eitaa logo
به وقت شاعری
660 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
به خاک پای کریم اهل‌ بیت(ع) کبوترانه زدم پر در آسمان نگاهت پناه برده ام از غم به آشیان نگاهت چگونه از تو بگویم دلیل عالم ایجاد که واژه ها همه لالند در بیان نگاهت و آنِ چشم تو بوده؛ همیشه چشمهء شعرم نگاه کن که بجوشم ؛ فدای آنِ نگاهت تویی که خَلقاً و خُلقاً کشیده ای به پیمبر رسیده تا به خداوند دودمان نگاهت چنان کرامت چشمت زبانزد است که حتی دخیل بسته جذامی بر آستان نگاهت تو شیرزاده ای و در زمان معرکه پیداست شجاعت اسدالله در میان نگاهت به غیر صلح که راهی مقابل تو نمانده که رد شدند صحابه در امتحان نگاهت فدای موی سپیدت که یادگار مدینه ست که سالهاست غمی گشته میهمان نگاهت چه ها گذشته به تو بین کوچه های غم و درد چه روضه ها که نهفته ست در زبان نگاهت رواست در وسط شعله های خانه بسوزیم برای سوز دل و قامت کمان نگاهت
9.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به خاک پای کریم اهل‌ بیت(ع) ردیف شد غزلم باز با ردیف حسن میان اهل کرم نیست هم‌ردیف حسن نهان نموده خدا حُسن خویش را به کتاب گذاشت در دل هر آیه‌ء شریفه حسن حدیث مهر و وفا می‌شود هزار کتاب که با طلا شده حک روی هر صحیفه حسن خدا جمال خودش را در او تجلی داد هنر گذاشته در خلقت ظریف حسن جمل نشانه خوبی است بر شجاعت او که زخم زد به تن مکتب سقیفه حسن به صلح داد رضایت، صلاح کار این بود وگرنه نیست به میدان کسی حریف حسن قرار بعدی ما در مسیر مشّایه عمود یکصد و هجده؛ دم مضیف حسن
چه کرده با دل تو روزگار، می فهمد؟ به آب می‌زند او بی گدار، می فهمد؟ دلیل خون دل و گیسوی سپیدت را کسی که دیده غم بیشمار،می فهمد تو را که دیدی و  افروختی و دم نزدی در این قضیه فقط ذوالفقار می فهمد خجالت تو از این کوتهیِ قامت را غبارِ مانده روی گوشوار می فهمد مسیرِ گم شده ی خانه با تو پیدا شد حکایتی که فقط چشم تار می فهمد به لطف زهر، رسیدی به آرزوی خودت  که آب را، عطش روزه دار می فهمد....
به خاک پای حضرت سلطان (ع) چنان که میبرد عطش،ز طفل تشنه تاب را ندیدن ضریح تو ز من گرفته خواب را دو پادشاه و یک زمین؟به این نگاه حق بده که در کنار گنبدت نبیند آفتاب را غنیمتی است بودنت برای سرزمینمان نگین به ارزش خودش بها دهد رکاب را بهشت در ورودی حریم تو نشسته است بیا و لحظه ای ببر ز چشم ها حجاب را چه خواهم از نگاه تو،کنار بارگاه تو تویی که قبل هر سوال داده ای جواب را هزار غصه هست و من به امر"فابک للحسین" برای گریه های خود بهانه کردم"آب"را نوشتم آب سوختم،شبیه قلب مادری که دیده است هر قدم برابرش سراب را نوشتم آب آه آب، امید میشود عذاب که ذره ذره آب کرده قامت رباب را به جنگ کفر میرود حسین معجزه به دست پیمبرانه میرسد که رو کند کتاب را و تیرهای حرمله چرا خطا نمیرود؟ بگو به باد لا اقل که کم کند شتاب را دو گام سمت لشگر و دو گام سمت خیمه ها تحیر اینچنین به او رسانده اضطراب را رباب بود و سلسله،حرامیان و هلهله و شعر لال میشود،که مجلس شراب را..... . . بساط روضه جمع شد، شفا گرفت کودکی و مادری که آمده است وا کند طناب را....
شصت و نه روز فقط خرج عزای تو شدیم جان زینب بگذر این همه کم کاری را
9.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیدم به گرد قنبر او هم نمی‌رسند وقتی گذاشتم خلفا را کنار هم مولا کجا و آن سه نفر؟ کِی گذاشته عقل سلیم، خاک و طلا را کنار هم؟!
هیچکس هم صحبت تنهایی دریا نشد موج رفت و ابر رفت و ماند دریا با خودش
درمیان سایه ها تنهای تنها با خودش هی قدم زد زیر باران نیمه شبها با خودش مثل طفل بی کس و کاری که بازی میکند در میان بچه های کوچه اما با خودش کنج کافه روی میزش باز فنجان ها دوتاست درد را سر میکشد هر روز اینجا با خودش هیچ کس هم صحبتِ تنهایی دریا نشد موج مُرد و ابر رفت و ماند دریا باخودش... رفته اما خانه هر لحظه مرورش میکند برده حتی خاطر آیینه ها را با خودش!!
به ساحت نورانی کریمه‌ اهلبیت(س) هر کس که نهاده است به این خانه قدم را از خاطر خود برده همان ثانیه غم را مانند بهشت است و ضرر کرده یقینا هر کس که ندیده است خیابان ارم را هر قدر حرم آمدم از یاد نبردم آن بار که با مادر خود آمده ام را آباد شد از پا قدم ابر ، بیابان بخشیده وجود از نظر لطف عدم را در آینه کاری حرم فلسفه این است "بسیار" کنند از کرم این طائفه "کم" را میخواست که وصفش کند اما نتوانست شاعر خجل از کار خود انداخت قلم را
ای کوثر موسی، به شما محتاجیم آیینه زهرا، به شما محتاجیم "یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه" یعنی که دو دنیا به شما محتاجیم
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چقدر فاصله ها را دویده ام تا تو چه روزهای قشنگی که دیده ام با تو چقدر ما دو نفر وصله های جان همیم من استغاثه ابرم؛ قنوت دریا تو چه نعمتیست از این خوبتر که سهم منی؟ که از تمامیِ عالم بریدم الا تو هزار بار به دنیا اگر بیایم باز هزار بار بگویم: فقط تو، تنها تو... که قبل آمدنت عشق را نمی دیدم و عشق کیست در آیینه تماشا؟ تو منم که دل به تو دادم تویی که دل بردی در این معامله من سود کرده ام یا تو ؟ 🌱
دلم را داده ام، تقدیم خواهم کرد جان را هم برایت فرش خواهم کرد، روزی آسمان را هم کنارت فارغم از هر کس و هر چیز، مدتهاست صدایت برده از یاد من آهنگ زمان را هم مگر راه گریزی از کمان ابرویت دارم؟ که سویم میفرستی لشگری از گیسوان را هم... تویی مضمون بکر شعرهای من، سزاوار است که صرف تو کنم علم معانی و بیان را هم نهاد توست زیبایی، گزاره گردش چشمت به چالش می‌کشد حُسن تو دستورِ زبان را هم در این نامهربانی ها، بریدم از همه دنیا خوشم از اینکه افتاده به یاری مهربان راهم