eitaa logo
به وقت شاعری
661 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
پابند توام در شب من زلف میفشان دیوانهٔ آرام که زنجیر ندارد هُرمی که لبت دارد و داغی که دل من خورشید پدرسوختهٔ تیر ندارد
زهرا مَلَکی بود که نازل شد و برگشت  بیهوده در این خاک نگیرید نشانش...
🔹اسم اعظم🔹 خدا نوشت به اسم شما سپیده‌دمان را و آفرید به نام شما زمین و زمان را نوشته بود خدا پیش از آفرینش دنیا به مهر حضرت صدّیقه آب‌های روان را به قلب پاک شما ریخت چشمه‌های یقین را ز کنه ذات شما دور ساخت حدس و گمان را... همیشه‌های خداوند بوده‌اید از آن رو که آفرید به پاس شما تمام جهان را... اشارتی‌ست به دست همیشه سبز شماها بهارتان که ندیده‌ست رنگ و بوی خزان را... به اسم اعظم زهرا گشوده‌اند رسولان اگر به معجزه‌ای قفل دردهای نهان را... در این همیشه که غربت نشسته بر سر عالم سپرده‌ایم به دستانتان دل نگران را...
در دل نگذار این همه داغ علنی را پنهان نکن از ما غم دور از وطنی را این شعر مرا کشت، چه باید بنویسم خورشید شب مکه و ماه مدنی را؟ تا کی به لبانت زده‌ای قفل نگفتن؟ صبر تو به هم ریخته دنیای دنی را ای ماه دهم! پیش تو آورده‌ام امشب در هاله‌ای از بُهت، دلی سوختنی را آن‌ها که جگرسوختۀ سامره هستند باید بشناسند گدایان غنی را آن‌قدر دل سوختۀ پشت حصارت خون کرد دل عبدالعظیم حسنی را آن‌قدر که آتش شد و رِی سوخت برایت آن‌قدر که خون کرد عقیق یمنی را دشمن به خیال غلط خویش کشیده است دور و بر خورشید، شبی اهرمنی را اما چه گمان برده که داده است خدایت مانند علی بازوی لشکرشکنی را ای عطر دل‌آرای نماز شبت از دور تا سامره آورده اویس قرنی را واکن لب نورانی خود را و بیاموز با جامعه در جامعه شیرین‌سخنی را بگذار سهیم غم پنهان تو باشیم نگذار به دل این همه داغ علنی را
زنجیر بود و بند، ولی تشنه جان نداد قربان آن لبی که نشد از عقیق، تر...
ماهِ من سروِ قدش طوباتر از این حرف‌هاست با لبان تشنه هم دریاتر از این حرف‌هاست از نگاهش نیزه‌داران سر به زیر انداختند هیبت این چشم‌ها گیراتر از این حرف‌هاست شعر می‌خواندم به گوش آب‌ها دیدم هنوز حلقه‌حلقه چشم ماهی‌ها تر از این حرف‌هاست بی‌دلیل از سرو گفتم، سرو مال شعرهاست سرو پیش قامتش رسواتر از این حرف‌هاست بعد از این در شعر دیگر در پی ساقی نگرد نام این ساقی خودش صهباتر از این حرف‌هاست ماه شب‌های علی، این نیزه در حدّ تو نیست! ماه من جای سرت بالاتر از این حرف‌هاست 📙 به افق باران
🔹️مهربانی چشمت چون حلقه دوست، روح تو را در میان گرفت شأنت زمین نبود، تو را آسمان گرفت دیشب به مهربانی چشمت گریستم امشب دلم از این شب نامهربان گرفت یک‌باره چهره‌ها همه خاکستری شدند یک دفعه شهر، صورت آتشفشان گرفت... بس داغ‌ها که بود به دل‌های ما ولی این داغ از تمامی دل‌ها امان گرفت... بردند شانه شانه تو را روی دوش‌ها تا جا به عرش، طائر عرش آشیان گرفت تو رفته رفته دور شدی از نگاه‌ها آری همای عشق، رهِ لامکان گرفت... رفتی و روزگار، سیه شد به چشم ما این دفعه چرخ، داغ دل از خاکیان گرفت... تاریخ هم ندیده به چشمان خویشتن این گریه‌ها که داغ تو از این و آن گرفت 🏴 استاد
💚 یـک نگـاهم کـن و مجـابم کن من غریبم، خودی حـسابم کن یا عـلـی بـین این هـمه شـاعر قــدّ یـک بــیت انـتـخـابـم کن چه بهشتی است آتش عشقت در هـمین شـعلـه‌ها کـبـابم کن به ضریحت چقدر انگور است کاسـه‌ای مست این شرابم کن ای جـهـانی خـراب چـشمـانت غـــزلـی بیـشـتر خـــرابـم کـن یا رب از آبــروی ایـن درگـاه خـــاک پـای ابــوتــرابــم کـن از کتاب «به افق باران»
شهیدِ گوشۀ چشمت تلف نخواهد شد بهشت هم بِبَرَندَم نجف نخواهد شد
با ننگ سکوت جا به دشمن ندهیم با این خفگی هوا به دشمن ندهیم وقت است که شاعران روشن باشیم با خاموشی گرا به دشمن ندهیم
آب می‌گرید برای لعل عطشانت هنوز خـاک می‌نالد بـرای جسم بی‌پیراهنت
چشم تو را چقدر به این در گذاشتند؟ گفتی پدر، مقابل تو سر گذاشتند تنها به این بسنده نکردند شامیان پا را از این که بود فراتر گذاشتند بگذار عمۀ تو بگوید که بر دلش یک روز داغ چند برادر گذاشتند؟ آن آتشی که سوخت درِ خانۀ علی بر جان لاله‌های پیمبر گذاشتند دستان کوچک تو به پهلوست، پیش از این این درد را به پهلوی مادر گذاشتند ای دختر سه‌‌ساله تو هم مثل مادری این ارث را برای تو دختر گذاشتند داغ تو ابرهای جهان را بهانه داد داغی که تا سپیدۀ محشر گذاشتند آن شب فرشته‌ها همه از عرش آمدند بر زانوان کوچک تو سر گذاشتند سهم تو گریه بود و همین گریه‌های تو چشمان شهرهای مرا تر گذاشتند از انتقام گفتم و شعرم تمام شد این فصل را به نوبت دیگر گذاشتند