eitaa logo
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
1.3هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
661 ویدیو
32 فایل
🔷 با ذکر منبع و نام شاعر کپی شود . 🔹ارتباط با شاعر 🔹بیان نظرات🌹انتقادات وپیشنهادات 🔹سفارش شعر، نوحه، سرود، و... : 🔹برگزاری محافل ومجالس شعر(شب شعر، عصرشعرو... @ahmad_rafiei_vardanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
غزل... زمین و زندگی و آب و چشمه‌سار غزل زمانه، صبح، نفس، روز ، روزگار غزل ببین چه محکم و فاخر سروده حضرت عشق برایِ چینش هر سنگ کوهسار غزل نگاه کن به همه صفحه‌های دفترِ خاک شکفته از نفسِ روشنِ بهار غزل نگاه کن به ستاره نوشته در دل شب قصیده‌وار و فصیح و ادامه‌دار غزل کنار پنجره‌ی لحظه‌ها تماشا کن خدا نوشته به هر گوشه و کنار غزل اگر به عشوه‌ی گل می‌کنی نظر غزل است اگر چکامه‌ی قُمریِ بی‌قرار ، غزل نگیر وقت سرودن بهانه‌ی مضمون شبیه ابر برای زمین ببار غزل کمی طراوت لبخند صبح را بنویس که هست در دلِ هر لحظه‌اش هزار غزل @asharahmadrafiei
تا کجا‌؟ بارها از دوری مولایِ خود بگریستی شکوه‌ها کردی که:آقا از چه اینجا نیستی؟ هرکجا حرفی شد از یارانِ هنگام ظهور در خیالت دیده‌ای در ابتدایِ لیستی ای که عصر جمعه دلتنگ فراقش می‌شوی چند روز هفته را صاحب‌زمانی زیستی؟ خواستی تا او بیاید، حال و روزت خوش شود فکرِ حال خویش یا مولا؟ به فکر چیستی؟ عهد می‌بندی که با اویی ولی در زندگی صبح عهدی بسته‌ای و ظهر پایش نیستی از جفای کوفیان یک عمر گفتی ،در عمل کوفه گر تکرار گردد در سپاهِ کیستی؟ فرض کن یک روز حرف از کیسه‌های زر شود تا کجا پایِ امام عصر خود می‌ایستی؟ @asharahmadrafiei
فرمانده تویی و راهِ تو راهِ خداست در جبهه‌ی حق دعایِ خیرت با ماست بر جمله‌ی عاشقان و سربازانت ارزنده‌ترین مدال، لبخندِ شماست ✍... ما مطیع رهبریم اللهم احفظ لنا سیدنا و نور عیننا و قلبنا الذی بین جنبینا قائدنا امامنا الخامنه ای ماملت امام حسینیم 🚩
از این به بعد می‌تونید به جای کلمه ی نفاق بگید عررردوقان همونطور که می‌تونید به جای کلمه‌ی وفاق بگید: پزشکیان
مردی‌که.... مردی که نشان داده به میدان هنرش را! کم کرده فشارات زمانه خَمرش را مشرف شده بسیار به اوضاعِ زمانه مانند عقابی که گشوده‌ست پرش را از هرچه که پُل بوده به نوعی سر راهش رد کرده به رندانه‌گی خویش خرش را بر هر که شود منتقد شیوه‌ی کارش گوید که بگو، بسته ولی گوشِ کرش را در لحظه‌ی حل کردنِ مشکل، نشنیده! یک بار کسی گفتنِ اما اگرش را خود گفته که: من در پیِ این پست نبودم رفته‌ست به راهی که ندارد جگرش را ما که ثمر از بودن او هیچ ندیدیم در خانه نشان داده ولیکن ثمرش را داده سِمَتی خوب به داماد عزیزش آورده به کابینه‌یِ دولت، پسرش را مانند پسر کس نشود یاور بابا احسنت بگو دیده‌ی زیبانگرش را گر پُستِ درستی نشود قسمتِ داماد خُب دخترِ بیچاره ببیند ضررش را بایست کُند اَمن ز آوردن فامیل هر شخص که مسئول شود دور و برش را هشدار! که دنیاست مسیر گذر ما توفیق به ماندن ندهد رهگذرش را @asharahmadrafiei
شهادت... بس سال‌ها مانوس بودی با شهادت مستانه آخر پر کشیدی تا شهادت از تو خدا پرسید وقتی حاجتت را گفتی: شهادت،یا شهادت،یا شهادت آخر مهیا شد برایت بالِ پرواز آخر اجابت شد دعایِ یا شهادت از بس شهید زندگی خویش بودی کم بود پاداشی تو را الا شهادت دریافتیم از خط خون عشق‌بازان باشد سرانجام بسیجی‌ها شهادت دلداده‌ی پیر سرافراز بسیجیم شاید شود روزی نصیب ما شهادت @asharahmadrafiei
30.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه خوانی در ایام شهادت حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها توسط آقای محمد جواد جامعی در رواق امام خمینی (ره) حرم مطهر رضوی (8 آذر 1403) خوانی حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها جواد جامعی امام خمینی (ره) مطهر رضوی شعر:احمد رفیعی وردنجانی
تقدیم به روح بلند ابالفضل زرویی نصرآباد در چشم‌هایش برق مردم‌دوستی داشت در گلشن دل‌های مردم خنده می‌کاشت شعرش به عطر صبح گندم‌زار می‌ماند مثل نسیم آن را زلال و نرم می‌خواند آواز پرشور قناری بود شعرش در شهر مثل رود جاری بود شعرش طنازی‌اش در شعرهایش دلبرانه باغ وجودش بود لبریز از ترانه حس صدایش ذهن را مسحور می‌کرد هر سو بساط شعرخوانی جور می‌کرد در شعر خود با زورِ طنازی نمی‌کرد او زندگی را مثلِ ما بازی نمی‌کرد با واژه‌ها در شعر گفتن ور نمی‌رفت از آنچه باید گفته می‌شد در نمی‌رفت در سادگی شعرش پر از اعجاز می‌شد با هر دلی با شعر خود دم‌ساز می‌شد می‌بُرد دل از هر غریبی آشناییش با دیدنش می‌رفت از هر سینه تشویش لبخندهای رُسته از زیر سبیلش یا مهربانی‌های کلا بی‌دلیلش از ویژگی‌های قشنگ و عالی‌اش بود پر مهر دائم دست‌های خالی‌اش بود عمری مسلط بود بر اسبِ غرورش هرگز مقام او نکرد از خلق دورش گفتند او را شاعران خوش افاضه در شعر ایران است زاکانی تازه کلثوم ننه، ننه قمر، میز ممتقی بود در شعر طنز ما حضورش رونقی بود در شعر طنز ما از او کلی صفا بود با او که عبدل یا چغندر میرزا بود اشعار طنزش را به هر برگ گل آقا با شوق می‌کردند مرد و زن ملاقا تِ مانده از بیتِ پسین در بیت حاضر من ماعرم تنها زرویی بود شاعر تنها نه من گفتم از او ابیات چندی چون یک وطن دارد ز یادش سربلندی مردی که روزی زاده شد در خته‌ی تفت یک روز هم آرام از دنیای ما رفت رفته‌ست اما شعر او همواره تازه‌ست هر سو کتاب خاطراتش باز باز است مانده‌ست در قاب بزرگی از نکویی در قلب ما یادِ ابالفضل زرویی چون تاک شعرش بسته در این خاک ریشه مستیم با یک جرعه شعرش تا همیشه @asharahmadrafiei
خانه اجاره‌ای...🏠 مستاجرم اندوه‌هایم بی‌شمار است حال دل تنگم کماکان ناگوار است آواره از این خانه به آن خانه هستم سِیر تمام خاطراتم پاره‌پاره‌ست چیدم دوباره توی کارتن هرچه را بود وقت شروع قصه‌ی کوچی دوباره‌ست با هرچه زیبایی و خوبی و قشنگیش دنیا برای کودکم اندوه‌بار است مادر چرا از خانه‌مان بیرون‌مان کرد آن مرد اخمالو مگر اینجا چه کاره‌ست؟ ای وای اگر که خانه‌ای گیرم نیاید حال من و اهل و عیالم سخت زار است موجر فراوان خانه دارد، من ندارم خیلی دلم شاکی ز رسم روزگار است می‌خواستم بنویسم از آن شعر طنزی گشتم نفهمیدم کجایش خنده‌دار است من که ندارم خانه، اما موجر من دست شما هم خانه‌ی دنیا اجاره‌ست @asharahmadrafiei
بگریمت مادر جهان، جهان شده با اسمِ اعظمت مادر شکفته زندگی از برکتِ دَمَت مادر به گردشند همه مُهره‌هایِ سُبحه‌ی دهر به لطفِ رشته‌یِ ذکرِ دَمادَمَت مادر عزیزِ جانِ خدیجه(س) چقدر دریایی هزار آسیه هستند مریمت مادر میانِ معرکه یارایِ ذوالفقار شده‌ست همیشه تیغ بیاناتِ مُحکمت مادر نداده قد خِرَد عالِمانِ دهر هنوز به درکِ کوچه‌ای از کُلِ عالَمَت مادر شکوهِ زندگیِ جاودانه می‌بخشی به هر که کشته شود زیرِ پرچمت مادر غم مدینه سرآغاز داغِ کرب‌وبلاست و فاطمیه شروعِ مُحّرَمت مادر نه فاطمیه فقط، بلکه هر نفس داریم به خانه‌یِ دل‌مان آتش از غمت مادر نمی‌شود بنویسم غمِ تو را باید هزار بیتِ پس از این ،بگِریَمَت مادر @asharahmadrafiei
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست... ای که روزی دو عالم همه از چادر توست🥲 محفل شعرخوانی "یاس گلگون"🥀 در ویسکال مجموعه نت میم برگزار می‌شود. 📓 قرائت قرآن توسط قاری کشوری: با سخنرانی: با شعرخوانی: 🎙دکلمه خوانی توسط: 🎤با مداحی: کربلایی 🕌آدرس: اپلیکیشن روبیکا، مجموعه نت میم @note_mim ⏰زمان: ساعت ۱۹:۳۰ لطفا نشر داده شود.🥲🌺 خاک پای شما توتیای چشم ماست.🥹 @note_mim
صلی‌الله‌علیک‌یافاطمه‌الزهرا هستی شِکُفت از خاک بی‌روحِ عدم بانو وقتی زدی در کوچه‌یِ بودن قدم بانو چرخانده‌ای چرخ جهان را مثل دستاست با گفتن تسبیح‌هایِ دم به دم بانو در دست می‌گیرم قلم شاید که بنویسم در حد فهم از آن شکوهِ محترم بانو طفل دبستان خِرد در لُکنت افتاده بر برگه‌ی اندیشه می‌لرزد قلم بانو هر قدر می‌دانیم از تو ذره‌ای هم نیست بسیار می‌گوییم و می‌دانیم کم بانو دریا به دریا گر بگوییم از مقام تو کی می‌خورد یک قطره از وصفت رقم بانو در گفتن وصفت زبان واژه‌ها قاصر درمانده در شعرت هزاران محتشم بانو هر کس به سویِ خانه‌ی لطف تو رو کرده کی دست خالی رفته از باب کرم بانو؟ لعنت به آنان که نصیب خانه‌ات کردند در پاسخ احسان تو داغ و الم بانو در حیرتم با داغ سنگین فراق تو دنیا چرا از هم نمی‌پاشد ز غم بانو؟ در بیت‌الاحزان دلِ ما روضه‌ات برپاست همواره در دل‌های‌مان داری حرم بانو نومید کی برگردد از دریای لطف تو هرکس که بر دارد به سویت یک قدم بانو دریایی و وصف تو کار واژه‌هایم نیست در وصف تو شاعر نه، باران می‌شوم بانو @asharahmadrafiei
روضه‌ی... آغاز شد شعرِ شکفتن با ورودش زهرا(س)که علت بود هستی را وجودش زهرا(س)ست حسن مطلع دنیایِ هستی بیتی که از جان، شاعر هستی سرودش زهرا(س) سرشتی داشت لبریز از خداوند دم‌ می‌زد از او با تمامِ تار و پودش با بند بند خویش تسبیحات می‌گفت هم‌ در سجودش، هم قیامش، هم قعودش خیل ملائک در طواف خانه‌ی او بودند با جان لحظه‌لحظه در درودش آن خانه که هر مستمندی در زد آن را حیران شد از بالاییِ احسان و جودش آن خانه که دست ستم آتش بر آن زد آن آتشی که رفت سویِ عرش ،دودش آن آتشی که سوخت در آن یاس حیدر یاسی که سوزانده‌ست حیدر را نبودش حیدر(ع) که در اندوهِ زهرایِ عزیزش جاریست هر دم اشک‌هایِ رود رودش حیدر(ع) که در جان آتشی دارد همیشه از روضه‌ی جانسوز بازویِ کبودش @asharahmadrafiei
باز نجوا می‌کنی با ربنای مادرت اشک می‌ریزی برای گریه‌های مادرت زیر لب آرام با او هم‌نوایی می‌کنی با صدای ناله‌های بی‌صدای مادرت گوشه‌ای از پیکرش انگار برپا کرده‌ای بیت‌الاحزان نخستین را برای مادرت جز دعای خیر چیزی از لبش نشنیده‌ای سهم مردم بود حاجات روای مادرت یک به یک نام همه همسایه‌ها را از بری بس که بوده نام آن‌ها در دعای مادرت روزهای روزه‌ی پی در پی‌اش تکرار شد سهم خیلی سفره‌هاشان شد غذای مادرت پشت در هستند حالا عده‌ای هیزم به‌دست در جواب خوبی بی‌انتهای مادرت هرکه با شر آمده یک روز خیری دیده است از اجابت خانه‌ی مشکل‌گشای مادرت خون به رگ‌هایت به جوش آمد ز غیرت سوختی از شرار دشمنان بی‌حیای مادرت جان فدایی را ز عشق مادرت آموختی او فدایی علی شد، تو فدای مادرت زیر پای مادرت دیدی بهشت خویش را مثل گل پرپر شدی در پیش پای مادرت مادرت می‌خواست باشی کربلا یار حسین تو ولی پرپر شدی در کربلای مادرت محسن شش ماهه‌ی زهرا شهید راه حق می‌روی تا عرش حالا پابه‌پای مادرت @asharahmadrafiei
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
گردهمایی بانوان فاطمی شهرستان گلبهار با مداحی حاج محمدجواد جامعی شعر: احمد رفیعی وردنجانی ۱۴۰۳/۰۹/۱۴
آقا.... در خودم زندانی‌ام آقا به دادم می‌رسی؟ خسته از حیرانی‌ام آقا به دادم می‌رسی؟ در گذار از کوچه‌های تنگ‌ِ غربت مُهر غم خورده بر پیشانی‌ام آقا به دادم می‌رسی؟ کاش قدری زودتر...چون می‌کُشد آخر مرا غصه پنهانی‌ام آقا به دادم می‌رسی چند جرعه زندگی در جامِ جان من بریز من در اینجا فانی‌ام آقا به دادم می‌رسی در میانِ ازدحامِ پوچ تهران گم شدم... بچه شهرستانی‌ام آقا به دادم می‌رسی؟ آشنایی با زبانِ ساده‌ی اشعارِ من بنده وردنجانی‌ام آقا به دادم می‌رسی @asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
با آل علی(ع) هرکه در افتاد ورافتاد