eitaa logo
به وقت شاعری
663 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
10.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غزه جایی است که پرنده ها بر خاک می افتند و انسان ها پرواز می کنند💔
. بُریدیم، بس نیست آیا  خدایا؟ چه صبری تو داری خدایا خدایا! ...و می‌مردم  ای کاش و نشنیده بودم خبرهای این روزها را خدایا به افطار خونین جان‌های تشنه به این اشک و این آه گیرا، خدایا به دلتنگی  لحظه‌ی«ضاقت الارض» به بی‌تابی قلب مولا، خدایا که جانی اگر بود، بر لب رسیده که بند آمده این نفس‌ها خدایا! در این داغ باید چه خاکی به سر کرد؟ تو فرموده ای صبر، اما خدایا... به خون رنگ شد معجر خواهرانم چه بی‌غیرتم من، دریغا خدایا تماشاگرانند با چشمِ بسته تماشاگرند اهل دنیا، خدایا عجب مرگ تدریجی سهمگینی‌ست تماشا تماشا تماشا ، خدایا...
دنیا همه ظلم، سربه‌سر عصیان است هر سو که نگاه می‌کنی حرمان است فرداست که طوفان بلا خواهد شد آن آه که در نهاد مظلومان است 🥀
1.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من از انسان بودنم دارم خجالت می‌کشم از مسلمان بودن خود هم خجالت می‌کشم ای مسلمانان شما را که نمی‌دانم ولی من که از پیغمبر خاتم خجالت می‌کشم گاهی از اخبار سخت غمگین می‌شوم باز از بی‌سودی این غم، خجالت می‌کشم پیش چشم عالم و آدم مسلمان می‌کشند از سکوت عالم و آدم خجالت می‌کشم قبل از این دشنام می‌دادم به این حکّام سیر بعد از این از سیری خود هم خجالت می‌کشم نقش بسته العجل روی زبان عده‌ای من ولی از صاحب پرچم خجالت می‌کشم پ‌ن: «دارم خجالت میکشم از این که انسانم» (مرتضی امیری اسفندقه)
کربلا را به چَشم می‌بینیم جوشش خون و خشم می‌بینیم ماهیان از عطش هلاک شده دسته‌جمعی اسیر خاک شده...
یک عده عنان خود به شیطان دادند یک عده نه! جان در ره ایمان دادند ذلّت نچشیدند اگر چه سخت است با تشنگی و گرسنگی جان دادند
هرکه شد بی‌طرف امروز در این عاشورا در ستم با همه‌ی حرمله‌ها مشترک است
چند رباعی برای مظلومیت و جنایات اسرائیل کودک کش الحق که سفید می‌کند موها را داغی که به غم نشانده زانوها را ای غزه ببند چشم خود را و نبین در آتش و خون،کوچ پرستوها را زخمی شده شاخهٔ نحیف زیتون از ظلم تبر به دستهایی مجنون هر چند که ایستاده و نامیراست آه از دل غزهٔ نشسته در خون... فرعون زمانه دربه‌در خواهد شد در غزه شب تیره سحر خواهد شد زیتون مقاومت اگر چه زخمی است با خون هنیه سبزتر خواهد شد... عشاق شهید سرجدا را دیدیم تن‌رعشهٔ شیرخواره‌ها را دیدیم یک‌عمر فقط روضه شنیدیم، اما در غزه تمام کربلا را دیدیم از سینهٔ آسمان برون می‌آيد این بمب که از سمت جنون می‌آید گهواره کنار کودکش می‌سوزد از غزه هنوز بوی خون می‌آید... لبخند به روی لب خورشید شکست هر غنچهٔ نورسیده خشکید، شکست از شیشهٔ عمر کودک غزه نپرس در زلزله های بمب لرزید، شکست... هم جای غذا، زخم و گلوله خورده هم سوز عطش رنگ لبش را برده از غصهٔ طفل غزه باید جان داد از بس که گرسنگی کشیده،مُرده... از گریهٔ بی امان نجاتش می‌داد از حرملهٔ زمان نجاتش می‌داد این کودک قحطی زده را در غزه یک تکهٔ خشک نان نجاتش می‌داد.. یک غنچه مگر چه از جهان می‌خواهد باران بهار و باغبان می‌خواهد ای غزه بگو یتیم بی جان شده ات از این دنیا چقدر نان می‌خواهد؟! با ناله و تب به سر بَرد می‌میرد لبخند به لب بیاورد می‌میرد از شدت ضعف، کودک غزه دگر نانی بخورد یا نخورد، می‌میرد... پروانه پرش سوخته، آبی بدهید جانش به لب آمده، سرابی بدهید! مرگ است و گرسنگی صدای غزه حکام کر عرب! جوابی بدهید خون دل و زخم بدنت سیری چند؟ دق کردن پارهٔ تنت سیری چند؟ حکام عرب، سران دنیا سیرند ای غزه، گرسنه مردنت سیری چند؟... دیروز جفای کوفه و شمر پلید امروز جنایت سگ کاخ سفید تاریخ دوراهیِ یقین_تردید است یا سمت حسین باش یا سمت یزید... با عشق حسین دینمان تکمیل است پاسخ به یزیدزاده ها سجیل است هر لعنتِ در زیارت عاشورا تفسیر دقیق محو اسرائیل است
هوالنور «پِلی استیشنش تمام شده، می‌رود سمت پاکت آجیل» ..قصه‌ی کودکی فلسطینی‌ست، اگر آنجا نبود اسراییل بازی هفت سنگ او جنگ است، کم نبینید سنگ‌هایش را فیل را در می آورد از پا، یادتان رفته قصه سجیل؟ پدرش تشنه تشنه جان داده، او که ده بار امتحان داده باز سرمشق آب بابا را، به معلم نمی‌دهد تحویل آی فرعونیان به حکم خدا کودک قصه زنده می‌ماند باز تاریخ تازه خواهد شد، باز موسی و رد شدن از نیل.. می شکوفد دوباره زیتون ها، به بهار و به انتظار قسم می رسد فصل دیگری از راه می شود داستان ما تکمیل
غم خوردم و غم خوردم و غم خوردم و… سیرم از زندگی دلخسته‌ام، از مرگ دلگیرم باری نداده باغ زیتونم به جز اندوه برگی نمانده در نهالستان انجیرم روزی هزاران بار _بی ارفاق_ می‌گریم روزی هزاران بار _بی اغراق_ می‌میرم آن‌سو جوانم ارباً اربا می‌رود از دست این‌سو تلظی می‌کند نوزادِ بی‌شیرم تیغ عطش می‌بُرّد اما کُند و با سختی مشتاق مرگی تیز‌تر با ترکش و تیرم غم‌سرنوشتم سرخ… پیشانی‌نوشتم سرخ… روز ازل با خون رقم خورده‌ست تقدیرم هم‌صحبت پیغمبران بودم تمام عمر کی روح شیطان می‌تواند کرد تسخیرم؟ فردا که اسمم شد «شهید تازهٔ غزه» زل می‌زنی از صفحهٔ گوشی به تصویرم |