_دهلوی
در زندگی مطالعهٔ دل غنیمت است
خواهی بخوان و خواه مخوان! ما نوشتهایم
#بیدل_دهلوی
سایهام را میتوان چون زلفِ خوبان شانه کرد
بس که طبعِ من به صد فکرِ پریشان آشناست
#بیدل_دهلوی
بیدل! به هر کجا رگ ابری نشان دهند
در ماتم حسین و حسن گریه میکند
#بیدل_دهلوی