eitaa logo
کانال عاشقان ولایت
4.3هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
36.8هزار ویدیو
34 فایل
ارسال اخبار روز ایران و ارائه مهمترین اخبار دنیا. ارائه تحلیلهای خبری. ارائه اخرین دیدگاه مقام معظم رهبری . و.... مالک کانال: @MnochahrRozbahani ادمین : @teachamirian5784 حرفت رو بطور ناشناس بزن https://harfeto.timefriend.net/16625676551192
مشاهده در ایتا
دانلود
آرام خدا! چه گریه ی پاکی! صدای زنگ پیام آمد. هق هقش را با چند نفس عمیق فرو داد و چشمان خیسش را پاک کرد. پیام از مرضیه بود: "مالک ملک وجود، حاکم رد و قبول هر چه کند جور نیست، ور تو بنالی جفاست تیغ برآر از نیام، زهر برافکن به جام کز قبل ما قبول، وز طرف ما رضاست گر بنوازی به لطف، ور بگدازی به قهر حکم تو بر من روان، زجر تو بر من رواست هر که به جور رقیب، یا به جفای حبیب عهد فرامش کند مدعی بی وفاست سعدی از اخلاق دوست، هر چه برآید نکوست گو همه دشنام گو، کز لب شیرین دعاست" دلش از خودش گرفته بود. گریه هم آرامش نمیکرد! دلش یک خلوتِ آرام میخواست! 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 نرگسی_دیگر قسمت 57 به دستشوئی رفت تا صورت خیس از اشکش را بشوید. به اتاقش برگشت و لباس پوشید و چادرش را هم سر کرد. داشت از خانه بیرون میرفت که چیزی یادش آمد. به سمت اتاق مسعود رفت و همانطور که تقه ای به در میزد آن را باز کرد. با صدای گرفته ای گفت: میرم امامزاده صالح مسعود که روی تخت دراز کشیده بود و حسن را رو سینه اش گذاشته بود و با او بازی میکرد با شنیدن صدایش نگاهی به او کرد. از صدای گرفته و چشمان قرمز و پوف کرده اش فهمید که گریه کرده است. اما چرا؟! معصومه که جوابی نشنید دوباره گفت: میرم امامزاده صالح آقای صالحی -بفرمائید! انگار منتظر همین بود! هنوز "بفرمائید" کاملاً از دهان مسعود خارج نشده بود که معصومه در اتاق را بست و رفت. نفهمید چه طور به امامزاده رسید! اشک هایش روان بودند و حتی وقتی راننده ی تاکسی از او پرسید "مشکلی پیش اومده؟!" جواب نداد! در این دنیا نبود! در یک خلسه ی عمیق با خودش و خدا و گذشته و اشتباهاتش بود! صدا ها را میشنید و تصویر ها را میدید اما همه چیز برایش گنگ و نامفهوم بود! گوشه ی خلوتی پیدا کرد و به دیوار تکیه داد. چادرش را روی صورتش کشید و آرام گریه سر داد: خدا جونم! تو رو به بزرگیت منو ببخش...من بد کردم...اشتباه کردم که واسه ی بنده ت خوب شدم...خدا به خودت قسم دیگه این چیزا واسه مسعود نیست...از ترس طلاقم نیست...تو که میدونی این اشکا دیگه واقعاً از سر پشیمونیه...خدایا منو بخش...اصن هر چی تو بگی...اگه میخوای مسعود طلاقم بده خب بده...اگه میخوای عمو مرتضی حرفشو به کرسی بشونه خب بشونه...اصن دیگه هیچی مهم نیست...فقط منو ببخش...خدایا ببخشم که بزرگیتو مهربونیتو ندیدم...خدایا من غلط کردم که عشقتو ندیدم...ندیدم که همه ش هوامو داشتی...غلط کردم که فقط گله و شکایت کردم...خدایا ببخش منو...جز تو هیشکی رو ندارم که عاشقم باشه! جونمو بگیر ولی منو ببخش...خدا!... آن قدر که توان داشت اشک ریخت و طلب بخشش کرد. با شنیدن صدای اذان چادر را از روی صورتش کنار زد. وضو گرفت و به همراه جماعت نماز خواند. دلش نمیخواست اما دیگر دیر شده بود و باید به خانه میرفت. سوار تاکسی که شد سرش را به پشتی صندلی تکیه داد و دوباره به خلسه ای عمیق فرو رفت. قلبش آرام شده بود و خالی! دیگر سنگین و داغ نبود! حس میکرد میتواند تا بینهایت بخندد و همه چیز را به خدا بسپارد! حس میکرد بنده ی کوچکی است که در مهربانی بی حد خدا غرق شده است! حس و حال قشنگی بود! آرامش قشنگی بود! دیده شدن به چشم خدا را حس میکرد! به خانه که رسید مسعود را دید. روی مبل رو به روی تلویزیون نشسته بود و به صفحه ی تلویزیون خیره مانده بود. به اتاقش میرفت که شنید: دیر کردین با صدای گرفته ای که به زحمت از گلویش بیرون می آمد گفت: توو حال خودم نبودم...وقتی اذان گفتن نمازمو همونجا خوندم و اومدم و بدون اینکه منتظر شنیدن جوابی بماند به اتاقش رفت.. -آقا مسعود...آقای صالحی...آقا مسعود چشمانش را به زحمت باز کرد. دستی به صورتش کشید و اخمی به پیشانی اش نشست. -بله؟! -اذان رو گفتن شال سفید و چادر نمازش روی سرش بود و مشغول پهن کردن سجاده ی مسعود بود. مسعود بلند شد و از اتاق بیرون رفت. معصومه هم سجاده اش را برداشت و به اتاق خودش رفت. دیگر که مسعود و جلب نظر او برایش مهم نبود، پس دلیلی نداشت که در اتاق او نماز بخواند! در اتاق خودش هم راحتتر بود و هم میتوانست بعد از نماز با خدا حرف بزند و باز هم طلب بخشش کند. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 نرگسی_دیگر 👌 قسمت 58 مسعود وقتی به اتاق خودش برگشت از اینکه معصومه آن جا نبود متعجب شد! بعد از نماز از سر کنجکاوی رفت تا ببیند که چرا معصومه برای نماز در اتاق او نمانده است. پشت در اتاق او بود که صدای گریه اش را شنید. لای در را کمی باز کرد و به حرف های او گوش سپرد. -خدا جونم! ببین دیگه واسه اون نیست...منو ببخش دیگه...خدایا! دیگه همه چیز دست خودت...همه چیز...عاقبت همه رو به خیر کن...حتی مسعود و البته حسن کوچولو رو...اون طفل معصوم فقط تو رو داره...خدایا! میدونم بد بودم و بد کردم ولی خواهش میکنم ازت دردی بیشتر از توانم سر راهم نذار...عاقبتمو به خیر کن
نفس عمیقی کشید و با صدای خندانی گفت: خدا میدونم خیلی پر توقعما ولی خب نمیشه که دعا نکنم! دیگر حرفی نزد. از لای در به درون اتاق نگاه کرد و دید که معصومه اشک هایش را پاک کرده و مشغول جمع کردن سجاده اش است. همانطور به او نگاه میکرد که معصومه وقتی که در حال تا کردن چادرش بود، متوجه حضورش پشت در اتاق شد. مسعود برگشت تا به اتاق خودش برود که صدای قدم های معصومه باعث شد بایستد و به او نگاه کند. معصومه به شدت عصبانی بود و اخم عمیقی روی پیشانی اش نشسته بود. انگشت اشاره اش را که از خشم مانند تمام تنش میلرزید، جلوی صورت او گرفت و با صدای دورگه ای که به سختی آرام نگهش میداشت گفت: شما به چه حقی توی حریم شخصی من سرک میکشیدین؟! مسعود که از این رفتار او به شدت متعجب بود با بی خیالی گفت: اینجا خونه ی منه خانوم! -ولی اون اتاق به دستور خود شما مال منه آقا! -خب حالا چیزی نشده که اینقدر شلوغش میکنین...داشتید گریه میکردید منم کنجکاو شدم دلیلشو بدونم -دلیلش به خود من و خدای من مربوطه نه شما! مسعود اخم کرد و بدون حرف دیگر به اتاقش رفت. معصومه هم چند نفس عمیق کشید تا آرام شود و سپس به اتاقش رفت. قرآنش را برداشت و بدون هدف خاصی آن را باز کرد. زیاد قرآن خواندن بلد نبود و فقط در این چند روز کمی خوانده بود. مشغول خواندن بود که آیه ای نظرش را جلب کرد. آیه ای که بار ها و بار ها با ترجمه خواند. آن قدر خواند تا آرام گرفت و لبخند دلنشینی زد. قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِٰنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ برای مسعود کمی سخت بود که این تغییر رفتار دوباره ی معصومه را درک کند. معصومه همان لبخند مهربان را بر لب داشت اما با مسعود رسمی حرف میزد و جلوی او روسری سر میکرد. در دادگاه هم بر خلاف فکری که میکرد معصومه گفت که میخواهند توافقی از هم جدا شوند. مسعود واقعاً از این حرف او جا خورده بود؛ اما معصومه کاملاً آرام و مطمئن بود. او خود را به خدا سپرده بود و میدانست که اگر خدا بخواهد آن ها از هم جدا نمیشوند! مسعود تمام این چند روز را سعی کرده بود از دلیل این تغییر ناگهانی معصومه سردربیاورد، اما هر چه بیشتر سعی میکرد کمتر به نتیجه میرسید. دیگر تصمیم گرفته بود با خود او صحبت کند. برای جاری شدن صیغه ی طلاق فردا وقت محضر گرفته بودند و او فقط امروز را فرصت داشت تا با معصومه حرف بزند. به خانه رسید. حسن کوچولو در آغوشش خوابیده بود. او را به اتاق برد و به پذیرایی برگشت. معصومه روی مبلی نشسته و سرش را روی تکیه گاه مبل گذاشته و چشمانش را بسته بود. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
﷽؛ 🌱ذکر روز سه شنبه🌱 🌺 یا ارحم الراحمین 🌺 ⬅️ تاریخ: پانزدهم اسفند ماه سال ۱۴۰۲، مصادف با بیست و چهارمین روز از ماه شعبان سال ۱۴۴۵ ⬅️ مناسبت : 🌲روز درختکاری وآغاز هفته منابع طبيعي 🌲السلام علیکم یا اولاد رسول الله ♻️ آیه روز: سوره مبارکه بقره آیه 82 وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ و آنها كه ايمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند اهل بهشتند و هميشه در آن خواهند ماند ✅ حدیث روز: پيامبر خدا (صلی الله عليه و آله) إيّاكَ و ما يُعتَذَرُ مِنهُ بپرهيز از كارى كه موجب عذرخواهى می شود. بحارالأنوار ج 78 ، ص 200 -میزان الحکمة ج5 ،ص 525، ح9480 💦 زلال احکام :نماز خواندن در مقابل آينه س: حکم نماز خواندن جلوى آينه چيست؟ آيا مکروه است؟ ج) آينه اگر به گونه‌اى باشد كه در حال نماز، شخص صورت خود را در آن مى‌بيند و ذهنش را مشغول مى‌كند بهتر است آن را بردارد و يا روى آن را بپوشاند. استفتائات مقام معظم رهبری ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ http://eitaa.com/ashaganvalayat
🔻در 5 سال آینده، نیروی هوایی ایالات متحده قصد دارد حداقل 1000 پهپاد جت ایجاد شده به عنوان بخشی از برنامه Loyal Wingman را دریافت کند که توسط هوش مصنوعی کنترل می شود. 🔹️وظیفه اصلی آنها ایجاد پوشش در حین پرواز برای جنگنده های سرنشین دار F-35 Lightning II و بمب افکن های استراتژیک B-21 Raider خواهد بود. https://ble.ir/ashaganvalayat https://eitaa.com/ashaganvalayat
🔻 تجاوز آمریکا و انگلیس به استان «صعده» یمن 🔹‌منابع خبری اعلام کردند جنگنده‌های آمریکایی و انگلیسی با سه حمله، استان صعدهدرشمال غرب یمن را هدف قرار دادند. https://ble.ir/ashaganvalayat https://eitaa.com/ashaganvalayat
🔺️از اعتراف به ناکامی در برابر یمن تا اتهام‌زنی به ایران 🔹️فایننشال تایمز به نقل از مقامات آمریکایی: تلاش‌ها برای توقف حملات به کشتی‌ها به دلیل کمبود اطلاعات در مورد توانایی‌های حوثی‌ها مختل شده‌است. 🔹️تهران به ارائه اطلاعات به حوثی‌ها ادامه می‌دهد تا آنها را قادر به ادامه حملات کند. https://ble.ir/ashaganvalayat https://eitaa.com/ashaganvalayat
🔻بیش از 30 راکت در آخرین دسته از لبنان به سمت الجلیل غربی شلیک شد https://ble.ir/ashaganvalayat https://eitaa.com/ashaganvalayat
🔻صداهای انفجار در شهرک های شمالی این نهاد به وضوح از داخل لبنان شنیده می شود 🔹️رسانه های عبری: قطعی برق در چند منطقه در نهاریه در اثر حمله موشکی اخیر https://ble.ir/ashaganvalayat https://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥قدرتنمایی راکت‌های مقاومت بر فراز آسمان نهاریا 🔹منابع خبری از شلیک دست کم ده راکت به سمت شهر نهاریا در شمال فلسطین اشغالی خبر می دهند. 🔹ساکنین شهر نهاریا و شهرک های اطراف مدعی شدند برق این مناطق قطع شده است. https://ble.ir/ashaganvalayat https://eitaa.com/ashaganvalayat
💢!! مردی که راضی به فروش قلب خود شد !!! این داستان واقعی رو تا آخر بخونید، واقعا زیباست، مردی در سمنان به دلیل فقر زیاد و داشتن سه فرزند و یک زن (یک پسر 6ساله، یک دختر 3ساله، و یک پسر شیرخوار) قلب خود را برای فروش گذاشت، و از او پرسیدند که چرا قلبت رو برای فروش گذاشتی، اونم پاسخ داده بود چون میدونم اگه بخوام کلیم رو بفروشم کسی بیشتر از 20میلیون کلیه نمیخره که با این مبلغ نمیشه یه سقف بالا سر خود گذاشت، اون مرد حدود چهار ماه در شهرای اطراف به صورت غیرقانونی آگهی فروش قلب با گروه خونO+ گذاشت، بعد از 4ماه مرد میلیاردی از تهران که پسری 19 ساله داشت و پسرش 3سال بود که قلبش توانایی کار کردن را نداشت و فقط با دستگاه زنده نگهش داشته بودن، مرد تهرانی چند روز بعد از خواندن آگهی به سراغ فروشنده قلب میره و باهاش توافق میکنه که 200میلیون تومن قلبش را برای پسرش بخرد، و مرد تهرانی بهش گفته بود که من مال و ثروت زیاد دارم و دکتر آشنا هم زیاد دارم و به هرچقدر بگن بهشون پول میدم که با اینکه این کار غیر قانونیه ولی انجامش بدن، مرد فروشنده به مرد تهرانی میگه زن و بچه ی من از این مسئله خبر ندارن و ازت خواهش میکنم اول پول رو به حساب زنم بفرست و بعد من قلبم رو به پسرتون میدم، مرد تهرانی قبول میکنه، و بعد از کلی آزمایشات دکتر متخصص قلبی که آشنای مرد تهرانی بود میگه با خیال راحت میشه این عمل رو انجام داد، روز عمل فرا میرسه و مرد فروشنده و اون پسر19 ساله رو وارد اتاق عمل میکنن و دکتر بیهوشی مرد فروشنده رو بیهوش میکنه و زمانی که میخواست پسر19 ساله رو بیهوش کنه متخصص قلب میگه دست نگهدار و فعلا بیهوش نکن، دستگاه داره چیز عجیبی نشون میده و داره نشون میده که قلب این پسر داره کار میکنه، دکتر جراحی که اونجا بوده به دکتر قلب میگه آقای دکتر حتما دستگاه مشکل پیدا کرده و به پرستاره میگه یه دستگاه دیگه بیار، دستگاه جدید رو وصل میکنن و دکتر قلب میگه سر در نمیارم چطور ممکنه قلب این پسر تا قبل از وارد شدن به اتاق عمل توانایی کار کردن رو نداشت، و میگه تا زمانی که مشخص نشه چه اتفاقی افتاده نمیتونم اجازه ی این عمل رو بدم، و دکتر قلب میره پرونده پسر19 ساله رو چک میکنه و میبینه که تمام اکوگرافی که از قلب این پسر گرفته شده نشون دادن که قلب پسر مشکل داره و دکتر ماجرا رو برای پدر پسر 19ساله تعریف میکنه و بهش میگه دوباره باید اکوگرافی و آزمایشات جدیدی از پسرتون گرفته بشه، دکتر قلب سریعا دست به کار میشه و بعد از گرفتن آزمایشات و اکوگرافی میبینه قلب پسر بدون کوچکترین اشکال در حال کار کردنه و پدرش میگه یک اتفاق غیر ممکن افتاده و باید دستگاه ها رو از بدن پسرتون جدا کنیم چون قلب پسرتون خیلی عالی داره کار میکنه، پدر پسر به دکتر میگه آقای دکتر تورو خدا دستگاه ها رو جدا نکن پسر من میمیره، دکتر قلب بهش قول میده که اتفاقی برای پسرس پیش نمیاد و دستگاها رو جدا میکنه و میبینه قلب پسر19 ساله بدون هیچ ایراد و مشکلی داره کار میکنه و پدر پسر به دکتره میگه چطور همچین چیزی ممکنه، دکتره بهش میگه فقط تنها چیزی که میتونم بگم اینه که اون فروشنده باعث شده خدا یک معجزه به ما نشون بده، پسر19 ساله به پدرش میگه بابا تو اتاق عمل یه آقایی دستشو گذاشت رو قلبم یه چیزی رو به من میگفت و چندبار تکرارش کرد و بهم میگفت پسرم از حالا به بعد قلب تو واسه همیشه توانایی کار کردن رو داره فقط حتما به پدرت بگو که به مرد فروشنده کمک کنه که بتونه زندگیشو عوض کنه،،، پدر پسره و دکتر قلب از شنیدن این حرف نمیدونستن باید چی بگن و فقط منتظر شدن تا مرد فروشنده بهوش بیاد، وقتی که مرد فردشنده بهوش میاد پدر پسر و دکتر قلب باهاش صحبت میکنن و بهش میگن تو اتاق عمل نمیدونیم چه اتفاقی افتاد که یهو همه چی تغییر کرد و قلبی که 3سال توانایی کار کردن رو نداشت یهویی بدون مشکل شروع به کار کردن کرد، مرد فروشنده بهشون میگه من میدونم چی شده، و بهشون میگه قبل اینکه من بیهوش بشم، تو دلم گفتم یا امام حسین خودت میدونی بچه یتیم و بچه ی بدون پدر یعنی چی و بهش گفتم امام حسین قربونت برم تورو به چشمای قشنگ برادرت ابوالفضل قسم میدم و تورو به اون لحظه ای که پسرت علی اکبر ازت آب خواست و نداشتی بهش بدی قسم میدم نذار بچه هام یتیم بشن، دکتر قلب و پدر پسر با شنیدن این حرفا بسیار ناراحت میشن و پدر پسره با چشمای پر از اشک بهش میگه چون تو باعث شدی خدا پسرمو شفا بده 1میلیارد تومن بهت هدیه میکنم که بری زندگیتو تغییر بدی..........: حالا اگه یه ذره هم ناراحت شدی و دلت حسینی شد این داستان زیبا رو برای بقیه بفرست و دلشون رو حسینی کن. ارسالی توسط استاد طباطبایی یاعلی و التماس دعا... •✾📚 https://ble.ir/ashaganvalayat 🌸🍃🌸🍃 مردی با زن خود دعوا کرده و می‌خواست طلاقش دهد. از زندگی ناامید بود.
روزی پدرش او را با خود به جنگل برد و شب در کنار رودی خوابیدند. صدای رود پسر را آرام کرد و پسر خواب رفت. شب بعد، صدای آب زیبا نبود و پسر را خواب نمی‌برد. از پدرش علت را پرسید. پدر گفت: چند سنگ در مسیر رود بود، من آن‌ها را برداشتم. صدای رود دیگر زیبا نشد. بدان مشکلات تو، سنگ‌های مسیر زندگی تو هستند که صدای زندگی را بهتر می‌کنند. پس زیاد فکر برداشتن برخی سنگ‌ها نباش. که خالق تو برای زیباشدن زندگی و دوری از یکنواختی، آن‌ها را در مسیر زندگی تو قرار داده است. •✾📚 زرگری نزد شیخ دانایی رفت و گفت: می‌خواهم زکات مال خود را بپردازم، به چه‌ کسی بدهم؟ شیخ گفت: برو و اولین نیازمندی که در شهر دیدی، زکات مال خود را به او ده. زرگر آمد و پیر نابینایی در کنار خرابات دید که بر زمین نشسته بود. کیسه‌ای از زر زکات مال خود به او داد و نابینا خوشحال شد. روز بعد رفت و دید نابینای دیگری کنار اوست که نابینای زکات بگیر به او می‌گوید: خدا خیر بدهد. دیروز زرگری آمد و کیسه‌ای زر به من داد و من تا صبح به مستی و خوش گذرانی خود پرداختم. زررگر تا این سخن شنید، برآشفت و پیش شیخ آمد و گفت: من از تو خواستم راهی نشان دهی که بتوانم زکات مال خود بپردازم. این چه راهی بود که حرف تو را گوش کردم و مال را یک‌باره به یک خوش گذران دادم! شیخ دیناری به او داد و گفت: حال این یک دینار را ببر و به اولین فقیری که دیدی ببخش. زرگر در راه مردی دید که چهره‌ای شکسته داشت. دینار در کف دست او نهاد. مرد سید علوی بود. شادمان شد و همان‌جا سجده شکری کرد. زرگر به‌دنبال آن مرد علوی راه افتاد. دید در خرابه‌ای رفت و از زیر لباس خود کبوتری مرده را به خرابه انداخت. برگشت و زرگر را دید. زرگر پرسید: این چه بود؟ مرد گفت: فرزندانم سه روز است که گرسنه‌اند و تاب گرسنگی نداشتند. این کبوتر مرده را برای آن‌ها می‌بردم تا بخورند که خدا تو را نزد من حواله کرد و کبوتر را در خرابه انداختم. خدا را هزاران‌ مرتبه شکر. زرگر با چشمانی اشک‌بار نزد شیخ بازگشت و داستان را تعریف کرد. شیخ گفت: دو زکات بود و دو داستان و یک انسان! هرگز در کار خداوند تردید مکن. وقتی می‌خواهی بدانی مالت چقدر حلال است، کافی‌ست نگاه کنی که به دست چه‌ کسی می‌رسد و در چه راهی مصرف می‌شود. 📚 تذکرة الأولیاء •✾📚 ✅قدرت تلقین ✍روزی یک زندانی از زندان فرار می‌کند. به ایستگاه راه‌آهن می‌رود و سوار یک واگن باری می‌شود. درِ واگن به‌صورت خودکار بسته می‌شود و قطار راه می‌افتد. زندانی وقتی متوجه می‌شود که سوار فریزر قطار شده، روی تکه کاغذی می‌نویسد: «این مجازات رفتارهای بد من است که باید منجمد شوم.» هنگامی که قطار به ایستگاه می‌رسد، مأمورین با جسد او روبه‌رو می‌شوند. در حالی که فریزر قطار خاموش بوده است. منتظر هرچه باشید، همان برایتان پیش می‌‌آید.اگر منتظر شادی باشید، شادی پیش می‌‌آید و اگر منتظر غم باشید، غم پیش می‌‌آید. هرگز پول را برای بیماری و مشکلات پس‌انداز نکنید، چون رخ می‌‌دهد. پول را برای عروسی، خرید خانه، اتومبیل، مسافرت و اتفاقات خوب پس‌انداز کنید. •✾📚 به شدت عجله داشتم ولی ناچار بودم بخاطر انجام کاری در صف عابر بانک بایستم اما از بد روزگار یک «عزیز دلی»!!! جلوی ما ایستاده بود هی کارتشو میزد تو، «برداشت صد تومان» رو انتخاب می‌کرد و هی پیغام می اومد موجودیتون کافی نیست اما بخاطر پشتکار خوبی که داشت باز هم اصرار می کرد که هر جوری شده صد تومن رو از این دستگاه بدبخت بیرون بکشه... بهش می گم آخه گلم!! چرا فکر می کنی با داخل کردن کارت، موجودیت زیاد می شه یه موجودی بگیر هرچقدر بود همونو بکش هیچی دیگه. بعد از اینکه موجودی گرفتیمو دیدم کلا موجودی نداره تصمیم گرفتم با هم تنهاشون بذارمو برم به کارام برسم خیلی از ماها تو روابط خانوادگیمون دچار همین مشکلیم. حسابمون رو برا محبت به اطرافیانمون پر نمی کنیم ولی انتظار داریم ازش برداشت کنیم. یعنی بدون اینکه به دیگران محبت کنیم انتظار داریم اونا بهمون محبت کنن. اگه از محبت نکردن اطرافیانت ناراحتی، خودت باید پیشقدم بشی. انتظار بی فایدست... رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم:"انسان به حقیقت و درجه کامل ایمان نمی رسد مگر آنکه آنچه از خوبیها که برای خود دوست دارد، برای مردم هم دوست بدارد". 📘تحف العقول ص 88 •✾📚 حكيمى در بیابان به چوپانی رسید و گفت: چرا به جای تحصیل علم، چوپانی می کنی؟
چوپان در جواب گفت: آنچه خلاصه دانش‌هاست یاد گرفته ام. حكيم گفت: خلاصه دانشها چیست ؟ چوپان گفت: پنج چیز است: - تا راست تمام نشده دروغ نگویم - تا مال حلال تمام نشده، حرام نخورم - تا از عیب و گناه خود پاک نگردم، عیب مردم نگویم. - تا روزی خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم. - تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم حكيم گفت: حقاً که تمام علوم را دریافته ای، هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب علم و حکمت سیراب شده ‌ ‌ •✾📚 روزی مرد روستایی با پسرش از ده راه افتادند بروند شهر. مقداری راه که رفتند یک نعل پیدا کردند. مرد روستایی به پسرش گفت: نعل را بردار که به کار می خورد. پسر جواب داد: این نعل آهنی به زحمت برداشتنش نمی ارزد. مرد خودش نعل را برداشت و توی جیبش گذاشت. وقتی به آبادی وسط راه رسیدند نعل را به یک نعل فروش فروختند و با پولش مقداری گیلاس خریدند و به راه خودشان ادامه دادند تا به صحرا رسیدند. در صحرا آب نبود و پسر داشت از تشنگی هلاک می شد. مرد که جلوتر از پسرش می رفت یکی از گیلاسها را به زمین انداخت. پسر دولا شد و گیلاس را از زمین برداشت. چند قدم دیگر که رفتند مرد روستایی دوباره یک دانه گیلاس به زمین انداخت و باز پسرش دانه گیلاس را برداشت و خورد. خلاصه تا به آب و آبادی رسیدند هر چند قدمی که می رفتند مرد یک دانه از گیلاسها را به زمین انداخت و پسر هم آن را بر می داشت و می خورد. آخر کار مرد رو کرد به پسرش و گفت: یادت هست که گفتم آن نعل را بردار، گفتی به زحمتش نمی ارزد؟ پسر گفت: بله یادم هست. پدر گفت: دیدی که من آن را برداشتم و با پولش گیلاس خریدم؛ اما یکجا ندادمت. برای اینکه مطلب خوب متوجه بشوی، گیلاسها سی و هفت دانه بود و تو سی و هفت بار به خودت زحمت دادی و آنها را از زمین برداشتی؛ اما یک بار به خودت زحمت ندادی که نعل را برداری بدان: هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید... http://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چندتا کلیپ دیدم از زمان پهلوی ساختن از مکان‌های تفریحی و لب ساحل و جاهای لاکچری که به‌جز عده‌ی خاصی نمیتونستن برن. بعد میگن زمان پهلوی این بودیم الان چی شدیم درحالیکه اغلب مردم تو این حالتی که در کلیپ هست، بودن صف‌های طولانی نفت زیر برف که آیا برف میرسید یا نه نه لوله‌کشی آبی، نه گازکشی، نه هیچی نمیگیم الان فقر نیست و همه‌جا گل و بلبله نه. ولی درصدش خیلی کمتره، نمیگیم الان همه جا همه امکانات هست و عادلانه توزیع شده، ولی نسبت به قبل قطعا بهتره. اون زمان ارزونی بود تورم نبود؟ باشه، ولی مردم پول هم نداشتن بخرن ناراحتیم از وضع موجود، انتقاد داریم ولی نباید به دروغ دوران پهلوی رو گل و بلبل جلوه بدیم و پهلوی رو تطهیر کنیم https://ble.ir/ashaganvalayat https://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور حاج قاسم از داخل بالگرد امدادی تا میان مردم در سیل خوزستان بخش‌های از حضور شهید حاج قاسم سلیمانی در کمک رسانی به مردم در سیل خوزستان https://ble.ir/ashaganvalayat https://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌خیلی هشدار داده شده روی لینک ناشناس نزنید🚨 📲حالا تصویری ببینید چه اتفاقی میفته 🎞فیلم رو بصورت کامل مشاهده کنید و توجه داشته باشید در پیامکی که از سامانه اصلی و معتبر الکترونیک قضایی براتون ارسال میشه هیچگونه لینکی وجود ندارد.    https://ble.ir/ashaganvalayat https://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اقدام عجیب مدیر متخلف دولتی در جاده‌های برفی اطراف مشهد! 🔹پلیس راهور به دلیل مخدوش کردن پلاک، نداشتن برگه ماموریت و استفاده شخصی از ماشین دولتی، ماشین مدیر متخلف را به پارکینگ منتقل کرد. https://ble.ir/ashaganvalayat https://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعلام نهایی اسامی منتخبین مجلس تهران 🔹سیدمحمود نبویان 🔹امیرحسین ثابتی 🔹حمید رسایی 🔹محمدباقر قالیباف 🔹رضا تقی‌پور انوری 🔹روح‌الله ایزدخواه 🔹مرتضی آقاتهرانی 🔹منوچهر متکی 🔹اسماعیل کوثری 🔹مهدی کوچک‌زاده 🔹علی یزدی خواه 🔹علی خضریان 🔹مالک شریعتی 🔹کامران غضنفری http://eitaa.com/ashaganvalayat http://splus.ir/ashaganvalayat
# دارویی خوردن تخم مرغ با تن ماهی ممنوع ! خوردن تخم مرغ و تن ماهی چه ضرری دارد بعضی غذاها وقتی با هم ترکیب شوند، خاصیت یکدیگر را خنثی می‌کنند و اگر مصرف این غذاها را ادامه دهیم دچار کمبود املاح و ویتامین های لازم میشویم مصرف بعضی از غذاها مثل ماهی و تخم مرغ در معده تولید عفونت و کرم می‌کند و منجر به ابتلا بیماری نقرس، روماتیسم، قولنج، بواسیر، پیوره و دندان درد میشود.      📢 برای ارتقاء سلامت نشر دهید 👩‍🔬 👨‍🔬 ☘ https://ble.ir/ashaganvalayat 🔺 کشمش برای کمبود کلسیم 🔸هر شب دو کشمش بخورید و یک لیوان شیر بنوشید. مصرف این دو به طور منظم برای سلامتی بسیار مفید است، به ویژه برای بیماری‌هایی که دچار بیماری‌های ناشی از کمبود کلسیم هستند، مانند ضعف دندان‌ها و استخوان‌ها. 🍏🍏 ☠پوکی استخوان،دیابت و سرطان نسل آینده را نابود خواهد کرد ! ❌اگر فرزند شما هر روز شکلات ، چیپس ، پفک ، سوسیس و کالباس می خورد باید نگران آینده او شوید ! 🍏🍏 ✔️ خواص انجیر برای سلامت قلب ☑️ انجیر منبع بسیار خوبی از پتاسیم است، یک ماده‌ی معدنی که به کنترل سطح فشار خون کمک می‌کند. 🔹فیبر محلول، پکتین، موجود در این میوه آزادانه در بدن حرکت می‌کند و از کلسترول جلوگیری میکند. 🔹ثابت شده‌است که برگ انجیر سطح تری‌گلیسیرید را در بدن کاهش می‌دهد، و از حمله‌ی قلبی و سکته‌ی مغزی جلوگیری می‌کند. 🔹 انجیر خشک حاوی فنول، اسیدهای چرب امگا 3 و امگا 6 است که خطر ابتلا به بیماری عروق کرونر را کاهش می‌دهند 🍏🍏 افراد مبتلا به کدام مشکلات از خوردن خیارشور خودداری کنند ؟ 🔸زخم روده و اثنی عشر 🔹ضعف بینایی 🔸رماتیسم 🔹کمر درد 🔸ورم کلیه و سنگ کلیه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍏🍏 🔺عذاهای مفید برای چشم 🔸نوشیدن روزانه حدود شش لیوان آب خنک نیم ساعت قبل از غذا و دو ساعت و نیم بعد از غذا البته خنک نه یخ ونه آبی که در آن یخ باشد آب باید در یخچال خنک شود برابر با دمای بدن 🔸استفاده از سبزیجات و میوه جات رنگی که دارای مواد بتاکاروتن هستند مثل هویج. زردک، کدو حلوایی، گوجه‌فرنگی، خرمالو، انبه، 🔸مهمترین توصیه برای محافظت از چشم کارکرد مناسب معده واجابت مزاج راحت است آن دسته از کودکانی که عینکی می شوند اکثر آنها یبوست مزاج دارند 🍏🍏 تصفیه خون ✍خوردن کاهو بدون سُس 🔘 وسط روز،دمکرده گل خار مریم ✍ عصرانه ، دمکرده گل بومادران 🔘 خوردن یک استکان آب انار شیرین طبیعی ✍ یک قاشق مرباخوری رب انار شیرین 🍏🍏 🥛 جهت درمان ترک پاشنه پا ابتدا به مدت ۱۰ دقیقه پاها را در ۲ تا ۴ فنجان شیر گرم بخیسانید ❗️ حال ۳ قاشق جوش شیرین اضافه و پاها را با برس بسابید ✔️ در نهایت پاها را با آب گرم بشویید، خشک کنید و با روغن زیتون چرب کنید 🍏🍏 ⚪️8 راه برای کم شدن دردهای قاعدگی 🔸خودداری ازمصرف کافئین 🔸خوردن موز 🔸بالا گرفتن پاها 🔸مصرف محصولات لبنی 🔸پوشیدن لباس‌های آزاد 🔸ورزش درازنشست 🔸گرم‌سازی 🍏🍏 خواص شربت خرما کمخونی تقویت کلیه کمردرد ودردمفاصل رفع خشونت ونرم كردن سينه 50گرم خرما در 1 لیتر آب جوشانده صاف نموده روزی 2تا3 استكان بخوريد 🍏🍏 http://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢گریه‌های کودک غزه‌ای و پیام او به دنیا 🔹‌ما چیزی برای خوردن نداریم، ما در غزه گرسنه هستیم و غذای پرندگان را برایمان آسیاب می‌کنند. خانواده ما در شمال غزه کبوتر مرده می‌خورند، غذای الاغ و حیوانات را می‌خورند، خدا ما را بس است، شرم بر دنیا https://ble.ir/ashaganvalayat https://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدئوی قدرتمندی که توسط یک جوان لیبیایی تهیه شده است و از مردم می خواهد محصولات اسرائیل را بایکوت کنند http://eitaa.com/ashaganvalayat http://splus.ir/ashaganvalayat