چه خوب! چشمه نماندیم و آبشار شدیم
به رغم سختی صخره، ادامهدار شدیم
چنان جواب مهیبی به سنگها دادیم
که روی حافظهٔ کوه، ماندگار شدیم
دوباره مزرعه دلگرم شد به خندهٔ ما
که برف بود ولی گل به گل بهار شدیم
به سبز میزند آرامش و طراوت دشت
اگرچه غنچه به غنچه بنفشهزار شدیم
اگرچه قصه پر از جای خالی است… دریغ
اگرچه فصل خبرهای ناگوار شدیم
یقینِ پنجرهها تازه شد به مژدهٔ نور
همین که پرده برافتاد و آشکار شدیم
به اعتبار هزاران هزار داغ رشید
نگاه! با خود خورشید هم جوار شدیم
و شُکر! کل جهان وعدهگاه طوفان شد
و شُکر! کشتی نوح آمد و سوار شدیم
#فاطمه_عارفنژاد
#مقاومت
قدمهایت شکوه ریشه را در خاک احیا کرد
نهالان را برای لمس فروردین مهیا کرد
صدایت نغمهای نو خواند در گوش قناریها
نگاهت فطرت داوودی گل را شکوفا کرد
دل چشمه به چشمت گرم شد، با اشک تو جوشید
برای رد شدن از سنگ و صخره راه پیدا کرد
گواهی میدهد قاف از بلندای غرور خود
که سیمرغی که حرفش بود، با امر تو پر وا کرد
همیشه میشد از بالابلند قلهٔ فکرت
افقهای بعید و تازه را راحت تماشا کرد
کسی پرسید روزی لشکر سربازهایت کو؟
زمان راز تو و گهوارهها را زود افشا کرد
زلال رودها را ردپای تو به دریا برد
نسیم صبحدم را شور تو طوفان الاقصی کرد
#فاطمه_عارفنژاد
افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
پر از شوق کشف است منظومههامان
پر از حیرت کهکشانهای تازه
پریدن به آغوش فصلی بهاری
دویدن به سوی زمانهای تازه
به مرز علوم: اکتشافات بیحد
به بام فنون: نردبانهای تازه
رصد کردهاند آن طرفتر هدف را
سر برجها دیدهبانهای تازه
اگر چاه و چالهست در راه مقصد...
اگر ترس و شک و گمانهای تازه...
اگر خار در چشم و صبر است دستور...
اگر در گلو استخوانهای تازه...
ببین هفتخان را گذشتهست و حالا
رسیدهست رستم به خانهای تازه
وطن لشکری آرش آورده با خود
مسلح به تیر و کمانهای تازه
تویی وارث پهلوانهای پیشین
تویی نسلی از قهرمانهای تازه
بیا و بخوان دست افسانهها را
بیا و بگو داستانهای تازه..
که با راه ابریشمت قصه داری
که آوردهای پرنیانهای تازه
به شوق صدور جهانبینی نور
بخوان صبح را با زبانهای تازه
کمی مشق کن لذت سادگی را
اگر سخت شد امتحانهای تازه
شهیدان میآیند و دارند بر تن
از آن عهد دیرین نشانهای تازه
که جادهست و این تکسوارانِ غیرت
که دشت است و این ارغوانهای تازه
به بذری که باور در این خاکدان کاشت
پدید آمده بوستانهای تازه
و خواهد رسید آخر آن صبح موعود
و ماییم و فتح جهانهای تازه
#فاطمه_عارفنژاد
#دهه_فجر
هنوز میچکد از چشمها بهانهٔ تو
بیا که سر بگذارد جهان به شانهٔ تو
برای گریهٔ این ابرهای سرگردان
کجاست بهتر از آغوش بیکرانهٔ تو؟
به پای بوسی دریای وعده داده شده
از ابتدای زمان رودها روانهٔ تو
نفس نفس همهجا بادها سراسیمه
سحر سحر همه در جستوجوی خانهٔ تو
ستارهها همه پا در رکاب نور امید
نگاه سرخ افق مشعل نشانهٔ تو
اگرچه باور تقویم ما زمستانیست
هزار سکه بهار است در خزانهٔ تو
میان باغ خزانخیز چارفصل هنوز
به انتظار تو قد میکشد جوانهٔ تو
به صبح جمعه قسم عصر، عصر دلتنگیست
بخواه تا بشوم لایق زمانهٔ تو
#فاطمه_عارفنژاد
تمام پنجرههای ده آشنای تواند
چکاوکان همه دیوانهٔ صدای تواند
ستاره و سحر و ماه با تو همسایه
درخت و چشمه و گل اهل روستای تواند
هزار قطرهٔ بارانِ در صف بارش
هنوز در طلب بوسه بر عبای تواند
بدون بودنت ای کوه! گریه هم سخت است
که ابرها همگی جلد شانههای تواند
دویدهاند کسانی به سمت درک غمت
دویدهاند ولی تازه ابتدای تواند
بخوان! دوباره بخوان خطبهای به وسعت درد
خوشا به آن کلماتی که مبتلای تواند
به صبح خیره شو، از بزم آفتاب بگو
که سایهها همه افتاده پیش پای تواند
مباد فتحنکرده _نبُرده_ برگردند
جماعتی که به دنبال خونبهای تواند
#فاطمه_عارفنژاد
#سید_حسن_نصرالله
خوش آمدهای
سلام موهبت بیکران! خوش آمدهای
سلام مرحمت ناگهان! خوش آمدهای
سلام آیهتر از لحظههای جاری عمر
سلام بهتر از آب روان خوش آمدهای
سلام بر تو و بر سی سحر ستاره و نور
سلام ماه پر از کهکشان خوش آمدهای
تو ای خلاصۀ باران بیامان حضور
تو ای چکیدۀ هفت آسمان خوش آمدهای
نسیم خوشخبری آمد از مناره، چه خوب!
وزید عطر تو بین اذان، خوش آمدهای
بیا که باز نمکگیرمان کنی با عشق
کنار سفرۀ خرما و نان، خوش آمدهای..
جوانهها همه چشمانتظار مهر تواند
به باغ خشک دل ای باغبان خوش آمدهای
برای من که پر از شرم ماه شعبانم
بمان تو ای رمضانم! بمان! خوش آمدهای
#فاطمه_عارفنژاد
بهشت پنجرهای رو به باغ امن و امانت
بهار پیرهن گلگلی دخترکانت
پرنده محو صدای تو در لذیذ مناجات
نسیم عاشق حی علی الفلاح اذانت
خوشا به رود که با عاشقانههای تو جاریست
خوشا به دشت که نی میزند براش شبانت
تو ای طراوت زیتون و ای تبسم انجیر
چه شد که هرزهعلفها زدند زخم زبانت؟
هزار سنگ دوید از هزار سمت به سویت
هزار آینه شد از هزار سو نگرانت
برای آنکه زمین طعم صلح را بچشد باز
به جنگ آمدهای با تمام جان و جهانت
که سال و ماه برایت مُحَرّمانه گذشته
که روضهخوان عطش بوده روزهٔ رمضانت
ولی چه باک که بعد از سیاهپوشی ایام
لباس عید به تن میکنند پیر و جوانت
بمان و منتظر صبح باش اگر شب یلداست
طلوع را خود خورشید کرده است ضمانت
#فاطمه_عارفنژاد
#فلسطین | #مقاومت
به مسجد میرود یا سمت قربانگاه میآید؟
چرا از هر طرف امشب نسیم آه میآید؟
قدمهایش چقدر از خانه تا مسجد شتابان است
به سختی عرش دارد پابهپایش راه میآید
چه شوقی میچکد از صورتش وقت وضو امشب
برایش عاقبت آن لحظۀ دلخواه میآید
برای بار آخر کوچهکوچه، کوفه میبیند
سراغ سایههای تیره، نور ماه میآید
هلا ای شهر! شام آخر است آمادهای آیا؟
چه بر روز تو در این فرصت کوتاه میآید؟
نمیبینند مردم حجم تنهایی مولا را
غریبی علی تنها به چشم چاه میآید
#فاطمه_عارفنژاد
مهربانماه من! خداحافظ!
اشک من! آه من! خداحافظ
ای تو اندوه تا ابد شیرین
غم دلخواه من خداحافظ
باز بغض یتیمیام گل کرد
پرورشگاه من! خداحافظ
باید اینجا جدا شویم از هم
یار همراه من! خداحافظ
نرسید آخرش به دامن تو
دست کوتاه من... خداحافظ
من ستاره ستاره دلتنگم
ماه من! ماه من! خداحافظ
#فاطمه_عارفنژاد
#وداع_ماه_رمضان
دیدی هیاهو ختم شد آخر به خاکستر؟
دیدی نشستم در شب محشر به خاکستر؟
تبعید شد یک شادی دیگر به آینده
تبدیل شد یک خانهٔ دیگر به خاکستر
پروانهها از زنده ماندن شرمگین بودند
وقتی بدل شد گیسوی دختر به خاکستر
ای گل! نسیم از صبح دنبال تو میگردد
خیمه به خیمه… آه… خاکستر به خاکستر
سجادهام آتش گرفته، تا قیام بعد
هنگام سجده میگذارم سر به خاکستر
تا کی از آوار دلم ققنوس برخیزد
زل میزنم با چشمهای تر به خاکستر
آغاز یک معماری تازهست ویرانه
با من «هوالحی»ای بگو… بنگر به خاکستر
#فاطمه_عارفنژاد
#اردوگاه_النصیرات
#فلسطین | #مقاومت
📷: بلال خالد
شبیه مسجد و منبر، کبوترخانه هم داری
کنارت عین عامی، عالم فرزانه هم داری
برای ایل دریادل، هزاران سفره اقیانوس
برای قمریِ گنجشکروزی، دانه هم داری
نه تنها شیر و آهو را نوازش میکند دستت
که سِرّی با خیال نازک پروانه هم داری
فقط آیینه نه، با سنگها هم مهربانی تو
میان زائران عاقلت، دیوانه هم داری
شبی در چایخانه مزه کردم معنی مِی را…
چه میدانستم اینجا ساغر و پیمانه هم داری
سپس از شادی مشهد به بغض قم رسیدم باز
تو آخر یک غم زیبا و معصومانه هم داری
در انبوه سکوتِ خیس جاری در شبستانت
ببخش آقا اگر که دختری پرچانه هم داری
#فاطمه_عارفنژاد