فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 معترضان در حیفا خواستار برکناری نتانیاهو
🔹تظاهرات کنندگان در شهر اشغالی حیفا خواستار برگزاری فوری انتخابات و برکناری بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل شدند.
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. 🦋
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🚨نتانیاهو: حتی دادگاه لاهه هم نمیتواند جلوی ما را بگیرد
🔹هیچکس ما را از جنگِ غزه بازنخواهد داشت، چه دادگاه لاهه و چه محور شر! دولت اسرائیل و سرویسهای امنیتی آن درحال جنگیدن عادلانه علیه نئونازیها هستند.
🔹به وزیر خارجۀ آمریکا گفتم این جنگ فقط جنگ ما نیست، جنگ شما هم هست و جنگ علیه محور شرارت است.
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. 🦋
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸﷽🌸
✍ با عرض سلام و صبح بخیر و به امید پیروزی رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل #طوفان_الاقصی
🌱ذکر روز یکشنبه🌱
🌺 ياذ الجلال و الاکرام🌺
⬅️ تاریخ: بیست و چهارم دی ماه سال ۱۴۰۲، مصادف با دومین روز از ماه رجب سال ۱۴۴۵
السلام علیک یا امیر المومنین (علیه السلام)
السلام علیک یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)
☀️حدیث روز☀️
🌴امام على(علیه السلام)فرموده اند:
✍ چقدر تفاوت است بین دو کار:
کارى که لذّت آن به پایان رسد، ولى آثار تلخ آن برجاى مانَد؛ و کارى که رنج و زحمت آن تمام شود، ولى اجر آن ماندگار باشد.💐
📚حکمت ۱۲۷
☀️اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيِّکَ الْفَرَجَ☀️
"بحق حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
✍ جهت شادی ارواح پاک و مطهر جمیع🌹شهداء خصوصا ۹۲🌹شهید آموزش و🌹شهدای عملیات کربلای پنج و سردار دلها صلوات💐
🤲اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. 🦋
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
50.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔗 صد ها هزار صهیون وجودش را ندارند به مرز لبنان برگردند / معاریو: مقاومت درحال آماده شدن در مرز لبنان است
🎥 گزارش قابل تامل روزنامه ی صهیون از مرز لبنان / اوضاع طوری شده که کسی جرات ندارد در مرز لبنان برگردد. / دولت حتی حاضر شده پول بدهد اما مردم به خانه هایشان بر نمی گردند. / معاریو : مقاومت در حال آماده شدن در مرز لبنان است...
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
43.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 پیام بایدن به ایران چه بود؟ ایران چه گفت؟ ۳۰ هزار دست و پا در غزه جا ماند
#شبنامه / تحولات فلسطین / جو بایدن چه پیامی برای ایران فرستاد؟ / ایران چه پاسخی داده است / یمن: دردناک به حمله آمریکا پاسخ خواهیم داد / والا نیوز: اعداد دولت دروغ است، حداقل ۳۰ هزار دست و پا در غزه جا مانده / انهدام تانکهای رژیم در غزه / لبنانیها دیگر پایگاه های رژیم را هم زدند / پیام های پنهانی که ایران و آمریکا مخابره کردند / قسمت ۱۴۴۹
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رئیس پلیسراه کندوان: خودروها در حاشیه کوهها توقف نکنند؛ زیرا احتمال ریزش سنگ وجود دارد
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
امام و حجّت اهل یقینی
فروغ آسمان، مهر زمینی
گشادی بال دانش بر سر ما
گشودی راه دین در باور ما
از آن موجی که از علم تو برخاست
شریعت زنده و اسلام برجاست
ز دریای تو خیزد موج دانش
درخشد نام تو بر اوج دانش
💐 میلاد امام محمد باقر (ع) بر حضرت بقیة الله (عج) و همه ی شیعیان آن حضرت مبارک باد
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
پلیس حق توقیف خودرو بهعلت بیحجابی را ندارد/ «کشف حجاب در خودرو فاقد کد تخلف است»
اخیراً موضوع کشف حجاب در خودرو با جرایم راهنمایی و رانندگی مقایسه میشود. به طور مثال؛ رد شدن از چراغ قرمز نیازمند مراجعه به دادسرا نیست و اعمال قانون یا در لحظه انجام میشود یا در سوابق تخلفات راننده ثبت میشود؛ پس با این حساب، گمانهزنیها بر این است که کشف حجاب در خودرو هم در رده تخلفات رانندگی قرار میگیرد.
امیرعلی صفا، وکیل و حقوقدان، ضمن تشریح و تبیین این شائبه در گفتوگو با خبرآنلاین میگوید:
این قیاس به طور کل غلط است. ما در خصوص جرایم راهنمایی و رانندگی آییننامهای داریم که منطبق بر آن، کلیات تخلفات رانندگی از پیش در مجلس تصویب شدهاند و برای هر تخلف هم یک کد تخلف تعریف شده است. مثلاً در برگ جریمه، کد تخلف ۲۰۱۲ به معنای عدم رعایت حق تقدم عبور است. ما در این آییننامه هیچ کد تخلفی برای فعل کشف حجاب یا بیحجابی در خودرو ....
http://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اینجا سوییس نیست، کرمانشاهِ خودمان است
#طبیعت
#کرمانشاه
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️دژ محمد علی خان بهشت گم شده، دزفول
#دژ_محمد_علی_خان
#دزفول
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹خداوند در حال آماده کردن شمشیر امام زمان است؛ یعنی یمن!
#قاسم_سلیمانی، شمشیر اسلام بود که در کوره آتش و زیر پُتکِ جنگ هشت ساله ایجاد شده بود.
الان هم عربستان متوجه نیست که با بمباران چند ساله، در حال تبدیل کردن #یمن به شمشیری کم نظیر برای امام زمان است.
🖊پ ن: (آیت الله حائری شیرازی، 2 سال قبل از شهادت شهید سلیمانی، رحلت کردند و این مطالب را در زمان حیات شهید سلیمانی فرمودهاند).
#یمن
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
ادعای روزنامه بحرینی ؛
آمریکا پیام خاصی در مورد اقدامات انصار الله در دریای سرخ ارسال کرده است
#یمن
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یمنیها در مانور خود به هلاکت رساندن نتانیاهو را تمرین می کنند . 👊
#یمن
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔹تصاویر ۶ شهید یمنی🇾🇪 که در حمله آمریکا و انگلیس به درجه شهادت نائل آمدند.
#یمن
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#قسمتی#_ ازتاریخ #_ایران#_ جهان
Golbad Viseh | گلباد ویسه
گلباد ویسه از سرداران تورانی و برادر پیران بود.
از گلباد چندین بار در شاهنامه یاد شده است. یکی در بازی چوگان مشهور میان سیاوش و افراسیاب است که در آن همه از هنرنمایی سیاوش انگشت به دهان ماندند. یک بار دیگر در زمانیست که گیو به همراه کیخسرو و فریگیس از خاک توران میگریزند که در آن گلباد با افرادش با گیو به مقابله میپردازد اما در آخر با تلفات سنگین تورانیان پایان مییابد و گیو یکتنه در مقابل آنان میایستد.
گلباد در داستان کاموس کشانی و ماجرای خاقان چین نیز حضور دارد.
گلباد در آخر در داستان جنگ دوازده/یازده رخ با فریبرز پسر کیکاووس هم نبرد میشود و از او شکست میخورد و از میان میرود.
پ.ن: یک گلباد دیگر هم در زمان پادشاهی نوذر بر ایران در لشکر توران حضور دارد که به دست زال از میان میرود که با این «گلباد ویسه» یکی نیست.
🗞 ⏳
آرتمیس اول ملکه هالیکارناس در کاریا، و فرماندهٔ بخشی از نیروی دریایی ایران در نبرد سالامیس در زمان لشگرکشی خشایارشا شاهنشاه هخامنشی، به یونان در سال ۴۸۰ قبل از میلاد بود. در دورهٔ هخامنشی این بانو ساتراپی کاریا را بر عهده داشته است، در آن هنگام کاریا یکی از ساتراپ های ایران به شمار میرفته است. هرودوت که خود نیز از اهالی هالیکارناس بوده، حیرت و شگفتی خود را از شرکت این بانو در جنگ های ضد یونان پنهان نکرده است. بر اساس گفته های هرودوت هیچ کدام از فرماندهان تابع ایران به اندازهٔ او به خشایارشا رأی صائب و راهنمایی گرانبها ارائه نکرده اند. سنگین ترین کشتی جنگی که تاکنون در ناوگان جنگی ایران فعال بوده است، به یاد این دریانورد نامگذاری شده بود. ناوشکن اچاماس اسلوس(HMS Sluys D60) را ایران در سال ۱۳۴۵ از بریتانیا خریداری و آن را ناوشکن آرتمیس (بعد از انقلاب: دماوند) نام گذاری کرد. این ناو پس از پایان دوره فعالیت در دهه نود میلادی به همراه ناو های ببر و پلنگ اوراق شد.
(منابع: هرودوت-تاریخ هرودوت* مجله جنگ افزار-شماره 107)
🗞 ⏳
شكست نيروهای محمود افغان از قزوينی ها
نيروهای ميرمحمود قندهاری در تعقيب طهماسب ميرزا پسر شاه سلطان حسين وارد قزوين شده بودند توسط قزوينی ها كشتار شدند و بيش از دو هزار كشته تلفات دادند و مابقی به اصفهان گريختند و جريان را به محمود خبر دادند و از فرط خشم، بازماندگان خاندان صفوی و مقامات پيشين را كشت!
طهماسب ميرزا در آخرين روزهای محاصره اصفهان از اين شهر فرار كرده بود.اصفهان درجريان جنگ داخلی ايرانيان، دراكتبر 1722 به دست محمود افتاده بود. اين جنگ داخلی نتيجه نابخردی و ضعف سياسی شاه سلطان حسين و مغرض بودن اطرافيان وی بود.
طهماسب ميرزا كه پس از قتل عام خاندان صفوی در اصفهان، به نام طهماسب دوم، شاه شده بود بمانند پدرش مرتكب چند اشتباه شد ازجمله اين كه به عثمانی امتيازهايی داد و با ورود روس ها به قفقاز موافقت كرد، به اين شرط كه اين دو دولت از شاه بودن وی حمايت كنند!
اين اشتباهات سبب شد كه توسط نادر كه فرمانده ارتش بود بركنار شود. نادر تعيين شاه بعدی را برعهده بزرگان كشور و نمايندگان شهرها گذارد كه آنان در اجتماع خود در دشت مغان در آذربايجان، وی را به آن مقام برگزيدند.
https://ble.ir/ashaganvalayat
#خواص#_ گیاهان #_دارویی
⛔️بعد از حلیم انار نخورید⛔️
⚠️مصرف انار بعد از حلیم گندم یا بعد از کله گوسفند به دلیل اینکه هر دو مرطوب هستند سبب میشود #چربی_خون در بدن به شدت افزایش یابد./منبع:فارس
💊
⚠️زیاده روی در مصرف میوه خشک
♦️به دلیل آنکه میوههای خشک شده دارای کالری بالاست و به سهولت مصرف میشود، احتمال زیاده روی در مصرف آن وجود دارد.
♦️بدن در فرآیند هضم میوههای خشک، نیازمند استفاده از آب خود است. این روند میتواند باعث ایجاد #نفخ و کم آبی در بدن شود. از این رو، بسیار اهمیت دارد که افراد در مصرف میوههای خشک زیاده روی نکنند.
💊
🔰 توت فرنگی از منظر طب سنتی
🍓در طب سنتی اشاره چندانی به توت فرنگی نشده اما با توجه به خصوصیات این میوه که طبع سرد و تری دارد، مصرف زیاد آن برای سرد مزاجان مناسب نیست.
🍓 هرچه این میوه کال و ترشتر باشد طبع آن رو به خشکی میرود و کمی قابض و یبوستزا می شود. بنابراین افرادی که مبتلا به آلرژی هستند باید در مصرف توت فرنگی احتیاط کنند.
🍓 هر چه توت فرنگی رسیده تر و شیرین تر باشد، سردی آن کمتر و خاصیت لینتدهندگی آن بیشتر میشود،چنین وضعیتی برای افرادی که دچار #یبوست هستند موثر است.
💊
🍵چای سبز با نعنا
🔸برگهای چای سبز حاوی کافئین و ویتامینهای A، C و E میباشند. زمانی که احساس خستگی میکنید بدون معطلی به سراغ چای سبز بروید.
📝روش تهیه
🔸یک قاشق چایخوری چای سبز را در یک فنجان آب جوش بریزید و به مدت 5 دقیقه بجوشانید. چای را صاف کنید و مقداری نعنا به آن اضافه کنید. این کار باعث میشود که خواص تقویتکنندگی چای سبز بیشتر شود. روزانه قبل از ساعت 5 بعد از ظهر 2 تا 3 فنجان چای سبز بنوشید.
⚠️توجه داشته باشید که زنان باردار و کودکان باید مصرف چای سبز را محدود کنند. اگر دچار کم خونی هستید بیش از 4 فنجان در روز از این چای ننوشید. باید بدانید که چای سبز خواص ضدپیری دارد و به هضم بهتر غذا کمک میکند.
💊
✅ #تقویت_سیستم_ایمنی_بدن
🔸تحقیقات نشان داده است عصاره زنجبیل قرمز میتواند باعث نابودی و جلوگیری از رشد باکتریهای مخرب در بدن شود. از همین رو، مصرف این گیاه باعث تقویت سیستم ایمنی بدن میشود.
💊
✅ اگر بیش از حد لاغر هستید شنبلیله بخورید
☘شنبلیله تقویت کننده لوزالمعده است و با برخورداری از مواد فسفردار، آهن و ازت برای جلوگیری از لاغری مفرط مفید می باشد.
☘ مصرف بیش از اندازه دارویی شنبلیله، ممکن است باعث سردرد، تهوع و تحریکات پوستی شود که باید در زمان حاملگی و شیردهی با احتیاط مورد استفاده قرار بگیرد.
💊
💧آب اسیدی
🔴 گذاشتن یک لیوان آب در کنار تخت بدون پوشاندن درب آن به معنای اضافه کردن مقداری دی اکسید کربن به آب و اسیدیته شدن آن است
⬅️ شاید این موضوع خطر زیادی برای سلامتی نداشته باشد، اما طعم و بوی آن را عوض میکند.
💊
🔰 پیشگیری از #زردی نوزاد
💢بعضی از مادران به دلیل نگرانی از ایجاد زردی در نوزادشان، در ماههای آخر بارداری مبادرت به مصرف بیرویه خنکی میکنند، این امر باعث بروز مشکلات در مادران میشود و این کار به هیچ وجه مورد توصیه ما نیست.
💢راه منطقی آن است که در یکی دو ماه آخر بارداری، مادر هفتهای یک بار، زبان خود را در آینه کنترل کند؛ اگر زبان زردرنگ بود میتواند نشان دهنده افزایش صفرا و احتمال ایجاد زردی در نوزاد باشد.
💢 در این حال بهتر است یک خنکی ملایم مثل عرق کاسنی را چند روز مصرف کنند تا مشکل حل شود. توصیه عمومیتر برای رفع نگرانی همه مادران این است که ⬅️ از یک هفته به زایمان هر روز یکی دو استکان عرق کاسنی مصرف کنند؛ اما فراموش نکنند که درمان زردی نوزادان، کاری ساده است و نباید باعث نگرانی آنها شود/منبع: ایسنا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
رمان های مذهبی...🍃:
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویای_مادرانه💖
قسمت۲۱
علی حنانه را میان بازوانش گرفت و خود را سپر ضربه های عمو کرد و احمد جبار را گرفته و سعی در مهار او سخت بود کنترل پیرمردی که عصبی بود و احمد نمی خواست آسیبی ببیند. آخر لحظه امکان داشت جایی از بدنش بشکند. رو به علی گفت: ببرش تو ماشین. زود باش!
حنانه با ضربه اولی که خورد از حال رفته بود. علی او را روی دست بلند کرد و دوید.
درمانگاه شلوغ بود. صدای گریه بچه ها از یک سو و از سوی دیگر صدای حرف زدن جمعیت غوغایی به پا کرده بود. حنانه زیر سرم بود و هنوز بیهوش. احمد دست علی را گرفت و به حیاط بیمارستان برد. در آن هیاهو نمی توانست با علی صحبت کند.
علی سرش را رو به آسمان گرفت و با چشمان بسته،نفس عمیق کشید. احمد حرفهایش را مزه مزه می کرد. سرش پایین بود و با سنگ ریزه زیر پاهایش بازی می کرد. چند دقیقه ای سکوت بینشان جاری بود.
علی سکوت را شکست: ممنون. نمی دونم چطور از شما تشکر کنم. زحمت های من برای شما تمومی نداره انگار.
احمد سرش را بلند نکرد: نگو این حرف رو. خودم خواستم باهات بیام. تو مادرت رو به من سپرده بودی و من مواظب امانتیت نبودم.
علی: شما وظیفه ای نداشتید.
احمد قاطع گفت:داشتم! کوتاهی من از سر بی اهمیتی امانتیت نبود. نگران بودم حرف نامربوط به امانتت بزنن! ترسیدم رفت و آمدم حرف بیاره پشت ناموست!
علی دست روی شانه های قدرتمند فرمانده گذاشت. همان شانه هایی که بار شرمندگی بر دوش داشت: می دونم. شما تنها کسی هستید که بهش اعتماد دارم، که مادر دستتون سپردم.
احمد لب هایش را به هم فشرد. چشمهایش را محکم بست و نفس عمیقی کشید و بعد گفت: اگه اعتماد داری، اگه قبولم داری، اجازه بده با مادرت ازدواج کنم.
علی شوک زده دستش از شانه احمد افتاد. ذهنش به سرعت مشغول بررسی شد. لبهایش خشک شد و سخت تکان خورد: بخاطر حرف خونه عمو میگید؟ دیگه تموم شد! فعلا هستم تا خونه رو عوض کنم.
احمد به چشمهای علی خیره شد و تاکید کرد: اجازه بده با مادرت ازدواج کنم!
علی ابرو در هم کشید: لازم به این کار نیست. می تونم مواظبش باشم.
احمد: بخاطر مواظبت ازش نمیگم! اون یکی از دلایلم هست.
سرش را به زیر انداخت و ادامه داد: کارِ دلِ!
علی نمی دانست چه بگوید. دهان باز کرد که حرف بزند، که به احمد بگوید نمی شود. اما دهانش را دوباره بست. به احمد پشت کرد و رفت. به سراغ مادرش رفت و ندید مردی را که دلش کار دستش داده!
احمد به رفتن علی نگاه کرد. مدتها بود که حنانه برایش محترم بود اما نمی دانست که این احترام، کی کار دست دلش داد؟ فقط وقتی حنانه را بردند، وقتی او را کبود و ناتوان دید، دنیایش زیر رو شد. تمام وجودش لرزید و چیزی در دلش جوانه زد. یک جوانه از درختی که سالها خشک شد. هر چه بیشتر به حنانه فکر می کرد، از انتخابش مطمئن تر می شد.
دستانش را در جیب شلوارش گذاشت و در حیاط باران خورده قدم زد. هوا تاریک شده بود. سردی حتی از پالتو اش هم می گذشت. به ماه نگاه کرد. نفس عمیقی کشید و زیر لب گفت: حنانه!
لب هایش به لبخندی باز شد. دلش کمی زندگی می خواست. از آنها که می دانست حنانه خوب بلد است. باید به اصفهان برود و مادرش را خبر کند. شاید کمی سخت باشد، اما احمد می خواست!
علی روی زمین درمانگاه، پشت در اتاق تزریقات بانوان، نشسته بود. زانوهایش را در شکم جمع کرده. آرنجش روی زانو بود و دستهای به هم مشت شده اش تکیه گاه سری بود که خیلی سنگینی می کرد. چشمهایش را بسته بود. صدای احمد در گوشش تکرار می شد: کارِ دلِ! کارِ دلِ! کارِ دلِ!
کی احمد کار دست دلش داد؟ این کار دست است؟
سرش را به دیوار تکیه داد. نمی توانست فکر کند که احمد چشم بد به روی امانتیش گردانده! یک بار سرش را از پشت به دیوار زد تا این فکر را از سرش بیرون کند. فرمانده اهل خیانت در امانت نبود. فرمانده مرد بود.
احساس کرد کسی کنارش نشست. چشم باز نکرد. نگاه سنگین فرمانده را خوب حس می کرد.
احمد کمی بعد گفت: می خوام برم اصفهان با مادرم بیایم برای خواستگاری! اجازه میدی؟
علی ساکت بود. احمد دوباره خودش حرف زد: من می تونم خوشبختش کنم پسر!
لب علی لرزید. دلش بغض داشت. احمد باز ادامه داد: مادرت لیاقت خوشبخت بودن داره. کمترین حقش امنیت داشتن هست یا نه؟ تا کی باید تنها باشه؟ تو هم ازدواج می کنی و میری. به فکر این هستی که مادرت تمام عمرش بی سر و همسر، فقط مادر بوده؟ بذار بارِ شونه هاشو کم کنم!
علی با همان بغصی که لبهایش را لرزانده بود گفت: یعنی اینقدر بی عرضه هستم؟
احمد شانه علی را فشرد: نه! تو خیلی مردی! اما زن به شوهر احتیاج داره. احتیاج داره مسئولیت ها رو تقسیم کنه. احتیاج داره نگرانی هاشو به کسی بگه!احتیاج داره کسی باشه که بی نگرانی حرف مردم بخنده و بگرده و شادی کنه! مادرت رو از کودکی با یک بچه رها کردن. بذار مادرت زندگی کنه.
زن باشه و زنانه به فکر مدل لباس و سفر و خرید باشه! تمام عمری رو که به خاطر میاره نگرانی و ترس و کار بود. تمام نگرانیش شکم سیر تو و لباس تنت بود! خودت گفتی به من! یادت رفته مادرت چقدر سختی کشید؟ این حق مادرته که عموت به خودش اجازه بده سیاه و کبودش کنه؟
علی آرام لای چشمهایش را باز کرد و به احمد نگاه کرد و گفت: نمی دونم! مامان حنانه همه زندگی منه!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویایمادرانه 💖
قسمت۲۲
احمد لبخند زد: بذار برات پدری کنم. شاید لنگ بزنم و بلد نباشم، اما بذار پشت و پناه تو و مادرت بشم.
علی شانه ای بالا انداخت: باید مامان رو راضی کنید! من کاره ای نیستم!
لبخند احمد عمق گرفت: تو راضی باشی مادرت راضی میشه! بیشتر از تو میترسه!
علی لبخند زد و دوباره چشمهایش را بست که پرستاری صدا زد: همراه حنانه مهدوی کیه؟
علی و احمد بلند شدند و علی گفت: بله.
پرستار به آن دو نگاه کرد: حالشون بهتر شده. هوشیاریشون هم برگشته. اما بهتره ببریدش تا بیمارستان. فقط دمپایی هاش رو بدید. لباس هاش کمه و سردشم هست. وسایلش رو بیارید.
علی گفت: دمپایی نداره. بذارید بیام بغلش کنم. خیلی درد داره.
پرستار سری تکان داد و یا الله ای گفت که اطلاع ورود مردی را بدهد.
احمد گفت: میرم از تو ماشین پتو بیارم. صبر کن.
احمد پا تند کرد تا پتوی داخل صندوق را بیاورد. نمی دانست غیرت است یا نگرانی سرمای هوا! اما هر چه بود لباسهایش مناسب نبود و احمد خودش را مسئول می دانست.
#رویای_مادر
علی، حنانه نیمه هوشیار را روی صندلی عقب خواباند و پتو را رویش مرتب کرد. احمد پالتویش را از تن در آورد و علی را صدا زد.
احمد: علی!
علی سرش را از ماشین بیرون آورد و احمد را نگاه کرد: بله.
احمد: حالشون چطوره؟
علی: نمیدونم. هوشیار نیست هنوز. نگرانم.
احمد پالتو اش را سمت علی گرفت: بذار زیر سرشون. اینجوری بخوابن، اذیت میشن.
علی کاپشن خود را در آورد: ممنون. همین رو میذارم زیر سرش. شما سردتون میشه.
احمد کمی دلگیر شد. در این چند ساعت گذشته حنانه برایش فرق کرده بود. بعد از حرف زدن با علی دیگر خود را کمی درباره حنانه محِق میدانست.
احمد پشت فرمان نشست و علی در کنارش جا گرفت. به دل جاده زدند که احمد پرسید: میتونن تا تهران تحمل کنن؟ یا بریم رشت؟
علی به عقب نگاه کرد و گفت: به نظرم بریم تهران. ممکنه بستریش کنن چند روز. تهران راحت تر هستش برامون.
احمد هم تایید کرد و پدال گاز را فشار داد. خستگی و خواب آلودگی کلافه اش کرده بود، اما ترجیح میداد زودتر ریحانه را به بیمارستان برساند. این حس نگرانی برایش عجیب بود. نمیدانست چرا اینقدر کلافه است. در راه چند باری حنانه بیدار شد و ناله کرد. ناله های از روی دردش دل را میسوزاند. کاش میشد تقاص این دردها را از آن پیرمرد گرفت.
نزدیک تهران بودند که احمد گفت: برسیم خونه، به مادرم زنگ میزنم که بیان. می خوام زودتر کار ها رو انجام بدیم تا دوباره نیومدن سراغتون.
علی که از پنجره بیرون را تماشا می کرد گفت: بهتر نیست اول با مادرم صحبت کنید؟ دوست ندارم مادرتون بیان و بعد حرفی بشه که ناراحت بشن.
احمد جواب داد: نه! رسمی میام! نمی خوام حنانه خانم احساس کنه چیزی از بقیه کم داره. فکر نکنم از ازدواج اولشون خاطره خوبی داشته باشن. میخوام مثل همه دخترای دیگه، مراسم داشته باشن.
علی دو به شک پرسید: من نبودم، چیزی بین شما گذشته؟
احمد اخم کرد: مادرت رو اینطور زنی شناختی؟
علی سرش را به دو طرف تکان داد: نه! اصلا. فقط حرفهای شما یک جوریه!
احمد نگاهش به جاده بود: حرف هام چجوریه؟
علی: نمی دونم. انگار که مطمئن هستید.
احمد: مطمئن هستم که راضیشون میکنم. بعضی آدم ها هستن که ارزش تلاش کردن رو دارن. حقیقتا مادرت از همون دسته آدم ها هستن.
علی: چرا گفتید خاطره خوبی از ازدواجش با پدرم نداره؟ شما اینها رو از کجا میدونید؟
احمد غیرت را در کلام علی میشنید. پس خیالش را راحت کرد: خودت گفتی. اون داستانی که تو گفتی، شبیه داستانهایی که دختر بچه ها برای ازدواجشون دارن نبود. مادرت از خیلی چیز ها محروم بود و من می خوام تمام اونهارو براش فراهم کنم.
علی:ببخشید. من نگرانم.
احمد حق را به علی داد: حق داری!
صدای ناله حنانه بلند شد. دل احمد به درد آمد و علی نگران به سمتش برگشت و گفت: جانم مامان! خیلی درد داری؟
حنانه ساکت شده بود. علی نگران دستش را در دست گرفت و به احمد گفت: از حال رفته! تنش سرده سرده.
احمد بخاری ماشین را زیاد کرد و پایش را بیشتر روی پدال فشار داد.
به بیمارستان که رسیدند، نگرانی نایی برایشان نگذاشته بود. هر رو مرد روی زمین اورژانس بیمارستان ۵۰۲ نشسته بودند. (توضیح: بیمارستان ۵۰۲ ارتش یا خانواده ارتش. بیمارستان ها علاوه بر نام شماره دارند که در بین کارکنان بیشتر با شماره ها شناخته میشوند)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویای_مادرانه 💖
قسمت۲۳
حنانه چشم گشود. لبخند روی لبهای پسرش با اضطراب نگاهش تضاد زیبایی بود.
علی: جانم مامان؟ درد داری؟
حنانه آرام و بی رمق لب زد: کمی.
علی: علی برات بمیره!
حنانه اخم ریزی کرد: خدا نکنه! نگو مامان جان!
علی اعتراف کرد: خیلی ترسیدم مامان! خیلی!
حنانه دست علی را گرفت: منم ترسیدم!
صدایی توجه علی و حنانه را جلب کرد: یا الله...
حنانه دست به روسری اش زد و خواست آن را مرتب کند که علی دست جلو برد و زحمت مادر را کم کرد. بعد از مرتب کردن روسری و کشیدن پتو روی بدنش رو به احمد کرد و گفت: بفرمایید.
احمد جلو آمد: سلام. بهتر هستید انشالله؟
حنانه خجالت زده سلام کرد: سلام. ممنون بهترم. شما رو هم به زحمت انداختیم.
احمد سر به زیر شد: زحمتی نبود. من باید بیشتر مراقب شما بودم.
سکوت دقایقی بینشان جریان داشت که احمد گفت: دکتر مرخصتون کردن. کارهای ترخیص رو انجام دادم. منتظر بودم بیدار بشید.
علی گفت: اما درد داره.
احمد خیالش را راحت کرد:نگران نباش!مشکل جدی پیش نیومده. مدتی طول میکشه تا کبودی ها از بین بره.ضعفشونم انگار برای غذا نخوردن هست. باید تقویتشون کنیم. البته چند تا سرم هم داده زودتر رو به راه بشن.
حنانه با کمک علی نشست و پا در دمپایی های بیمارستان کرد.
علی: لباسهات دیگه به درد پوشیدن نمی خوره.
احمد پاکتی را به سمت علی گرفت: نمی دونم اندازه هست یا نه. یک لباس فروشی سر همین خیابون بود که سریع اینها رو گرفتم و اومدم.
علی مردد دست دراز کرد و پاکت را گرفت: ممنون. زحمت کشیدید.
احمد خواهش می کنمی گفت و از اتاقت خارج شد.
پرستاری آمد و سرم دست حنانه را کشید و رفت. جایش درد گرفت و حنانه لب ورچید و بغض کرد.
علی مانتو و شلوار را بیرون آورد. خنده اش گرفت: خوش سلیقه هم هست.
حنانه خجالت زده گفت: من روم نمیشه اینها رو بپوشم. سرگرد نباید این کار رو میکردن.
علی خندید و در دل گفت: این مرد قراره خیلی چیز ها برات بخره مامان ریزه!
بعد با قربان صدقه رفتن مادر، لباس را بر تن دردناکش نشاند. روسری کهنه اش را هم در آورد و روسری نو را بر سرش گذاشت. با لذت به مادرش نگاه کرد که چقدر با این لباسها زیباتر شده بود.
حنانه دستی به روسری اش کشید و گفت: کاش چادر هم داشت. اینجوری معذبم.
علی حال حنانه را درد کرد و گفت: بذار برم به سرگرد بگم پتو رو از ماشین بیاره.
بعد به دنبال احمد رفت. او را تکیه داده بر در ورودی دید. احمد با نگاه علی تکیه از دیوار گرفت و صاف ایستاد: مشکلی پیش اومده؟
علی: نه فقط اون پتو رو از ماشین میخواستم.
احمد نگران شد: اتفاقی افتاده؟ بازم حالشون بد شده؟
علی: نه! خوبه! فقط عادت نداره بدون چادر باشه. بیرون هم سرده میترسم باد بهش بخوره لرز کنه!
احمد گفت: الان میارم.
از اورژانس خارج شد ولی ذهنش در همان اتاقک پارچه ای اورژانس ماند. در کنار حنانه با تمام نجابتش. با همه متانتش.
علی پتو را دور مادر پیچید و او را به پهلوی خود چسباند. تکیه اش را به خود داد و او را قدم قدم همراهی کرد و غر زد: چرا نمیذاری بغلت کنم؟
حنانه: زشته علی! الان میتونم راه برم دیگه!
علی دوباره نق زد: معلومه! چقدر خوب می تونی!
احمد نگاهش به آن دو بود. دلش می خواست زودتر عضوی از این خانواده شود. دلش خواست تکیه گاه آن زن مظلوم و ساده باشد. دلش خواست کمی خانه اش را حنانه و علی، نور و گرما بدهند. باید هر چه زودتر با مادرش حرف می زد.
در طول راه حنانه بی رمق، علی آرام و احمد پر اضطراب بودند. ماشین مقابل خانه احمد پارک شد. علی به حنانه کمک کرد پیاده شود و رو به احمد گفت: خیلی بهتون زحمت دادیم. می دونم هیچ وقت نمی تونم جبران کنم براتون.
حنانه هم تشکری کرد و خواستند بروند که احمد گفت: کجا؟
علی ایستاد و گفت: بریم خونه دیگه!
احمد متعجب شد: خونه؟
بعد همه چیز برایش روشن شد: یعنی من خودم نمی تونستم شما رو دم خونه خودتون پیاده کنم که حنانه خانم این همه راه رو با این وضعشون راه نرن؟ بفرمایید بالا. این خونه هم آسانسور داره هم درش چشمی داره! فعلا اینجا بمونید تا اوضاع رو به راه بشه.
آنقدر علی و حنانه انکار کردن و احمد اصرار تا بالاخره به سمت آسانسور رفتند و مهمان خانه ای که آرزویشان را داشت، شدند.
احمد به سرعت سماور را روشن کرد. پیچ شوفاژ ها را بیشتر باز کرد. در اتاق رختخوابی برای حنانه پهن کرد. داروهایش را درون سینی با پارچ آب، کنار رخت خوابش گذاشت. بعد که خیالش از راحتی حنانه و علی که در کنار مادرش خوابیده بود جمع شد، تلفن را برداشت تا با مادرش تماس بگیرد.
#رویای_مادر
تلفن را غریبه ای جواب داد: ببخشید با زهره خانم کار دارم.
زن: چند دقیقه صبر کنید. بعد مادرش با صدای گرفته ای گوشی را برداشت: الو.
احمد: سلام مامان. خوبی؟ چه خبره؟ روضه داری که خونه اینقدر شلوغه؟
زهره خانم دوباره گریه را از سر گرفت: آخ احمد کجایی مادر؟ کجایی که بی پدر شدم! کجایی که بابات رو تخت بیمارستان افتاده! کجایی دو روزه زنگ میزنم بهت نیستی! آخ احمد بیا! بیا دارم میمیرم! بابام رفت احمد.
احمد روی همان مبل، میز تلفن وا رفت. چرا الان؟ خدایا! با دل داغدیده مادر چه کند؟ با پدر بیمار چه کند؟ حنانه اش را چه کند؟
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این ویدئو شما با هفت مخترع آشنا میشوید ڪه به وسیله اختراع خودشان ڪُشته شدند
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
َ سلیمانیه سال 1224 از ایران جدا شد
حتما اسم دلار سلیمانیه رو شنیدین!
سلیمانیه نزدیکترین منطقه کردنشین عراق به ایرانه
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
28.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ چرا آفریقای جنوبی ابتکار عمل برای طرح شکایت علیه رژیم صهیونیستی را بهدست گرفت اما ایران نه؟
🔹آیا مسئله به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی مانع از این طرح دعوا بوده است؟
🔹ایران چه فرصتهایی برای اقدامات حقوقی و حمایت از فلسطین داشته و تا چه اندازه در پی احقاق حق مردم فلسطین بوده؟
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺